اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گـوشه ‏ای از ڪرامات حضرت زهرا«س»

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

از «ابن جوزى» نقل شده است: «در هنگام زفاف فاطمه«س»بعد از دادن جامة عروسى خود به فقیر
جبرئیل به محضر رسول خدا«ص» آمده، عرض کرد: یا رسول الله! پروردگارت سلام مى‏ رساند، و مرا نیز فرمان داده که به فاطمه«س»سلام برسانم و براى فاطمه«س»جامه ‏اى از دیباى سبز و از جامه ‏هاى بهشتى فرستاده است. فاطمه«س» بعد از پوشیدن لباس نزد پدر آمد، حضرت با عباى خود، و جبرئیل با بالهاى خود آن جامه را پوشاندند تا نور آن باعث آزار دیدگان نشود.» ) (1)

روزى بعضى از یهودیان خدمت پیامبر«ص» رسیده، عرض کردند: «ما حق همسایگى داریم، درخواست مى ‏کنیم دخترت فاطمه«س»را به عروسى ما بفرستى تا مجلس جشن ما به قدوم آن حضرت زینت گیرد.»

پیامبر«ص»فرمود: «فاطمه، زن على بن ابیطالب«ع»است و در اطاعت او مى ‏باشد.» اما آنها اصرار کردند که تو شفاعت کن که على«ع» به او اجازه دهد. بعد از اجازه، یهودیان خود را به هر آنچه از لباسهاى خوب و فاخر و جواهرات داشتند، آراستند و گمان مى‏ کردند که فاطمه«س»با لباس فقیرى مى ‏آید و او را استهزا مى ‏کنند؛

اما جبرئیل نازل شد و #لباسی_بهشتى با جواهرات بى‏ نظیرى - که چشم روزگار مانند آن را ندیده بود - با خود آورد و فاطمه«س»آن را پوشید و به مجلس عروسى رفت و زنان چون این منظره را دیدند، به سجده افتاده، مسلمان شدند و به سبب آن بسیارى دیگر از یهودیان نیز مسلمان شدند. (2)

مـنابع:
1-. احقاق الحق، ج‏10، ص‏401.
2-. بحارالانوار، ج‏43، ص‏30.

 نظر دهید »

همیشه دعا کنید

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

#منبر_متنی

✨آیت الله #ضیاءآبادی(ره)

همیشه  دعا کنید، نگویید خدا قضا و قدرش را مشخص کرده است اگر بخواهد می دهد و نخواهد نمیدهد!

نه اینجور نیست گاهی خدا مقدر داشته،اما گفته اگر دعا کردی اگر خواستی من هم می دهم اما اگر لب بستی نمی دهم!

خدا را بخوان نگو کار گذشته است،اینجور نیست!

خدا درجاتی برای اشخاص مقدر کرده است و آن هم به شرط خواستن است،اگر میخواهی می دهم و نمی خواهی نمی دهم پس باید دعا کرد.

بنده ای که دهان خود را بسته و گدایی نمیکند خدا به او چیزی نمی دهد.

باید خدا خدا کنید،خدا را صدا کنید.
خدا هم دوست دارد بنده اش بگوید یا الله…
مسلما هیچ یا الله ای بی جواب نمی ماند.

 پس دعا کنید و خدا هم اجابت می کند. گدایی خدا عزت است اصلا این گدایی فن خاصی دارد یک آدابی دارد دل سوخته چشم گریان و مضطر میخواهد و این ها شرط دارد.

 باید غذایت و کارت پاک باشد تا دعایت استجاب شود بعدش هم باید امر به معروف و نهی از منکر نمود باید این دو رکن اساسی نیز در زندگیتان باشد تا دعاهایتان به اجابت برسد.

وقتی مردم گناه میکنند موسیقی حرام گوش میدهند، ربا خواری حرام میکنند به آنها بگویید تذکر دهید!

امر به معروف و نهی از منکر نکنید مطمئن باشید کفار و اشرار بر شما مسلط می شوند و هرچه هم خوبان دعا کنند،دعای خوبان هم اجابت نمیشود

 

 نظر دهید »

عبرت های بنی اسرائیل و منجی آخرالزمان

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

قسمت اول:

بعد از حضرت یوسف بنی_اسرائیل دیگر از اعتبار قبلی در مصر برخوردار نبود چرا که فرعون بعدی اصلا ایشان را دوست نداشت…
روز به روز جایگاه آنان تنزل می یافت
تا جایی که مردانشان را تاجایی که می توانستند به بردگی گرفته بقیه را می کشتند و به زنانشان تجاوز می شد…

نقل قوی برآن است که بعد از حضرت یوسف هیچ پیامبری بر انان نیامد و خود این قوم نیز برای بهبود وضعیت خویش هیچ کاری نمی کرد چراکه شیفته ی مصرومصریان بودند و به عبارتی مصر زده شده بودند و این سنت خداست که تا قومی برای تغییر حال خود اقدام نکند خدا حال آنان را عوض نمی کند.
ان الله لایغیر ما بقوم….

اما وضعیت به جایی رسید که دیگر تحمل #بنی_اسرائیل تمام شد، اینان که خدا را فراموش کرده بودند ، برآن شدند
تا تغییری ایجاد کنند.اما راهش را بلد نبودند.
ولی در بین آنان فقهایی وجود داشت که بردین یعقوب و یوسف نبی (ع) باقی مانده بودند.

بنی اسرائیل حول این فقها گرد آمدند و چون شرایط برایشان سخت شد مضطر شدند و از خدا طلب عفو و نجات می کردند.
به طوری که ۴۰ شب ندبه و زاری کردند تا خداوند آنان را یاری دهد.
تا جایی که به یکی از فقها در مکاشفه این خبر داده شد که ظهور منجی ۱۴۰ سال جلو افتاد– البته در ۴۰۰سال بین حضرت یوسف (ع)تا موسی (ع)این ۱۴۰ سال به تدریجی بخشیده شد—نکته مهم این است که با گریه و زاری بنی اسرائیل توانستند ظهور_منجی خود را جلو بیندازند..
با این اخبار علاوه بر اضطرار،امید نیز در دل مردم پدید آمد
و با برخورداری از این دو صفت روز به روز برای نجات خود و آمدن منجی تلاش می کردند و امید وار بودند….

پایان قسمت اول

هدف از طرح چنین داستان هایی و بازگشت به تاریخ صرفا مرور حال اقوام در گذشته نیست بلکه باید عبرت بگیریم
تا اشتباه آنان را دیگر بار تکرار نکنیم..
و این جمله معروف را از یاد نبرید که:
تاریخ تکرار می شود…..

ادامه دارد

 

 نظر دهید »

نشانه های کوی دوست

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

اگر به مطالب مطرح شده در سوره حمد و ویژگیهای ان توجه کنیم متوجه خواهیم شد اساسا نزول این سوره برای این بوده است که در عبادتی مانند نماز قرار گیرد تا از طریق ان مسلمانان هم بیاد خدا باشند وهم راه حرکت بسوی خدا را یاد بگیرند . به همین دلیل در این سوره خدا خود را بجای انسان قرار داد وبا خدا سخن گفت تا طریق گفتگو با خدا وحرکت بسوی او را به انسان اموزش دهد. لذا در باره این سوره می توان گفت تنها سوره ای در قران است که کلام خدا با خودش به نیابت از بندگانش می باشد . اگر بخواهیم یک برنامه کامل سیر وسلوک بسوی خدا را معرفی کنیم برنامه ارائه شده در سوره حمد است .
سوره حمد در نماز برای این قرار داده شد تا مرتب برنامه حرکت بسوی خدا را مرور کنیم وبفهمیم در چه مرحله ای هستیم .با توجه به اینکه قسمت اول سوره حمد سلوک علمی در حرکت بسوی خداست معلوم می شود انسان سالک باید با صفات خدا که در این قسمت سوره بیان شده است خوب اشنا شود تا پر پرواز برای حرکت کسب کند . ان صفات ربوبیت و رحمانیت و رحیمیت ومالکیت است که در ایات ابتدایی سوره حمد امده است . اشنایی دقیق با ربوبیت از مهمترین عوامل رشد انسان است . برای همین قران در وصف ادمهایی که به بالاترین مرتبه رشد رسیدند فرمود اینها کسانی هستند که ربوبیت خدا را فهمیدند وبر ان استقامت ورزیدند .(سوره فصلت ایه 30 وسوره احقاف ایه 13)
چون نماز وخصوصا سوره حمد برنامه کامل حرکت بسوی خداست انسان باید برای استفاده کامل از ان برنامه داشته باشد . برنامه ای برای اشنایی با معارف ان ، برنامه ای برای حرکت صحیح بر اساس راهنماییهای ان ، برنامه ای برای دلدادگی با ان وبرنامه های متنوع دیگرولی معمولا ادمهای مسلمان برای نماز واستفاده صحیح از ظرفیتهای ان برنامه ندارند وبه این خاطر از ان خوب استفاده نمی کنند واگر این گونه ادامه دهند قیامت دچار حسرت می شوند به همین دلیل خداوند انسانها را به برنامه ریزی برای استفاده از نماز ترغیب واز بی برنامگی در این زمینه بر حذر می دارد ودرسوره ماعون می فرماید فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ (4) الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (5) وای بر نماز گزارانی که از نماز خود غافل هستند (وبرای ان برنامه ندارند).

 نظر دهید »

عمر حضرت زهرا(س) به بلندای همه هستی است

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

عمر حضرت زهرا(س) به بلندای همه هستی است. شما اثر آن هيجده سال را در همين عالم دنيا تا بعد از قيامت مي‌توانيد ببينيد…

«نقش صدیقه طاهره(س) اين است که با بلای خودش موانع ظهور حقيقت توحید و نبوت و ولايت را بر مي‌دارد و زمينه رشد ما براي تحمل اين ولايت و توحيد را هم آماده‌ مي‌کند.
اگر کسي بتواند دنبال بلای حضرت حرکت کند و به موالات حضرت و به تصديق حضرت برسد و به دنبال اين تصديق، به صبر و پايداري بر دين برسد، نتيجه نهايي‌اش چيست؟ [به نبوت و ولایت ملحق می‌شود و تطهیر می‌شود؛ همان که در زیارت آمده:] «فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ إِلَّا أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوَلَايَتِك».

به همین دلیل است که وقتي نبی اکرم(ص) روی زمین مي‌آيند و درگيري [حق و باطل] به نقطه اوج خودش مي‌رسد، صديقه طاهره(س) هم به عنوان شب قدرِ حضرت، و براي فيصله دادن امر، تشریف می‌آورند.
درست است که عمر حضرت به حسب ظاهر هجده سال است، ولي در حقیقت، عمرشان به بلنداي همه هستي است؛ شما اثر آن هيجده سال را در همين عالم دنيا تا بعد قيامت مي‌توانيد ببينيد؛ همه آنچه بايد اتفاق بيفتد، در همين تجلي کوتاه، در عالم اتفاق افتاده است».

 استاد سیدمحمدمهدی میرباقری، ۹۵/۱۲/۵

 نظر دهید »

منیت

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

ریشه ی منیت از من است یعنی خودم.افرادی که منیت دارند معتقدند هرآنچه می گویند و انجام می دهند کاملا درست است و به این باور قلبی رسیده اند که آنهاعقل کلند.شرط بوجود آمدن منیت اینست که فرد دارای یکسری تواناییها باشد.مثلا کسی که خوب حرف میزند در مورد فن بیانش دچار منیت می گردد .منیت احساس چشم و هم چشمی را در انسان بوجود می آورد و باعث پرتوقع شدن فرد می گردد. وقتی فرد جایگاهش را بالاتر از آنچه که هست تصور می کند مسلما توقعش از اطرافیان نیز بیشتر می گردد.

اینکه فرد اعمال بد خود را خوب ببیند و یا اینکه خودش را بابت اعمال خوبش ستایش نماید وشروع به تحقیر اطرافیان نماید میتواند از دلایل منیت باشد.

منیت و غرور از یک ریشه می باشند، غرور باعث برتر دیدن خودمان از دیگران می شود و ما را از آموزش گرفتن دور می نماید.نقطه ی مقابل غرور گذشت است که باید به ژرفای این واژه ی عظیم پی ببریم.

از آنجایی که اغلب افراد به نحوی درگیر منیت می باشند بهتر است با تلاش برای خودسازی، هرچه بیشتر از خودخواهی و منیت فاصله بگیریم.
پس بیاییم رهجوهای منطقی و عاقلی باشیم به نظر راهنماهای دلسوزمان احترام بگذاریم و در مقابل خواسته ی آنها جبهه گیری ننماییم چه بسا آنها با نگاه تیز بینشان درون ما را بهتر از خود ما کاویده وپی به نیازهایمان برده باشند.

 

 نظر دهید »

همه به یه اتاق " شوک " نیاز داریم !

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

” سی.پی.آر ” بیمارستان جای جالبیست،آدم هایی که بیرون از آن تند و تند قدم میزنند ،گریه میکنند ،دعا میکنند ،حالشان بهتر از بیماری که برای زنده ماندن با دستگاه شوک دست و پنجه نرم میکند نیست.

آدم های بیرون از اتاق از یک چیز میترستند از “نبودن” !
از نزدن ضربان قلب عزیزترین شخص دنیایشان ،از جای خالیه یک آدم.
اتاق شوک جای بد و جالبیست ،تمام قول های عالم پشت دَرش داده میشود ،تمام خاطرات مرور میشود !تمام خوبی هایش یادآوری میشود !

حالا چشمتان را ببندید! بدترین آدم زندگیتان را درون این اتاق تصور کنید.فرض کنید تنها کسی هستید که او دارد ،به خوبی های کم رنگش فکر کنید،به جای خالیش …نبود آدم ها را هیچ کینه ای پر نمیکند …!
لطفاً در زندگیتان یک اتاق سی پی آر ،یک اتاق شوک داشته باشید
و خوبی های آدم های بدِ دنیایتان را احیا کنید …
بعضی روزها امروزمان به فردا نمیرسند …

 

 نظر دهید »

مسابقه با خود

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

شخصی که می‌خواهد معنوی زندگی کند، نباید خود را با کسی مقایسه کند و یا خود را در حال مسابقه با دیگران ببیند، بلکه تنها خود را با خودش مقایسه کند و این به این معنا است که همواره به این فکر کند که آیا می‌تواند از چیزی که در حال حاضر است، بهتر شود و اگر می‌تواند، تلاش کند تا بهتر شود. در واقع کسانی که خود را در حال مسابقه با دیگران می‌بینند، به این امر توجه ندارند که زمانی که عده‌ای با هم مسابقه می‌دهند در لحظه‌ای که سوت داور به صدا در می‌آید در یک مکان ایستاده‌اند؛ و در واقع مسابقه‌ها، به این معنا مسابقه‌اند که آغاز مسابقه، هم به لحاظ زمانی، و هم به لحاظ مکانی از یك جا شروع شود.

به عنوان مثال اگر فرض کنیم که در مسابقه‌ای شخصی صد متر جلوتر ایستاده باشد و شخص دیگری یک کیلومتر عقبتر، این که مسابقه نمی‌شود؛ و مسئله بر سر این است که ما انسانها زمانی که بدنیا می‌آییم در یک جایگاه نایستاده‌ایم. ما نه به لحاظ جسمانی در شرایط واحدی بدنیا می‌آییم و نه به لحاظ ذهنی در شرایط واحدی بدنیا می‌آییم و نه به لحاظ روانی. بنابراین هر گاه من خود را با شما مقایسه کنم، چون در بدو نایستاده بوده‌ایم، نتیجه مسابقه هر چه باشد به ضرر من خواهد بود؛ و دلیل این امر این است كه اگر من خودم را با شما مقایسه كنم و شما از لحاظ موقعیتی از من عقبتر باشید، جلوتر بودن خود را حمل بر تلاش و كوششم تلقی خواهم كرد، كه نادرست است و از طرف دیگر هم، اگر در هنگام مقایسه من از شما عقبتر باشم، عقب‌ماندگی خود را بر اثر كاهلی خود می‌گذارم، كه این هم نادرست است.
 انسانهایی كه از لحاظ جسمانی، ذهنی و روانی در یك مختصات قرار نگرفته‌اند، نمی‌توانند خود را با دیگران مقایسه كنند، و نكته در اینجا است كه هیچ دو انسانی در مختصات جسمانی، ذهنی، روانی یكسان یافت نمی‌شود. بنابراین تنها انسانی كه می‌توانیم با خودمان مقایسه كنیم خودمان است. بدین ترتیب كه در هر لحظه به خودمان بگوییم، آیا می‌توانم از این موقعیتی كه در آن قرار دارم و از این چیزی كه هستم، جلوتر و بهتر باشم یا نه، و اگر می‌توانم به آن سمت حركت كنم.

ما مشكلات زیادی در نتیجه این مقایسه‌كردنها در زندگی‌مان می‌بینیم. حداقل می‌توان سه ارتباط اجتماعی نامطلوب را در نتیجه این مقایسه در زندگی ملاحظه كرد. اول- حسد ؛ دوم- رقابت‌جویی ؛ و سوم - اینكه من شما را در بعضی موارد مانع و دیوار خود تلقی می‌‌كنم.

منبع:
سخنرانی بحران معنویت و مولف های معنوی زيستن

 نظر دهید »

نافرمانی چنین خدایی ، ناجوانمردی است

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

حضرت ابراهیم علیه السلام بسیار میهماندوست بود و تا میهمان به خانه او نمى‏ آمد، غذا نمى‏ خورد.
زمانی فرا رسيد كه يك شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد؛ پس از خانه بيرون آمد و به جستجوى میهمان پرداخت.

پيرمردى را ديد، جوياى حال او شد، ولی فهميد آن پيرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهيم گفت:
«افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می ‏شدى و از غذاى من مى ‏خوردى»

پيرمرد از كنار ابراهيم گذشت. در اين هنگام جبرئيل بر ابراهيم نازل شد و گفت:
«خداوند مى‏ فرمايد اين پيرمرد، هفتاد سال مشرك و بت پرست بود، ولی ما رزق او را كم نكرديم. اينك که غذای يك روز او را به تو حواله نموديم، تو به خاطر بت‏ پرستى، به او غذا ندادى!»

حضرت ابراهيم عليه ‏السلام پشيمان شد و به جستجوى آن پيرمرد رفت. او را پيدا كرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پيرمرد بت پرست گفت:
«چرا بار اول مرا رد كردى، ولی حالا دعوت می کنی؟»

حضرت ابراهيم ، پيام و هشدار خداوند را به او خبر داد.

پيرمرد به فكر فرو رفت و گفت:
«نافرمانى از چنين خداوند بزرگوارى، دور از مروت و جوانمردى است.»

آن گاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آيين ابراهيم عليه‏ السلام را پذیرفت.

منابع:

جوامع الحكايات(محمد عوفى)،صفحه ۲۱۱
المحجة البيضاء، جلد ۷ ، صفحه ۲۶۶

 نظر دهید »

‍ تئوری سوسک در توسعه شخصی: پاسخ بجای واکنش

13 اسفند 1395 توسط سليمي بني

در یک رستوران، یک سوسک ناگهان از جایی پر می‌زند و بر روی یک خانمی می‌نشیند. آن خانم از روی ترس شروع به فریاد زندن می‌کند. او وحشت‌زده بلند می‌شود و سعی ‌می‌کند با پریدن و تکان دادن دست‌هایش سوسک را از خود دور کند.

واکنش او مسری بود و افراد دیگری هم که سر همان میز بودند وحشت‌زده می‌شوند. بالاخره آن خانم موفق می‌شود سوسک را از خود دور کند. سوسک پر می‌زند و روی خانم دیگری نزدیکی او می‌نشیند. این بار نوبت او و افراد نزدیکش می‌شود که همین حرکت‌ها را تکرار کنند!
پیشخدمت به سمت آنها می‌دود تا کمک کند.

در اثر واکنش‌های خانم دوم، این بار سوسک پر می‌زند و روی پیشخدمت می‌نشیند.
پیشخدمت محکم می‌ایستد و به رفتار سوسک بر روی لباسش نگاه می‌کند.زمانی که مطمئن می‌شود، سوسک را با انگشتانش می‌گیرد و به خارج رستوران پرت می‌کند.
در حالی‌که قهوه‌ام را مزه مزه می‌کردم، شاهد این جریان بودم و ذهنم درگیر این موضوع شد. آیا سوسک باعث این رفتار هیستریک شده بود؟
اگر اینطور بود، چرا پیشخدمت دچار این رفتار نشد؟

چرا او تقریبا به شکل ایده‌آلی این مسئله را حل کرد، بدون این‌که آشفتگی ایجاد کند؟

این سوسک نبود که باعث این ناآرامی و ناراحتی خانم‌ها شده بود، بلکه عدم توانایی خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتیشان شده بود.
من فهمیدم این فریاد پدرم، همسرم یا مدیرم بر سر من نیست که موجب ناراحتی من می‌شود، بلکه ناتوانی من در برخورد با این مسائل است که من را ناراحت می‌کند.

این ترافیک بزرگراه نیست که من را ناراحت می‌کند، این ناتوانی من در برخورد با این پدیده ‌است که موجب ناراحتیم می‌شود.
من فهمیدم در زندگی نباید واکنش نشان داد، بلکه باید پاسخ داد.

آن خانم‌ به اتفاق رخ‌داده واکنش نشان داد، در حالیکه پیشخدمت پاسخ داد.

واکنش‌ها همیشه غریزی هستند در حالی‌که پاسخ‌ها همراه با تفکرند.

این مفهوم مهمی در فهم زندگی است. آدمی که خوشحال است به این خاطر نیست که همه چیز در زندگیش درست است. او به این خاطر خوشحال است که دیدگاهش نسبت به مسائل درست است.

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 87
  • 88
  • 89
  • ...
  • 90
  • ...
  • 91
  • 92
  • 93
  • ...
  • 94
  • ...
  • 95
  • 96
  • 97
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

20 توصیه ناب تغذیه‌ای از امام رضا  علیه السلام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس