اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اوقات زمانى اذكار

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

 اوقات زمانى اذكار

  استاد مى ‏فرمود: «بعضى اذكار با تعيين ساعت زمانى، لسانى يا قلبى بى ‏عدد گفته مى ‏شود». مانند:
1. «يااللَّه»، «يارب» يك ساعت زمانى… .
2. «لااله‏ الااللَّه»، «اللَّه ‏اللَّه»… تا قطع شود.
3. «هو الحى» 20 دقيقه الى نفس 30 دقيقه… .
4. براى نفى خواطر «لااله‏ الااللَّه» بى ‏عدد… .
5. ذكر «اللَّه» يك ساعت زمانى قلبى گفته شود.
6. مداومت بر سوره قدر بى ‏عدد… .
7. مداومت بر سوره توحيد بى ‏عدد… .
8. در شب، ذكر يونسيه هرچه بيشتر بهتر… .
9. براى نزديك شدن به امام زمان‏ عليه السلام روزى يك ساعت با حضرت خلوت كردن و توجّه به حضرت داشتن.

(مژده دلدار : ص 72 استاد سید علی اکبر صداقت )

 نظر دهید »

وقتی حضرت بقیّةالله الاعظم ارواحنافداه ظهور فرمودند، قبله را به کربلا منتقل می‌کنند

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

  در افواه هست که وقتی حضرت بقیّةالله الاعظم ارواحنافداه ظهور فرمودند، قبله را به  کربلا منتقل می‌کنند و مرقد مطهّر حسینی‌ قبله می‌شود. معنای این سخن آن نیست که از نظر جغرافیایی، سمت ایستادن برای عبادت، از شهر مکّه به شهر  کربلا تغییر می‌کند. این دریافت اشتباهی از این سخن است.

قبله محلّ اقبال انسان است؛ محلّی است که دل انسان به آن رو می‌کند؛ قلب انسان به آن متوجّه است؛ توجّه انسان به آن متمرکز است؛ «فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» جایی که وجه انسان، وجهه‌ی همّت انسان، روی دل و قلب انسان، همه‌ی حواس و توجّه انسان به آن سمت است، آنجا  قبله است. اینکه قبله به  کربلا منتقل می‌شود، یعنی روح کعبه، که حقیقت  ولایت است، و ظهور ولایت در اوج قلّه‌ی آن، که عشقی است که اباعبدالله عليه السلام در عالم ظاهر کردند، آن عشق الهی بروز می‌کند و روح کعبه، که عشق حسینی است، قبله‌گاه قلب‌ها و دل‌های انسان‌ها می‌شود. آیا امروز علائم آن را نمی‌بینیم؟ حتّی به شکل ظاهری عرض کنم؛ مگر چند نفر به مراسم حج مشرّف می‌شوند؟ حتّی سال‌هایی که خیلی حج شلوغ است؛ ايام اربعین چند نفر در کربلای اباعبدالله عليه السلام بودند؟ آیا  قبله به کربلا منتقل نشده است؟ محلّ توجّه دل‌ها و قلب‌ها کربلای اباعبدالله الحسین عليه السلام نشده است؟ و حال خواهید دید در آينده چه اتّفاقی می‌افتد.

صبر کن صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است

 استاد مهدي طيب / جلسه ٤ ديماه ٩١

 

 نظر دهید »

‍ اسماء حسنای الهی را وسیله حلّ مشکلات و رسیدن به حاجات قرار ندهیم (٢)

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

‍  اسماء حسنای الهی را وسیله حلّ مشکلات و رسیدن به حاجات قرار ندهیم (٢)

 در اسماء خارجیه نیز همین‌طور است. نکند خدای ناکرده اسماء حسنای حضرتِ حق را خرج همین مشکلات ظاهریمان کنیم؛ فقرمان، بدهی مان، مریضی مان، مشکلات خانوادگی، … . آن حضرات وسیله هستند. قرآن هم امر کرد؛ «وَابتَغوا إلَیهِ الوَسیلَۀَ» به‌سوی خدای متعال وسیله بجویید. امّا فرمود «وَابتَغوا إلَیهِ» اینها وسیله ای هستند که تو را به‌سوی او ببرند. آنها را وسیله حلّ مشکلات دنیوی خود نکن؛ وسیله سیر الی‌الله خود کن؛ «وَابتَغوا إلَیهِ الوَسیلَۀَ» ائمّه ع وسیله تقرّب الی‌الله اند. نکند خدای ناکرده چیز بزرگتر را خرج چیز کوچک‌تر کنیم. به تعبیر قرآن: «أتَستَبدِلونَ الَّذی هُوَ أدنی بِالَّذی هُوَ خَیرٌ؟» چیز پست تر را بگیریم؛ آنچه برتر است را خرجش کنیم؟!

 خواستن از ائمّه ع خواستن از خود خداست؛ ولی از ایشان چه بخواهیم؟ توسّل به ائمّه ع ، به امر خود خداست. خود خدا فرمود: «وَابتَغوا إلَیهِ الوَسیلَۀَ» به‌سوی خدا وسیله بجویید. ولی باید ببینیم اینکه اهل بیت : فرمودند: «نَحنُ الوَسیلَۀ» ما اهل بیت وسیله ایم؛ منتها این وسیله چیست؟ خواستن از اهل بیت ع، عین خواستن از خداست. وقتی من با شما حرف می زنم، به چهره ی شما نگاه می کنم؛ به وجه شما نگاه می کنم. مقصود من خود شمایید؛ امّا نگاه من به وجه شماست. ائمّه ع وجه‌الله اند؛ فرمودند: «نَحنُ وَجهُ اللهِ» پس وقتی می خواهیم به خدا توجّه کنیم باید به چه نگاه کنیم؟ به وجه الله؛ به ائمّه ع؛ در زیارت جامعه کبیره می خوانید: «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ» هرکس قصد خدا کند، به شما توجّه می کند؛ چون شما وجه‌الله هستید. ائمّه ع که شخصیت علی‌حدّه ای دربرابر خدا ندارند. باز در همین زیارت جامعه می خوانید: «مَن أحَبَّکُم فَقَد أَحَبَّ اللهَ» هرکس شما را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد. «وَ مَن أَبغَضَکُم فَقَد أَبغَضَ اللهَ» و هرکس به شما بغض و کینه داشته باشد، به خدا بغض و کینه دارد. «وَ مَن أَطاعَکُم فَقَد أَطاعَ اللهَ» هرکس از شما ائمّه اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است. «وَ مَن عَصاکُم فَقَد عَصا اللهَ» و هرکس دربرابر شما سرکشی و عصیان کند، دربرابر خدا سرکشی و عصیان کرده است. ائمّه ع شخصیت جداگانه و علی‌حدّه ای ندارند. می خواهید از خدا درخواست کنید؛ باید از آنها بخواهید. آنها وسیله ی الی الله‌ اند. قرآن فرمود: «یَبتَغونَ إلی ربِّهِمُ الوَسیلَۀَ، أَیُّهُم أَقرَبُ» به‌سوی خدا وسیله می جویند؛ آن وسیله کیست؟ «أَیُّهُم أَقرَبُ» آنکه دربین آنها به خدا نزدیک‌تر است. آیات قرآن ما را به‌سوی توسّل هدایت کرده است؛ امّا در توسّلمان مواظب باشیم؛ ائمّه ع را وسیله ی چه چیز می کنیم؟ وسیله راه یافتن به خدا؛ وسیله ی وصل شدن و وصال الهی؛ لقاء و دیدار خداوند؟ یا خدای‌ناکرده وسیله ی دنیای خودمان؟

استاد مهدي طيب

 نظر دهید »

10 درس بزرگ از انیشتین

13 آبان 1396 توسط سليمي بني

10 درس بزرگ از انیشتین

نام انشتین [در فارسی انیشتین هم نوشته و خوانده می شود ] در جهان به مثابه ی هوش فراوان و استعداد و نبوغ است. درست است که همه ی ما فیزیکدان نیستیم اما می توانیم از شیوه ی زندگی اش برای رسیدن به موفقیت درس های بسیاری بگیریم.

آلبرت انیشتین کیست؟

۱)از مواجهه با ترس ها نترس!
او حتی در نوجوانی از به چالش کشیدن نظرات و عقاید اطرافیانش ابایی نداشت. از روش تدریس رایج در مدارس آن زمان راضی نبود. او در یادگیری به تفکر انتقادی در برابر حفظ بی چون و چرای مطالب کتاب ها معتقد بود. اگر قرار بود هر بار که کسی کارهایش را به باد انتقاد می گرفت عقب نشینی کند و دست از تلاش بکشد هیچ وقت به موفقیت نمی رسید. برخی از نظریه های او به سرعت و سهولت در مجامع علمی پذیرفته نشد اما او از پا ننشست، ادامه داد و سرانجام توانست نگاه بشریت را به جهان هستی دگرش بخشد.

۲)زیاد جدی نگیر!
 زمانی که انیشتین در آمریکا به شهرت رسید اغلب مردم او را در خیابان می شناختند و درباره ی نظریه هایش او را سؤال پیچ می کردند. ولی او با لطافت طبع خاص خودش می خندید و می گفت همه من را با پروفسور انیشتین اشتباه می گیرند. با توجه به نوع کاری که انجام می داد(فعالیت عمیق فکری) هیچ کس انتظار شخصیتی شوخ در کسی که با نظریاتش جهان را به لرزه درآورد ندارد. اما تلاش برای نیل به پیروزی کاری نیست که جدیتی همیشگی بطلبد. اندکی شوخ طبعی و شادی در دراز مدت ضامن سلامتی است. اگر انیشتین در تمام مدت کار و فعالیتش جدی و عبوس بود، با کاری که او انجام می داد و مباحث عمیقی که درگیرش شده بود  مطمئناً به عرصه جنون می رسید.

 ۳)گاهی فقط تظاهر کن که مشغول فعالیتی!
مانند بقیه افراد انیشتین هم گاهی حس و حوصله کار نداشت او هم به مرخصی می رفت. اما موفقیت و حجم عظیم یافته های او نشان می دهد که علی رغم آن که گاهی از کار دست می کشید اما هیچ گاه مسیرش را گم نکرد و دست از تلاش نکشید. او به خوبی می دانست که احساسات و عواطف تکیه گاهی مطمئن برای اهداف و آرزوهای بزرگ هستند.

۴)انتقاد پذیر باش!
مثل همه ی بزرگان می دانست که ممکن نیست همه با عقاید و نظراتش موافق باشند و البته لزومی بر جلب موافقتشان نمی دید. اما این بازخوردها را چالش هایی در ادامه ی راهش می انگاشت و سعی می کرد سخت‌تر کار کند تا به آن ها ثابت شود که اشتباه می کنند و او درست می گوید.  تلاش برای جلب رضایت و اعتماد منتقدین تنها اتلاف وقت وانرژی است که می توانی از آن برای پیشبرد کارت فارغ از نظرات و عقاید دیگران استفاده کنی.

۵)شکست را سخت در آغوش بگیر!
فیزیک جزء علوم دقیق است اما بعید می دانم هیچ فیزیکدانی در همان ابتدای مواجهه با آن به همه ی ابعادش مسلط شده باشد. انیشتین معتقد بود موفقیت یعنی روند یادگیری در گذر زمان! تنها هدف و مأموریت اشتباهات، آموزش نکات کوچک و بزرگ به او بود. اشتباهاتی که با برگشتن و تصحیح آن ها روی تخته سیاه کارگاهش ، راهش را در حرکت دوباره در آن مسیر هموارتر می ساخت. یکی از معظلاتی که همواره ما را عقب نگه می دارد ترس از ارتکاب اشتباه است. در دراز مدت در می یابی که سکوت و سکون به مراتب بدتر و مضرتر از رفتن و اشتباه کردن است. اشتباه در واقع یعنی به پیش رفتن و یادگرفتن آن چه نباید انجام داد.

۶)قدم های کوچک بسوی هدف
اکثر ما موفقیت را قله ای دور از دسترس می بینیم و این گاهی باعث می شود هیچ تمایلی به سعی و تلاش از خود نشان ندهیم. چرا سختی بکشیم وقتی به هر حال این راه طی می شود و به پایان می رسد؟ این تصور از پیروزی اشتباه و مهلک است. انشتین روز و شب تلاش کرد و بر کاستی ها و مسائل علم فیزیک غلبه کرد اما نه یک شبه! هدفی غایی در ذهن داشت و می دانست با هر گامی که به جلو بر می دارد یک قدم به آن چه در ذهنش دارد نزدیکتر می شود. کار کوچکی که در یک زمان محدود انجام می دهی شاید به نظر بزرگ و مهم نرسد اما بدان که در مقیاس بزرگتر حرکتی است کوچک در مسیری طولانی به سوی هدفی بزرگ!

۷)خودخواه نباش!
موفقیت های انشتین موجب حسن شهرت و محبوبیتش در جهان شد. وی بدون هیچ گونه چشمداشت و تمایلی به کسب قدرت یا ثروت موجب پیشرفت و تعالی نوع بشر شد! او خیر و صلاح انسان ها را سرلوحه ی راهش قرار داد و تا رسیدن به آن از پا ننشست.

به خاطر داشته باشیم که ما در این دنیا تنها نیستیم و تنها برای خودمان زندگی نمی کنیم. وقتی سخاوتمندانه، با رویی گشاده و قلبی سبکبار و رها به دیگران خدمت کنیم جهان تبدیل به مکانی بهتر می شود و این امر کمک می کند تا در مسیر زندگی دگرش یابیم و انسان های بهتری شویم.

۸)تنها به ساز خودت برقص!
انشتین از دنباله روی های کوکورانه و بی فکر مردم متنفر بود. اگر به دیگران اجازه بدهی در مورد توانایی‌هایت اظهار نظر کنند باید تنها به رؤیای پیروزی وکامیابی بسنده کنی. آنچه اطرافیان در مورد ما می‌گویند نظراتی است که البته وحی منزل نیستند و در بیشتر موارد باید به آرامی از کنار آن ها گذشت. قدرت اندیشه و اختیار موهبتی بزرگ برای همه ی انسان هاست. دنیا با آن چه امروز می بینیم بسیار تفاوت داشت اگر انشتین تحت تأثیر حرف کسی قرار می گرفت که در کودکی به او گفته بود: به درد هیچ کاری نمی خورد!

۹)همیشه برای یادگیری و پیشرفت حرص و ولع داشته باش!
او خودش را صاحب استعداد خاصی نمی دید تنها تفاوتش این بود که بسیار کنجکاو بود. او سیری ناپذیر بود. هر مقاله و نظریه ای گامی بود به سوی پرسش و پاسخ بعدی! بعدی! بعدی!

همیشه به دنبال تازه ها! همیشه در حال رشد و بالیدن! اگر این صفات را در خودمان نهادینه کنیم به موفقیت نزدیکتر می شویم. سمی ترین تفکر ممکن آن است که فکر کنیم آن چه انجام داده ایم کافی است! احساس کامل بودن را در خودت از بین ببر تا راهت را برای پیشرفت هموار سازی!

۱۰)ادامه بده! از پا ننشین!
در مسیر پیش روی به سوی آمال و آرزوهایت ممکن است با موانع زیادی روبرو شوی. اما این دلیل نمی شود که عقب نشینی کنی و بازی را واگذار کنی! این فقط نشان می دهد که چقدر اراده ات سست و بی جان است! انشتین کسی بود که سعی کرد در زندگی با مسائل و مشکلات کنار بیاید و آن ها را قدم به قدم حل کند.

و در پایان ۱۰ درس مهم زندگی از انشتین

 ۱- تخیل مهم تر از دانش است چراکه دانش محدود است اما تخیل همه ی هستی را در آغوش دارد، پیشرفت را مشابه سازی می کند و در مقابل چشمانت قرار می دهد و قادر است انقلابی سهمگین به پا کند.

 ۲- تفاوت بین نبوغ و حماقت در آن است که نبوغ محدودیت هایی دارد.

 ۳- هرگز پرسشگری را کنار نگذار، کنجکاوی بشر حتماً علتی دارد.

 ۴- علم بدون دین سست است و دین بدون علم کور.

 ۵- دو چیز نامحدود است، جهان و حماقت بشر! البته درباره ی جهان مطمئن نیستم!

 ۶- افتادن در دام عاشقی احمقانه ترین کاری نیست که بشر انجام می دهد ولی مطمئناً علت این افتادن جاذبه ی زمین نیست.

 ۷- زیباترین تجربه ها ناشناخته ترین آن هاست و این اساسی ترین احساسی است که خاستگاه علم و هنر ناب محسوب می شود.

 ۸- کسی که هرگز اشتباه نکرده کسی است که هرگز تلاش نکرده است.

 ۹- بیشتر از آن چه برای موفق بودن تلاش می کنی برای با ارزش بودن تلاش کن.

 ۱۰- چشمگیرترین اثرات کاربردی علم آن است که به ابداع چیزهایی میدان می دهد که بر غنای زندگی می افزایند، هرچند آن را پیچیده تر هم می کنند.

 منبع نوشته:addicted2success.com

 نظر دهید »

سخنانی از ائمه اطهار و بزرگان درباره اهمیت مطالعه، کتاب و علم‎آموزی

13 آبان 1396 توسط سليمي بني

سخنانی از ائمه اطهار و بزرگان درباره اهمیت مطالعه، کتاب و علم‎آموزی

حضرت علی (ع): کاش می‎دانستم کسی‎ که از علم بی نصیب مانده چه چیز به ‎دست آورده است. و آن‎ کس که از علم بهره‎مند شده چه چیز بدست نیاورده است .

حضرت علی (ع): در علم و ادب بکوشید چه آنکه عالم، عزیز و گران‎ قدر است، اگر چه به خاندان بزرگی منتسب نباشد، اگر چه فقیر و بی‎بضاعت باشد، و اگرچه جوان باشد (شرح ابن ابی الحدید).

پیامبر اکرم (ص): اطاعت از فرمان الهی و پرستش ذات اقدس او بر اثر علم است ، خیر دنیا و آخرت در پرتو علم بدست می‎آید، و شرّ دنیا و آخرت از جهل و نادانی دامن‎ گیر انسان می‎شود (بحار، جلد 1، ص 64).

حضرت علی (ع): شایسته‎ی مرد عاقل آن است که نظر صائب خردمند را بر اندیشه خود بیفزاید و دانش خویش را به علم دانشمندان پیوند دهد (غررالحکم ، ص 384).

حضرت علی (ع): به هر نسبت که دانش آدمی زیادتر می‎شود توجه خود را به نفس خویش افزون می‎کند و برای نیل به سعادت و صلاح سعی و کوشش خود را به‎ کار می‎اندازد (مستدرک 2،ص310).

حضرت علی (ع): عقل که غریزه‎ی اختصاصی انسان و از سرمایه‎های طبیعی بشر است با علم‎آموزی و تجربه ‎اندوزی افزایش می‎یابد (غررالحکم ،ص67).

امام صادق (ع): مطالعه‎ی بسیار و پی‎گیر در مسائل علمی، باعث شگفتی عقل و تقویت نیروی فکر و فهم است .

رسول اکرم (ص): صبح کن و روزت را بگذران که یا عالم باشی یا علم‎آموز، بپرهیز از اینکه عمرت در لذائذ غفلت‎ زا و کامجوئی‎ های زیان ‎بخش سپری گردد (مشکوه الانوار ،ص133).

حضرت علی (ع): تملّق گفتن و حسد بردن از خلقیات مردم با ایمان نیست مگر در راه فرا گرفتن علم و دانش (تحف‎العقول ص207).

حضرت علی (ع): کسی‎ که چیزی را نمی‎داند حیا نکند از اینکه آن را بیاموزد (بحار، جلد 1،ص57).

حضرت علی (ع): در خردسالی علم بیاموزید تا در بزرگسالی به برتری و سیادت نائل آیید (شرح بن ابی الحدید 20، کلمه‎ی 98 ، ص 267).

حضرت علی (ع): علم و دانش بیش از مقداری است که قابل احاطه باشد و یک فرد نمی‎تواند بر همه‎ی آن‎ها واقف گردد پس از هر علمی بهتر و شایسته ‎ترش را فرا گیرید (غررالحکم، ص 265).

حضرت علی (ع): بهترین مطالبی که شایسته است جوانان یاد گیرند چیز هایی است که در بزرگسالی مورد نیاز باشد و بتوانند در زندگی اجتماعی از آموخته‎های دوران نوجوانی خود استفاده نمایند (شرح بن ابی الحدید، 20، کلمه‎ی 817).

حضرت علی (ع): مردم هنگام غذا خوردن در شب چراغ روشن می‎کنند تا با چشم خود ببینند چه طعامی می‎خورند ولی در تغذیه‎ی روانی خود همت ندارند تا چراغ عقل را با شعله‎ی علم روشن کنند که از غذای آلوده مصون بمانند و دچار عوارض نادانی و گناه در عقاید و اعمال خود نشوند (سفینه، ص84).

حضرت علی (ع): علم و ادب ارزش وجود تو است. در تحصیل علم کوشا باش، چرا که به هر مقداری که بر دانش و ادبت افزوده شود قدر و قیمتت افزایش می‎یابد (مشکوه الانوار ، ص 135).

رسول اکرم (ص): طلب دانش بر هر مسلمانی فرض است. به راستی خدا دانش جویان را دوست دارد (اصول کافی، جلد 1 ،ص 83).

امام صادق (ع): طلب دانش فریضه است.

رسول اکرم (ص): هر که راهی رود که در آن دانشی جوید، خدا او را به راه بهشت برد و به راستی فرشتگان برای طالب علم پرهای خو را فرو نهند به نشانه‎ی رضایت از او و این محقق است که برای طالب علم، هر که در آسمان و زمین است آمرزش خواهد تا برسد به ماهیان دریا، فضیلت عالم بر عابد چون فضیلت ماه است بر ستارگان در شب چهارده و به راستی علما وارث پیغمبرانند زیرا پیامبران دینار و درهمی به ارث نگذاشتند ولی ارث آنها علم بود و هر که از آن بر گرفت بهره ی فراوانی برده (اصول کافی، جلد 1، ص 97).

امام صادق (ع): هر که دانشی آموزد و به کار بندد و آن را برای خدای تعالی تعلیم دهد در ملکوت آسمان‎ها بزرگش خوانند و گویند برای خدا یاد گرفت، برای خدا عمل کرد، و برای خدا تعلیم داد.

ابراهیم صحبا: بهتر از کتاب، کسی در زمانه یار تو نیست که هیچ یاری، شب و روز در کنار تو نیست.

حضرت علی (ع): کسی که با کتاب‎ها خود را آرامش دهد؛ هیچ آرامشی را از دست ندهد.

حضرت علی (ع): بر تو باد از کتاب ها، فرا گرفتن آن چه در آن هاست.

حضرت علی (ع): کتاب غذای روح است.

حضرت علی (ع): کتاب، بستان‎های عالمان و دانشمندان است.

حضرت علی (ع): کتاب، بهترین گوینده و سخن ران است.

حضرت علی (ع): کتاب، بیانگر انگیزه‎های درونی انسان است.

 

ویکتور هوگو: خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد: کتاب های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

ولتر: برگ های کتاب، به منزله‎ی بال هایی هستند که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می دهند.

دکارت: مطالعه یگانه طریق آشنایی و گفتگو با بزرگان است.

ویلیام شکسپیر:‌ در دنیای پر مکر و فسون، گوشه کتابخانه ‌ام را بر هر مقامی ترجیح میدهم.

سیدنی اسمیت: در نظرم چیزی نفیس‎تر از کتاب وجود ندارد.

ج. روکین: ارزش بعضی از کتاب‎ها موقتی است ولی ارزش برخی دیگر ابدی.

فرانسیس بیکن: کمال انسانی تنها از راه خواندن کتاب انجام می‎گیرد.

لرد چستر فیلد: بهترین کتاب،‌ بهترین همنشین است.

انیشتین: افکار و اندیشه های انسان به گونه‎ای است که ممکن است فقط خواندن یک کتاب پایه اندیشه‎ها و افکار انسان را بر مبنای جدید یا در مسیر خاصی قرار دهد و چه بسا ممکن است کتابی مسیر سرنوشت میلیون‎ها انسان را در راه مخصوصی بیندازد.

مونتسکیو: من هیچ غمی نداشتم که خواندن یک صفحه کتاب از بین نبرده باشد. کتاب، عمر دوباره است. در دنیا لذتی که با لذت مطالعه برابری کند، نیست.

کارلایل: دانشگاه واقعی، جایی است که مجموعه ای از کتاب در آن جمع آوری شده باشد.

موریس مترلینگ: آدم تنها در بهشت هم باشد، به او خوش نمی گذرد، ولی کسی که به کتاب یا تحقیق علاقه‎مند است، هنگامی که به مطالعه یا تفکر مشغول است، جهنم، به تنهایی برای او بهترین بهشت‎هاست.

آبراهام لینکلن: بدون حکومت، می شود زندگی کرد، ولی بدون کتاب و مطبوعات نمی شود.

ویکتور هوگو: خوشبخت، کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتاب‎های خوب یا دوستانی که اهل کتاب باشند.

سقراط: جامعه وقتی فرزانگی و سعادت می یابد که مطالعه، کار روزانه‎ اش باشد.

بیهقی: بهترین سخن‎ گویان و یاران، کتاب است و آن گاه که دوستان تنهایت نهند، می‎توانی به آن سرگرم شوی. اگر او را هم راز خویش قرار دهی، سرّ تو را فاش نمی‎کند و با کتاب است که می توان به دانش و نیکی‎ها دست یافت.

منتسکیو: کتاب را زیاد مطالعه کنید تا بفهمید که هیچ نمی‎دانید.

عماد کاتب: تا به حال ندیدم کسی امروز کتابی بنویسد، مگر اینکه فردا می‎گوید: ای کاش این عبارت را تغییر می دادم که اگر چنین می نوشتم، بهتر بود و ای کاش این جملات را اضافه می‎کردم که اگر چنین می شد، نیکوتر بود و ای کاش این قسمت مقدّم بود که اگر چنین بود، جالب تر بود و این شگفت انگیز و مایه عبرت است و این خود، دلیل بر جهل و نادانی بشر است.

سیسرون: اتاق بدون کتاب، مانند جسم بی‌روح است.

پلو تارک: پرورش روحی بشر بر عهده کتاب است.

تولستوی: در دنیا لذتی نیست که با لذت مطالعه برابری کند.

هوگو: کتاب، جام جهان نماست.

لولین فایر: کتاب خواندن، بزرگ‌ترین لذت هر مرد شرافتمندی است.

ماکسیم گورگی: کتاب‌ها بودند که به من کمک کردند تا از باتلاق نادانی بیرون آیم وگرنه نابود می شدم.

بلینسکی: کتاب، برای تعلیم و تربیت نوشته شده است و نقش تعلیم و تربیت، بی اندازه مهم است؛ زیرا سرنوشت قطعی بشر را تعیین می کند.

دیدرو: هنگامی‌ که مردم از کتاب خواندن باز می مانند، از فکر کردن باز می مانند.

 


منبع : سایت دانشگاه علوم اقتصادی

 نظر دهید »

اخلاق در سیره عالمان و دانشمندان (اهتمام بزرگان به کتاب و کتاب خوانی)

13 آبان 1396 توسط سليمي بني

اخلاق در سیره عالمان و دانشمندان (اهتمام بزرگان به کتاب و کتاب خوانی)
 
 
مطالعه و تحقیق، در زندگی عالمان و دانشمندان جایگاه مهم و نقش اساسی داشته و دارد. از این رهگذر، علاقه مندی آنان به مطالعه و پژوهش، از عوامل اصلی پیشرفت شان در زندگی بوده و هست؛ زیرا مطالعه، دریچه هایی از دانش های گوناگون را به روی انسان می گشاید و نردبانی برای رسیدن وی به قله کمال می شود. در این باره، حکایت های زیر شنیدنی است.

مطالعه همیشگی امام خمینی رحمه الله
آیت الله سبحانی می گوید: «زمانی که سن امام داشت از پنجاه سال تجاوز می کرد، گاهی شش ساعت پی در پی مطالعه می کردند. در سال 1370 ه . ق برابر با 1330 شمسی، سه ماه تابستان را در محلات گذرانیدند. در این مدت، پس از صرف صبحانه، از ساعت شش تا دوازده مشغول مطالعه می شدند و هرگاه نوعی خستگی و یک نواختی در کار خود احساس می کردند، خود را با نگارش اندیشه هایشان سرگرم می کردند.

تنوع در مطالعه
حجت الاسلام انصاری کرمانی می گوید:

مطالعات تاریخ یا تفسیر و کتاب های اخلاق و روایت ها نیز در برنامه کاری امام بوده است و گاهی امام این نوع کتاب ها را مطالعه و در فرصت های لازم از آنها استفاده می کردند.

گاهی ده دقیقه امام را می دیدم
از خانم فریده مصطفوی ـ دختر حضرت امام ـ نقل است:

در زمان مرجعیت آقای بروجردی که امام مسئولیت رهبری مبارزه را نداشتند، آن قدر مشغول مطالعه و درس بودند که ما فقط سر ناهار یا گاهی ده دقیقه سر شب ایشان را می دیدیم.

توصیه تفکر مستمر تا حل مطلب
«حجت الاسلام و مسلمین همت اللّه مؤمنی شهمیرزادی نقل می کند:

همیشه دوستان می گفتند: امام مجتهدپرور است. روش تدریس امام واقعا میدان اجتهاد را گسترده می کرد و اجتهادپرور بود. گاهی از اوقات به ما توصیه می فرمودند: اگر شب، هنگام مطالعه در شب با یک مشکل علمی یا مطلبی برخورد کردید که برایتان یک قدری فهمش مشکل است، نکند بگویید من مطلب را نمی فهمم، کتاب را ببندید و بعد چراغ را خاموش کنید؛ توی تاریکی بنشینید و فکر کنید و آن قدر فکر کنید تا مطلب برای شما روشن شود. باید فکر کنید تا حل شود.

علامه سیدمحمد حسین طباطبایی
 
علامه طباطبایی، درباره اهتمام خویش به مسئله مطالعه و تحقیق می گوید:

در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم. ازاین رو، هر چه می خواندم، نمی فهمیدم و چهار سال به همین نحو گذرانیدم. پس از آن، یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شد و عوضم کرد و در خود، یک نوع شیفتگی و بی تابی به تحصیل کمال حس کردم، به گونه ای که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال کشید، هرگز در برابر تعلیم و تفکر، درک خستگی و دل سردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم و تلخ و شیرین حوادث را برابر می پنداشتم. بساط معاشرت غیراهل علم را به کلی برچیدم.

در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت می کردم و باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه می کردم و اگر اشکالی پیش می آمد، با هر خودکشی بود، حل می کردم و وقتی به درس حضور می یافتم، از آنچه استاد می گفت، قبلاً روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس، پیش استاد نبردم.

محمدعلی حزین لاهیجی
محمدعلی لاهیجی درباره علاقه خویش به مطالعه کتاب های گوناگون چنین شرح می دهد:

اشتیاق به مباحثه و مطالعه، آن چنان مرا بی قرار کرده بود که به لذت های دیگر توجه نداشتم و در بسیاری از شب ها به خاطر مطالعه بیدار می ماندم. والدینم دلشان به رحم می آمد و مرا نصیحت و التماس می کردند که کمی استراحت کنم، ولی فایده ای نداشت. اگر در حین مطالعه با مشکلی روبه رو می شدم، از پدرم می پرسیدم. بسیاری کتاب ها را در فنون و موضوعات مختلف مطالعه کردم و در عین حال، علاقه زیادی هم به عبادت و طاعت خداوند داشتم.

سیدنعمت الله جزایری
سیدنعمت الله جزایری در نقل خاطره ای از زندگی خود می گوید:

در گرمای تابستان، طلاب شب ها به بام مدرسه می رفتند، ولی من در حجره ام را می بستم و شروع به مطالعه و حاشیه نویسی و تصحیح می کردم تا اذان صبح. بعد از نماز صبح، صورتم را بر روی کتاب می گذاشتم و لحظه ای می خوابیدم تا آفتاب طلوع می کرد و آن گاه تا ظهر به تدریس می پرداختم. بعدازظهر هم به درس می رفتم و درس می خواندم. بسیاری از مواقع، از سر راه نانی می گرفتم و می خوردم. چون اغلب برای مطالعه، روغن چراغ نداشتم، اتاقی بلند گرفته بودم که درهای متعدد داشت و در آن می نشستم و زیر نور ماه کتابم را می گشودم و می خواندم و چون ماه دور می زد، دری دیگر را که رو به ماه داشت، می گشودم و کتاب می خواندم. دو سال همین کار را کردم تا آن جا که چشمانم ضعیف شد.

ابوعلی سینا
شیخ ابوعلی سینا نابغه مشرق زمین، از پشت کار و علاقه خود به مطالعه و تحقیق می نویسد:

من به مطالعه و تحصیل در طبیعیات و الهیات مشغول بودم و به مطالعه آن کمر بستم و روز به روز درهای علم و معرفت به رویم گشاده می شد. بعد از این دو علم، به سراغ علم طب رفتم و کتاب ها و نوشته های زیادی در این خصوص مطالعه کردم و فهمیدم که این علم از علوم دیگر مشکل تر نیست و بعد از مدت کوتاهی، در آن تبحر یافتم. به گونه ای که اطبای مشهور آن زمان نزد من این علم را می آموختند. در همین زمان به مطالعه کتب فقه نیز می پرداختم. در این هنگام 16 ساله بودم. یک سال و نیم باز به مطالعه منطق و فلسفه پرداختم و در تمام این مدت، شب و روز مشغول مطالعه بودم. شب تا صبح بیدار بودم و روز تا شب نمی آسودم و جز فراگرفتن آن علوم، به کار دیگری نمی پرداختم. شب چراغ را روشن می کردم و به خواندن کتاب و نوشتن موضوعات ادامه می دادم تا آن جا که خواب غلبه می کرد یا ضعف و کوفتگی مرا از پا درمی آورد. در آن وقت، مقداری نوشیدنی و شربت می خوردم تا نیروی تازه به دست آورم و به خواندن کتاب ادامه می دادم. در علوم الهی نیز مطالعه داشتم. کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را چهل بار خواندم، ولی چیزی نفهمیدم تا اینکه روزی از یک دوره گرد، کتاب اغراض مابعدالطبیعه فارابی را خریدم و خواندم و منظور آن را فهمیدم.

ابن سینا و کتاب
«ابوعلی سینا که در اوایل عمر به مطالعه فلسفه مشغول بود، در قسمت مابعدالطبیعه به شبهات و بن بست های فکری رسید. ازاین رو، مدتی از تحصیل فلسفه کناره گرفت و دچار یأس و افسردگی شد. روزی در بازار بخارا کتاب فروش دوره گردی کتابی را بر وی عرضه داشت، ولی ابن سینا از خریدن آن امتناع ورزید. کتاب فروش گفت: مالک آن دچار فقر و تنگ دستی است، اگر سه درهم بابت آن بدهی، دعاگوی تو خواهم بود.

ابن سینا بابت اینکه احسانی کرده باشد، سه درهم داد و کتاب را به خانه آورد و دید از تصانیف ابونصر فارابی است و با خواندن آن، مقاصد حکما را دریافت و مشکل فلسفی و فکری وی حل شد. به شکرانه رفع این مشکل علمی، مبلغی میان فقرا تقسیم کرد و بارها می گفته: «اگر آن روز من از دادن سه درهم در بهای کتاب خودداری می کردم، هرگز به مقاصد و فلاسفه اطلاع نمی یافتم».

محدث قمی
عالم جلیل القدر، محدث قمی، تألیفات فراوانی دارد. ارزشمندترین تألیف ایشان، سفینة البحار است که نگارش و گردآوری آن 35 سال طول کشیده است. خود ایشان فرموده است: «برای تألیف سفینة البحار دو بار بحارالانوار را از اول تا آخر مطالعه کردم.» وی حتی یک بار به مدت هفت سال شب و روز مشغول مطالعه آن بود و از کثرت مطالعه و خم شدن بر روی زمین، چنان تنگی نفس بر او عارض گشت که گاهی قادر نبود کتابی را از روی زمین بردارد.

همچنین نقل کرده اند محدث قمی به مطالعه علاقه بسیار زیادی داشت. هرگاه با دوستانش که از علما بودند به باغی در اطراف مشهد می رفتند، همین که صرف غذا به پایان می رسید، به گوشه ای خلوت می رفت و مشغول مطالعه می شد. برخی از تألیفاتش، یادگار همین اوقات و لحظات و سفرهای کوتاه وی بوده است.

شیخ عباس قمی

درباره شیخ عباس قمی نوشته اند که «وی برای خرید کتاب با پای پیاده از قم به تهران می رفت تا به تحصیل ادامه دهد و در حالاتش آمده است: در حالی که مبتلا به بیماری ریوی بود و تنگی نفس داشت، یا مطالعه می کرد یا چیزی می نوشت یا به عبادت مشغول بود و در هر شبانه روز، حدود 18 ساعت به مطالعه و نوشتن می پرداخت و خواب و استراحت وی از چند ساعت تجاوز نمی کرد».

بلخی و عشق فراوان به مطالعه
گویند: «بلخی، شاعر شهید، روزی نشسته بود و کتابی می خواند. جاهلی آمد پیش او نشست و سلام کرد و گفت: خواجه تنها نشسته ای؟ گفت: اکنون که تو آمدی، تنها شدم؛ زیرا به واسطه آمدن تو، از مطالعه کتاب باز ماندم.

ابوعلی سینا گفته: من متأسفم که هنگام صرف غذا، از اشتغال به علم و کسب معرفت باز می مانم. او در طلب و ترویج دانش چنان کوشا بوده است که روزی پنجاه ورق می نوشته و گاهی برای فهمیدن درست مطلبی، چهل بار یک مطلبی علمی را مطالعه می کرده است».

آیت الله خاتمی
مریم خاتمی دختر آیت الله خاتمی ـ امام جمعه شهیر یزد ـ می گوید:

پدرم، سیدروح الله خاتمی در ماه مبارک رمضان، شب ها را تا صبح بیدار می ماند و به مطالعه می پرداخت. شبی به اتاقش رفتم. کتاب امام علی علیه السلام صوت العدالة و الانسانیة از جرج جرداق را می خواند. ناگاه جملاتی را برایم ترجمه کرد و قصد داشت عشق به علی علیه السلام را که تمام وجودش را پر کرده بود، به من انتقال دهد.

در منزل ما هرگونه خودخواهی، دروغ و غیبت ممنوع بود، ولی در خواندن هر نوع کتاب آزاد بودیم. روزی کتاب چشم هایش اثر بزرگ علوی را می خواندم که آقا متوجه شد. احساس ترس عجیبی به من دست داد که نکند خلافی کرده باشم، ولی آقا با همان مهربانی همیشگی گفت: می دانی استاد ماکان نام کدام شخصیت است؟ پاسخ دادم: نه. گفت: همان نقاش بزرگ، کمال الملک است. بعد قصه ای از هنر نقاشی او تعریف کرد که هنوز به یاد دارم. با این کار پدر، نه تنها احساس کردم خواندن هیچ کتابی اشکالی ندارد، بلکه معتقد شدم باید بیشتر خواند و کندوکاو کرد و در ضمن، متوجه آثار خوب و بد هر نوشته ای بود.

جاحظ و عشق به کتاب
 
گویند جاحظ یکی از دانشمندان بنام قرن سوم، علاقه بسیار زیادی به کتاب داشت. هیچ کتابی به دستش نمی رسید، مگر اینکه آن را مطالعه می کرد. حتی دکان ورّاقان را کرایه می کرد و شب را در آنجا می گذرانید تا مطالعه کند.

می گویند: «در یکی از درگیری ها، گروهی از جنگ جویان خانه ابوالفضل بن عمید را غارت کردند. ابن مسکویه می گوید: چون مرا دید، از کتابهای خود جویا شد. گفتم: کسی به آنها دست نزده و همه سالم هستند. سخت شادمان شد و گفت: گواهی می دهم که تو مرد خجسته دیداری هستی. فراموش نکن که اگر گنجینه های دیگر را از دست بدهی، می توانی آن را به دست آوری، ولی این گنجینه (کتاب خوانی) اگر از دست برود، به آسانی به دست نمی آید».

چرا مردم باید کتاب بخوانند؟
«از مترجم نامی، عزت الله فولادوند پرسیدند: چرا باید مردم کتاب بخوانند؟

در جواب گفت: نخست اینکه بخش بزرگی از دانش بشر به صورت مکتوب از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. دوم به دلیل لذتی است که انسان از باخبر شدن و آگاهی پیدا کردن از موضوعات داستانی و هنری می برد که مکتوب هستند و از طریق شفاهی قابل انتقال نیست.

اگر انسان از مکتوبات نسل گذشته آگاهی نداشته باشد و اگر کتاب نخواند، از جهت روحی و فکری در یک زندگی فقیر و بی مایه گرفتار خواهد شد».


مجله طوبی آبان 1386، شماره 23

 نظر دهید »

ممانعت از دلسردی همسر

13 آبان 1396 توسط سليمي بني

ممانعت از دلسردی همسر

بسیاری از  زوج‌ها علی رغم حسن نیتشان، به روش‌های متفاوتی باعث دلسردی همسرشان می‌شوند. گاهی به یکدیگر احترام نمی‌گذارند، گاهی احساسات همدیگر را در نظر نمی‌گیرند، گاهی قدرت‌طلبی می‌کنند و گاهی تحقیر و سرزنش.
نوع برخورد هر انسانی، نمادی از سلامتی روان و آگاهی اوست. برای آنکه برخورد سالمی داشته باشیم در ابتدا باید روان سالمی داشته باشیم. اگر مشکلات ارتباطی ناشی از مشکلات درونی نباشد، مهارت‌های ارتباطی پیشقدم می‌شوند.

یکی از آگاهی‌های لازم برای ایجاد یک رابطه موثر، شناخت عواملی است که رابطه ما را به سوی دلسردی سوق می‌دهند.

در زیر به چند عنصر از عوامل دلسرد کننده اشاره می‌کنیم:

سلطه پذیری
گاهی احساس می‌کنیم، برای اینکه کار‌ها خوب پیش رود باید ما کار‌ها را انجام بدهیم. برای همین هم است که نظر همسرمان یا پیشرفت‌های او را نمی‌بینیم. وقتی این احساس را داریم به صورت زیرکانه و ضمنی همسرمان را تحت سلطه قرار می‌دهند.

ترساندن
کمال گرایی بیش از حد، باعث احساس ترس می‌شود. همسرانی که توقع دارند همسرشان بر اساس ملاک‌های کمالگرایانه آن‌ها عمل کنند احساس دلسردی را به همسران خود انتقال می‌دهند.

 تصدیق نکردن پیشرفت
وقتی پیشرفت‌های همسرتان را تصدیق نمی‌کنید باعث دلسرد شدن همسرتان می‌شوید. تصدیق کردن پیشرفت‌های همسر باعث تشویق آن‌ها برای تغییر می‌شود.

 حساسیت بیش از حد
وقتی همسری می‌خواهد بر‌تر از دیگران باشد، به همسر خود بیش از حد حساس می‌شود، چرا که این اعتقاد اشتباه را دارد که وقتی کسی می‌شوم که از دیگران سر‌تر باشم. وقتی شوهر یا زن در مورد یک دوست خود صحبت می‌کند یا از لباس قشنگ کسی حرف می‌زند، طرف مقابل این صحبت‌ها را کنایه از نواقص خود می‌بیند و واکنش نشان می‌دهد. این نوع رفتار‌ها ممکن است باعث دلسردی طرف مقابل شود، چرا که هم منظور او را بد تعبیر کرده‌اید و هم در مقابل ابراز عقیده یا احساساتش ایستاده‌اید.
آگاهی از رفتار‌ها و تاثیر آن بر طرف مقابل می‌تواند ما را در بهبود یک رابطه کمک کند. دلسرد کردن همسر، در واقع تلاش برای خاموش کردن آتش یک زندگی پویا، انرژی دهنده و صمیمی است. توانایی در برخوردی موثر، چیزی است که بر اثر دقت و تمرین به دست می‌آید. باید برای جلوگیری از رفتارهایی که به روابط و در ‌‌نهایت به زندگی ما لطمه می‌زنند برنامه‌ای داشته باشیم.

 نظر دهید »

خاطرات و تجربه هاي عالمان موفق

13 آبان 1396 توسط سليمي بني

خاطرات و تجربه هاي عالمان موفق

امام صادق(ع) به مبلغان معارف دين سفارش فرموده كه:به شما سفارش ميكنم كه مبلغ خاموش ما باشيد.هنگامي كه از امام دربارة معناي اين سخن سؤال شد،حضرت فرمود:يعني بهترين مردم زمان خود باشيد تا با ديدن شما مردم با علاقه قلبي به سوي ما گرايش پيدا كنند.
 

عبدالکریم پاک نیا تبریزی  

پيشواي ششم، امام صادق(علیه السلام) به مبلغان معارف دين سفارش فرموده اند كه: اُوصِيكُمْ… أَنْ تَكُونُوا لَنَا دُعَاةً صَامِتِين؛ به شما سفارش مي كنم كه مبلغ خاموش ما باشيد. هنگامي كه از امام دربارة معناي اين سخن سؤال شد، حضرت فرمود: يعني بهترين مردم زمان خود باشيد تا با ديدن شما (كه مبلغ ما هستيد) مردم با علاقه قلبي به سوي ما گرايش پيدا كنند.[1]

در طول عمرم همواره سعي كرده ام از خاطرات و تجارب افراد مختلف، به ويژه عالمان عامل و شخصيت هاي تأثيرگذار و موفق، كمال بهره را برده و به حول و قوه الهي در طول زندگي آنها را به كار گيرم و به ديگران نيز منتقل كنم؛ چراكه خاطرات تلخ و شيرين ديگران آيينه اي حقيقت نماست و نتیجة بسياري از راههایي كه ميخواهيم برويم، به ما نشان مي دهد و ما مي توانيم نتيجه آنها را در اين تجارب و خاطره ها ببينيم. اصولاً كسى كه از تجربه هاى ديگران اطلاع داشته باشد، گويا به اندازة تمام آنها عمر كرده است.

علاوه بر سخن فوق، نشر و پاسداري از خاطرات و تجربه هاي مفيد، نشانة عقل و خرد است. حضرت علي(علیه السلام) در وصيتنامه اش به امام حسن(علیه السلام) فرمود: وَ الْعَقْلُ حِفْظُ التَّجارُبِ؛[2] نشانة عقل و خرد، به خاطر سپردن تجربه هاست. و اگر تجربه هاي ما و گذشتگان نبود، اساساً انسان در پيچ و خم زندگي راه را گم ميكرد. امام علي(علیه السلام) فرمود: لَوْلَا التَّجَارِبُ عَمِيَتِ الْمَذَاهِب؛[3] اگر تجربه ها نبود، راههاي زندگي گم مي شد. يا اينكه بشر در ميان بحرانهاي فراوان زندگي گم مي گشت و از يافتن چاره عاجز مي شد.

از سویي ديگر، مولاي متقيان حضرت علي(علیه السلام) فرمود: خَيْرُ ما جَرَّبْتَ مَا وَعَظَكَ؛[4] بهترين تجربه آن است كه تو را موعظه كند.؛ يعنى در مقام عمل در تو اثر بگذارد و تو از آنها متأثر و متّعظ گردى و پند بگيرى. بنابراين، اگر ما خاطرات و تجربیات مفید را در اختیار دیگران قرار دهیم، همگی خواهند توانست با انتخاب و تصمیم درست، از وقت و عمر خود استفادة بهتری داشته باشند و براي برنامه هاي خود نيروی اضافی مصرف نكنند تا خود شخصاً آن را تجربه كنند. به قول سعدي:

مرد خردمند هنرپیشه را
عمر دو بایست در این روزگار

تا به یکی تجربه اندوختن
با دگری تجربه بردن به کار!

در اين مقاله برخي از خاطرات و تجربه هاي عالمان موفق را به مبلغان گرامي تقديم مي داريم تا به لطف الهي در سير تبليغي خود از آنها بهره گيرند؛ چراكه امام صادق(علیه السلام) آنان را چلچراغ هاي راه سعادت ناميده و در مورد آنان به عبدالله بن جندب فرموده است: رَحِمَ اللَّهُ قَوْماً كَانُوا سِرَاجاً وَ مَنَاراً كَانُوا دُعَاةً إِلَيْنَا بِأَعْمَالِهِمْ وَ مَجْهُودِ طَاقَتِهِم؛[5] خدا رحمت كند آناني را كه چراغهاي نورافشان بودند و با رفتار و تمام توانشان مردم را به سوي معارف ما دعوت مي كردند.


پی نوشت: 

[1]. وَ أَنْ تَكُونُوا لَنَا دُعَاةً صَامِتِينَ فَقَالُوا يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَيْفَ نَدْعُو إِلَيْكُمْ وَ نَحْنُ صُمُوتٌ ؟ قَالَ(علیه السلام): تَعْمَلُونَ مَا أَمَرْنَاكُمْ بِهِ مِنَ الْعَمَلِ بِطَاعَةِ اللَّهِ وَ تَتَنَاهَوْنَ عَمَّا نَهَيْنَاكُمْ عَنْهُ مِنِ ارْتِكَابِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ تُعَامِلُونَ النَّاسَ بِالصِّدْقِ وَ الْعَدْلِ وَ تُؤَدُّونَ الْأَمَانَةَ وَ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَا يَطَّلِعُ النَّاسُ مِنْكُمْ إِلَّا عَلَى خَيْرٍ فَإِذَا رَأَوْا مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ قَالُوا هَؤُلَاءِ الْفُلَانِيَّةُ رَحِمَ اللَّهُ فُلَاناً مَا كَانَ أَحْسَنَ مَا يُؤَدِّبُ أَصْحَابَهُ وَ عَلِمُوا فَضْلَ مَا كَانَ عِنْدَنَا فَسَارَعُوا إِلَيْهِ أَشْهَدُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ رَحْمَتُهُ وَ بَرَكَاتُهُ لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ كَانَ أَوْلِيَاؤُنَا وَ شِيعَتُنَا فِيمَا مَضَى خَيْرَ مَنْ كَانُوا فِيهِ إِنْ كَانَ إِمَامُ مَسْجِدٍ فِي الْحَيِ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ مُؤَذِّنٌ فِي الْقَبِيلَةِ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَاحِبُ وَدِيعَةٍ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَاحِبُ أَمَانَةٍ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ عَالِمٌ مِنَ النَّاسِ يَقْصِدُونَهُ لِدِينِهِمْ وَ مَصَالِحِ أُمُورِهِمْ كَانَ مِنْهُمْ فَكُونُوا أَنْتُمْ كَذَلِكَ حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَيْهِمْ. (دعائم الإسلام، قاضى نعمان مغربى، دارالمعارف، بیروت، 1383ق.ج1، ص: 57)

[2]. بحارالأنوار، محمد باقر مجلسى، موسسه الوفا، بيروت، 1403ق.ج1،ص: 160

[3]. الإرشاد،شیخ مفيد، نشر كنگره شيخ مفيد، قم، 1413 ق . ج1،ص: 304

[4]. نهج البلاغه، سيد رضي، نشر ائمه، نامه 31.

[5]. تحف العقول، حسن بن شعبه حرانى، نشر جامعه مدرسين، قم، 1404ق. ص301، 

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 168 .

 نظر دهید »

حکایت قرآنی

09 آبان 1396 توسط سليمي بني

 حکایت قرآنی

مردي نزد رسول خدا آمد و از شدت گرسنگي مي‌ناليد. پيامبر براي تهيه غذا كسي را به خانه همسران خود فرستاد. آن شخص خبر آورد كه جز آب آشاميدني، در خانه پيامبر هيچ يافت نمي‌شود
پيامبر به ياران خود فرمود: من اين گرسنه را سير خواهم كرد. سپس به خانه‌اش آمد و به دخترش فاطمه فرمود: آيا غذايي در خانه پيدا مي‌شود؟ فاطمه گفت: جز غذاي يكي از دخترانم كه گرسنه است، غذايي يافت نمي‌شود. علي از فاطمه خواست دختر را گرسنه بخواباند و غذاي او را به شخص فقير بدهد. سفره را پهن كردند و براي اين‌كه ميهمان از جريان با خبر نشود، چراغ را خاموش كردند و خود نيز بر سر سفره نشستند. آنان بي آن‌كه غذايي بخورند، دهان خود را تكان مي‌دادند. ميهمان گمان مي‌كرد آنان نيز همراه او غذا مي‌خورند. او با خيال راحت و به اندازه كافي غذا خورد و سير شد.
خانواده علي عليه‌السلام آن شب را گرسنه خوابيدند. صبح روز بعد خدمت پيامبر آمدند و بي آن‌كه سخني بگويند، پيامبر به آنان نگاهي افكند و لبخند زد.
در اين جا آيه 9 سوره حشر نازل شد و ايثارگري اين خانواده را ستود
 و الَّذِينَ تَبَوَّءُو الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَجِدُونَ فِى صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّآ أُوتُواْ وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏
 و [نيز] كساني كه پيش از [مهاجران] در [مدينه] جاي گرفته وايمان آورده‌اند؛ هر كس را كه به سوي آنان كوچ كرده دوست دارند و نسبت به آن‌چه به ايشان داده شده است در دل‌هايشان حسدي نمي‌يابند و هر چند در خودشان احتياجي [مبرم] باشد، آنان را بر خودشان مقدم مي‌دارند و هر كس از خست نفس خود مصون ماند، ايشانند كه رستگارانند. 

مجمع البيان، ج 9، ص 260. سوره حشر آیه9
 

 نظر دهید »

اسماء حسنای الهی را وسیله¬ی حلّ مشکلات و رسیدن به حاجات قرار ندهیم!

09 آبان 1396 توسط سليمي بني

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

  اسماء حسنای الهی را وسیله¬ی حلّ مشکلات و رسیدن به حاجات قرار ندهیم! 

مواظب باشیم ¬درست استفاده¬ کنیم؛ بهره درست ببریم‌؛ کم‌همّت یا دون‌همّت نباشیم. امر شریف¬تر را خرج چیز کم‌ارزش¬تر نکنیم. اسماءالله وسیله هستند.

  در بحث¬های قبلی گفته‌ایم که دو جور اسماء داریم. یکی اسماء لفظیّه حضرت حق اند؛ مثل همین اسمائی که به کار می¬بریم؛ الله، رحمن، ودود، رحیم، کریم، غفور، شکور. دوم اسماء خارجیّه حضرت حق اند یا اسماء حُسنی که اهل بیت عصمت و طهارت : هستند. خودشان فرمودند: «نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی» قرآن فرمود: «قُل ادعوا اللهَ أوِ ادعوا الرَّحمنَ أیًّ ما تَدعوا فَلَهُ الأسماءُ الحُسنی» بگویید الله یا بگویید رحمن؛ خدا را با هر نام که می¬خواهید بخوانید؛ بعد فرمود: «فَلَهُ الاَسماءُ الحُسنی»؛ و خدا اسماءحسنا و نیکویی دارد. اهل بیت فرمودند: «نَحنُ وَاللهِ الأسماءُ الحُسنی»، به خدا سوگند اسماء حسنای خداوند ماییم.

 هم با اسماء لفظیّه خدا و هم با اسماء خارجیّه‌ی خدا، درست رابطه برقرار کنیم. اسم وسیله توجّه به صاحب اسم است. وقتی نام کسی را مي برندبرای آن است که انسان آن شخص را به یاد آورد و متوجّه او شود. بنابراین نام خدا وسیله توجّه به خدای متعال است. نام خدا را خرج چیز کوچک‌تر نکنیم؛ خرج رفع مشکلاتمان نکنیم.

  شاید حالا این انتقاد بشود و بگویند از ائمّه عليهم السلام روایت داریم که مثلاً هرکس فلان ذکر را، فلان نام خدا را، این تعداد مرتبه، این تعداد روز ببرد، فقرش برطرف می¬شود؛ بیماریش برطرف می¬شود؛ مشکلش برطرف می¬شود، پس چطور ائمّه : فرمودند انجام دهید؛ شما می¬گویید انجام ندهید؟
باید ببینیم مخاطب ائمّه ع چه کسانی بودند؟ گاهی اوقات شخصی بیمار است؛ به او نشانی دکتری را می¬دهید؛ نشانی داروخانه-ای را می¬دهید. او می¬رود آن دکتر را می¬بیند؛ آن داروفروش را می-بیند؛ عطّار را می¬بیند؛ آمده بود دارو بگیرد؛ معالجه شود؛ امّا می¬بیند عجب دلرباست! عجب دوست¬داشتنی است! یک دل نه صد دل عاشق این دکتر می¬شود؛ عاشق آن داروفروش می¬شود. اصلاً بیماریش یادش می-رود. دیگر دارو نمی¬خواهد! گفت:

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

کسی که نشانی دکتر را به تو داد؛ به این علّت نداد که بروی دارو بگیری؛ مریضیت را بهانه کرده بود؛ دیده بود دنبال دارو و دکتر می¬گردی؛ این را بهانه کرد. از اوّل نمی¬خواست برای معالجه بروی؛ فقط این را بهانه کرده بود تا ترتیب یک ملاقات و دیدار را بدهد. همین که رفتی دیدی چه ماه¬رویی است! دل به او باختی؛ یک دل نه صد دل عاشق او شدی؛ مریضیت هم یادت رفت؛ دیگر دنبال دارو هم نیستی؛ خواسته¬ای نداری؛ خود او را می¬خواهی؛ حالا خود دکتر را می-خواهی. فقیر بودی؛ ائمه این نشانی را به تو دادند گفتند یک غنی¬ای هست؛ برو سراغ او کمکت می¬کند؛ فقرت را برطرف می¬کند. با این بهانه تو را درِ خانه¬ی آن غنی فرستادند. همین که در زدی داخل رفتی و یک نگاه به او کردی، آن صاحب¬جمال مطلق دلت را برد. چنان دل به او باختی که فقرت را فراموش کردی. دیگر هیچ نمی¬خواهی؛ جز خود او.

  حال می¬فهمیم برای چه ما را به گفتن این اذکار راهنمایی کردند. آنها دیدند این انسان در افق پایینی است؛ مسأله¬ی بزرگ زندگیش این است که من بی¬پولم؛ بدهی دارم؛ مریضم؛ در زندگی مشکل دارم. خواستند او را رشد دهند. خواسته او پـول بود؛ سلامتی بود؛ رفاه بـود؛ خواستند او را به افـق بالاتر بـبرند. گفتند پول می¬خواهی؟ بنشین این ذکرِ یا غنی را بگو. ذکر یا رزّاق را بگو. مریضی؛؟ می¬خواهی حالت خوب شود؟ بنشین ذکر یا شافی را این تعداد بگو. آنها می¬دانستند چه می¬کنند. او را به‌ بهانه¬ی مریضیش به خانه¬ی آن محبوب بردند. وقتی دید؛ آشنا شد؛ دل به او باخت. پس این ذکر را برای ملاقات با خدا و دل به خدا باختن، وسیله قرار دادند.

 خیلی کوچک است که ما ذکر و نام خدای متعال را برای این خواسته¬های کوچک خودمان وسیله قرار دهیم. نمی¬گویم اثر ندارد؛ این اذکار را اگر بگویید آن مشکل حل نمی¬شود؛ نه! این را نمی گویم؛ امّا می¬خواهم بگویم خیلی کوچک است. حیف نیست انسان نام خدا را خرج بدهی¬های خود کند؟ نام معشوق را خرج دنیای خود کند؛ خرج مریضی خود کند؛ نام معشوق را! معشوق را خرج خودت می-کنی؟ حالا این در اسماء لفظیّه است.
 
ادامه دارد…..

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 39
  • 40
  • 41
  • ...
  • 42
  • ...
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

2981434-2225-l.jpg

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس