اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عزلت

08 آذر 1396 توسط سليمي بني

 عزلت


شخص گوشه‌گیر در دژ و قلعه خداوند پناه گرفته و خود را به حفظ الهی کشانده است. خوش به حال کسی که در ظاهر و باطن با خداوند یگانه شد.

عزلت به ده خصلت محتاج است:

 1. شناخت حق و باطل

 2. دوست داشتن بی‌چیزی

 3. برگزیدن شدت و سختی

 4. زهد (بی‌اعتنایی به دنیا)

 5. غنیمت شمردن خلوت

 6. اندیشیدن در آینده خویش

 7. کوشش در عبادت کند و آن را کم و خود را مقصر بداند.

 8. ترک عجب

 9. ذکر بسیار بدون غفلت، چون غفلت دام شیطان و اساس هر گرفتاری و سبب هر حجابی خواهد بود

 10. خالی بودن خانه از هر چیزی که در آن‌وقت احتیاج نباشد.


 حضرت عیسی علیه‌السلام فرمود: «زبان خود را زندان کن تا دلت آباد گردد و در خانه‌ات بنشین و از ریا بپرهیز و از زیادی معاش دوری نما و بر معاصی خودت گریه کن و از مردم بگریز، مانند گریختنت از شیر».

چراکه مردم در گذشته دوای درد هم بودند و امروز برای یکدیگر موجب درد شده‌اند، پس درهرحال از خدا بترس.

 ربیع بن خُثیم فرمود: «اگر بتوانی درجایی باشی که کسی تو را نشناسد و تو هم کسی را نشناسی، این کار را انجام بده».

 از آثار عزلت این است که جوارح از کارهای بیهوده محفوظ و دل از خیالات فارغ و سلامتی در زندگی حاصل و دام‌های شیطانی شکسته و دوری از هر بدی و آسایش وقت برای انسان ایجاد گردد. هیچ پیامبر یا وصی پیامبری نبوده مگر در اول و یا در آخر حیاتش عزلت اختیار کرده.

 

 شرق بی غروب
 کشکول طریقت

 نظر دهید »

داستان ماشین مشدی ممدلی

07 آذر 1396 توسط سليمي بني

داستان ماشین مشدی ممدلی

مشهدی محمدعلی، در دهه بیست، یکی از پولدارهای قدیم تهران به شمار می رفت.‌ در زمانی که هنوز شمار خودروها در تهران بسیار اندک بود، او یک اتومبیل «استون مارتین» انگلیسی داشته‌.

مشتی که البته شخص خسیسی بوده، ماشینش رو تعمیر و نگهداری نمی‌کرد و از آن‌جایی که در اون زمان خیابان‌های شهر تهران سنگ فرش بود، به مرور، هر زمان که این ماشین از جایی رد می‌شد، مردم از سروصدای گوش‌خراش موتور و تلق و تلوقش جون به سر می شدن!

معروفیت به جهت اتول معیوب و البته حُسن خلق و خوش خلقی بی حد مشدی مندلی، سبب شده بود تا بچه‌های شیطون و بازیگوش تهران همینکه او را می‌دیدند سربه‌سرش بگذارند. دنبال ماشینش ‌بدوند و شیطنت کنند و به آواز، مشدی مندلی اوتول داره… اتولش بوق نداره… چرخ نداره… می خواندند و به این ترتیب آوازه او نه در تهران که در اندک مدت به مشهد، زادگاهش هم رسید!!

در این میان، غلامرضا روحانی، فکاهی نویس و شاعر طناز ملقب به اجنه، با استفاده از همین الفاظ و شعر خودجوش کودکان، ترانه ماشین مشدی مندلی را بازسرایی کرد و توسط جواد بدیع زاده به گونه ای زیبا اجرا گردید. شهرت مشدی مندلی و زیبایی و گیرایی آهنگ سبب شد که به سرعت در میان مردم پخش شود و بر سر زبانها بیافتد و صفحه محبوب خاص و عام شود!

 

 نظر دهید »

چرا اصفهانی خسیس شد

07 آذر 1396 توسط سليمي بني

 چرا اصفهانی خسیس شد

اصفهانے ها سالیان سال براے مسافران در کاروانسراهاے اطراف شهرشون بدستور حاکم شهر آذوقہ می گذاشتند و همیشہ مسافرانے کہ از این شهر مےگذشتند بصورت رایگان از این امکانات استفاده مےکردند و این بہ شکل یک عادت و رسم ثابت در آمده بود تا اینکہ اصفهان دچار خشکسالے و قحطے شد و دیگر نتوانست آذوقہ رایگان بہ کاروانسراها بفرستد و حاکم شهر هم دستور لغو این قانون را داد و همین شد کہ بعد از این مسافران بد عادت و ناسپاس دم از خساست اصفهانیها زدند و این لطف آنان را بعنوان یک وظیفہ و حق قانونے برای خود مے دانستند و مردم مهمان نواز این شهر را انساهاے خسیس معرفے کردند.


” نیکی چو از حد بگذرد * نادان خیال بد کند “

 

 نظر دهید »

روز نهم ربیع الاول(عیدالزهراء) در کلام امیرالمومنین علیه السلام

07 آذر 1396 توسط سليمي بني

 روز نهم ربیع الاول(عیدالزهراء) در کلام امیرالمومنین علیه السلام


(قال أمير المؤمنين عليه السلام : هذا يوم الاستراحة ، ويوم تنفيس الكربة ، ويوم الغدير الثاني ، ويوم تحطيط الأوزار ، ويوم الخيرة ، ويوم رفع القلم ، ويوم الهدو ، ويوم العافية ، ويوم البركة ، ويوم الثارات ، ويوم عيد الله الأكبر ، ويوم يستجاب فيه الدعاء ، ويوم الموقف الأعظم ، ويوم التوافي ، ويوم الشرط ، ويوم نزع السواد ، ويوم ندامة الظالم ، ويوم انكسار الشوكة ، ويوم نفي الهموم ، ويوم القنوع ، ويوم عرض القدرة ، ويوم التصفح ، ويوم فرح الشيعة ، ويوم التوبة ، ويوم الإنابة ، ويوم الزكاة العظمى ، ويوم الفطر الثاني ، ويوم سيل النغاب ، ويوم تجرع الريق ، ويوم الرضا ، ويوم عيد أهل البيت ، ويوم ظفرت به بنو إسرائيل ، ويوم يقبل الله أعمال الشيعة ، ويوم تقديم الصدقة ، ويوم الزيارة ، ويوم قتل المنافق ، ويوم ( الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ) ، ويوم سرور أهل البيت ، ويوم الشاهد ويوم المشهود ، ( وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ ) ، ويوم القهر على العدو ، ويوم هدم الضلالة ، ويوم التنبيه ، ويوم التصريد ، ويوم الشهادة ، ويوم التجاوز عن المؤمنين ، ويوم الزهرة ، ويوم العذوبة ، ويوم المستطاب به ، ويوم ذهاب سلطان المنافق ، ويوم التسديد ، ويوم يستريح فيه المؤمن ، ويوم المباهلة ، ويوم المفاخرة ، ويوم قبول الأعمال ، ويوم التبجيل ، ويوم إذاعة السر ، ويوم نصر المظلوم ، ويوم الزيارة ، ويوم التودد ، ويوم التحبب ، ويوم الوصول ، ويوم التزكية ويوم كشف البدع ، ويوم الزهد في الكبائر ، ويوم التزاور ، ويوم الموعظة ، ويوم العبادة ، ويوم الاستسلام.)

 مولا امیرالمومنین علی علیه السلام میفرماید؛
اين روز،

✅ روز استراحت است ( كه مومنان از شر آن فاسق امان يافتند)

✅ روز زائل شدن كرب و غم است

✅ روز غدير دوم است

✅ روز تخفيف گناهان شيعيان است

✅ روز بخشش است

✅ روز برداشتن قلم از شيعيان است

✅ روز در هم شكستن بناى كفر و عداوت است

✅ روز عافیت است

✅ روز بركت است

✅ روز طلب خونهاى مؤمنان است

✅ روز عيد بزرگ خدا است

✅ روز مستجاب شدن دعاها است

✅ روز موقف اعظم است

✅ روز وفای به عهد است

✅ روز شرط است

✅ روز كندن لباس سياه است

✅ روز ندامت و پشيمانى ظالم است

✅ روز شكسته شدن شوكت است

✅ روز نفى هموم و غمها است

✅ روز فتح و پیروزی است

✅ روز ظهور قدرت خدا است

✅ روز روز تامل و دقت است

✅ روز فرح و شادى شيعيان است

✅ روز توبه انابت و بازگش به سوى حق تعالى است

✅ روز زكات بزرگ است

✅ روز فطردوم است

✅ روز سیراب کردن است

✅ روز گره خوردن آب دهان در گلوى مخالفان است

✅ روز رضایت مؤمنان است

✅ روز عيد اهل بيت عليهم السلام است

✅ روز پیروزی يافتن بنى اسرائيل بر فرعون است

✅ روزی است که خداوند اعمال شیعیان را می پذیرد

✅ روز پيش فرستادن صدقات است

✅ روز زیارت است

✅ روز قتل منافق است

✅ روز وقت معلوم است

✅ روز شادی اهل بیت است

✅ روز شاهد و روز مشهود است

✅ روزى است كه ظالم انگشت حسرت و ندامت به دندان میگزد

✅ روز چیره شدن بر دشمن است

✅ روز خراب شدن بنيان ضلالت است

✅ روز آگاه ساختن است

✅ روز خنک شدن دل است

✅ روز شهادت دادن است

✅ روز درگذشتن از گناهان مومنین است

✅ روز شکوفایی است

✅ روز گوارایی است

✅ روز شیرین و طیب شدن به واسطه آن است
✅ روز رفتن و نابودشدن سلطان منافق است
✅ روز غرامت است
✅ روز رهائى و استراحت مومن است
✅ روز مباهله و لعنت کردن است
✅ روز مفاخره و به خود باليدن است
✅ روز قبول شدن اعمال است
✅ روز بزرگداشت است
✅ روز برملا شدن سرّ است
✅ روز يارى مظلومان است
✅ روز زيارت است
✅ روز دوستى نمودن با مؤمنان است
✅ روز دوست داشتن مومنان است
✅ روز رسيدن است
✅ روز پاك گردانيدن اعمال است
✅ روز برطرف شدن بدعتها است
✅ روز ترك گناهان كبيره است
✅ روز دید و بازدید مومنان است
✅ روز موعظه و نصيحت است
✅ روز عبادت است؛
✅ روز تسلیم شدن در برابر پيشوايان دين است.

 بحار الانوار جلد ۳۱، صفحه ۱۲۷
 

 نظر دهید »

چقدر بندگانم را بخوانم ، ولی آنها به طرف من نیایند

07 آذر 1396 توسط سليمي بني

  چقدر چشم بدوزم و با بهترین شکل ، بندگانم را بخوانم ، ولی آنها به طرف من نیایند


آیا فرمایش خداوند به حضرت عیسی علیه السلام را نشنیده ای که به آن حضرت فرمود : ” ای عیسی ! چقدر چشم بدوزم و با بهترین شکل ، بندگانم را بخوانم ، ولی آنها به طرف من نیایند “

آیا این حدیث قدسی را نشنیده ای که : ” اگر کسانی که به من پشت کردند ، می دانستند که چگونه در انتظار آنان هستم و چه اشتیاقی به بازگشت آنان دارم ، از شوق من می مردند و اعضای بدن آنها از هم جدا می شد ؟ ” نیز روایت شده است که خداوند متعال می فرماید : ” بنده ی من ! قسم به حق تو بر من که من تو را دوست دارم . قسم به حق تو بر من ، تو نیز مرا دوست بدار ” . آه ! آه ! از تأسف و افسوس ، و آه از نابودی و آه از بلا ، که امر خدا را اطاعت نکردم ، در حق خود ستم نموده ، وعده های خدا را مسخره کردم

و اگر چنین همتی نداری، با کوشش و با نرمی و مدارا با نفس و سخت نگرفتن به خود، از ضایع شدن و بیهوده گذشتن اوقات جلوگیری کن تا بدین ترتیب به انجام خیرات عادت کنی. زیرا خیر عادت است و از شر بپرهیز که پرهیز از آن عبادت است. و مبادا که همیشه در غفلت از خداوند بسر بری که در این صورت از حیوانات و از پست ترین مردم پست‌تر خواهی بود…

 نظر دهید »

مـا گـمشـده ایـم......

07 آذر 1396 توسط سليمي بني

مـا گـمشـده ایـم……


 عارف مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح می‌کنند:
سوال شد امام زمان (عج) غایب است یعنی چه؟ گفتم غایب؟ کدام غایب؟ بچه دستش را از دست پدر رها ڪرده و گم شده می گوید: پدرم گم شده است. ما مثل بچه‌ای هستیم ڪه پدرش دست او را گرفته است تا به جایی ببرد و در طول مسیر از بازاری عبور می‌ڪنند.
بچه جلب ویترین مغازه‌ها می‌شود و دست پدر را رها می‌ڪند و در بازار گم می‌شود و وقتی متوجه می‌شود ڪه دیگر پدر را نمی‌بیند، گمان می‌ڪند پدرش گم شده است. در حالی ڪه در واقع خودش گم شده است.
 انبیاء و اولیاء پدران خلق اند و دست خلائق را می‌گیرند تا آنها را به سلامت از بازار دنیا عبور دهند. غالب خلائق جلب متاع‌های دنیا شده‌اند و دست پدر را رها ڪرده و در بازار دنیا گم شده‌اند. امام زمان (عج) گم و غایب نشده است ما گم شدیم و محجوب گشته‌ایم. امام غایب نیست، تو نمی بینی آقا را. او حاضر است. چشمت رو ڪه اسیر دنیا شده اگر از دنیا دست بردارد، آقا را می بیند. ﴿خلاصه نگو آقا غایب است. تو نمی بینی.﴾

 برگرفته از ڪتاب “امام زمان (عج) در ڪلام اولیای ربانی/مهدی لڪ علی آبادی/ص 30″

 بی تــو ای یـوسـف زهــرا
گره ازڪار ڪسۍ وا نــشود!..

 

 نظر دهید »

دو دشـمـن مـتفاوت

04 آذر 1396 توسط سليمي بني

 دو دشـمـن مـتفاوت

 و درود خدا بر او فرمود: (پيراهن وصله دارى بر اندام امام بود.
شخصى پرسيد : چرا پيراهن وصله دار مى پوشى ؟)

 دل بـا آن فـروتـن
 و نـفـس رام مى شود
 و مؤ منان از آن سرمشق مى گيرند
 دنياى حرام و آخـرت ، دو دشـمـن مـتفاوت ، و دو راه جداى از يكديگرند
 پس كسى كه دنيا پرست باشد و بـه آن عـشـق ورزد
 به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد
 و رونده به سوى آن دو، هرگاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد
 و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.

الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام
مرحوم محمّد دشتى
 

 1 نظر

پرهيز از نفرين پدر

04 آذر 1396 توسط سليمي بني

 پرهيز از نفرين پدر

 امام حسين عليه السلام مى فرمايد:
من با پدرم در شب تاريكى خانه خدا را طواف مى كرديم . كنار خانه خدا خلوت شده بود و زوار به خواب رفته بودند كه ناگهان ناله جانسوزى به گوشمان رسيد.

 شخصى رو به درگاه خدا آورده و با سوز و گداز خاصى ناله و گريه مى كرد.

 پدرم به من فرمود: اى حسين ! آيا مى شنوى ناله گنهكارى كه به درگاه خداوند پناه آورده و با دل شكسته اشك پشيمانى فرو مى ريزد. برو او را پيدا كن و نزد من بياور.

 امام حسين عليه السلام مى فرمايد: در آن شب تاريك دور خانه خدا گشتم . او را در ميان ركن و مقام در حال نماز يافتم .

 سلام كردم و گفتم:اى بنده پشيمان گشته ! پدرم اميرالمؤ منين تو را مى خواهد.با شتاب نمازش را تمام كرد.

 او را محضر پدرم آوردم حضرت ديد جوانى است زيبا و لباسهاى تميز به تن دارد
فرمود:تو كيستى؟
عرض كرد: من يك عربم
(امام)پرسيد: حالت چطور است ؟چرا با آهى دردمند و ناله اى جانگداز گريه مى كردى؟

 عرض كرد: يا اميرالمؤ منين!گرفتار كيفر نافرمانى پدرم گشته ام و نفرين او اركان زندگيم را ويران ساخته و سلامتى و تندرستى را از من گرفته است

 پدرم فرمود: قضيه تو چيست ؟

 گفت : من جوانى بى بند و بار بودم
پيوسته آلوده معصيت و گناه بودم و از خدا ترس و واهمه نداشتم
پدر پيرى داشتم كه نسبت به من خيلى مهربان بود. هر چه مرا نصيحت مى كرد به حرفهايش گوش نمى دادم

 هر وقت مرا نصيحت و موعظه مى كرد، آزرده خاطرش نموده و دشنام مى دادم و گاهى كتك مى زدم?

 يك روز مقدارى پول در محلى بود، به سويش رفتم تا آن پول را بردارم و خرج كنم
پدرم مانع شد و نگذاشت
من هم از دستش گرفته او را محكم به زمين زدم
دستهايش را روى زانو گذاشت
خواست برخيزد، اما از شدت درد و كوفتگى نتوانست از زمين بلند شود. پولها را برداشتم و به دنبال كارهاى خود رفتم و در آن لحظه شنيدم كه همه آمال و آرزوهايش نسبت به من بر باد رفته و در آخر به خدا سوگند خورد كه به خانه خدا رفته و درباره من نفرين مى كند.

 چند روز روزه گرفت و نمازها خواند. سپس وسايل مسافرت را تهيه كرد و به سوى خانه خدا حركت نمود و خود را به اينجا رسانيد
من شاهد رفتارش ‍ بودم
پس از طواف دست بر پرده كعبه انداخت و با دلى شكسته و آهى سوزان نفرينم كرد

 به خدا قسم ! هنوز نفرينش به پايان نرسيده بود كه اين بدبختى به سراغم آمد و تندرستى از من گرفته شد.
در اين هنگام پيراهنش را بالا زد و يك طرف بدنش را فلج ديديم .

 جوان سخنانش را ادامه داد و گفت: پس از اين قضيه از رفتار خود سخت پشيمان شدم
پيش پدرم رفته،معذرت خواستم،ولى او نپذيرفت و به سوى خانه خود حركت كرد
سه سال با اين وضع زندگى كردم تا اينكه سال سوم موسم حج درخواست كردم به خانه خدا مشرف شده ، در آن مكان كه مرا نفرين كرده ، براى من دعاى خير نمايد
پدرم محبت كرد و پذيرفت
به سوى مكه حركت كرديم تا به بيابان سياك رسيديم
شب تاريك بود
ناگهان پرنده اى از كنار جاده پرواز كرد
بر اثر سر و صداى بال و پر او شتر پدرم رميد و او را به زمين انداخت
پدرم روى سنگها افتاد و جان به جان آفرين تسليم كرد
بدن او را در همان مكان دفن كردم و آمدم
مى دانم اين بدبختى و بيچارگى من به خاطر نفرين و نارضايتى پدرم است

 اميرالمؤ منين پس از شنيدن قصه دردناك جوان فرمود:
- اكنون فريادرس تو فرا رسيد. دعايى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به من آموخت به تو مى آموزم و هر كس آن دعا كه ((اسم اعظم))الهى در آن است بخواند خداوند دعاهايش را مستجاب مى كند و بيچارگى ، غم ، درد، مرض ، فقر و تنگدستى از زندگى او برطرف مى گردد و گناهانش آمرزيده مى شود….(1)

 سپس فرمود:در شب دهم ذى حجة دعا را بخوان
سحرگاه نزد من آى تا تو را ببينم

 امام حسين عليه السلام مى فرمايد: جوان نسخه را گرفت و رفت

 صبح دهم ماه ، با خوشحالى پيش ما آمد.
ديديم سلامتى اش را باز يافته است

 جوان گفت:به خدا اسم اعظم الهى در اين دعا است
سوگند به پروردگار!دعايم مستجاب شد و حاجتم برآورده گرديد.

 حضرت امير عليه السلام او خواست كه چگونگى شفا يافتنش را توضيح دهد.

 جوان گفت:
در شب دهم كه همه در خواب رفتند و پرده سياه شب همه جا را فرا گرفت ، دعا را به دست گرفتم و به درگاه خدا
ناليدم و اشك ريختم
همين كه براى بار دوم چشمانم را خواب گرفت ، آوازى به گوشم رسيد كه اى جوان !
كافى است
خدا را به اسم اعظم قسم دادى و دعايت مستجاب شد
لحظه اى بعد به خواب رفتم
در خواب رسول خدا صلى الله عليه و آله را ديدم كه دست مباركش را بر اندامم گذاشت و فرمود:
- به خاطر اسم اعظم الهى سلامت باش و زندگى خوشى را داشته باشد.من از خواب بيدار شدم و خود را سالم يافتم.

۱-دعائيكه امام عليه السلام به او تعليم فرمود، همان دعاى ((مشلول )) معروف است كه در مفاتيح نوشته است .

‏ داستانهاى بحارالانوار

 نظر دهید »

آیا قرآن خوانده ای

04 آذر 1396 توسط سليمي بني

 آیا قرآن خوانده ای 

 تبلیغات وارونه و گسترده دستگاه اموی چنان گروهی را بی خبر و گمراه کرده بود که بعد از جریان کربلا وقتی امام سجاد و دیگر بازماندگان کربلا را به صورت اسیر در شام می بردند ، پیرمردی نزدیک امام سجاد(ع ) آمد و گستاخانه گفت :
سپاس و حمد خداوندی را که شما را هلاک کرد و شهرها را از مردان شما راحت نمود و امیرمؤمنان یزید را بر شما چیره ساخت .

 امام سجاد(ع ) به او فرمود :
ای پیرمرد آیا قرآن خوانده ای ؟
گفت : آری

فرمود : آیا این آیه را بلدی ؟

قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القرابی
 بگو ای پیامبر من برای رسالت خود پاداشی نمی خواهم جز مودت و دوستی با نزدیکانم .

➖پیرمرد گفت : آری ، این آیه را به یاد دارم .

 امام فرمود : نزدیکان پیامبر ما هستیم .

 سپس فرمود : آیا این آیه را به خاطر داری ؟ وآت ذالقربی حقه حق خویشان را ادا کن .

➖پیرمرد گفت : آری به خاطر دارم .

 فرمود : خویشان پیامبر ما هستیم .

 امام ادامه دادند :
ای پیرمرد ! آیا این آیه را به یاد داری ؟

واعملوا انما غنمتم من شی ء فان لله خمسه و للرسول ولذی القربی
 و بدانید که آنچه را (در کسب و کار) سود ببرید ، خمس آن برای خدا و رسول و خویشان اوست .

➖پیرمرد عرض کرد : آری این آیه را نیز می دانم .

 امام فرمود : خویشان پیامبر در این آیه ما هستیم .

 سپس فرمود : ای پیرمرد آیا این آیه را خوانده ای که : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
 خداوند اراده کرده که ناپاکی را از شما اهل بیت ببرد و پاکتان گرداند .

➖پیرمرد عرض کرد : آری ، به یاد دارم .

 امام سجاد(ع ) فرمود : منظور از اهل بیت که خداوند در این آیه آنها را پاک نموده ، ما هستیم .

➖پیرمرد از شنیدن این مطالب در سکوتی عمیق فرو رفت و از جسارتهایی که به ساحت مقدس امام کرده بود ، شرمنده و پشیمان شد و عرض کرد : به راستی شما را به خدا سوگند شما از خاندان نبوتید ؟

 امام فرمودند : آری به خدا سوگند ما همان اهل بیت پیامبریم ، سوگند به جدمان رسول خدا(ص ) ما از همان خاندان می باشیم .

➖پیرمرد وقتی آن حضرت و همراهانش را شناخت ، به گریه افتاد و هیجان زده شد و بر اثر شدت ناراحتی عمامه خود را بر زمین افکند و سپس به طرف آسمان بلند کرد و گفت :
خداوندا ! ما از دشمنان آل محمد(ص ) خواه جن باشند یا انس ، بیزاری می جوییم ؛ آنگاه به امام (ع ) عرض کرد :
آیا توبه من پذیرفته می شود ؟

 فرمود : آری

➖عرض کرد : پس من نادم و پشیمانم و توبه کردم .

 این جریان را به یزید گزارش دادند ، یزید دستور قتل پیرمرد را صادر کرد .

 ماءمورین یزید او را کشتند .

 عاقبت بخیران عالم

 

 نظر دهید »

شکایت از خدا !

04 آذر 1396 توسط سليمي بني

 شکایت از خدا !

ابوهاشم جعفرى مى گويد : تنگدستى بسيار سختى به من رسيد ، به سوى ابى الحسن على بن محمّد (عليهما السلام) رفتم ، به من اجازه ورود داد ، هنگامى كه نشستم فرمود : اى ابا هاشم ! كدام نعمت خداى عزّ و جلّ را بر خود مى خواهى شكر كنى ؟ !
زبانم بند آمد و نمى دانستم چه جوابى به حضرت بدهم ، امام (عليه السلام)شروع به سخن كرده ، فرمود :
.

رزَقَكَ الإيمَانَ فَحَرَّمَ بَدَنَكَ عَلَى النَّارِ ،
خداى مهربان ايمان را روزى تو كرد و در نتيجه بدنت را بر آتش دوزخ حرام نمود .
.

ورَزَقَكَ العَافِيَةَ فَأعَانَكَ عَلَى الطَّاعَةِ ،
و سلامتى و عافيت به تو بخشيد ، در نتيجه تو را بر طاعت و عبادت يارى داد .
.

ورَزَقَكَ القُنُوعَ فَصَانَكَ عَنِ التَبَذُّلِ .
و قناعت را روزى تو فرمود در نتيجه از ناخويشتن دارى مصونت داشت .
.

اى ابوهاشم ! من به اين خاطر با اين مطالب با تو شروع به سخن كردم كه گمان بردم مى خواهى نزد من از كسى كه اين همه لطف و محبت در حق تو كرده ، شكايت كنى ، در ضمن دستور داده ام صد دينار به تو بدهند ، آن را بگير .
. برگرفته از کتاب  اهل بیت عرشیان فرش نشین اثر آیت الله انصاریان

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 35
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • ...
  • 39
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

برای انقلابی شدن، انقلابی فکر کردن، انقلابی بودن و انقلابی ماندن چه باید کرد؟

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس