نور ثمرهی محبّت است.
نور ثمرهی محبّت است.
وقتی حضرت رضا علیه السّلام وارد نیشابور شدند، هر یک از علما و شخصیتهای سرشناس از حضرت علیه السّلام تقاضا کردند مهمان آنها شوند و به خانهی آنها تشریف ببرند. حضرت علیه السّلام فرمودند: من افسار شتر را رها میکنم، در هر منزلی که شتر زانو زد و نشست، من به آنجا میروم. یک پیرزن فقیر وقتی این را شنید، به خود گفت شاید شتر حضرت جلوی خانهی من زانو بزند و حضرت علیه السّلام به خانهی من تشریف بیاورند، لذا خانهاش را آب و جارو کرد و سماورش را آتش کرد و به انتظار نشست. شتر حضرت علیه السّلام جلوی خانهی همین پیرزن زانو زد و حضرت علیه السّلام مهمان او شدند. قربان این شاید که از هزارها یقین بهتر است. این شاید مال محبّت است. محبّت چیست که شایدش از یقین بهتر است؟
تدیّن و تقدّس اوّلیه که توأم با تدبیر و تکلّف و تصنّع است، پس از پدیدآمدن محبّت، در شخص از بین میرود.
عقل حرف از کفر و ایمان میزند عشق بیخ کفـر و ایمـان میکنَد
ولایت که وارد شود، دین از بین میرود.
هر چه محبّت زیادتر میشود، عمل کمتر میشود. نیّةُ المُؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِه: نیّت مؤمن از عملش بهتر است. مؤمن با نیّت، شریک همهی کارهای خیر است. اَلرَّاضِی بِفِعلِ قَومٍ کَالدّاخِلِ فیهِ مَعَهُم: کسی که به کار قومی راضی باشد همچون کسی است که با آنها در انجام آن کار همراه باشد.
هر قدر محبّت بیشتر شود، چون کیفیت و مغز و اخلاص عمل بیشتر و مقدار آن کمتر میشود، عمل و عبادت انسان کمتر میشود. اگر محبّت کامل شود، فعل و فاعل، که هستی محب است، فانی شده و محبوب جای آن را میگیرد و به مقام بى یَسمَعُ وَ بى یَبصُرُ: با من میشنود و با من میبیند، میرسد.
هر مؤمنی که محبّت و ایمانش بیشتر شد، جرأتش در تقرّب به محبوب و مراعات نکردن بعضی از آداب ظاهری بیشتر میشود، چون نزدیکتر شده است و وحشت و اضطراب کمتری دارد: بَینَ الاَحبابِ تَسقُطُ الآدابُ: بین دوستان آداب ساقط میشود.
ولایت چهارچوبها را میشکند و انسان را بزرگ و سینهدار میکند.
فایل pdfکتاب مصباح الهدی،مبحث یازدهم: محبت 7/صفحات113و114