روایتی بسیار زیبا وقابل تامل
امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند: ای اباهاشم! زمانی بر مردم بیاید که چهره های آنان خندان و شاد باشد؛ ولی دل هایشان تیره و تاریک، سنّت نزد آن ها بدعت، و بدعت در بین آنان سنّت باشد. مؤمن بین آن ها حقیر بوده، و فاسق نزد آنان محترم و با وقار باشد. حاکمان آن ها نادان و ستمگرند و علمای آن ها به درِ [کاخها] و خانه های ستمگران رفت و آمد دارند [و درباری هستند]، ثروتمندان توشۀ فقرا را می دزدند، و کوچک ترها از بزرگ تر پیش می افتند، و هر نادانی نزد آن ها اهل خُبره به حساب می آید و هر آگاهی فقیر شمرده می شود. بین با اخلاص و شکاک فرق نمی گذارند و میش را از گرگ ها تشخیص نمی دهند، علمای آن ها بدترین مردم روی زمین می باشند؛ زیرا آنان میل به فلسفه و صوفی گری دارند. به خدا سوگند! آن ها اهل برگشتن از حق و میل به باطل هستند. در دوستی مخالفین ما [اهل سقیفه] زیاده روی می کنند و شیعیان و دوستان ما را گمراه می کنند. اگر به مقامی رسیدند، از خوردن رشوه سیر نمی شوند، و اگر خوار شدند [و به جایی نرسیدند] خدا را ریاکارانه عبادت می کنند. بیدار باشید! این ها راهزنان مؤمنان و دعوت کننده به ملحدان هستند. هر کسی آن ها را درک کند، از آن ها دوری نماید و دین و ایمان خود را [از خطر آنان] حفظ کند. سپس فرمود: ای اباهاشم! این حدیثی است که پدرم از پدرانش از جعفر بن محمد [حضرت صادق علیه السلام] نقل کرده است، و این از اسرار ما می باشد؛ پس آن را جز بر اهلش آشکار نکن!
سفينة البحار، جلد ۵، صفحه ۱۹۸-۱۹۹، حدیث ۴
الاثنى عشرية، صفحه ۳۳-۳۴
حدیقة الشيعة، جلد ۲، صفحه ۷۸۵-۷۸۶
مستدرک الوسائل، جلد ۱۱، صفحه ۳۸۰