اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

معمار و پیرزن

29 اسفند 1395 توسط سليمي بني

 

ميگويند چند صد سال پيش، در اصفهان مسجدي مي ساختند. روز قبل از افتتاح مسجد، كارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده كاري ها را انجام مي دادند.

پيرزني از آنجا رد مي شد وقتي مسجد را ديد به يكي از كارگران گفت: «فكر كنم يكي از مناره ها كمي كجه!»

كارگرها خنديدند. اما معمار كه اين حرف را شنيد، سريع گفت: «چوب بياوريد! كارگر بياوريد! چوب را به مناره تكيه بدهيد. فشار بدهيد.»

در حالي كه كارگران با چوب به مناره فشار مي آوردند، معمار مدام از پيرزن مي پرسيد: «مادر، درست شد؟!»

مدتي طول كشيد تا پيرزن گفت: «بله! درست شد! تشكر كرد و دعايي كرد و رفت.»

كارگرها حكمت اين كار بيهوده و فشار دادن به مناره اي كه اصلاً كج نبود را پرسيدند. معمار گفت: «اگر اين پيرزن، راجع به كج بودن اين مناره با ديگران صحبت مي كرد و شايعه پا مي گرفت، اين مناره تا ابد كج مي ماند و ديگر نمي توانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاك كنيم. اين است كه من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم!»

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

یاد مرگ درمان بسیاری از بیماری‌های نفسانی انسان است

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس