اين داستان كوتاه رو حتما بخونيد
25 تیر 1396 توسط سليمي بني
اين داستان كوتاه رو حتما بخونيد روزى زنبور و مار با هم بحثشون شد. مار ميگفت: ادما از ترسِ ظاهر ترسناك من ميميرند؛ نه بخاطر نيش زدنم! اما زنبور قبول نمى كرد. مار هم براي اثبات حرفش، به چوپانى که زير درختى خوابيده بود؛ نزديک شد و رو به زنبور گفت: من چوپان… بیشتر »