مسیر سلوك الی الله چیست و مقصد نهایی آن كجاست؟
مسیر سلوك الی الله چیست و مقصد نهایی آن كجاست؟
آفرينش چيزى جز تجلّى ذات اقدس اله نيست و مراتب اين تجلّيات، قوس نزول ناميده مىشود. بنابراين جهان خلقت و به تعبير ديگر، ما سِوى الله، نتيجهى قوس نزول است.
ذات حضرت حق غيب مطلق است. تعيّن اوّل حق كه نظر به غيب ذات، مقام احديت ناميده مىشود، خلافت و قائممقامى ذات را در تجلّيات عهدهدار است. در نخستين تجلّى حضرت احديّت، كه فيض اقدس ناميده شده است، در حضرت علم الهى، ابتدا اسماء و صفات حضرت حق پديد آمد. سپس طرح عالم خلقت در علم حضرت حق، كه اعيان ثابته خوانده مىشود، پديدار شد.
با تجلّى دوم، كه فيض مقدس ناميده مىشود، طرح عالم خلقت عملى شد و جهان خلقت، كه اعيان خارجيه خوانده مىشود، پديد آمد. در اين مرحله، ابتدا جبروتيان، كه در مرتبهى تامّ تجرّدند، پديد آمدند و عالم جبروت بهوجود آمد. سپس ملكوتيان در دو مرتبهى اعلى و اسفل پديد آمدند و عالم ملكوت ايجاد شد. درنهايت، جهان مادّه يا عالم طبيعت، يا ناسوت و يا مُلك بهوجود آمد. به اين ترتيب، قوس نزول، كه از احسن تقويم آغاز شده بود، به اسفل سافلين ختم شد.
با به انتها رسيدن قوس نزول، قوس صعود آغاز و جريان بازگشت و رجعت به مبدأ شروع شد. از دل خاك بىجان، گياه روييد. گياه نيز طعمهى حيوانى شد و به پيكر حيوان تبديل شد. حيوان نيز غذاى انسان شد و به بدن انسان مبدّل گرديد. همين سير در مراحل انعقاد نطفهى انسان تا به كمال حيوانى رسيدن جنين در چهار ماهگى، و پس از آن، تعلّق يافتن روح انسانى، كه از احسن تقويم به اسفل سافلين فرود آمده و تنزّل يافته بود، به جنين، طى مىشود. در هر دو صورت يادشده، سير كمالى جماد، گياه و حيوان، به پديد آمدن بشر منجر شد. سير كمالى مزبور تا اين مرحله، بهصورت قهرى و جبرى طى شد.
بشرى كه در مسير سلوك عرفانى قرار مىگيرد، با ترك دلبستگى و تعلّق از دنيا و تهذيب و تزكيهى نفس از راه علم و عمل، به اختيار، راه كمال را در پيش مىگيرد. در نخستين گام، با پشت سر نهادن عالم طبيعت، به عالم ملكوت راه پيدا مىكند و سپس به عالم جبروت بار مىيابد. آنگاه از جبروت نيز پر مىكشد و به عالم لاهوت
مقام واحديّت، كه نتيجهى فيض اقدس بود، وارد میشود. در اين عالم، به ترتيب به فنا و توحيد افعالى، صفاتى و اسمائى نايل مىشود؛ به اين صورت كه ابتدا فاعليّت خود و هرچه جز خدا را در فاعليّت حضرت حق فانى مىبيند و تنها فاعل هستى را خدا مىيابد و همهى ما سوى الله را تجلّيگاه فاعليّت خدا مشاهده مىكند. سپس تمامى صفات خود و ديگر مخلوقات را در صفات الهى فانى و مندك و همهى عالم را جلوهگاه صفات الهى مىيابد و در تمامى عالم، صفتى جز صفات الله نمىبيند. آنگاه تمامى موجودات صاحب صفت را در حضرت حق فانى مىبيند و در عالم، صاحب صفتى جز خداوند مشاهده نمىكند. در اينجا نوبت به آخرين جهش و پرواز مىرسد و با صعود از عالم لاهوت، هستى سالك، همهى ما سوى الله و همهى افعال و صفات، در حضرت احديّت فانى مىشود و اثرى از احساس هستى، صفت و فعل، در وجود سالك باقى نمىماند و اينگونه تمامى تجليّات، در ذات فانى و مندك مىشود. در اينجا سالك به فنا و توحيد ذاتى و به تعبير ديگر، به فناء فِى الله و بقاء بِالله نايل مىشود و به اين ترتيب قوس_صعود به پايان مىرسد و به عالم هاهوت، يعنى مقام احديت ختم مىشود.
عارفان براى تشريح و تفهيم دو قوس نزول و صعود، تشبيههاى گوناگونى بهكار بردهاند؛ از جمله اينكه خورشيد به هنگام طلوع، پرتو خود را در دشت مىگستراند و هرچه اين پرتوها از مبدأ و منشأ خود كه قرص خورشيد باشد، فاصله مىگيرند، از يك سو گستردهتر و از سوى ديگر ضعيفتر مىشوند. هنگام غروب، خورشيد پرتو خود را برمىچيند و در خود جمع مىكند. يا اينكه انسان نَفَس را از ريهى خود خارج مىكند و در فضا مىپراكند و در بازدم، دوباره هوا را به ريهى خود باز مىگرداند.
به هر ترتيب، قوس نزول، سير از وحدت به كثرت، از لاتعيّنى به تعيّن، و از قوّت به ضعف است. قوس صعود، سير از كثرت به وحدت، از تعيّن به لاتعيّنى، و از ضعف به قوّت است. تجلّيات در قوس نزول هرچه متأخّرترند، ضعيفتر، رقيقتر، محدودتر و متعيّنترند، و طىّ قوس صعود، با فرو نهادن و رهيدن از تعيّنات و حدود، بهتدريج شدّت و قوّت پيدا مىكنند تا سرانجام از همهى حدود و تعيّنات برهند و به مبدأ واحد خود باز گردند.
مهدی طیّب، شراب طهور، ص ٤١ تا ٤٢