معنای دقیق رهروی، خود را وقف خدا کردن است
تو شروع به زندگی میکنی اما نه از بهر خود بلکه از بهر خدا. واسطه ای برای خدا میشوی.چون نی ای توخالی میشوی تا خدا بتواند تو را به فلوت دگرگون کند. تو خودت را از خودت خالی میکنی. تنها کاری که باید انجام دهی همین است. باید خودت را از خودت خالی کنی. آنگاه که خالی شوی،رویدادی اسرارآمیز و وصف ناپذیر رخ میدهد.چیزی از فراسو در تو نازل میشود.نیرویی ناشناخته از راه تو به آواز درمی آید.از راه تو به رقص در
می آید.این نیروی ناشناخته همان خداست.خدا نه یک شخص بلکه نامی برای آن چیزی است که ناشناخته است.برای آن چیزی که عقل از درک آن عاجز است و خود را وقف آن معجزه و راز کردن , یگانه راه زیبا ،جذاب و برازنده زندگی کردن است. وگرنه تو فقط جان خواهی کند.زندگی ا ت یک رقص نخواهد بود،نمیتواند که یک رقص باشد.تا زمانی که هستی در تو به رقص درنیاید هیچ امکانی برای هیچ رقصی وجود نخواهد داشت.تا زمانی که هستی در تو شاد و خرم نشود هیچ امکانی برای شاد و خرم بودن در تو وجود نخواهد داشت. خودت را از میان بردار تا بین خود و هستی قرار نگیری.خود و پندار “من” را کنار بگذار و کاملا خالی و پذیرا شو.همین که کاملا خالی شوی،گل شروع به افکندن میلیونها شادی و نشاط و میلیونها گل در وجود تو میکند.شکوهی بیکران تو را فرا میگیرد.