عشق نه علت دارد نه درمان
عاشق اگر مریض است، مریض وسوسه شیطانی و مال دنیا و دوستی اطرافیان نیست، بلکه بیماری دل دارد و هم سوز است امّا یک ناآرامی و انتظار در او میباشد.
عاقل و عالم بحث و جدل میکنند، امّا عاشق از این مقوله کاری بیرون است.
بیماری همانند سرطان نیست بلکه بیماری با زاری همراه است و فقط چشم داشت به معشوق و انتظار لطف و نظر او را بردن، و از این که در هجران به سر میبرد میباشد.
عاشقی پیداست از زاریّ دل
نیست بیماری چو بیماریّ دل
آن عاشقی که در عشق واقعی به سر میبرد گرچه در سوزش و زاری و ناله است امّا در بهشت است؛ چون بهشت در دست معشوق است، کلید بهشت از معشوق است و معشوق بهشت ساز است امّا در عشق مجازی این طور نیست.
عاشق در عشقی میسازد که جنبه صورت دارد نه سیرت و این معشوق خود آفت پذیر است و دامنه آن بر عاشق بیچاره هم میافتد.
آنچه بر صورت تو عاشق گشته یی
چون برون شد جان، چرایش هشته یی؟
اگر کسی بگوید: چرا فلان کس عاشق شده و زندگی اش به هم خورده و فکرش مشغول است و …؟ آیا عشق واقعی دلیل میخواهد؟
نه، سایه معشوق بر او افتاده و کشش و جذبه معشوق گرفتارش کرده و هیچ دلیل ظاهری هم لازم ندارد ؛ لذا عشق جنبه غیبی دارد چون دلیل عاشق شدن بر خود عاشق هم مشخص نیست !
مقامات معنوی؛ مقام عاشقین
استاد سید علی اکبر صداقت