درد فراق عاشق
♦️یکی از دردهایی که وقتی گریبانگیر عاشق میشود او را خسته و ناامید میکند وقتی که بیاستقامتی بر او عارض میشود.
بی صبری دردیست بسیار سخت که به هر علّتی معشوق صلاح عاشق ندانست که او را به وصال برساند، در بوته ناشکیبایی میگذارد.
بیشتر این مسئله در ایّام فراق و قبض و فشار روحی اتّفاق میافتد که عاشق را کلافه و آشفته مینماید تا جایی که درد بیصبری او به زبان جاری میشود و شکایت و گله و اعتراض را بر معشوق روا میدارد.
♦️در مقام عشق، عاشق وصال همیشگی را میخواهد و فاصله و فراق را دوست نمیدارد و به رنج و درد گرفتار میشود.
البّته دوام وصل میسّر نمیشود مگر برای قلیلی از عاشقان؛ چه آن که در طبیعت حاکم بر جهان، مانند تغییر فصول و هلال قمر، و دور زمین و خورشید و افلاک و … برمی آید که قضاء و قدر هم بر یک منوال و قاعده نیست.
یک دمِ هجران، بَرِ عاشق چو سال
وصل سالی متّصل پیشش خیال
نکته ای که در این باره اشاره میشود این است که فراق مسائلی برای خود دارد و در وصال هم نوعی موضوعات خاص خودش، و این رسیدنی است و با حرف و نوشتار نمیشود حقیقت آن دو را ترسیم کرد.
♦️عشق های واقعی، درسی و کلاسی نیست بلکه چیزی است که هر روزش یک تجربه و سوز است و تأثیر معشوق بر عاشق هر ساعتی با ساعت دیگر فرق میکند.
عاشق، دردمند است و روح و جسمش بیمار میباشد، دائماً میل به انرژی و قرص و آمپول عشق دارد تا مداوا شود.
چون در فراق در اضطراب و تشویش خاطر است پس وصال که میآید این اضطراب از بین میرود و سرخوش میشود.
شاد باش ای عشق خوش سودایِ ما
ای طبیب جمله علّت های ما
مقامات معنوی؛ مقام عاشقین
استاد سید علی اکبر صداقت