اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

انسان در درک حقیقت وجودی خود دچار چه اشتباهاتی شده است؟ (بخش دوم)

27 دی 1396 توسط سليمي بني

  انسان در درک حقیقت وجودی خود دچار چه اشتباهاتی شده است؟ (بخش دوم)

  پاسخ: انسانى كه خويشتن خويش و  حقيقت انسانى خود را فراموش كرده‌است، به فردى مى‌ماند كه ثروتى انبوه، قصرهايى مجلّل و خدمتكارانى كمربسته و گوش‌به‌فرمان در اختيار دارد. فرد مزبور به‌تنهايى، با خودروى گران‌قيمت خود به سفر مى‌رود. در بين راه، به هنگام عبور از جادّه‌هاى كوهستانى، دچار سانحه‌ى شديدى مى‌شود و پس از برخورد خودرواش با كوه، سرش به شيشه‌ى جلوى خودرو برخورد مى‌كند و بى‌هوش مى‌شود. از خودرو به بيرون پرتاب مى‌شود و پيكر بى‌هوش او از شيب كنار جادّه به پايين درّه‌ى مجاور مى‌غلتد. او در اثر اين سانحه حافظه‌ى خود را به‌طور كامل از دست مى‌دهد. هيچ‌گونه مدركى كه با آن بتوان هويّت او را شناسايى كرد نيز به همراه ندارد. ساعاتى بعد بعضى از اهالى روستاى پايين درّه، پيكر مجروح و بى‌هوش او را مى‌يابند و آن را به روستا منتقل مى‌كنند و بر زخم‌هاى او مرهم مى‌نهند و به‌تدريج او را به هوش مى‌آورند. پس از به هوش آمدن، در مورد نام و نشانش و اينكه اهل كجاست و چه شده كه به اين روز افتاده است از او مى‌پرسند. امّا او كه حافظه‌اش را كاملاً از دست داده است، نه معناى حرف‌هايى را كه ديگران مى‌زنند می‌فهمد و نه خود را مى‌شناسد. پس از بهبود زخم‌ها، اهالى روستا براى اينكه او بتواند به زندگى ادامه دهد، طبق عرف روستاى خود، نامى بر او مى‌نهند و طبق ادبيّات روستاى خويش، كلمه به كلمه، سخن گفتن را به او مى‌آموزند و طبق رسم روستاى خود، لباس پوشيدن، غذا خوردن و ديگر امور لازم را به او ياد مى‌دهند. با گذر زمان، او به زندگى در روستا كاملاً خو مى‌گيرد و به زندگى در آن ده مى‌پردازد. او كه در ده، نه كس و كار و خانواده و خويشاوندى، و نه خانه و كاشانه و سرپناه و سرمايه‌اى دارد، به‌ناچار شب‌ها در كنج كوچه‌هاى ده مى‌خوابد و روزها، مردم قرص نانى به او صدقه مى‌دهند تا از گرسنگى نميرد، و اين در شرايطى است كه حساب‌هاى بانكى پر از پول، قصرهاى مجلّل و خدمتگزاران آماده‌ى او، در شهر همچنان وجود دارند؛ امّا تا حافظه‌اش بازنگردد و خود را به ياد نياورد، سرنوشتى جز زندگى سخت، محقّر و فقيرانه در كنج روستا نخواهد داشت و كوچك‌ترين بهره‌اى از دارايى‌ها و منزلت‌هايى كه در شهر دارد نصيبش نخواهد شد.

  انسانى كه  خويشتن خويش را نمى‌شناسد نيز به منزله‌ى فرد مذكور است و تا به حقيقت خود پى نبرَد و به خويشتن معرفت و شناخت پيدا نكند، از عظمت‌ها و سرمايه‌هاى نهفته در وجودش بى‌نصيب خواهد ماند و اين مرغ باغ ملكوت و طاووس عرشى، در ديار غريب، همچون زاغ و زغن، در محروميّت و حقارت، روزگار را سپرى خواهد كرد.

اى در طلب گره‌گشايى مرده
اى بر لب بحر و تشنه در خاك شده
با وصل بزاده و ز جدايى مرده
وى بر سر گنج و از گدايى مرده

 مهدی طیّب،  شراب طهور، ص ٥٨ تا ٦٠
  پرسش و پاسخ هاي شراب طهور ٥٤
 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

اشتباه شیطان هنگام قیاس

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس