انسان در درک حقیقت وجودی خود دچار چه اشتباهاتی شده است؟ (بخش اول)
انسان در درک حقیقت وجودی خود دچار چه اشتباهاتی شده است؟ (بخش اول)
پاسخ: قرآن كريم انسان را به انديشيدن در مورد #حقيقت_انسانى خود فرا خوانده و با تأكيد بسيار از او خواسته است از خود غافل نشود و به خويش بينديشد و بپردازد. چنانكه مىفرمايد: عَلَيكُم اَنفُسَكُم: بر شما باد به توجّه به خويشتن. امام باقر عليه السلام مىفرمايند: عَلَيكَ بِذاتِ نَفسِكَ وَ دَع ما سِواها: بر تو باد به توجّه و پرداختن به حقيقت هستى خود، و هرچه جز آن را رها كن.
نينديشيدن در مورد حقيقت وجودى خود، سبب شده است بسيارى از انسانها از خويش غافل و ناآگاه بمانند و تصوّرى كه از خود دارند صرفآ به جنبههاى ظاهرى و جسمانى خويش محدود شود.
به بيان ديگر، بسيارى از انسانها تن را با من اشتباه گرفتهاند. اين در حالى است كه بدن، مَركب انسان براى سير او در عالم طبيعت است و خود انسان غير از اين مركب است. در عوالم قبل از دنيا، انسان بود، ولى اين بدن خاكى و طبيعى وجود نداشت. انسان پيش از دنيا عوالم متعدّدى را طى كرده است: عالم انوار، عالم اظلّه و اشباح و عالم ذر.
رهرو منزل عشقيم و ز سرحدّ عدم
تا به اقليم وجود، اين همه راه آمدهايم
در عوالم مزبور انسان وجود داشت، امّا اين بدن خاكى و طبيعى نبود. حقيقت انسانى هنگامى كه به هر عالمى وارد مىشد، پيكر و مركبى از جنس آن عالم در اختيارش قرار مىگرفت تا بهوسيلهى آن، عالم مزبور را طى كند و در پايان راه، از آن مركب فرود مىآمد و از آن پيكر جدا مىشد. پيكر و مركب مزبور در آن عالم باقى مىماند و او به عالم جديدى وارد مىشد و پيكر و مركبى از جنس عالم جديد در اختيارش قرار مىگرفت. بر همين اساس، هنگام ورود به عالم طبيعت و دنيا نيز مركب و پيكرى جسمانى و از جنس عالم طبيعت به او داده شد تا دنيا را با آن طى كند و در پايان اين مرحله نيز از مركب تن فرود مىآيد و بدن خاكى او در عالم طبيعت باقى مىماند و خود او به عالم برزخ وارد مىشود و مركب و پيكرى از جنس عالم مزبور در اختيارش قرار مىگيرد. اين روند در عوالم بعدى همچون محشر و قيامت نيز ادامه مىيابد.
انسان همچون مسافرى است كه در بخشى از سفر خود سوار هواپيما مىشود و هوايى سفر مىكند. در پايان اين مرحله، در فرودگاه از هواپيما پياده و سوار خودرويى مىشود و بخش دوم سفر را زمينى طى مىكند. در انتهاى مرحلهى مزبور نيز در ساحل دريا از خودرو پياده و سوار كشتى مىشود و بخش سوم سفر را دريايى مىپيمايد. خود مسافر غير از هواپيما، خودرو و كشتى است، چنانكه خود انسان غير از پيكرهايى است كه در عوالم مختلف در
اختيارش قرار دارد.
غافل و بىخبر ماندن انسان از حقيقت خود سبب مىشود از گنجهاى عظيمى كه در وجودش نهفته است بى بهره بماند و در عين برخوردارى از عظيمترين سرمايهها، در تهى دستى بهسر برَد. شناخت حقيقت خود و پىبردن به گنجهاى عظيم پنهان در وجود خويش به او اين امكان را مىدهد كه نسبت به استخراج ذخائر عظيم وجودى خود اقدام كند و به عظمتها و منزلتهايى كه قرآن به آنها اشاره فرموده است، دست يابد.
مهدی طیّب، شراب طهور، ص ٥٨ تا ٦٠
پرسش و پاسخ هاي شراب طهور ٥٤