اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اعتکاف

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 اعتكاف سنّت خوبي است که بعد از انقلاب در كشور ما رواج یافت. اصل اعتكاف اين است كه انسان از قيل و قال‌ها و اشتغالات زندگي مادّي فاصله بگيرد و خلوتي بين خود و خداي خود داشته باشد.

 چرخه‌ی جريان روزمرّه‌ی زندگي دنيوي، انسان را دچار غفلت‌هايي می‌کند و سالك الي‌الله حتماً به خلوت‌هاي خاصّي بين خود و خداي متعال نیاز دارد.

 اعتکاف فرصتی مغتنم است تا انسان از اشتغالات دنیوی و مادی و ظاهری بِبُرد و خلوتی برای معاشقه ی با رب و تفکّر در حقایق هستی پیدا کند؛ به آخرت خود بیندیشد و از این فرصت تفکّر و اندیشه، بهره های بزرگی برای ارتقاء کیفیّت زندگی ببرد.

اعتكاف، هم زمان خلوتي برای شخص فراهم مي‌کند و هم مكان مقدّسي در اختيار او قرار مي‌دهد.

البتّه سالك باید در همه‌ی سال ساعاتي براي خلوت پيش‌بيني كند و در هر شبانه‌روز دست‌کم يك ربع يا نيم ساعت براي خلوت كردن با خداي خود اختصاص دهد. با استمرار، اين خلوت تمام شبانه‌روز انسان را مي‌گيرد؛ به گونه‌اي كه بين هر جمعي هم باشد، خلوت او آسيب نمي‌بيند.

هرگز وجود حاضر غايب شنيده‌اي / من در ميان جمع و دلم جاي ديگر است

 درهر صورت  اعتكاف سه روزه‌ی ماه رجب يك بهانه و فرصتي است، براي چنين هدفي و همانند هر عمل عبادي ديگري، حتماً بايد با نيّت و قصد قربت توأم باشد.

 در محضر استاد مهدي طيب

 

 نظر دهید »

هدیه‌ی روز پدر به امیرالمؤمنین علیه السلام

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

هدیه‌ی روز پدر به امیرالمؤمنین علیه السلام

روز پدر معمولاً فرزندان به منظور قدرشناسی و تشکّر و ابراز احترام، به پدر هدیه ای می‌دهند.

پیغمبراکرم (ص) فرمودند: «اَنا وَ عَلِيٌ‏ اَبَوا هَذِهِ‏ اْلاُمَّةِ» (1) من و علی دو پدر این امّتیم.

یک نفر، دو پدر که نمی تواند داشته باشد؛ معلوم است یکی پدربزرگ و دیگری پدر مستقیم است. پدربزرگ رسول الله(ص) و پدر مستقیم امیرالمؤمنین(ع) هستند.

نکته ای به یادم آمد: قرآن‌کریم در آیه ای از سوره ی احزاب زنانی که بر پیغمبر(ص) حلالند را می‌شمارد؛ از جمله ی آنها زنانی را نام می برد و می فرماید:

«وَ امْرَاَةً مُؤْمِنَةً اِنْ وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبِيِّ اِنْ اَرادَ النَّبِيُّ اَنْ يَسْتَنْكِحَها» (2)

یکی از زنانی که بر پیغمبر(ص) حلال خواهد بود، زنی است که خود را به پیغمبر (ص) هدیه می کند. گاهی پیغمبر(ص) زنی را خواستگاری می کنند، مهریه‌ای می پردازند و او را به همسری اختیار می کنند. گاهی خود آن زن رِند است. پیش پیغمبر (ص) می رود و می گوید: من خودم را به شما هدیه کردم؛ من مال شما هستم. مهریه و هیچ چیز دیگر نمی خواهم.
زرنگی را ببینید، یاد بگیرید. من که نگاه کردم، دلم خواست روحیه ی این زنان را پیدا می کردیم. فرمود: اگر پیغمبر(ص) بخواهد این زنان را به همسری برگزیند، اینها بر پیغمبر (ص) حلالند. من هم گفتم از این تَرفَند استفاده کنم، بگویم:

 یا امیرالمؤمنین! من که چیزی ندارم برای شما بیاورم، خودم را آوردم به شما هِبِه کنم. درست است نمی ارزم و سیاه رویم و شایستگی شما را ندارم؛ امّا شما بزرگی کنید، همان طور که پیغمبر(ص) آن همسران را می پذیرفتند، شما هم ما را بپذیرید. ما می خواهیم خودمان را به شما بدهیم و خود را به تَمَلُّک شما درآوریم و غلام و کنیز شما باشیم.

دیدم تنها هدیه ای که می توانم در محضر امیرالمؤمنین(ع) عرضه کنم، در عین اقرار به اینکه این هدیه اصلاً تناسبی با امیرالمؤمنین علیه السلام ندارد، این است. روز پدر خودمان را به امیرالمؤمنین(ع) هدیه کنیم. بگوییم:

 یا امیرالمؤمنین! شما خود ما را قبول کنید. روز تولّد امیرالمؤمنین(ع) از ایشان چیزی نخواهیم.

می گوید: یا امیرالمؤمنین! به ما چیزی بده. روز پدر که از پدر چیزی نمی گیرند. روز پدر به پدر هدیه می دهند. خودمان را هدیه کنیم.

 بگوییم: خودمان، همه چیزمان، همه ی هستی مان مال شما. وقتی ما مال شما شدیم، هر چه هم که به ظاهر می گویند مال ماست، آنها هم مال شماست.

«اَلْعَبْدُ وَ ما فِی یَدِهِ طُرّاً لِمَوْلاهُ» عبد و هرچه در دست اوست، یکسره از آنِ مولای اوست. عرضه بداریم:

«يا مَنْ‏ يَقْبَلُ‏ الْيَسِيرَ» ای مولایی که هدیه های کوچک را می پذیری

«وَ يَعْفُو عَنِ‏ الْكَثِيرِ» و خطاکاری ها و اشتباه کاری ها و خلاف کاری های بسیار را مورد عفو قرار می‌دهی.

 «اقْبَلْ‏ مِنِّي‏ الْيَسِيرَ» این وجود بی ارزش و کوچک را از من قبول کن

«وَ اعْفُ‏ عَنِّي‏ الْكَثِيرَ» بی ادبی ها، جسارت ها و کاستی های مرا بر من ببخش.

 «اِنَّكَ‏ اَنْتَ‏ الْغَفورُ الرَّحِيمِ» چرا که تو بخشنده و مهربانی.

 در محضر استاد مهدي طيب 92/03/02

منبع
 1. امام حسن عسکری ع، تفسیر منسوب، ص 330 و مجلسی، بحار، ج 16، ص 95.
2. سوره ی اَحزاب، آیه ی 50.
3. مجلسی، بحار، ج 78، ص 233 و قمی، مفاتیح، دعای سحرهای ماه رمضان.

 

 نظر دهید »

حرف گوش کن

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 


می گویند روزی مردی گندم بار الاغ خود کرد و به در خانه ی بهلول که رسید، پای الاغ لنگید و الاغ زمین خورد و بار بر زمین ماند.
مرد در خانه ی بهلول را زد و از او خواست که الاغش را به امانت به او واگذارد تا بار بر زمین نماند. بهلول با خود عهد کرده بود که الاغ خود را به کسی به امانت ندهد. چون پیش تر خیانت دیده بود در امانت، یا بر فرض از الاغش بار زیاد کشیده بودند.
گفت: الاغ ندارم و در همان لحظه صدای عر عر الاغش از طویله آمد.
مرد گفت: صدای عرعر الاغت را مگر نمی شنوی که چنین دروغ می گویی؟
بهلول گفت: رفیق! ما پنجاه سال است که همدیگر را می شناسیم. تو به حرف من گوش نمی دهی. به صدای عر عر الاغم گوش می دهی احمق!

 نظر دهید »

نظر شما در مورد مولا علي علیه السلام چيه؟

21 فروردین 1396 توسط سليمي بني

از دانايي پرسيدم
نظر شما در مورد مولا علي (ع) چيه؟

ايشان پرسيد : بهترين مکان کجاست ؟
گفتم : مسجد

پرسيد : بهترين جاي مسجد کجاست ؟
گفتم : محراب

پرسيد : بهترين عمل چيه؟
گفتم : نماز

پرسيد : بهترين نماز ؟
گفتم نماز صبح

پرسيد : بهترين قسمت نماز؟
گفتم: سجده

پرسيد : بهترين قسمت بدن ؟
گفتم : سر

پرسيد : بهترين قسمت سر ؟
گفتم پيشاني

پرسيد : بهترين ماه؟
گفتم رمضان

پرسيد : بهترين شب؟
گفتم شب قدر

پرسيد : بهترين نحوه مردن ؟
گفتم شهادت

آنوقت به من گفت :
مولا علي در ماه رمضان در شب قدر در مسجد در محراب مسجد ،
در حال نماز ،
نماز صبح در سجده نماز فرق مبارکش شکافت !

يعني هنوز مات و مبهوت اين نتيجه گيري بسيار زيبا هستم‌

هديه کنيد به پيشگاه مقدس اميرالمؤمنين حضرت علي ابن ابيطالب (ع) صلواتي بر محمد و آل محمد‌



 

 1 نظر

بخشش از صمیم قلب

21 فروردین 1396 توسط سليمي بني

اگر کسی هست که نمی‌توانی ببخشی‌اش، اگر چیزی هست که نمی‌توانی ببخشی‌اش، اگر نمی‌توانی خود را ببخشی، پس بدان که هرگز طعم خوشبختی را نمی‌چشی. و جریان عظیم و جاری زندگی را نیز نمی‌توانی بشناسی. زیرا منبع عظیم زندگی، عشق است؛ عشقی که با بخشش بی‌قید و شرط تقویت می‌شود.
موضوع این نیست که کسی هست که اصلا نمی‌شود او را بخشید، موضوع این نیست چیزی هست که بخشیدنی نیست، موضوع این نیست که در تو چیزی هست که به خاطر آن هرگز نمی‌توانی خود را ببخشی. موضوع این است که نوع نگاه تو به زندگی به گونه‌ای‌ست که اجازه‌ی بخشیدن نمی‌دهد. به همین دلیل نمی‌توانی عشق را احساس کنی.
وقتی عصبانی می‌شوی، وقتی دلت می‌خواهد کسی را سرزنش کنی، وقتی احساس نا امیدی می‌کنی، همه‌ی این اوقات و این حال‌ها و حالت‌ها، بهترین فرصت و مجال را برای تو فراهم می‌کنند تا بخشش بی‌قید و شرط را تجربه کنی.
به روی همه‌چیز زندگی گشوده باش. زندگی فرصتی در اختیار تو می‌گذارد تا با مزه مزه کردن طعم سعادت حقیقی، مثل گل بشکفی. خویشتن حقیقی تو طالب همین شکوفایی‌ست. بخشش از صمیم قلب، همه‌ی زخم‌های عاطفی تو و دیگران را شفا می‌دهد. بخشش جادوست، معجزه است. بخشش است که ناامیدی و افسردگی را به امید و شادابی تبدیل می‌کند.

 

 نظر دهید »

الهی بِحَقِّ عَلِیٍّ، اِلهی بِحَقِّ عَلِیٍّ

21 فروردین 1396 توسط سليمي بني

مرحوم آیت‎الله شاه‌آبادی نقل می‎کرد که یکی از علمای اهل سنّت کتابی علیه شیعه نوشته و گفته است که این کتاب مثل صاعقه شیعه را می‎سوزاند. امّا خود این عالم سنّی در همین کتابش از عایشه نقل کرده است شبی حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم در حجره‎ی من بودند. نیمه‌ی شب حضرت را نیافتم. حجره‎ی سایر همسرانشان را گشتم، آنجا هم نبودند. بعد دیدم با سر و پای برهنه بالای بام حجره‎ی خودم ایستاده و دست به آسمان بلند کرده و خداوند را به حقّ حضرت علی علیه السّلام قسم می‎دهند و عرضه می‎دارند:

الهی بِحَقِّ عَلِیٍّ، اِلهی بِحَقِّ عَلِیٍّ

و دعا می‎کنند. عرض کردم کسی را بهتر از علی نیافتید که خدا را به حقّ او قسم می‎دهید؟
فرمود قسم به آن کسی که جانم به‌ دست قدرت اوست، به آسمان نگاه کردم، بهتر از علی نبود، به زمین نظر کردم، بهتر از علی نبود، به شرق و غرب نگاه کردم، کسی بهتر از علی نبود، لذا خدا را به حقّ او قسم دادم.”

مصباح الهدي - مبحث اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين -ص٢٨٩

 

 

 1 نظر

حدیث کساء به شعر

17 فروردین 1396 توسط سليمي بني

حدیث کساء به شعر

?بسم الله الرحمن الر حیم?

اگه باحوصله خوندیدوفیض? حاصل شد ما رو ازدعای خیرتون فراموش نکنید?

روايت شد ازحضرت فاطمه?
حديث شريفی برای همه?

که روزی حبيب خدا مصطفی?
ابوالقاسم احمد رسول خدا?

محمد(ص)شهنشاه دنياودين?
که ما را پدرباشد آن مه جبين?

قدم رنجه فرمود درخانه ام?
منور ازاوگشت کاشانه ام?

بفرمود يا فاطمه برتو باد?
سلام از من ای دخت نيکو نهاد?

بدو عرض کردم که ای نامور?
ز من برتو بادا سلام ای پدر?

سپس گفت آن شاه خوبان به من?
که ضعفی شده عارضم دربدن?

بگفتم پدرجان ز ضعف شما?
نباشد پناهم به غير خدا?

مرا گفت ای دختر بردبار?
کسای يمانی ما را بيار?

بپوشان مرا در کسای يمن?
بپوشانم او را سراسر بدن?

چو کردم به رخسار خوبش نگاه?
رخش می درخشيد مانند ماه?

درخشيدنی چون مه چارده?
بر آن ماه هرلحظه کردم نگه?

چو پوشاندمش جامه را بر بدن?
پس از ساعتی از در آمد حسن?

چو فرزند دلبندم از در رسيد?
سلامی بداد و جوابی شنيد?

بگفتا که ای مادر مهربان?
رسد بوی خوش بر مشام آنچنان?

که گويی بود بوی جدم رسول?
به پاسخ چنين گفت با وی بتول?

که ای نور چشمان مادر، حسن?
بهين ميوه ی نورس قلب من?

بلی، جد تو رفته زير کساء?
به زير کسا خفته آن پارسا?

حسن رفت نزديک جدِّ گرام?
چنين گفت بعد از ادای سلام?

که ای جد من ای رسول خدا?
دهی اِذنم آيم به زير کساء؟?

جوابش چنين داد خيرالبشر?
تو را باد از من سلام ای پسر?

تويی وارث و صاحب حوض من?
مجازی که داخل شوی ای حسن?

به زير عبا رفت آن نور عين?
پس از ساعتی از در آمد? حسين(ع)?

حسين کرد با مادر خود سلام?
سپس گفت از مهر آن نيکنام?

که ای مادر خوب فرخ سرشت?
مشامم شده پر ز بوی بهشت?

که گويی در اين کوی جدَّم بود?
چنين بوی خوش بوی جدَّم بود?

بگفتا به او مادر: ای نور عين?
تويی ميوه ی قلب مادر حسين?

بلي، جدّ والای تو با حسن?
به زير کسا خفته اند آن دو تن?

چو بشنيد آن کودک مه لقا?
چنين پاسخ از مادر باوفا?

به نزد کسا رفت و گفتا سلام?
حضور همايون خيرالأنام?

سپس گفت ای جد والا تبار?
رسولی که حق کرده ات اختيار?

مرا می دهي اِذن آيم به پيش؟?
پذيری مرا در کسا نزد خويش؟?

چنين داد شاهنشه دين جواب?
سؤال حسين زاده ی بوتراب?

تورا باد از من سلام ای پسر?
تويی شافع امتم سر به سر?

به تحقيق رخصت دهم بر شما?
که آيی به زير کسا نزد ما?

حسين شد چو داخل به زير کساء?
بيامد ز در شير حق مرتضی?

بگفت السلام عليک يا بتول?
سلامم به تو باد دخت رسول?

چو زهرا شنيد از علی اين سخن?
بگفتا به تو باد ای بوالحسن?

سلام من ای سرور مؤمنين?
وصيِّ به حق، ای امام مبين?

علي گفت ای دخت خيرالأنام?
رسد بوی خوش مر مرا بر مشام?

به نزد من اين بوی خوش گوييا?
نشايد جز از خاتم انبيا?

که باشد عزيز و دل آرای من?
اخيّ و پسر عمّ و مولای من?

بگفتا بلی؛ با حسين و حسن?
به زير کسا خفته شاه زمن?

علی با خبر شد چو از ماجرا?
روان گشت با وجد نزد کساء?

بگفت السلام ای رسول خدا?
دهی رخصت آيا ز احسان مرا؟?

که با اِذنت ای خاتم انبيا?
بيايم به پيش تو زير کساء?

سلام ورا رهبر بی قرين?
جواب حکيمانه داد اين چنين?

به تو ای برادر سلام از من است?
که چشمم به ديدار تو روشن استی?

تويی صاحب سيف و علم و قلم?
به دست تو باشد لوا و علم?

به تحقيق رخصت دهم بر علی?
که باشد علی ذات حق را ولی?

علی گشت وارد به زير کساء?
حضور شريف حبيب خدا?

چو من ديدم اين چار تن رفته اند?
به زير کسا نزد هم خفته اند?

روان گشتم از شوق سوی کساء?
رسيدم به نزديک آن چار تا?

سپس عرض کردم سلام ای پدر?
سلام ای پدر ای مرا تاج سر?

مرا می دهيد اِذن تا با شما?
شوم ملحق و آيم اندر کساء؟?

پدر داد پاسخ به دختر چنين?
سلام پدر بر تو ای نازنين?

تويي دختر و پاره ای از تنم?
کجا ديده و دل ز تو برکنم?

بيا در برم ای عزيز پدر?
که ام ابيهايی و خوش سيَر?

چو زهرا مکين شد به زير کساء?
کسا عزتی يافت بی انتها?

محمد(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) با حسن(ع)?
حسين(ع) پنجمی شد در اين انجمن?

چو رفتند اين پنج تن در کساء?
کسا شد منور چو عرش خدا?

رسول خدا از دو سوی کسا?
سوی آسمان برد دست دعا?

که يارب ز الطاف بی انتها?
تو محظوظ کن اهل بيت مرا?

هم اينان رعايت ز من می کنند?
هم اين ها حمايت ز من می کنند?

بود لحم ابدانشان لحم من?
بود خونشان خون من در بدن?

اذيت کند هر که اين چار تن?
اذيت نموده ست بر جان من?

کسی گر که غمگين کند حالشان?
مرا کرده غمگين ز احوالشان?

هر آن کس که جنگ است با اين چهار?
مرا کرده با جنگ خودشان دچار?

به صلحم اگر صلح گيرند پيش?
وگرنه شود خاطر من پريش?

هر آن کاو نمايد بر آنها ستيز?
ستيزم به او موقع رستخيز?



 1 نظر

اگر مردِ راه و کاری «بِسمِ الله»

17 فروردین 1396 توسط سليمي بني

اگر مَردِ کاری در دوست باز است
وگر قصّه خواني حکایت دراز است

اگر مردِ راه و کاری «بِسمِ الله»، راه بیفت، در دوست باز است. اگر قصّه خواني و به سخنرانی شنیدن و حرف زدن و حرف نوشتن معتاد شده اي و همه بندگی تو حرف شده است، حرف زياد است. به تعبیر قرآن:

” وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللهَ عَلىٰ‏ حَرْفٍ‏”
گروهی از مردم فقط با حرف خدا را بندگی میکنند؛ اهل عمل نیستند.

اگر به راستی طالبی، راه بیفت! نمیشود فردي تشنه کام باشد، آب را ببیند و به سوی آب گام برندارد. اهل رجا و خوف، هر دو در این ماه راه می‌افتند. اهل رجا با امید و اهل خوف با هراس به سوی خدا روی میآورند و راه بندگی خدا را پیش‌میگیرند.
خدا میداند ثانیه هاي #ماه_رجب چقدر ارزشمنداست. براي اهل طبیعت که با چشم حیوانی به عالم نگاه میکنند، ساعتهای روز، روزهای هفته و ماههای سال، یکی است؛ امّا کسانی که با چشم دل نگاه میکنند، میبینند عالم چه دگرگونیهایی دارد. ساعتهای فوق العاده اي در شبانه روز وجود دارد که در آنها فضای عالم غیر فضای ساعات دیگر است. بین روزهای هفته روزهای ویژهای وجود دارد و بین ماههای سال هم ماههای فوق العاده اي قرار دارد.

ماه رجب یکی از ماههای فوق العاده عظیم و استثنایی است. فضای عالم برای پرواز به سوی عوالم بالا، پَرکشیدن به کوی دوست و دیدار محبوب اَزَلی، مستعدّ است.

 استاد مهدي طيب_ جلسه ١٩ ارديبهشت ٩٢

 نظر دهید »

کوزه عسل

17 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 

ملانصر الدین سندی داشت که باید قاضی شهر آن را تایید می کرد اما از بخت بد او قاضی هیچ کاری را بدون رشوه انجام نمی داد.

ملا هم آه در بساط نداشت که با قاضی شریک شود و کار تایید سند را به انجام برساند این بود که کوزه ای برداشت و آن را پر از خاک کرد و روی آن عسل ریخت بعد کوزه ی عسل و سند را برداشت و نزد قاضی رفت کوزه را پیشکش کرد و درخواستش را گفت.

قاضی همین که در پوش کوزه را برداشت و عسل را دید بی فوت وقت سند را تایید کرد و هر دو شاد و خندان از هم خداحافطی کردند .

چند روز گذشت قاضی به حیله ی ملانصرالدین پی برد یکی از نزدیکان خود را به خانه ی ملا فرستاد و پیغام داد که در سند اشتباهی شده
ملا به فرستاده قاضی جواب داد از طرف من سلامی گرم به قاضی برسان و بگو اشتباه در سند نیست در کوزه‌ی عسل است.

 نظر دهید »

صحبت قرآن

17 فروردین 1396 توسط سليمي بني

@erfan_nab

 

گفت گر آسان نماید این به تو
اینچنین آسان، یکی سوره بگو
جنّیان و انسیان و اهل کار
گو یکی آسان از این سوره بیار
«مولانا»

اگر کسی بی هیچ غرضی و تعصّبی در رد یا قبول این کتاب آنرا بخواند و با زبان عربی و با مبانی ادبیات عرب نیز آشنایی داشته باشد و مطالعاتی نیز در روابط میان صورت و معنی کرده باشد در می یابد که این کلام نمی تواند ساخته و پرداختۀ فرد یا افرادی باشد که محمد با همکاری و همفکری ایشان آن را پدید آورده باشد.


صورتها سخت دستخوش معانی هستند و هرگز کلامی بدین زیبایی و انسجام و پختگی و فصاحت و بلاغت معجزه آمیز نمی تواند محصول فکر و اندیشۀ پریشان کسانی باشد که می خواهند به نام خدا خلقِ کلام کنند و سخنان خود را به عنوان آیات الهی در دلها بنشانند.
سخن دروغگویان و عوام فریبان و فرصت طلبان، آب و رنگ دیگری دارد و به قول ابن فارض:

و لطف الاوانی فی الحقیقة تابع
للطف المعانی و المعانی بها تنمو
« لطف و زیبایی ظرف و صورت در حقیقت تابعی است از لطف و زیبایی معانی و در عین حال معانی نیز به سبب لطف صورت رشد و کمال می یابند.»

برگرفته از کتاب «سیصدوشصت و پنج روز در صحبت قرآن»
به قلم حسین الهی قمشه ای

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 76
  • 77
  • 78
  • ...
  • 79
  • ...
  • 80
  • 81
  • 82
  • ...
  • 83
  • ...
  • 84
  • 85
  • 86
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

وظیفه ما زنان در زمان جنگ ،همان وظیفه زنان در جهادهای پیامبر است

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس