اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

دوازده پیام مدیریتی از امیر المومنین(ع)

23 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 

1
به جای ازدیاد کارها  به تداوم صحیح آنها بیندیشید. (حکمت ۲۷۰)

2

برای رسیدن به هدف ها و مقام های بلند، همّت بلند داشته باشید. «خطبه ۲۱۱»

3

ازتجارب و اندرزها پندبگیرید ، و از آنها بهره برداری کنیدتا دچار نقص نشوید. «خطبه ۱۷۵»

4
از شدت سختی نهراسید، زیرا هراس، شکننده تر از خود کار است و به گشایش امور امیدوار باشید.«حکمت ۱۶۶ و ۲۴۶»

5

اگر به انجام مسئولیتی گردن نهادید،  به آن وفا کنید. «حکمت۳۲۷

6

هیچ وقت کارهای اهم را فدای امور مهم نکنید. «حکمت ۲۷۱»

7

پیش از پذیرش هر کاری، به دانش آن مجهز شوید. «حکمت ۴۳۹»

8

خویشتن را اصلاح کنید تا خداوند کارهای شما را اصلاح کند. «نهج البلاغه»

9

پست ها، امانت و وسیله خدمتگذاری اند، نه منبع بهره برداری. «خطبه ۱۳۱»

10

پست ها میزان آزمایش شمایند، بکوشید تا سربلند بیرون آیید. «خطبه ۳۳»

11

مشورت پذیر باشید،  اگر مشورت نکنید، تباه می شوید. «نامه ۶۹»

12

با زیردستان خود مانند پدری مهربان رفتار کنید. «نامه ۵۲»

 نظر دهید »

رشد عقلانى و تكامل وجودى انسان

23 فروردین 1396 توسط سليمي بني

استاد صمدی آملی:

فقط در خصوص انسان است كه دستورالعمل تكامل وى به صورت كتابى نوشته شده و در اختيارش قرار گرفته است. البته همين انسان هم تا هنگامى كه در رتبه جمادى و نباتى به سر مى برد، دستورالعمل رشد و ترقّى وى در متن وجودى قواى نباتى اش تعبيه شده است و لذا به محض آن كه غذا را در دهان قرار دادى، دستگاه گوارش خود به هضم و جذب و دفع آن مى پردازد بى آن كه ما از عجايب اَفعال وى هيچ خبرى داشته باشيم… بالاتر از قواى نباتى، قواى حيوانى قرار دارند كه در آن مقدار قوايى كه انسان با حيوان شريك است نيز دستورالعمل انسان سازى در متن قواى حيوانى، تعبيه شده است. مثلاً انسان براى ديدن و شنيدن و خوردن و خوابيدن و شهوت داشتن، نيازى به كتاب و دستورى نوشته شده ندارد اما همين كه به مرتبه عقل انسانى رسيد، كتاب تدوينى انسان سازى عالم به نام قرآن كريم در نزد او حاضر شده و او را براى رسيدن به غايةُ الْغاياتِ نظام هستى، راهنمايى ميكند و اين خود دالّ بر شرافت وجودى انسان است كه علاوه بر دين تكوينى، براى رشد عقلانى و تكامل وجودى وى نيز دستورالعمل تدوينى نگاشته است.
شرح رساله رابطه علم و دين، ص٤٣٣

 نظر دهید »

مرد رویاهای ما

23 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 

مردها، این پسرکوچولوهای ریش‌دار
هیچ‌وقت موجودات پیچیده‌ای نبوده‌اند
پیچیده‌ترین‌شان نهایتا سیگار می‌کشند و می‌نویسند یا رییس‌جمهور می‌شوند
اما زن که نمی‌شوند…
مردها موجودات قدرتمندی هستند
هرچقدر محکم در آغوش بگیری‌شان اذیت یا تمام نمی‌شوند
زورشان به در کنسروها، وزنه های سنگین و غُرغرهای زنانه خوب می‌رسد
تازه پارک دوبل‌شان هم از ما بهتر است…
مردها پسربچه هایی قوی‌اند
اما نه آن‌قدر قوی که بی‌توجهی را تاب بیاورند!
نه آن‌قدر قوی که بدون «دوستت دارم»های زنی شب راحت بخوابند!
نه آن‌قدر قوی که خیال فردای بچه‌ها از پای درشان نیاورد!
نه آن‌قدر قوی که زحمت نان پیرشان نکند!
مردها پسربچه‌هایی قوی‌اند
که اگر در آغوش‌شان نگیری و ساعت‌ها پای پرحرفی‌های پسرکوچولوی درون‌شان ننشینی
ترک می‌خورند
و آن‌قدر مغرورند که اگر این ترک هزاربار هم تمام‌شان کند، آخ نگویند…
فقط بمیرند!
آن‌هم طوری که آب از آب تکان نخورد و مثل همیشه از سرکار برگردند و شام بخورند…
فقط پسرکوچولوی سربه‌هوای درون‌شان را می‌برند گوشه‌ای از وجودشان دفن می‌کنند
و باقی عمر را جلوی تلویزیون
پشت میز اداره یا دخل مغازه
در حسرتش می‌نشینند.
هوای «پسرکوچولوهای ریش‌دار» زندگی‌مان را داشته باشیم
آن‌ها راه زیادی را از پسربچگی‌شان آمده‌اند
تا مرد رویاهای ما باشند.
دنیا بدون «دوستت دارم» با صدایی مردانه
جای ناامن و ترسناکی ست…
دنیا بدون صاحبان کفش‌های ۴۲ و بزرگ‌تر
ردپای خوشبختی را کم دارد …

 نظر دهید »

بد دهنی

23 فروردین 1396 توسط سليمي بني

بددهنی

 

? خودتان حتی در حالت عصبانیت، بددهنی نکنید.
? کودک را با القاب زشت صدا نزنید.
? با شناسایی دوستانش، از ارتباط او با دوستان بددهن جلوگیری کنید.
? اجازه ندهید کودک برنامه های تلویزیونی را که در آن شخصیت ها بددهنی می کنند، تماشا کند.
? به بددهنی اتفاقی یا کم تکرار کودک زیر شش سال، بی اعتنایی کنید.
? در صورت امکان، برای کودک بددهن بالای شش سال، معنای فحش یا کلمه نامناسب را توضیح دهید و بگویید که این کلمه ها چه آسیب هایی به احساسات اطرافیان و ادامه روابطش با آنها می زند.
?باورهای دینی اش را تقویت کنید؛ برای مثال به او بگویید که امامان فرموده اند «دعای آدم های بددهن قبول نمی شود.»
? شیوه مناسب ابراز احساسات منفی را به او بیاموزید تا به جای بددهنی از آنها استفاده کند. مثلا به جای گفتن «بی شعور» بگوید «از دستت عصبانی هستم»
? با استفاده از قصه گویی و بازی، زشتی بددهنی را برای کودکتان تبیین کنید.
? زمانی که مؤدبانه صحبت می کند، از تحسین او غافل نشوید.
? اگر بددهنی را ادامه داد، با استفاده از راه کار محرومیت موقت، او را تنبیه کنید.

 

 نظر دهید »

شعر حرم

23 فروردین 1396 توسط سليمي بني


دوباره برایِ اون حرم دلم پر میزنه
درِ خونهٔ غریب‌الغربا در میزنه
منم اونکه پایِ سقاخونهٔ اسمال طلا
میگه یاامام‌رضا به سینه و سر میزنه

اونیکه منو گدایِ ضامنِ‌آهو نوشت
چِقَدَر زیبا برام رقم زده این سرنوشت
صحن گوهرشاد و انقلابُ خیلی دوس دارم
از دَرِ باب‌الجوادش پا میزارم تو بهشت

پر طاووسِ تو دستِ خادماتو دوس دارم
صدایِ پر زدنِ کبوتراتو دوس دارم
حرمت خونهٔ مادریمه آقا بخدا
بیشترازهرجادیگه گنبدطلاتو دوس دارم

دستِ‌خالی تو اگه ردم کنی کجا برم؟
به‌همین‌اندازه‌که راهم میدی من شاکرم
دیگه من دارم‌میرم امام رضا یادت نره
تو خودت گفتی سه‌جا میام سراغِ زائرم

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ..

التماس دعا ..
روزتون امام رضایی

 نظر دهید »

فراوانی رحلت علما در آخرالزمان

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 

موضوعی است که در احادیث آخرالزمانی پیش بینی شده است.

 حضرت علی(ع) می فرمایند:
«و آن هنگامی است که مرگ فقهای راستین را یکی پس از دیگری برباید و امت محمد(ص) نماز را ترک گویند.»(1)

 رسول خدا(ص) در این مورد فرمودند:
«هنگامی که دانشمندان شما کم شوند، قاریان شما از بین بروند، شما از دادن زکات ابا کنید، گناهان را علنی انجام دهید، صداهای شما در مساجد بلند شود، … دانش را زیر پای خود بیفکنید، گفتارتان دروغ باشد، شیرینی مجالستان غیبت باشد، درآمدتان از طریق حرام به دست آید … در چنین زمانی لعنت بر شما نازل می شود، ترس در میان شما انداخته می شود و نیروی شما بر علیه همدیگر به کارگرفته می شود.»(2)

 ایشان هم چنین می فرمایند:
«خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند، بلکه از طریق رحلت علمای ربانی این علم از میان شما رخت بر می بندد و گروهی نادان برای شما می ماند، از آنها فتوا می پرسید و آنها با رای خود برای شما فتوا می دهند، خود گمراه شده، شما را نیز گمراه می کنند.»(3)

 و «هنگامی که فرج نزدیک باشد، مرگ بهترین امت را برمی گزیند، آن سان که شما خرماهای رطب را از یک طبق خرما بر می گزینید.»(4)

 همچنین امام علی(ع) در مورد کمی فقیه هدایتگر و فراوانی فقیه خائن می فرمایند:
«هنگامی که فقهای هدایتگر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند.»(5)

 پی نوشتها:
1. الامام المهدی صفحه 219، بحارالانوار جلد 52 صفحه 258، الزام الناصب صفحه 194 و بشاره الاسلام صفحه 75 و 133
2.الزام الناصب صفحه 180، بحارالانوار جلد 52 صفحه 263، بشاره الاسلام صفحه 23 و الامام المهدی صفحه 217
3.تحف العقول صفحه 23 و نورالابصار صفحه 35
4.نهج الفصاحه جلد 1 صفحه 36
5.منتخب الاثر صفحه 425

 نظر دهید »

آیا هر مسلمانی، مومن است یا آنکه میان اسلام و ایمان تفاوت است؟

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 

پاسخ : در قرآن، یکجا می‏خوانیم که مردم وارد دین می‏شوند: یدخلون فی دین الله افواجا ( سوره نصر،آیه 2. ) و در جای دیگر به کسانی که شعار دینداری می‏دادند گفته می‏شود: هنوز ایمان وارد دلهای شما نشده است: و لما یدخل الایمان فی قلوبکم ( سوره حجرات،آیه 14.) یعنی دین باید وارد مردم شود.
آری، دینداری مراحلی دارد: مرحله گرم شدن، مرحله داغ شدن و مرحله پخته شدن.
هر گرم و داغی، سرد می‏شود ولی هیچ پخته‏ای خام نمی‏شود.
ورود مردم در دین آسان است؛ هر کس بگوید: اشهدان لا اله الا الله و اشهدان محمدا رسول الله مسلمان است.
این مرحله گرم شدن است.
اما بالاتر از گرم شدن، داغ شدن است. اصحاب پیامبر با احساس و هیجان داغی به جبهه ها می‏رفتند و حاضر بودند در کنار پیامبر جان فشانی کنند.
ولی قرآن به آنها می‏گوید اگر دین دارید، خمس غنائم جنگی را بدهید: و اعلموا انما غنمتم من شی فان لله خمسه و للرسول… ان کنتم آمنتم بالله ( سوره انفال،آیه 41. ) آری، کسانی که شهادتین می‏گویند و حتی در جبهه ‏ها کنار پیامبر می‏جنگند، ممکن است در مسایل مالی آسیبب پذیر باشند که قرآن می‏فرماید: در کنار شهادتین و جبهه و نماز، حق خدا و رسول و فقرا را نیز بپردازید. در این مرحله است که ایمان وارد قلب می‏شود. قرآن فقط به گروه خاصی می‏فرماید: اولئک هم المومنون حقا ( سوره انفال،آیه 4. ) مومنون واقعی گروه خاصی هستند، ولی نسبت به گروهی که منافقانه اظهار ایمان دارند، می‏فرماید: اینها مومن واقعین یستند:و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الاخر و هم بمومنین ( سوره بقره،آیه 8)

 

 نظر دهید »

دنیا فقط یک ساعت است

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 دنیا فقط یک ساعت است
 بوستان سعدی

در زمان های گذشته، درویشی نیکوکار و خوش رفتار زندگی می کرد که جز سخن راست از او شنیده نمی شد.
روزی پادشاه از سخنان حق او دل آزرده شد و او را به زندان فرستاد.
درویش صادق گفت سخن راست گفتن نوعی عبادت است.
از رفتن به زندان هم نمی ترسم، زیرا یک ساعت بیشتر نیست.

سخن درویش به گوش پادشاه رسید.
پادشاه خندید و گفت این مرد ابله خیال کرده است که من تنها یک ساعت او را در زندان نگه می دارم.
بیچاره خبر ندارد که تا آخر عمر باید در زندان بماند.

یکی از غلامان، سخنان پادشاه را به درویش بازگفت.
درویش از بی خبری و نادانی پادشاه به خنده افتاد و برای پادشاه پیغام فرستاد که ای بی خبر از دنیا، اینکه گفتم از زندان نمی ترسم زیرا یک ساعت بیشتر نیست، منظورم این بود که دنیا در نظر من همین یک ساعت است.
پادشاه از سخن درویش خشمگین شد و دستور داد زبانش را ببرند.

 نظر دهید »

چرا گناه جنگ با خداست؟

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني

 

آیت الله جوادی آملی :

توضیح این که گناه جنگ با خداست این است که یک وقت کسی خلاف دستور شرع انجام می‌دهد.

منشأ این مخالفت این است که یا جهل به حکم دارد یا جهل به موضوع یا سهو حکم دارد یا سهو موضوع یا نسیان حکم دارد.

یا نسیان موضوع یا خطای حکم دارد یا خطای موضوع یا غفلت از حکم دارد یا غفلت از موضوع یا اکراه است یا اجبار است یا الجاء است یا اضطرار است هیچ کدام از این موارد گناه نیست .


بر اساس حدیث رفع «رُفع عن امّتی» همه اینها برداشته شد، پس چه وقت معصیت است؟ آ‌ن وقتی که به حکم علم داشته باشد.


بدون غفلت و سهو و نسیان به موضوع علم داشته باشد بدون سهو و غفلت و نسیان اکراه و الجاء و اضطرار نباشد.

این می‌شود گناه, معنایش این است که خدایا من می‌دانم شما گفتید این کار حرام است ولی به نظر من باید بکنم، هیچ گناهی نیست مگر اینکه در درون آن شرک نهفته است.

هر کسی دارد گناه می‌کند این جنگ با خداست، اگر درمان نشود بعید است انسان بتواند در خطرات مرگ با ایمان بمیرد .

مرتب باید به یاد خدا باشید برای اینکه آن فشار مرگ، آن تامّه مرگ، آن علوم حصولی عادی را از یاد انسان می‌برد.

اما چیزی که مَلکه باشد از یاد آدم نمی‌رود این برای همیشه زنده است این ایمان مستمر باعث می‌شود.

که انسان در برابر این سؤال‌ها که جزء الفبای دین است مثل اینکه دینت چیست، کتابت چیست، قبله ات کدام است، نماند.

 

 نظر دهید »

مادر موسی و جناب یعقوب

22 فروردین 1396 توسط سليمي بني



در لوح محفوظ داستان مادر نازنین جناب موسی را نقل میفرماید که جگر گوشه اش را به بحر بی انتهای صمدی و دریای بی حد و قید احدی سپرده و هیچ شکایتی نداشته و دل خوش به حفظ الحافظ بود. اَوحَینآ اِلى‌ اُمِ‌ موسى‌ اَن اَرضِعیهِ فَاِذا خِفتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِى الیَمِّ، اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین (و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمى‏ گردانيم و از [زمره] پيمبرانش قرار مى‏ دهيم). و حق تعالی به وعده ی خویش به زیباترین نحو عمل نموده و جگر گوشه اش را به وی باز گرداند اما چه بازگرداندنی! وی را نبی و رسول و از اولیای مستاثر خویش قرار داد.

لیکن جناب یعقوب که دل بسته ی حضرت جانان در مرآت یوسف نبی بود غیرت واحد القهار به تجلی قهاریت نور چشمش را از وی باز ستانده و حضرتش را در سوز و گدازی تلخ و شیرین تنها و غریب گذاشت. و تا زمانی که محبت یوسف از جان جناب یعقوب رفع نگشت عطر و بوی یوسف بر وی حرام بوده و آخر الامر با ارسال آن قمیص، تشری از وجود عاشق دلخون اعنی جناب یعقوب به عشاق جهان زدند که بگیر این هم لباس، مگر یوسف را نمیخواستی؟ یوسف لباس حقیقت عریان من است، من که لخت و عریانم و احدی را تاب دیدن من نیست، بدین جهت امثال یوسف را برای وجود احدی خود همچون لباسی برگزیدم تا عیان شوم.

و جناب محقق_قونوی روحی فداه در فک ختم فص یعقوبی کتاب #فکوک سخنی شیرین در این مورد میفرمایند که چنین است:

دل هایی را که حق تعالی اراده ی تجلی در آن ها را دارد تا محل ظهور تجلی اش گردد، نمیپسندد که در آن دل ها غیری جای داشته باشد، و چون یوسف در دل پدرش  به واسطه ی مناسبتی جزئی که بین یعقوب و غیر حق باقی بود   مکانی یافته بود،خداوند هم به دست غیرت یوسف را از وی گرفت و به صیقل اندوه و درد دوری، دلش را جلا داد و چون نا امید شد و به حق تعالی پناه آورد و آن حکم غیر حق (مناسبت جزئی) پاک شد، حق تعالی هم فرزندانش را به نیکوترین حال (صاحب مقام و ثروت) به او بازگردانید و این پاداشی ست به آن چه که ملایم طبعش می باشد و این معالجه و درمان ربّانی و طب الهی (در طریق سلوک الی الله)،مقام شریف و ارجمندی ست که من آن را تجربه کرده و بار ها برایم رخ داده و درستی این حکم و جزا دادن برایم و درباره ی طایفه ای از اهل الله را مشاهده کرده ام. الحمدلله.

حقیر گویم به لطف الهی چنین امری برایم رخ داده و به لسان غیرت بارها به ما فرمودند که طریق وصول به هر چیز گذر نمودن و چشم پوشی و عبور از آن است چرا که اگر به صورت استقلالی شاهد چیزی بوده و طالب آن باشی مورد غیرت الهی قرار گرفته و تنبیه می شوی تا حقیقت برایت آشکار گردد که اوست که اوست لیس الّا. و سخن در یک بیت است که اگر موفق به تحقق به حقیقت آن و تلبّس به لباس آن شوی واجد جمیع اشیا خواهی شد.

هر چه در این راه نشانت دهند
گر نستانی بِه از آنت دهند

پس ای سالک_هالک از جمیع اشیا گذر کن تا جمیع اشیا تابع و مسخّر تو بوده و محکوم حکومت الهی تو باشند.

سخنان ایت الله حسن زاده آملی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 75
  • 76
  • 77
  • ...
  • 78
  • ...
  • 79
  • 80
  • 81
  • ...
  • 82
  • ...
  • 83
  • 84
  • 85
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

اشتباه شیطان هنگام قیاس

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس