مادر موسی و جناب یعقوب
در لوح محفوظ داستان مادر نازنین جناب موسی را نقل میفرماید که جگر گوشه اش را به بحر بی انتهای صمدی و دریای بی حد و قید احدی سپرده و هیچ شکایتی نداشته و دل خوش به حفظ الحافظ بود. اَوحَینآ اِلى اُمِ موسى اَن اَرضِعیهِ فَاِذا خِفتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِى الیَمِّ، اِنّا رآدّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین (و به مادر موسى وحى كرديم كه او را شير ده و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمى گردانيم و از [زمره] پيمبرانش قرار مى دهيم). و حق تعالی به وعده ی خویش به زیباترین نحو عمل نموده و جگر گوشه اش را به وی باز گرداند اما چه بازگرداندنی! وی را نبی و رسول و از اولیای مستاثر خویش قرار داد.
لیکن جناب یعقوب که دل بسته ی حضرت جانان در مرآت یوسف نبی بود غیرت واحد القهار به تجلی قهاریت نور چشمش را از وی باز ستانده و حضرتش را در سوز و گدازی تلخ و شیرین تنها و غریب گذاشت. و تا زمانی که محبت یوسف از جان جناب یعقوب رفع نگشت عطر و بوی یوسف بر وی حرام بوده و آخر الامر با ارسال آن قمیص، تشری از وجود عاشق دلخون اعنی جناب یعقوب به عشاق جهان زدند که بگیر این هم لباس، مگر یوسف را نمیخواستی؟ یوسف لباس حقیقت عریان من است، من که لخت و عریانم و احدی را تاب دیدن من نیست، بدین جهت امثال یوسف را برای وجود احدی خود همچون لباسی برگزیدم تا عیان شوم.
و جناب محقق_قونوی روحی فداه در فک ختم فص یعقوبی کتاب #فکوک سخنی شیرین در این مورد میفرمایند که چنین است:
دل هایی را که حق تعالی اراده ی تجلی در آن ها را دارد تا محل ظهور تجلی اش گردد، نمیپسندد که در آن دل ها غیری جای داشته باشد، و چون یوسف در دل پدرش به واسطه ی مناسبتی جزئی که بین یعقوب و غیر حق باقی بود مکانی یافته بود،خداوند هم به دست غیرت یوسف را از وی گرفت و به صیقل اندوه و درد دوری، دلش را جلا داد و چون نا امید شد و به حق تعالی پناه آورد و آن حکم غیر حق (مناسبت جزئی) پاک شد، حق تعالی هم فرزندانش را به نیکوترین حال (صاحب مقام و ثروت) به او بازگردانید و این پاداشی ست به آن چه که ملایم طبعش می باشد و این معالجه و درمان ربّانی و طب الهی (در طریق سلوک الی الله)،مقام شریف و ارجمندی ست که من آن را تجربه کرده و بار ها برایم رخ داده و درستی این حکم و جزا دادن برایم و درباره ی طایفه ای از اهل الله را مشاهده کرده ام. الحمدلله.
حقیر گویم به لطف الهی چنین امری برایم رخ داده و به لسان غیرت بارها به ما فرمودند که طریق وصول به هر چیز گذر نمودن و چشم پوشی و عبور از آن است چرا که اگر به صورت استقلالی شاهد چیزی بوده و طالب آن باشی مورد غیرت الهی قرار گرفته و تنبیه می شوی تا حقیقت برایت آشکار گردد که اوست که اوست لیس الّا. و سخن در یک بیت است که اگر موفق به تحقق به حقیقت آن و تلبّس به لباس آن شوی واجد جمیع اشیا خواهی شد.
هر چه در این راه نشانت دهند
گر نستانی بِه از آنت دهند
پس ای سالک_هالک از جمیع اشیا گذر کن تا جمیع اشیا تابع و مسخّر تو بوده و محکوم حکومت الهی تو باشند.
سخنان ایت الله حسن زاده آملی