اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

اگر دوباره متولد شوی چه میکنی؟

16 آبان 1396 توسط سليمي بني

اگر دوباره متولد شوی چه میکنی؟

یکی از سؤالاتی که ذهن خیلی ها  رو به خودش مشغول می کنه اینه که وقتی ازشون سؤال میشه اگر دوباره بخوای متولد بشی و دوباره زندگی رو از سر بگیری همون کارایی رو می کنی که تا حالا انجام دادی و زندگیتو همون طور میسازی که الان داری میبینی ؟یا اینکه زندگیتو کاملا تغییر می دی و یه تحول بزرگ در زندگیت بوجود می آری؟

 

گاهی ما با مسائلی برخورد می کنیم که حس میکنیم این مخصوص خود ما بود و دقیقا در آن زمان خاص بیشتر هر چیز دیگری به درد ما میخورد ،چند وقت پیش حسابی در زندگی و سرگردانی هایش گم شده بودم دوستی بر حسب اتفاق کتابی به من داد با تمام بی حوصلگی سعی کردم ورقش بزنم نویسنده کتاب طی یک بررسی میدانی به سراغ افراد مسن رفته بود و با طرح این پرسش که : اگر دوباره به دنیا بیایید چکار می کنید؟ پاسخ های جالبی را دریافت کرده عده کمی از افراد بودند که از نحوه گذران زندگیشان احساس ندامت و پشیمانی نداشتند و اکثر افراد آرزو می کردند که ای کاش راهی به گذشته بود تا بتوانند جبران مافات کنند.

 

واقعا حکایت جالبیست که ما در هر سن و موقعیتی که هستیم یا چشم به گذشته داریم و یا آینده و در این  کشاکش نا منتها عمر عزیز بر داده و نه به گذشته میرسیم نه  متوجه آمدن و گذشتن آینده و پیوست آن به گذشته ها می شویم .  

 

یکی از سؤالاتی که ذهن خیلی ها  رو به خودش مشغول می کنه اینه که وقتی ازشون سؤال میشه اگر دوباره بخوای متولد بشی و دوباره زندگی رو از سر بگیری همون کارایی رو می کنی که تا حالا انجام دادی و زندگیتو همون طور میسازی که الان داری میبینی ؟یا اینکه زندگیتو کاملا تغییر می دی و یه تحول بزرگ در زندگیت بوجود می آری؟


ما انسان ها از فرصت هایی که در اختیارمونه درست استفاده نمی کنیم و قدر این لحظات طلایی رو نمیدونیم و به خاطر همین بعد از گذشت چندین سال با خودمون می گیم ای کاش قدر این لحظات رو میدونستیم .

 

بچه ها در حسرت بزرگ شدن هستند تا بزرگتری را تجربه کنند و بزرگترها در حسرت کودکی تا فراغ بالی را دوباره دریابند .

 

نمی دونم شمایی که در حال مطالعه این متن هستید چه سن و سالی دارید و چه احساسی نسبت به عمر از دست رفته دارید؟ اما جای شکرش باقیه که هنوز هم من و هم شما داریم نفس می کشیم و هنوز هم امید هست .

 

تو این دنیا که هستیم شاید بشه یه مقدار از گذشته خودمون رو جبران کنیم و تو فرصت باقی مونده از عمرمون زندگیمون رو یه تغییر اساسی بدیم ولی تو سرای آخرت دیگه این کار امکان پذیر نیست.

 

به خاطر همین مساله وقتی از اهل جهنم میپرسند  اگر بخوای دوباره زندگی کنید چکار می کنید؟ اونها هم آهی میکشن و با حسرت تمام می گن هر کاری بکنیم زندگی قبلی رو به هیچ وجه ادامه نمیدیم و این طور فریاد میکشند:

 

«وَهُمْ یصْطَرِخُونَ فِیهَا رَبَّنَا أَخْرِجْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا غَیرَ الَّذِی كُنَّا نَعْمَلُ:و آنان در آنجا فریاد برمى‏آورند» ؛ پروردگارا، ما را بیرون بیاور، تا غیر از آنچه مى‏كردیم، كار شایسته كنیم.

 

و خدای متعال هم در جواب آنها میفرماید:

 


«أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُم مَّا یتَذَكَّرُ فِیهِ مَن تَذَكَّرَ وَجَاءكُمُ النَّذِیرُ فَذُوقُوا فَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ» ؛ مگر شما را [آن قدر] عمر دراز ندادیم كه هر كس كه باید در آن عبرت گیرد، عبرت مى‏گرفت و [آیا] براى شما هشداردهنده نیامد؟ پس بچشید كه براى ستمگران یاورى نیست.(1)

 

در جای دیگر این سؤال را باز میتوان از کسانی که هنگام مرگ آنها فرا ریسده است پرسید که اگر بخواهی دوباره زندگی کنی چکار می کنی؟قرآن این صحنه را این طور به تصویر میکشد:

 

«حَتَّى إِذَا جَاء أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ :تا آن گاه كه مرگ یكى از ایشان فرا رسد، مى‏گوید: «پروردگارا، مرا بازگردانید »

 

و وقتی علت را جویا می شوی که چرا می خواهید بر گردید مگر از زندگی خود راضی نبودید می گویند:

 

«لَعَلِّی أَعْمَلُ صَالِحًا فِیمَا تَرَكْتُ:شاید عمل صالحى در آنچه (در دنیا) واگذاشته ‏ام (از ایام عمر و اموال دنیا) انجام دهم»(2)

 

و این بار نیز با جواب منفی روبرو می شوند که این درخواست شما دیگر عملی نیست:

 

«كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِن وَرَائِهِم بَرْزَخٌ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ» ؛چنین نیست، آن سخنى است كه او گوینده آن است (ولى تحقّق نمى‏پذیرد)، و پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگیخته شوند.

 

همانطور که مشاهده می کنید جواب همه اهل آتش به این سؤال این است که ما از زندگی قبلی خود راضی نبودیم و میخواهیم زندگی جدیدی برای خود شروع کنیم .

 

اما وقتی این سؤال را از بهشتیان میپرسی که آیا از اعمال و کردار گذشته خود و از جایگاهی که در آن قرار دارید راضی هستید آنها با رضایت کامل جواب میدهند که بله و هر گز نمیخواهند از جایگاهی که قرار دارند نقل مکان کنند.

 

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا .خَالِدِینَ فِیهَا لَا یبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا :حقّا كسانى كه ایمان آوردند و عمل‏هاى شایسته انجام دادند، باغ‏هاى فردوس نخستین پذیرایى ورودى آنهاست.جاودانه در آن خواهند بود، و از آنجا درخواست انتقال نمى‏كنند.» (3)

 

حال شما اگر بخوای دوباره زندگی کنی چکار می کنی؟

 

پی نوشت ها :

1)فاطر 37

2)مومنون100

3)108 کهف

فرآوری : محمدی

بخش قرآن تبیان

منبع : وبلاگ ذی طوی

 نظر دهید »

دلیل بزرگداشت اربعین حسینی چیست‌؟

16 آبان 1396 توسط سليمي بني

اربعین -اعتبار اربعین امام حسین (ع‌) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی‌ وفاداران به امام حسین (ع‌) شناخته شده بوده است‌. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات‌ فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه وعبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه(ماه صفر) (از سال 121)،روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.

 

روز سوم این ماه(صفر) از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ‌پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.

 

 

  روز 20 صفر ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین (ع‌) یعنی کاروان‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند. و روزی است که جابر بن عبدالله بن‌حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین (ع‌) بشتابد و او نخستین کسی است از مردمان که قبر آن‌حضرت را زیارت کرد.

 

در روز اربعین  زیارت امام حسین (ع‌) مستحب است واین زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری (ع‌) روایت ‌شده که فرمود: علامات مؤمن پنج تاست‌: خواندن 51 رکعت نماز در شبانه‌روز ـ نمازهای واجب و نافله و نماز و شب ـ به دست کردن انگشتری دردست راست‌، برآمدن پیشانی از سجده‌، و بلند خواندن بسم الله الرحمن‌الرحیم در نماز.

 

شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق علیه ‌السلام آورده است‌: السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام علی خلیل الله ونجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه‌…

 

این مطلبی است که شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن‌پنجم در باره اربعین آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباری که روز اربعین در میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت‌ آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین (ع‌) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز درعراق با قوت برپاست‌ و شاهدیم که میلیونها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (ع) جمع می شوند.

 

در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.

1. عدد چهل‌

نخستین مسأله‌ای که در ارتباط با «اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین‌ در متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به عنوان مقدمه یادآور شویم‌:

 

اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی‌تواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یاچهل یا هفتاد به کار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری‌، از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، بویژه آنها که تمایلات‌ «باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بیگاه خود را به شیعه نیز منسوب می‌کرده‌اند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و باطنی‌ و اسماعیلی‌، مروج چنین اندیشه‌ای در باره اعداد یا نوع حروف بوده وهستند.

 

در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقلهای دینی آمده‌، می‌تواند بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست‌. به‌عنوان نمونه‌، در دهها مورد در کتابهای دعا، عدد صد بکار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمی‌شود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.

 

تنها چیزی که در باره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت‌است‌. به عنوان مثال‌، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است‌. بیش از این‌هرچه گفته شود، نمی‌توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.

 

مرحوم اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة‌ در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده‌گانه برای اثبات امامت‌ ائمه اطهار(ع) استناد کرده‌اند، اظهار می‌دارد، این مسأله نمی‌تواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامی‌ها، می‌توانند دهها شاهدـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است‌، کما این که این کار راکرده‌اند.

 

عدد «اربعین‌» در متون دینی‌

یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا(ص‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند.از ابن عباس (گویا به نقل از پیامبر (ص‌)) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرتخواهند رفت‌. (مجموعه ورام‌، ص 35)

 

در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل‌شده است‌. در نقل است که‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا درحال سجده بود. (مستدرک وسائل ج 9، ص 329) در باره بنی اسرائیل هم آمده که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می‌کردند. (مستدرک ج 5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.

 

اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌. در این نقلها آمده است که اگر کسی ازامّت من‌، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند درروز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان (ع‌) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند، در برابردشمنانم می‌ایستادم‌. (الاحتجاج‌، ص 84).

 

مرحوم کفعمی نوشته است‌: زمین از یک‌ قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچگاه خالی‌نمی‌شود. (بحار ج 53، ص 200)

 

در باره نطفه هم تصور براین بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد درنقلهای کهن بکار رفته است‌، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده‌است‌.

 

در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول‌نمی‌شود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش‌تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا(ص) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود. (مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217).

 

اینها نمونه‌ای از نقلهایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است‌.

 

2 . اربعین امام حسین (ع‌)

باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل برزگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (ع‌) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1 ـخواندن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 11 نماز شب + 23نوافل‌) 2 ـ زیارت اربعین 3 ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز.

 

این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که درمنابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین (ع‌) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.

 

اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز (اربعین)به دو اعتبارنگریسته شده است‌.

 

نخست :اربعین است که روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.

 

دوم:اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا (ص‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع‌) را زیارت کند. شیخ مفید (م 413) در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار علیهم السلام است‌، اشاره به روز اربعین‌کرده و نوشته است‌: اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. همچنین اربعین روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین (ع‌) وارد کربلا شد.

 

کهن‌ترین کتاب دعایی مفصل موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی ازشاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین (ع‌) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال‌64 هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر (چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد ونیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا (ص‌) ازمدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین (ع‌) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است‌. (مصباح المتهجد، ص 787) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌.

 

در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند. (نزهة‌الزاهد، ص 241) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم (الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌916) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 154) به هرروی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین (ع‌) است که ازلحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.

 

3 . اربعین روز بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا

اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین رابازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌،علامه مجلسی پس از نقل هر دو این‌ها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هردوی اینها (به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید. (بحار ج 101، ص 334 ـ 335) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، درمتون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.

 

باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، ازجهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتابهایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند، (نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.

 

در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:

 

در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین علیه السلام مدینة دمشق‌، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:

 

لست من خندف ان لم أنتقم‌

من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌

لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا

جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌

فأهلّوا و استهلّوا فرحا

ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌

قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌

و عدلناه ببدر، فاعتدل (الاثار الباقیه‌، ص 422)

 

وی روز اول ماه صفر را روزی می داند که سر امام حسین (ع) علیه السلام را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین (ع) می زد.

 

دوم سخن عماد الدین طبری (م حوالی 700) در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در16 ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ م یداند که طبیعی‌تر می‌نماید.

 

4. میرزا حسین نوری و اربعین‌

علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی ازروضه‌ها و نقلهایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.

 

ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌. (لؤلؤ و مرجان‌، ص 152)

 

داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، درآن مطرح کرده است‌.

 

اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو موردتردید می‌کند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده اند . ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند. (اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101).

 

این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردید های او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می رسد منطقی ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.

 

اما در باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین (ع) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلاهم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبردیده نمی‌شود.

 

روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.

 

خبر زیارت جابر، درکتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.

 

مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌. (منتهی الامال‌، ج 1،صص 817 ـ 818) در دهه‌های اخیر مرحوم محمد ابراهیم آیتی هم در کتاب‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌. (بررسی تاریخ‌عاشورا، صص 148 ـ 149) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

 

5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌

شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی رحمة الله علیه‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین ‌نوشت‌ که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.

 

هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی در باره کربلاست که بسیارمفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده ، چندان موفّق‌ نبوده است‌.

 

ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌،از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرتها ومسیرها و زمانهایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. دراین نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیررفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین (ع‌) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.

 

باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتابهای معتبر تاریخ آمده است یانه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین (ع‌) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.

 

آنچه می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین (ع‌) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار علیهم السلام که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین (ع‌) بهره می‌گرفتند، آن‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین (ع‌) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.

 

متن زیارت اربعین هم ازسوی حضرت صادق علیه السلام انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت‌آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.

 

اهمیت خواندن زیارت اربعین تاجایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آن گونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز درروایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.

 

زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل ازصفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق (ع‌) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است….. (مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410)، ص 185 ـ 186).

 زیارت‌ اربعین، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت در باره هدف امام حسین‌(ع‌) از این نهضت آمده است‌: «… و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌… و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی‌».

خدایا، امام حسین (ع‌) همه چیزش را برای نجات بندگانت از نابخردی وسرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به‌شهادت رساندند.

 دو نکته کوتاه در مورد اربعین:

نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین (ع‌) در کتاب کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌حسین (ع‌) یادآور شده است‌. (اربعین شهید قاضی‌، ص 386)

دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفرمطرح کرده و آن این که اگر امام حسین (ع‌) روز دهم محرم به شهادت رسیده‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمال ماه محرمی که در دهم آن امام حسین (ع‌) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند. (بحار الانورا، ج 98، ص 335).

 

منبع :بازتاب

 نظر دهید »

این دل تو بر دار ببر نمایندگی خدا

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

هرچیزی خراب میشه ،میبرن نمایندگیش دیگه ؟
این دل تو بر دار ببر نمایندگی خدا
بگو ببینید چشه ؟ درست کار نمیکنه !
گناه و دوست داره ..حالِ ثوابم نداره ..
گناه بهش مزه داده ،نفوذ کرده ،
رسوب کرده ،داغون کرده ، عادی شده !
اینا رو به خدا بگو !
میاد به منه بیچاره میگه چیکار کنم ؟

قربون اون دلی که از گناه خسته شده !
همینو به خدا بگو ! بگو دلت میاد ؟
دارم گنـاه میکنم ، عین خیالمم نیست !
فک کردی خدا بی اعتنا رد میشه ؟
والله بفهمن خسته شدی ،
عوضت میکنن ! یه چیز دیگه میشی !

ادرس نمایندگی ش کجاست ؟
ببر نمایندگی کربلا ، رد خور نداره ‌…
وایسا رو به قبله ،
بگو ارباب دلت میاد نوکرت کثیف باشه ؟
چشمای گریه کنت آلوده باشه ؟
همینو بگو به حسین ، بفهمه بدت میاد ،
از فرداش معجزه میکنه ..
اگه کاری از کسی بر بیاد ،
از حسینِ و لاغیر ..

مشروب خوار رفته در خونه حسین ،
گفته حالم بهم میخوره از خودم ،
عوضم کن ، درستم کن ..
همین !
میگفت برگشتم سمت شراب
دیدم حالم ازشون بهم میخوره !
بوش میخوره به صورتم میخوام بالا بیارم !
اینو دلش و عوض کردن !
حسـین دل منم عوض کن !
روم نمیشه اینطوری وارد روضه هات شم ..

انوقت اگه ازت کد خواستن ،
بگو لطمه زنِ روضه های مادرتم …
کولاک میکنه این اسم ،
هم تو دل ما ، هم تو دل حسین …

نوشته شهاب افشار

 نظر دهید »

لزوما" هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

روباهی از شتری پرسید:
«عمق این رودخانه چه اندازه است؟»
شتر جواب داد: 《 تا زانو 》
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا می‌زد به شتر گفت:
«تو که گفتی تا زانو! »
شتر جواب داد: « بله، تا زانوی من، نه زانوی تو »
هنگامی که از کسی مشورت می‌گیریم یا راهنمایی می‌خواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم. لزوما” هر تجربه‌ای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.

 

 نظر دهید »

داستان نجار

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

نجار، یک روز کاری دیگر را هم به پایان برد. آخر هفته بود و تصمیم گرفت دوستی را برای صرف نوشیدنی به خانه اش دعوت کند.

موقعی که نجار و دوستش به خانه رسیدند، قبل از ورود، نجار چند دقیقه در سکوت جلو درختی در باغچه ایستاد. بعد با دو دستش، شاخه های درخت را گرفت.
چهره اش بی درنگ تغییر کرد. خندان وارد خانه شد، همسر و فرزندانش به استقبالش آمدند…
برای فرزندانش قصه گفت، و بعد با دوستش به ایوان رفتند تا نوشیدنی بنوشند…

از آن جا می توانستند درخت را ببینند. دوستش دیگر نتوانست جلو کنجکاوی اش را بگیرد و دلیل این رفتار نجار را پرسید…

نجار گفت: «آه،این درخت مشکلات من است. موقع کار، مشکلات فراوانی پیش می آید، اما این مشکلات، مال من است و ربطی هم به همسر و فرزندانم ندارد. وقتی به خانه می رسم، مشکلاتم را به شاخه های آن درخت می آویزم. روز بعد، وقتی می خواهم سر کار بروم، دوباره آن ها را از روی شاخه بر می دارم. جالب این است که وقتی صبح به سراغ درخت می روم تا مشکلاتم را بردارم، خیلی از مشکلات، دیگر آن جا نیستند، و بقیه هم خیلی سبک شده اند!…»

قصه هایی برای پدران، فرزندان، نوه ها
پائولوکوئیلو


 

 نظر دهید »

انکار منجی توسط سامی یوسف!

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

انکار منجی توسط  سامی یوسف!

سامی یوسف، در حالیکه ادیان غیرابراهیمی نیز به وجود منجی آخرالزمان اعتقاد دارند،وجود منجی را انکار کرده و گفته وقت گذاشتن برای منجی درست نیست و ما باید تنها به خودمان اتکا کنیم

سامی یوسف خواننده ی ایرانی الاصل جهان اسلام که همیشه دم از تعادل بین شیعه و سنی میزند اکنون به طور صریح اعتقادات ادیان ابراهیمی پیرامون‌منجی و بالاخص امام مهدی مذهب تشیع را رد میکند. دلیل این رفتار چیست؟

او که به زیارت دیوار ندبه در اسراییل رفته بود و برای تهیه ی کلیپ موهبت عشق حاضر شد برای این کار، از پادشاه اردن بعنوان هم پیمان اسراییل و محور شیعه هراسی نامه بگیرد، چندی پیش با بلاک چند تن از ایرانیان در اینستاگرام بدلیل عکس های حرم های مطهر در قم و جمکران و مشهد، گرایش اسراییلی و وهابی خود را به رخ کشید.

به راستی او مسلمان است ؟
با این رفتارهای خشونت آمیز او به ساپورت شدید رسانه ای اسراییل و وهابیت از او پی میبریم اللهم عجل لوليك الفرج

 

 نظر دهید »

دیدار مردگان با خانواده در دنیا

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

?•••﷽•••?


  دیدار مردگان با خانواده در دنیا 

⇦عبد الرحیم قصیر می گوید: « از امام سوال کردم: آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمود: بله از خداوند اجازه می گیرد ٬ خداوند نیز به او اجازه می دهد و دو تا فرشته به همراه او می فرستد به صورت بعضی از پرندگانی که روی دیوار می نشینند به دیار آنان می آید و به ایشان نگاه می کنند و کلامشان را می شنوند.

  اسحاق بن عمار می گوید : « به امام موسی کاظم (ع) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند . بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه. عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند : هنگام ظهر و مانند آن. عرض کردم : در چه صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند : در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن . خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند . »

 شادی روح همه شهدا و گذشتگان فاتحه الصلوات

  بـحــار ج۶۰ ص۲۵۷

 نظر دهید »

زودباوری

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

زودباوری

♦️با تجربه ­ای که فقیر دارم، ‌آنچه از حضرت استاد عارف بالله سیدعبدالکریم کشمیری دیدم در دیرباوری نقل­ها و گفته­ ها این است که:

بعضی بزرگان در عین این­که دارای امتیازاتی بودند از معرفت و محبّت و ذکر و فکر، امّا کمی خوش باور بودند و افرادی که مطالبی را نقل می­کردند باور می­داشتند و این به عنوان سندی درباره اوتاد و ابدال و … یادداشت شده؛ و دیگران که مطالب را می­خواندند به باور می­رسیدند.

حتّی در نقل­های ابن عربی هم اگر کسی اهل کشف و شهود باشد و خودش مطالب و مسائل را چشیده باشد درمی ­یابد که بعضی مطالب نقل شده ایشان از دیگران از این قاعده مستثناء نبوده است و صرف خواب و سنه و مکاشفه ­ای دلیل بر واقعیت نخواهد بود.

♦️چون همه افراد بر طبق نسخه استاد عرفان عملی راه نرفته بلکه به زحمتی، به مشاهده ­ای توفیق می­ یابند فکر می­کنند که به صواب است و همه جا آن را دهان به دهان، سینه به سینه نقل می­کنند در حالی که آنچه مشاهده شده است وحی نیست و در مشاهده، احتمال خطا و سهو می­رود ولی در معاینه احتمال خطا نمی­رود.

♦️یکی از اساتید ما که غفران و رحمت حق بر او باد که از عالمان ربّانی بوده و قریب هفت سال در درس ایشان شرکت داشتم بارها و بارها از ظهور امام زمان در سال 1414 هجری قمری خبر می­دادند. با آن شهرتی که ایشان داشت کسی احتمال خطا نمی­داد امّا قریب 20 سال از آن تاریخ می­گذرد و متأسفانه هیچ خبری نشد که نشد.

کسانی که گفته ­اند ایشان حضرت را رؤیت نکرده، حتّی یک­بار درباره ابدال و اوتاد از ایشان چیزی شنیده نشد با این­که حافظه خوبی داشتند و مطالبی از شرح بعضی بزرگان اهل معرفت نقل می­کردند.

 

 مقامات معنوی؛ گزیده ای از مقام اوتاد
 استاد سید علی اکبر صداقت

 

 نظر دهید »

قارصه، واقصه و قامصه چیستند؟

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

 قارصه، واقصه و قامصه

در زمان پیامبر صلی‌الله علیه و آله زنی زن دیگر را برای تفریح و شوخی به دوش خود حمل کرده بود که زن دیگر آمد و زن اولی (مرکوب) را نیشگون گرفت و این کار، سبب شد که پای زن از زمین برداشته شد و زنِ سواره از بالای دوش او به زمین افتاد و گردنش شکست و جان داد.

این جریان را برای داوری نزد امیرالمؤمنین بازگو کردند.

 امام فرمود دیهٔ زن سواره بر سه بخش تقسیم می‌شود:
یک ثلث آن را زنی که بر دوش او بوده بدهد
و یک ثلث دیگر را زن نیشگون گیرنده بدهد
و ثلث دیگری از زن سواره است چون از روی لهو سوار شده و به هلاکت خویش اعانت کرده است.

 این خبر را به رسول خدا صلی‌الله علیه و آله رساندند، پیامبر صلی‌الله علیه و آله حکم علی علیه‌السلام را قبول کردند و امضاء فرمودند.

 توضیح آنکه: در زبان عربی، زن سواره را «واقصه» و زن نیشگون گیرنده را «قارصه» و زن حمل‌کننده که پایش را بلند کرد، «قامصه» گویند.

  الارشاد، ص 105- عجائب احکام امیرالمؤمنین- مناقب ابن شهرآشوب- النهایه ابن اثیر

 

 نظر دهید »

حقیقت بندگی با مراقبه است

15 آبان 1396 توسط سليمي بني

 حقیقت بندگی با مراقبه است
 عنوان بصری پیرمردی بود که سال‌ها نزد مالک بن انس می‌رفت. میل پیدا کرد نزد امام صادق (ع) هم برود تا درس و حقایق را از او فراگیرد. لذا به نزد حضرتش رفت.

 امام صادق (ع) فرمود: «من شخص بدهکاری هستم (حقوقی از حق، بر من است) و علاوه بر این در هر ساعتی از ساعات شبانه‌روز اوراد و اذکاری دارم مرا از ورد و ذکر بازندار، از مالک درس بگیر و نزد او رفت‌وآمد کن،‌ همچنان که تابه‌حال بودی».

 عنوان گوید: «من از سخن امام غمناک شدم و از خدمتش بیرون رفتم و در دل گفتم اگر امام در من خیری را به فراست درمی‌یافت، مرا از رفت‌وآمد به نزدش و فراگرفتن علمش بازنمی‌داشت.
ازآنجا به کنار قبر پیامبر (ص) رفتم و بر پیامبر (ص) سلام کردم و به مسجد آمدم. دو رکعت نماز خواندم و عرض کردم: یا الله! یا الله! از تو مسألت دارم که دل امام را بر من مهربان سازی و از علمش، آنچه را که به صراط مستقیم راه یابم،‌ روزی‌ام گردانی.
غمناک به خانه‌ام بازگشتم و دیگر به نزد مالک نرفتم. دلم از محبت سیراب شده بود و جز برای نماز واجب از خانه به در نمی‌شدم.
تا آنکه سینه‌ام تنگ شد. نعلین به پا کرده، عبا به دوش گرفته و قصد محضر شریفش نمودم. چون به در خانه امام (ع) آمدم،‌ اجازه ورود خواستم. خدمتگزار بیرون آمد و گفت: چه می‌خواهی؟
  گفتم: عرض سلام به محضر شریف امام (ع)
گفت: وارد شو!
 من داخل شدم و سلام کردم
 امام (ع) جواب داد و فرمود: بنشین خدایت بیامرزد.
 نشستم؛
  پس از اندکی سربه‌زیر انداخت، سپس سر برداشت و فرمود: «کنیه‌ات چیست؟»
 گفتم: ابوعبدالله.
 فرمود: «خدا کنیه‌ات را ثابت کند و موفّقت بدارد!» فرمود: ای ابوعبدالله! سؤال داشتی؟
 در دلم گفتم: اگر در زیارت امام (ع) و عرض سلام بر او هیچ برایم نبود به‌جز همین دعا، هرآینه زیاد بود پس عرض کردم از خدای متعال خواستم که دل شمارا با من مهربان کند و از دانش شما بهره‌مندم فرماید و امید دارم که خدا مسألت مرا درباره شما اجابت فرموده باشد.
  فرمود: ای اباعبدالله! دانشی که مخصوص ماست، آموختنی نیست بلکه آن نوری است که بر دل کسی که خدا می‌خواهد راهنمایی‌اش کند، پرتو می‌افکند. پس اگر خواستی از چنین دانشی بهره‌مند گردی، در آغاز باید حقیقت بندگی را در جان خود پیگیری و با به کار گرفتن دانش در طلب علم باشی و از خدا درخواست فهم کنی تا خداوند به تو بفهماند.
 عرض کردم: ای امام! حقیقت بندگی چیست؟

 فرمود سه چیز است:
 اوّل آنکه بنده در تمام آنچه خدای تعالی در اختیار او قرار داده ملکیتی برای خود نبیند؛ زیرا بندگان حقیقی مالک هیچ‌چیز نمی‌شوند. مال را مال خدا ببینند و هر جا که خدای دستورشان فرموده، قرار دهند.
 دوم آنکه بنده برای خودش تعبیری نداشته باشد.
 سوم آنکه همه اشتغال و کارش در دستورات و امرونهی الهی باشد.

 نتیجه،‌ پس هنگامی‌که بنده‌ای در داده‌های الهی مالکیتی برای خود ندید،‌ انفاق کردن در موردی که خدا دستور انفاقش را داده بر او آسان می‌شود.
پس هرگاه بنده‌ای تدبیر امور خود را به مدبّرش واگذارد، مصیبت‌های دنیا بر او آسان می‌شود؛
و هرگاه بنده‌ای به آنچه خدای تعالی امرونهی فرموده مشغول شود، فراغتی به او دست نمی‌دهد تا به مجادله و مباهات با مردم بپردازد
و اگر خدای تعالی بنده‌ای را از روی اکرام به این سه صفت مرحمت فرمود، دنیا، شیطان، خلق و همه‌کس در نظر او خوار می‌شوند و از روی زیادت طلبی و یا فخرفروشی دنیا را نمی‌طلبد و آنچه را که نزد مردم است به خاطر عزت یافتن و برتری جستن، طلب نمی‌کند و روزگار خود را به بطالت نمی‌گذراند و این اوّل درجه تقوی است.
 خدای تعالی می‌فرماید: «خانه آخرت را برای کسانی قرار خواهیم داد که در زمین برتری و فساد نخواهند و عاقبت نیکو، از برای افراد با تقوی است.»
 این نوع مراقبه که اهمیتش خیلی زیاد است، مربوط به توحید صفاتی و افعالی است که بنده خدا را مالک اصلی می‌داند و حتّی مراقبه خود را به تدبیر خویش نمی‌داند، بلکه حق را مدیر و مدبّر می‌داند و این لطف خاص را مجذوب مراقب از جانب حق می‌داند و در مقام اوامر و نواهی مواظبت و مراعات می‌نماید و احتیاط را از دست نمی‌دهد.
اگر این نوع مراقبات قلبی و عملی انجام گرفت، نتایج و آثار وضعی بسیاری دارد. پس روزگار را بر تقوی می‌گذراند،‌ فخر نمی‌فروشد، حریص دنیا نمی‌شود و فقط حق در نزدش عزیز می‌شود.
دستور امام بر حقیقت بندگی،‌ پنبه خیلی از کسانی که علم آموخته و یا مال جمع نموده و یا تنها به جنبه صوری عبادات توجّه داشتند را زده است.
تکیه بر اعمال صوری نتیجه اخروی ندارد و شخص از حدّ بندگی خارج می‌شود. مراقبه باعث می‌شود نیّت و مقصد حفظ شود و حدود هر چیزی مراعات شود و از صورت به سیرت و از ظاهر به باطن درآید و توجّه به مغز و درون کند، نه پوست و ظاهر که عمده در مراقبه همین است.

 
 کشکول طریقت
 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 41
  • ...
  • 42
  • 43
  • 44
  • ...
  • 45
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

پاسخ به شبهات عاشورا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس