اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

می‌گفتند چرا به فقرا کمک می‌کنید؟!

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 

 می‌گفتند چرا به فقرا کمک می‌کنید؟!

  «قبل از پیروزی انقلاب، کسانی که تفکرات چپ و التقاطی داشتند، از این که کسی به فقرا و مستمندان کمک و احسان کند، ناراحت و ناراضی بودند. به ما میگفتند: چرا وقتی که زمستان میشود، میآیند به شما ذغال میدهند که به فقرا بدهید و شما هم قبول میکنید و به آنها میدهید؟! آن وقت در مشهد معمول بود که آدمهای اهل خیر می‌آمدند و حواله‌های ذغال را به امثال ما میدادند و ما هم به فقرا میدادیم که بروند بگیرند و استفاده کنند. میگفتند: چرا این کار را میکنید؟! بگذارید اینها سرما بخورند تا در سایه‌ی سرما خوردن، از دستگاه عصبانی بشوند و انقلاب جلو بیفتد! یک تحلیل ابلهانه‌ی غلط و متکی به تفکرات مادّی، و درست دور از واقعیات و حقایق اسلامی.
آنها با احسان و همین کارهای قرض‌الحسنه و امثال اینها هم مخالف بودند.» ۱۳۶۸/۰۷/۱۲

 

 نظر دهید »

خواندن این متن برای حزب الهی ها الزامیست !!

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 خواندن این متن برای حزب الهی ها الزامیست !!

 متن سخنرانی استاد حسن عباسی رئیس مرکز بررسی ‏های دکترینال امنیت بدون مرز در جلسه 609 خطاب به دلسوزان گفتمان امام و انقلاب ایراد گردیده است:

دکتر حسن عباسی: “نسل شما به کمتر از معاون اولی امام زمان راضی نیست که!

شما همه ژنرالید!

کار تکنیکی تو کلاس کاریتون نیست!
آرپیجی برنمی‌دارید که!
شما فقط می‌شینید تو قرارگاه برنامه ریزی می‌کنید…

دیروز رفتم عیادت نادر طالب زاده.
یه باتری و چند تا دستگاه دیگه گذاشتن تو قلبش،
تاکید کردن نباید اضطراب و استرس داشته باشه.
تا رسیدم شروع کرده فلان قضیه رو چیکار کنیم؟
فلانی رو کی دعوت کنیم؟

من میگم بابا ول کن اونا رو حال خودت چطوره؟
باز میگه من خوبم، فرصت نیستا اون برنامه رو کی بریم؟
پناهیانم همینطوری. رحیم پورم همینطور.
بقیه هم …

اما شما که خب فرمانده‌اید.
تا اتفاقی میفته سریع میاید با عصبانیت می‌گید که،
چرا رهبری فلان کارو نمی‌کنه؟
چرا نمیزنه تو دهنشون؟
چرا …

بابا علی علیه السلام نتونست کاری کنه !
می‌رفت با چاه حرف میزد.
امام معصوم…
چون عمار می‌خواست.
“أین عمّار؟”

امام زمان سرباز کف صحنه می‌خواد.
تک تیر انداز می‌خواد.
فکر نکنید بیاید این کلاسا قواعد حکومت داری یاد بگیرید همتون باید رییس جمهور بشید.
تقصیر ماست که این حرفای گنده گنده رو یادتون می‌دیم،
بعد شما هم می‌گید خب ما دونستیم،
حالا از بقیه بیشتر می‌دونیم؛ حله.

هر جا میرم یه عده حزب اللهی میان میگن ما رفتیم فلان دفتر بسیج رامون ندادن،
دانشگاه حمایت نکرد،
امام جمعه پول نداد
و هزار تا بهونه دیگه.

بابا زکزاکی ۲۵ میلیون نفرو مسلمون کرده،
مسلمون… .
هیچ رییس و نهاد و امام جمعه ای هم نبوده که حمایتش کنه.

میاد میگه فلان طرح رو ریختم،
بهمان برنامه رو دارم،
انگار که فرمانده قرارگاهه.

بابا طرح و برنامه دادن بسه،
به اندزه کافی ماها داریم طرح و برنامه میدیم،
پاشید یه کارو، فقط یه کارو بگیرید خودتون انجام بدید تا آخر.

امام جامعه گفت من به آمریکا اعتماد ندارم.
کدومتون اومدید یه سایت بزنید کنتور شمار علل بی اعتمادی مردم به آمریکا
چند وقته ایده شو دادم؟
چند بار گفتم؟
ولی شما ژنرالید!

هنوزم چهار تا دست و پا شکسته باقی مونده از دفاع مقدس قبلی مثل طالب زاده و سلحشور و غیره،
باز باید بیان آرپیجی و اسلحه بردارن کف میدون بجنگن.

چرا نمیرید این مطالبو تو جامعه نشر بدید؟
فقط ماها باید بگیم؟
امام جامعه گفت مبنای علوم انسانی غربی غیر توحیدیه.
ماهم که از متون خودشون اثبات کردیم همشون تثلیثیه.

کدومتون رفتید تو دانشکده هاتون این مطالب رو زدید تو دهن استادای لیبرالتون؟
امام جامعه گفت اقتصاد مقاومتی.
تا الان ۶۰ جلسه شورش علیه طمع و انقلاب‌های اکونومی و غیره رفتیم براش.
شما حتی نمیتونید برید همینارو بسط بدید تو جامعه؟
بخدا اون دنیا در مقابل حرف ولی مسئولید.

اومده میگه یه طرح ریختم برای جنگ تو سوریه،
اینا که بلد نیستن بجنگن.
گفتم آخه نادون،
اون قاسمی که اونجا داره میجنگه ۳۷ ساله نخوابیده.
تو اگه راست میگی برو ببینم جرأت داری دو روز بری اونجا تا معلوم بشه چند مرده حلاجی؟

حالا معلوم میشه کار عمار از مالک سخت تر بود…

خب ما از اون جبهه اومدیم دیگه.
والّا تیرو ترکش خوردن از توجیه یه بچه حزب اللهی برای اینکه بره یه وبلاگ بزنه راحت تره.

بخدا شما مسئولید
شما در مقابل اونایی که این برق و گاز و امنیت و فراهم میکنن مسئولید.
در مقابل نونوا و رفتگر و راننده تاکسی مسئولید.
نسل شما از همه طلبکاره.
اینروزا همه از زمین و زمان و نظام و خدا و همه طلبکارن.
اما من میگم، شما بدهکارید.
شما به این ۷ میلیارد نفر که تو جهل و الحاد اسیر شدن بدهکارید.
اون دنیا در قبال همشون مسئولید.
اون دنیا قرآن شکایت میکنه ازتون.

خدا الان یه نعمتی داده،
ولی اینطوری پیش بره میگیره ازتون.
فکر میکنید اون جوون رشیدی که داره تو سوریه و عراق خونشو میده تا شما اینجا تو آرامش تمام، انقلاب های اکونومی بخونید، نمیتونست اینجا بشینه؟
مگه هادی باغبانی همینجا نمی‌نشست؟
ولی اونقدر مرد بود که دختر چند ماهشو رها کرد رفت شهید شد.
خدا میگیره ازتون نعمت رو.
فکر هم نکنید اون داعشیه و صهیونیسته پاش برسه اینجا با شما متفاوت از عراقیه و سوریه ایه برخورد میکنه.
قبلا این کارو کرده.
برید تاریخ بخونید اون موقعی که بعد جنگ جهانی دوم،
تهران اشغال شده بود،
چطور زنها و دخترا رو میریختن پشت کامیونا میبردن هیچکس هم هیچکاری نمیتونست بکنه؟
با ۸۰ میلیون معاون اول،
مطمئن باشید آقا ظهور نمیکنه.
بذارید دوتا بمب تو متروی تهران منفجر بشه،
چهارتا سکوی نفتی رو بزنن،
اون موقع دیگه مجبورید بیاید کف صحنه تک تیر انداز بشید.
اونموقع دیگه مجبور میشید برید موثر باشید…”

 موثر باشیم
 مثل مصطفی

 نظر دهید »

نور فاطمه سلام الله علیها

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

  ایام فاطمیه رسید
 


  ” قَاعِدَةً فِي مِحْرَابِهَا تُصَلِّي وَ النُّورُ يَسْطَعُ مِنْ مِحْرَابِهَا”

 امام صادق عليه السّلام:
” نور فاطمه سلام الله علیها به هنگام اقامه نماز صبح در حالى كه مردمان در خواب بودند، چنان مى ‏درخشيد كه سفيدى آن داخل خانه ‏هاى مدينه مى ‏گرديد و فضاى خانه‏ ها را روشن مى‏ نمود، آنان از اين نور تعجّب مى ‏كردند و به سوى رسول خداصلی الله علیه و آله مى ‏شتافتند تا درباره منشأ آن نور سؤال كنند.

 رسول خداصلی الله علیه و آله آنها را به جانب خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها متوجه مى‏ كرد، و هنگامى كه آنان به سوى خانه ايشان نگاه مى‏ كردند مى‏ ديدند كه فاطمه سلام الله علیها در محراب عبادت قرار گرفته و نورى از محراب ساطع مى‏ شود، و آنگاه در مى ‏يافتند كه نور مذكور همان نورى است كه از فاطمه ساطع مى‏ گردد.

 پس آن نور در چهره فاطمه باقى بود تا زمانى كه حسين عليه السّلام از وى متولّد گرديد و آن نور به او منتقل شده و به ما رسيده است و همچنان در نزد ما خواهد بود، امامى بعد از امام ديگر، تا قيامت فرا رسد.


 فاطمیه مأثوره
 بحار الأنوار جلد ‏۴۳

 1 نظر

دیپلماسی ایران اسلامی

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 
  دیپلماسی ایران اسلامی
 

 حکومت ایران بر اساس اسلام و قوانین اسلامی بنا شده است، خواست مردم در اداره حکومت نیز در چارچوب قوانین اسلامی مشروعیت می‌یابد و البته باید دقت داشت انقلاب و تشکیل حکومت نیز از سوی مردم برای قبول یک نظام اسلامی بوده است که حاکمیت آن متعلق به خداست و ولی‌فقیه رهبری این نظام را در راستای اراده الهی بعهده دارد.

 یکی از موضوعاتی که هر حکومتی با آن درگیر است رویکرد دیپلماسی آن می‌باشد. در این که اساس و رویکرد گفتمانی یک کشور و جامعه با جوامع دیگر باید چگونه باشد نظرات و بحث‌های متفاوتی مطرح می‌شود.

  برخی‌ها اعتقاد دارند اساس گفتمان خارجی یک کشور که آن‌را دیپلماسی آن کشور می‌نماند باید منافع اقتصادی و سرمایه گذاری جهانی آن باشد، به عبارت دیگر رویکرد دوستی و دشمنی در گفت‌و‌گوها با شاخصه سود اقتصادی سنجیده می‌شود. برخی نیز اساس دیپلماسی را خواست کشورهای قدرتمند دنیا می‌دانند و دوستی و دشمنی خود را با دیگر کشورها با نظر قدرتمندان سیاسی و نظامی منطبق می‌کنند.

  در این میان توجه به دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مبارز خط اول با امپریالیسم و قدرت جهانی دارای اهمیت است. دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران براساس حفظ عزت مسلمین در روابط با کفار و اهل کتاب است.

  لذا با توجه به این که در دنیای امروز قدرت‌های جهانی را زورگویان تشکیل می‌دهند اما با توجه به قاعده نفی سبیل هیچ قانونی در تسلط کافران به مسلمانان تشریع نشده است چنان که خداوند در آیه141 سوره نسا می‌فرماید: (لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً . خداوند هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده است.) پس مسلمین نباید ذلت در برابر کافران را به هیچ وجه قبول کنند.

برگرفته از کتاب خسارت محض در تعامل با شیطان بزرگ
سید عبدالرسول علم الهدی

 نظر دهید »

رمز عبور از فتنه های آخرالزمان

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 رمز عبور از فتنه های آخرالزمان 

  امام رضا(ع) راه عبور از فتنۀ شدیدتر از دجال را چنین بیان فرموده: مشخصۀ آنها این است که با دشمنان ما اهل‌بیت(ع) دوستی می‌کنند و با دوستان ما اهل‌بیت(ع) دشمنی می‌کنند! (بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ أَوْلِيَائِنَا) الان نگاه کنید؛ بعضی از جریانات شیعی محب اهل‌بیت(ع) با لندن دوستی می‌کنند و مثلاً می‌گویند: کشورهای غربی، اسلامی‌تر از جمهوری اسلامی هستند! این فقط یک نمونه‌ است.

 مشخصۀ فتنه‌های آخرالزمان، حمایت دشمنان خارجی از این فتنه‌ها و همدستی اهل فتنه با دشمنان است. یک مشخصه‌اش هم این است که با دوستان اهل‌بیت(ع) دشمنی می‌کنند. مثلاً برخی هستند که می‌نشینند آیت‌الله بهجت(ره) را لعن می‌کنند!

 برخی می‌گویند: ما دوستان صادق اهل‌بیت(ع) را از کجا بشناسیم؟ اولاً تو که خودت محب اهل‌بیت(ع) هستی، چطور نمی‌توانی محبّ صادقِ اهل‌بیت(ع) را بشناسی؟! ثانیاً اگر نمی‌توانی دوستان اهل‌بیت(ع) را بشناسی، لااقل دشمنان اهل‌بیت(ع) را که می‌توانی بشناسی! این داعش که محبین اهل‌بیت(ع) را سر می‌بُرد، این‌ را هم نمی‌شناسی؟! این انگلیس خبیث که از داعش حمایت می‌کند را هم نمی‌شناسی؟!

  رمز عبور از فتنه‌ها را امام رضا(ع) به ما فرموده: ببینید دشمن ما اهل‌بیت(ع) در زمان شما کیست؟ و ببینید چه کسانی با دشمنان ما دوستی می‌کنند؟ هر کسی که دشمنان ما با آنها دوست بودند، به سمتش نروید. امام(ره) می‌فرمود: ببینید دشمنان شما از چه کسانی حمایت می‌کنند؟ از هر کسی تعریف کرد، او مشکل دارد.(صحیفه امام/17/25)

  الان دشمن اهل‌بیت(ع) کیست؟ اگر کسی آمریکا و انگلیس و اسرائیل را هم نبیند، دیگر داعش را نمی‌تواند نبیند؛ داعشی که دارد مریدان اهل‌بیت(ع) را قتل عام می‌کند. حالا ببینید در مملکت ما کدام روزنامه‌ها به نفع داعش حرف می‌زنند؟ وقتی داعشی‌ها کشته می‌شوند، برخی می‌گویند: چرا مردم بی‌گناه را می‌کشید؟! یا چرا هواپیمای روسیه از اینجا بلند شد و داعش را زد؟!

  دشمن خارجی یک ملاک مهم است، اما در صدر اسلام دشمن کافری که از معاویه حمایت کند نبود تا مردم بفهمند معاویه باطل است. یکی از مهمترین دلایل گمراهی مردم آن زمان نبود دشمن خارجی بود. ولی امروز این دشمن خارجی وجود دارد.

حسینیه آیت الله حق شناس- محرم ۹۵ جلسه یازدهم

❀أللَّھُـمَ؏ َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❀

 

 نظر دهید »

داستان ده فرمان

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

داستان ده فرمان
وقتی خدا دنیا را ساخت، نزد بابلی‌ها رفت و گفت، “آیا می‌خواهید فرمانی داشته باشید؟ “

آنان گفتند” “نخست می‌خواهیم ببینیم كه چیست؟ “و خدا گفت، “شما نباید زنا كنید.” بابلی‌ها گفتند، “ما چه كنیم؟ ما فرمان تو را نمی‌خواهیم، لطفاً ما را ببخش.” سپس خدا نزد مصری ها رفت و نزد سایر نژادها رفت. هیچكس مایل به دریافت فرمان نبود، زیرا همه می‌پرسیدند، “فرمان چیست؟ “و وقتی می‌شنیدند می‌گفتند، “ما نمی‌خواهیم درگیر چنین فرمانی بشویم. می‌خواهیم زندگی خودمان را بكنیم.” عاقبت به موسی برخورد و از او پرسید، “آیا می‌خواهی فرمانی داشته باشی؟” موسی پرسید، “قیمتش چند است؟” این پرسشی نادر است! خدا در همه جا گشته بود ولی تنها موسی بود كه قیمتش را می‌پرسید، در اولین برخورد، خدا گفت، “هزینه‌ای ندارد.” موسی گفت، “پس من ده تا می‌خواهم!” اگر هزینه‌ای ندارد، چرا ده تا نداشته باشی؟ برای همین است كه ده فرمان شده است! هر مذهب برای خودش فرمان‌هایی دارد عجیب، غیرطبیعی از روی ترس و به سبب طمع.
ولی همین‌ها هستند كه بشریت را در سراسر دنیا بیچاره ساخته‌اند.

حتی ثروتمندترین مردان نیز بسیار بیچاره است زیرا آن آزادی را كه براساس آگاهی‌اش عمل كند، ندارد. او باید براساس اصولی كه دیگران به او داده‌اند زندگی كند و كسی نمی‌داند كه آیا آن مرد قلّابی بوده، یك شاعر بوده، یك رویایی بوده یا نه. سندی وجود ندارد…. زیرا انسان‌های بسیاری ادعا كرده‌اند كه تجلّی خدا هستند، یا پیام آوران او هستند و تمام آنان پیام‌های متفاوتی می‌آورند. یا خدا دیوانه است و یا این مردان دروغ می‌گویند. احتمال زیاد این است که اینان دروغ بگویند.
 اشو
 برگردان محسن خاتمی

 نظر دهید »

اشاره‎ی اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی حاج محمد اسماعيل دولابي

10 بهمن 1396 توسط سليمي بني

٩بهمن، سالروز عروج آیت حق، مجذوب سالک، عارف واصل حاج میرزا محمّداسماعیل خان احمد دولابی، رضوان الله تعالی علیه

 حاج محمد اسماعيل دولابي در اشاره‎ی اجمالی به سرگذشت سیر عرفانی خویش چنین می‎فرمود:

« در ایام جوانی همراه پدرم به  نجف اشرف مشرّف شده بودم. در آن زمان به شدّت تشنه‎ی علوم و معارف دینی بودم و با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم، ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری نداشت که بتواند در کارها به او کمک کند، با ماندنم در نجف موافق نبود.

 در حرم امیرالمؤمنین علیه السّلام به حضرت التماس می‎کردم ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن‌قدر سینه‎ام را به ضریح حضرت فشار می‎دادم و می‎مالیدم که موهایش کنده و تمام سینه‎ام زخم شده بود. حالم به گونه‎ای بود که احتمال نمی‎دادم به‎ایران برگردم. به خودم می‎گفتم یا در نجف می‎مانم و مشغول تحصیل می‎شوم یا اگر مجبور به بازگشت شوم، همین‎جا جان ‌می‎دهم و می‎میرم.

 با علمای نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آنها بگیرم، به من گفتند که وظیفه‎ی تو این است که  رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماس‎هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علما مرا به خواسته‎ام رساند.

  تا اینکه با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله علیه السّلام در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و هر چه را می‎خواستم، به من عنایت کردند؛ به طوری که هنگام مراجعت حتّی جلوتر از پدرم و بدون هرگونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.

در ایران اوّلین کسانی که برای دیدن من به عنوان زائر عتبات، به منزل ما آمدند، دو نفر آقا سیّد بودند. آنها را به اتاق راهنمایی کردم و خودم برای آوردن وسایل پذیرایی رفتم. وقتی داشتم به اتاق برمی‎گشتم، جلوی در اتاق پرده‎ها کنار رفت و حالت مکاشفه‎ای به من دست داد و در حالی‎ که سفره دستم بود، حدود بیست دقیقه در جای خود ثابت ماندم.

 دیدم بالای سر ضریح  امام حسین علیه السّلام هستم و به من حالی کردند که آنچه را می‎خواستی، از حالا به بعد تحویل بگیر. آن دو آقا سیّد هم با یکدیگر صحبت می‌کردند و می‌گفتند او در حال خلسه است. از همان‌جا شروع شد؛ آن اتاق شد بالای سر ضریح حضرت و تا سی سال عزاخانه‎ی اباعبدالله علیه السّلام بود و اشخاصی که به آنجا می‎آمدند، بی آن ‎که لازم باشد کسی ذکر مصیبت بکند، می‎گریستند. در اثر عنایات حضرت اباعبدالله علیه السّلام کار به گونه‎ای بود که خیلی از بزرگان مثل مرحوم حاج ملاّ آقاجان زنجانی، مرحوم آیت‎الله شیخ محمّدتقی بافقی و مرحوم آیت‎الله شاه‎آبادی، بدون اینکه من به دنبال آنها بروم و از آنها التماس و درخواست کنم، با علاقه‎ی خودشان به آنجا می‎آمدند. بعد از آن مکاشفه به ترتیب به چهار نفر برخوردم که مرا دست به دست به یکدیگر تحویل دادند….

 به هر تقدیر، همه‎ی عنایاتی که به من شد، از برکات  امام حسین علیه السّلام بود. از راه سایر ائمّه هم می‎توان به مقصد رسید، ولی راه امام حسین علیه السّلام خیلی سریع انسان را به نتیجه می‎رساند. چون کشتی امام حسین علیه السّلام در آسمان‎های غیب خیلی سریع راه می‎رود. هر کس در سیر معنوی خود حرکتش را از آن حضرت آغاز کند، خیلی زود به مقصد می‎رسد.»

  مصباح الهدي  تأليف استاد مهدي طيب

 نظر دهید »

آرزوهای دراز

08 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 آرزوهای دراز

 آدمي از تار و پول‏ امل و آرزو در خيال خود نقشه‏‌ها مي‏سازد و يكمرتبه يك حادثه كوچك همه‏ آنها را نقش بر آب مي‏‌كند، فكر و عقيده و امل و آرزوي او را به كلي‏ عوض مي‏‌كند. فرض كنيد آدمي را كه سالم در كوچه و خيابان راه مي‏رود و در سر نقشه‏‌ها مي‏‌پروراند، يكمرتبه پزشكان با كمال تأسف به او خبر بدهند كه‏ مبتلا به سرطان است و چاره پذير نيست، فكر كنيد چه غوغايي در جهان آمال‏ و آرزوها و افكار و نقشه‏‌هاي اين آدم پيدا مي‏شود، مانند شهري كه سيل در آن افتاده باشد و همه كوچه ها و خانه ها را گرفته باشد ديوارها و خانه ها يكي پس از ديگري فرو مي‏‌ريزد، بلكه مانند شهري كه بمب اتمي در آن‏ انداخته باشند همه با هم زير و رو مي‏شوند.

  گاهي مشاهده يك منظره‏ وحشتناك بدون آنكه منتهي به مرگ بشود افكار و عقايد آدمي را عوض مي‏‌كند، مثلا هواپيما سقوط مي‏كند و او جان به سلامت مي‏‌برد و يا آنكه كشتي طوفاني مي‏شود و او به كمك امواج به ساحل مي‏رسد ولي خاطره آن‏ منظره وحشتناك كه مرگ را در جلو چشم خود مي‏‌ديده هيچگاه از ذهنش محو نمي‏‌شود. سستي و بي بنيادي كاخ امل و آرزو در اين گونه مواقع خوب ظاهر مي‏‌گردد. آري اگر كاخ روحيه آدمي كاخ امل و آرزو باشد سست بنياد است، تصور مرگ و فكر نزديك شدن مرگ مانند بمبي آن را فرو مي‏‌ريزد، ولي اگر اين كاخ كاخ ايمان و عقيده و علم باشد، تصور مرگ و بلكه خود مرگ‏ كوچكترين تأثيري در آن نخواهد داشت.


 حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)

 نظر دهید »

انواع وجود در انسان

07 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 انواع وجود در انسان

 انسان، چهار وجود دارد؛
1️یک وجود جمادی دارد؛ یعنی مثل جمادات كه عرض و طولی دارند، عمق و وزنی دارند، ما هم همین طور هستيم. طولی و عرضی داريم و عمقی و وزنی. این را وجود جمادی می گویند. این یک نوع از وجودهاي من و شما است. این وجود، ارزشی ندارد.
2️انسان، یک وجود نباتی هم دارد؛ یعنی مانند نباتات كه حیات و رشد و مرگ دارند و ترقی می کنند، انسان هم حيات و رشد و مرگ دارد. به این، روح نباتی می گویند.
3️یک وجود حیوانی هم داريم. حیوانات، نقل و انتقال دارند؛ من هم دارم. غضب دارند؛ من هم دارم. محبت دارند؛ من هم دارم. پس تا به حال، انسان دارای وجود جمادی، وجود نباتی و وجود حیواني شد.

4️یک وجود چهارم هم به نام وجود انسانی دارد. وجود انساني، درک کلیات است. کلیات را درک می کند. جزئیات را به کلیات بر می گرداند، استنباط می کند، خیر و شر آینده و گذشته را تمییز می¬دهد. این، مختص به خود انسان است.
این مربوط به چیست؟ مربوط به روح ملکوتی او است. این وجود، به انسان ارزش می دهد. ارزش انسان، به وجود انساني اوست. وقتی که انسان مُرد، آن سه وجود از بین می‌رود و فقط همین وجود ملکوتی و انسانیت برای او می ماند. ارزش ما به روح ملکوتی است، نه روح حیوانی. خیلی از حیوانات، از من و شما قوی تر و بزرگ‌تر و بهتر هستند؛ نباتات و جمادات هم همین طور. پس ارزش من که حضرت حق می فرماید: «فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» (مومنون:14.) به واسطة این روح ملکوتی است .( حجر:29.)

دبايد بدانيم این روح هم مثل جسم است. همين طوری که جسم من صحت و مرض دارد، خواب و بيداري دارد، روح هم همین حالات را دارد. اگر انسان فاسد بشود، این روح او مریض شده است. این بدن چیزی نیست آقا.اين یک سلول گوشتی است. حقيقتِ من، این بدن گوشتي که اینجا نشسته، نيست. حقيقت من، آن روح ملکوتی است که روح چهارم باشد. آن که در وجود من، حکم فرما و محرک من است و به من ارزش مي‌دهد، روح ملکوتی من است. آن است که ارزش دارد.

آن روح هم مریض می شود. اگر مریض شد، چه باید کرد؟ باید به سراغ طبيب رفت. همین طور که بدن من اگر مریض شد، به سراغ دکتر می روم، آن روح هم اگر مریض شد، دکتر دارد. دکتر او چه کسی است؟ انبیا و اوليا و علمای با عمل، دکتر روح هستند. باید به سراغ اين‌ها رفت و روح را معالجه کرد؛ لذا حضرت حق می فرماید:
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكىَ*وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلى ؛ (اعلي:14و15.)
آن کس كه مرض‌های روحی خود را اصلاح و معالجه کرد، رستگار شد.

 

 نظر دهید »

بچرخ تا بچرخیم

07 بهمن 1396 توسط سليمي بني

 بچرخ تا بچرخیم

با اینکه معامله با خدا معامله ی دو سر سود است؛ اما ما اصرار داریم که با شیطان معامله کنیم که معامله ی دو سر زیان است!

حضرت لقمان خطاب به فرزندشان فرمودند:
  بع دنیاک لآخرتک تربحهما جمیعاً و لا تبع آخرتک بدنیاک تخسرهما جمیعاً.
(دنیایت را خرج آخرتت کن که در آن صورت در مورد هر دو (دنیا و آخرت) سود می بری؛ ولی آخرتت را به خاطر دنیایت نفروش که در آن صورت هر دو را زیان می بینی!)

نمونه های این معامله ی بد که زیاد می بینیم:
در زندگی شخصی و اجتماعی و سیاسی مان این معامله های بد را تجربه کردیم.
 - تأخیر نماز برای پیشبرد کارهای دنیا
 - کلاهبرداری، گرانفروشی، دزدی، کم فروشی، شغلهای مخلوط با حرام که هیچ برکتی برای ما ندارند
 - گناه برای رسیدن به لذت
 - ریا برای رسیدن به شهرت
 - و سخت گرفتن به دیگران برای کسب عزت و احترام
 - و رأی دادن طبق خواست دشمن و به لیست پیشنهادی او!

با این حال، وقتی می خواهیم خدا را دور بزنیم، چطور رویمان می آید بگوییم: إیاک نعبد و إیاک نستعین!

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

پاسخ به شبهات عاشورا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس