اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گزارش یک طلبه از جدال فکری خود

08 دی 1396 توسط سليمي بني

 
 گزارش یک طلبه از جدال فکری خود

 خانم س. ن. م

 همیشه این سوال رو از خودم می پرسم که درس طلبگی چه تاثیراتی روی رفتار و اخلاق من برجای گذاشته، اگر طلبه نشده بودم چه وضعیتی داشتم؟ شاید دیگران هم گاهی به این سوال فکر کنند سعی میکنم آنچه ذهنم را درگیر کرده است را مطرح کنم.

 زندگی آرامی در تهران داشتم ، دلم میخاست زندگی خدایی داشته باشم. تصمیم گرفتم درباره خدا و دین بیشتر بدونم. سه‌شنبه‌ها عصر با کاروان به مسجد جمکران می رفتیم. با دوستم قراری گذاشته بودیم هر کدوم از ما، تفسیر بخونیم و بیایم به هم توضیح بدیم. در مسیر مدرسه، داخل اتوبوس برا هم فهم خود از آیات ارایه می کردیم. وقتی مسجد محله می رفتم حال خوشی دست می داد هر روز فکر می کردم یک پله به خدای خود نزدیک تر می شوم. به جمکران که می رفتیم خانمی مهربان و دوست داشتنی را گوشه ی مسجد جمکران نشسته بود و به سوالات اعتقادی و فقهی پاسخ می داد هر هفته سوالی از او می پرسیدم و با مهربانی پاسخ می داد. یک روز بمن گفت: خانمی شما که اینقدر خانم خوبی هستی چرا جامعه الزهرا نمیای؟

-چی؟ کجاست؟
-جایی که خانمها علوم دینی می خونند؟
-آها حوزه علمیه؟ خخخخخخخخ من، اصلا بهم میاد؟
-آره ماشالله ظاهرت که کاملا مذهبی است. دغدغه دینی داری؟ توانایی هم داری.
-عاخه خانم یعنی آخوند بشم؟

 خانم توضیحاتی داد که علم حقیقی خودشناسی است و از خودشناسی به خداشناسی می رسی و … خلاصه ما امتحان دادیم و قبول شدیم و از تهران اومدیم قم. وضعیت زندگی تغییر کرد همسرم بیکار شد و با یک فرزند زندگی به سختی می گذراندیم.

 گفتم باید شروع خوبی داشته باشم، رفتیم حرم بانو، حال خوشی دست داد. از در خیابون ارم وارد شدم حس کردم ندایی میاد و میگه فاخلع نعلیک و تو وارد وادی مقدسی شدی و گفتم یا حضرت معصومه شما کمکم کن که تو این شهر غریب گمگشته‌، خودم و پیدا کنم. شما میدونی که با چه سختی تو این شهر اومدیم به امید اینکه آدم خوبی بشم. گفتم میخام مثل آقای بهجت ره بنده ی خوب خدا باشم.

 شش سال مقدمات دروس حوزه را خواندم. هر روز می‌رفتم و می‌اومدم و از همه بیشتر شهریه مهدکودک اذیتم می‌کرد و پول خرید کتابها. باردار شدم فرزند دوم و بخاطر وضعیت تغدیه نامناسب و حجم شدید و فشار زیاد درس‌ها تقریبا هفته‌ای سه روز افت فشار شدید داشتم و زیر سرم می‌رفتم.

 روزهای اول محیط جدید را کشف می کردم اوووووووووو چه کتابخونه‌ای، یا قمر بنی هاشم عجب حیاطی. چه فضای آموزشی مناسبی. باورتون میشه همه چی رو عالی و روشن می‌دیدم. یک روز دوستی از من پرسید قبله کدوم وریه؟ گفتم رو به تخته سیاه چون تو خونه وقتی می‌خاستم سبزی پا ک کنم رو به قبله می‌نشستم فکر می‌کردم که اینجا کلاس‌های درسی رو رو به قبله ساختند…

 یک روز رفتم سرویس بهداشتی، دیدم روی درب نوشته ورود بدون دمپایی اشکال شرعی دارد! اندکی گذشت دوشنبه‌ها کلاس اخلاق بود من خودم خیلی دوست داشتم اما دیدم بچه های ترم بالایی تو حیاط میشینند و تو کلاس شرکت نمی‌کنند. بعد گفتند ساعت اخلاق یک درس هست و حضور و غیاب میشه هرکی هم نیاد اشکال شرعی داره!! بچه‌م دندون در میاورد وقتی می‌رفتم بهش شیر بدم و بیام کمی بهونه می‌گرفت به جای اینکه 8 و ده دقیقه برسم 8 و بیست دقیقه می‌رسیدم می‌گفتند که بعد از استاد وارد کلاس شدن اشکال شرعی داره!!! و این اشکال شرعی همه زندگی رو زیر چترش گرفته بود کارهای کوچیک و بزرگ با نگاه اشکال شرعی دیده می‌شد کم کم معیار قضاوتم شد اشکال شرعی، یعنی من یک عینک اشکال شرعی پیدا کرده بودم، مباحات، قوانین عادی و قراردادهای انسانی رو با اشکال شرعی نگاه می کردم، حرام، حلال.

 اما به مرور و بعد پانزده سال حضور علمی در حوزه، به سوالات جدید ی رسیده ام اینکه کارهای من چقدر اخلاقی است و جایگاه اخلاق برایم چیست؟ هر روز و هر لحظه بین دغدغه های اخلاقی و ذهنیت اشکال شرعی من جنگ و دعواست و تعارضاهایی روح و روانم را درگیر خود کرده است. هر روز در زندگی روزمره در مواجهه با مسائل ریز و درست دو نگاه باهم چالش دارند از سوی نگاه اشکال شرعی جامعه الزهرا رهایم نمی‌کند و از سویی چالش‌های انسانی و اخلاقی ذهنم را آسوده نمی‌گذارد. خیلی از طلبه‌های اطرافم را دیدم که با این مسله جدی روبرو هستند.

 الان همین قدر می تونم بگم که به حوزه علمیه به عنوان مدینه فاضله نگاه نمی‌کنم. و به دوستانم هم توصیه می‌کنم هر رفتاری را ناعادلانه یا غیراخلاقی می‌بینید با فکر خود فکر و تحلیل کنند. بعبارت دیگر عقل خود را تعطیل نکنند و در دامن فضاها قرار نگیرند چرا که ممکن است سالها عمر خود را در فضاهای فکری بگذرانند که بعدها پشیمان شوند.
http://www.tamadonsazi.ir/
از نامه های حوزوی
 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

مناظره عقل و عشق

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس