انسان متوکل
انسان متوکل
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
جاء جبرئیل الی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فقال: یا رسول الله، ان الله ارسلنی بهدیه لم یعطها احداً قبلک، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقلت: و ما هی؟ قال: الصبر
یعنی: جبرئیل نزد رسول حق صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! خداوند متعال به همراه من هدیه ای برای تو فرستاد که آن را به احدی قبل از تو نداده است، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: آن هدیه چیست؟ گفت: صبر است.
-و احسن منه، قلت: و ما هو؟ قال: القناعه
- بهتر از صبر هم هست، گفتم: چیست؟ گفت: قناعت.
-و احسن منها، قلت: و ما هو؟ قال: لرضا
- بهتر از آن هم هست، گفتم: چیست؟ گفت: رضا.
-و احسن منه، قلت: و ما هو؟ قال: الزهد
- بهتر از آن نیز هست، گفتم: چیست؟ گفت: زهد.
-و احسن منه، قلت: و ما هو؟ قال: الاخلاص
- بهتر از آن هم هست، گفتم: چیست؟ گفت: اخلاص.
-و احسن منه قلت: و ما هو؟ قال: الیقین
یعنی: از آن بهتر باز هم هست، گفت: چیست؟ گفت: یقین.
-و احسن منه: قلت: و ما هو؟ قال: ان مدرجه ذلک کله التوکل کل علی الله
یعنی: باز از آن بهتر نیز هست، گفتم چیست؟ گفت: راه رسیدن به همه اینها توکل بر خداست.
-قلت: یا جبرئیل، و ما تفسیر التوکل علی الله؟ قال: العلم بان المخلوق لا یضر ولا ینفع، ولا یعطی ولا یمنع، و استعمال الیاس من المخلوق فاذا کان العبد کذلک لم یعمل لاحد سوی الله و لم یزغ قبله و لم یخف سوی الله و لم یطمع الی احد سوی الله، فهذا هو التوکل
- ((گفتم: ای جبرئیل! تفسیر ((توکل)) بر خدا چیست؟ گفت: دانستن اینکه مخلوقاتش، نه ضرری می رسانند نه نفعی، نه چیزی می دهند، نه مانع چیزی می گردند، باید از مخلوقاتش مایوس گشت وقتی بنده به این درجه رسید، آنگاه برای غیر خدا کار نمی کند و قلبش به بیراهه نمی رود و از غیر او نمی هراسد و به غیر او دل نمی بندد، این است معنای توکل)).
-قال: قلت: یا جبرئیل، فما تفسیر الصبر؟ قال: یصبر فی الضراء کما یصبر فی السراء، وفی الفاقه کما یصبر فی الغنی، و فی العناء کما یصبر فی العافیه، ولا یشکو خالقه عند المخلوق بما یصیبه من البلاء
- ((رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: گفتم: ای جبرئیل! معنای ((صبر)) چیست؟ گفت: بنده باید در ناخوشیها صبر کند (و آن را پذیرا باشد) همچنانکه در خوشیها صبر می کند (و آن را می پذیرد)، هنگام((نداری، صبور باشد همچنانکه هنگام نداری، صبور باشد همچنانکه هنگام دارایی، صبور است، در سختی و رنج، صابر باشد آن طور که زمان عافیت، صابر است و هرگز به خاطر بلاهای روزگار نزد مخلوق، لب به شکایت از خالقش نگشاید)).
-قلت: فما تفسیر القناعه؟ قال: یقنع بما یصیب من الدنیا، یقنع با لقلیل و یشکر بالیسیر
- ((گفتم: تفسیر ((قناعت)) چیست؟ گفت: هر قدر از نعم دنیا که به او رسید، بدان قانع باشد، با کم بسازد و اندک را شکر گزاری کند)).
-قلت فما تفسیر الرضا؟ قال: الراضی الذی لا یسخط علی سیده اصاب من الدنیا ام لم یصب، و لم یرض من نفسه بالیسیر من العمل
- ((گفتم: تفسیر ((رضا)) چیست؟ گفت: راضی، کسی است که از خدایش ناراحت نمی شود، چه به دنیا برسد و چه نرسد و از عمل اندک خود نیز هرگز خشنود نیست (و خود را مکلف به عمل بسیار می داند
-قلت: یا جبرئیل، فما تفسیر الزهد؟ قال: الزاهد یحب ما یحب خالقه، و بیغض ما خالقه، و یتحرج من حلال الدنیا، ولا یلتقت الی حرامها، فان حلالها حساب و حرامها عقاب، و یرحم جمیع المسلمین کما یرحم نفسه، و یتحرج من الکلام فیما لا یعنیه کما یتحرج من حطام حطام الدنیا و زینتها کما یتجنب النار ان یغشاها و ان یقصر اماله و کان بین عینیه اجله
- ((گفتم: ای جبرئیل! ((زهد)) چیست؟ گفت: زاهد، دوست دارد هر آنچه را که خالقش دوست دارد و بد دارد هر آنچه را که خالقش بد دارد. از حلال دنیا دوری می کند و توجهی به حرامش ندارد، چون حلالش حساب دارد و حرامش عقاب. بر هر مسلمانی ترحم می ورزد آنچنان که بر خود ترحم می کند، همانطور که از حرام پرهیز دارد از سخنان بیهوده و بی فایده نیز دوری می کند. از پرخوری پرهیز می نماید چنانکه از مرداری که بوی گندش شدت یافته، دوری می کند. از نعمتها و زینتهای دنیا دوری دارد آنچنانکه از فرا گرفتن آتش، دوری می ورزد. آرزوهایش کوتاه و مرگ در برابر چشمانش حاضر است)).
-قلت: یا جبرئیل، فما تفسیر الا خلاص؟ قال: المخلص الذی لا یسال الناس شیئاً حتی یجد، و اذا وجد رضی، و اذا بقی شی ء اعطاه لله، فان لم یسال المخلوق فقد اقر لله بالعبودیه، و اذا وجد فرضی فهو عن الله راض، و الله تبارک و تعالی عنه راض، و اذا اعطاه لله فهو جدیر به
- ((گفتم: ای جبرئیل! تفسیر ((اخلاص)) چیست؟ گفت: مخلص، کس است که از مردم چیزی طلب نمی کند تا آنکه خودش آن را بیابد و وقتی که یافت، بدان راضی است و اگر نزدش چیزی اضافه آمد، در راه خدا می دهد. درخواست نکردن از دیگران،
خود اقراری است به بندگی خدا و وقتی چیزی یافت، بدان راضی می گردد (و از کم یا زیادش شکایت نمی کند) هم او از خدا راضی است هم خدا از او. بخشیدنش در حالی است که خود بدان نیازمندتر و سزاوارتر است)).
-قلت: ما تفسیر الیقین؟ قال: الموقن یعمل لله کانه یراه، و ان لم یکن یری الله فان الله یراه، و ان یعلم یقیناً ان ما اصابه لم یکن لیخطئه، و ان ما اخطاه لم یکن لیصیبه، و هذا کله اغصان التوکل و مدرجه الزهد
- ((گفتم: تفسیر ((یقین)) چیست؟ گفت: انسان اهل یقین، آن طور برای خدا کار می کند که گویا او را می بیند. و اگر به این درجه نرسید که خدایش را ببیند، این قدر می داند که او وی را می بیند و یقین داشته باشد که آنچه به او رسیده می بایست برسد و آنچه به او نرسیده، نمی بایست برسد این همه که گفتیم، شاخه های توکل و طریق زهد بود)).
خواننده محترم!:
ببین این حدیث چه مضامین بالا و مطالب عالی را در بردارد و بیان کرده است که صبر، قناعت، رضا، زهد، اخلاص و یقین، همه از توکل سرچشمه می گیرند، اگر نبود جز همین یک حدیث در مدح و ستایش توکل، کافی بود.
در این حدیث شریف، پنج ستون برای ((توکل)) ذکر گردیده است:
- مخلوقات، ضرری نمی رسانند.
- مخلوقات، منفعتی نمی رسانند.
- مخلوقات، چیزی نمی دهند.
- مخلوقات، مانع چیزی هم نمی توانند بشوند.
- از غیر او باید مایوس شد.
- چهار ستون اول، علمی و پنجمی، عملی است که اگر این پنجمی نباشد، آن چهار تا، قوام و اثری ندارند، همچنانکه علم بدون عمل قوام ندارد، این امری است بسیار واضح و روشن، مثلاً کسی که دندانش درد می کند و می داند که غذای ترش برایش مضر است، با این حال اگر برود ترشی بخورد، مسلماً دندانش درد خواهد گرفت و صرف دانستن اینکه ترشی برایش مضر است، بدون عمل به مقتضای آن، نفعی برایش نخواهد داشت.
نکته دیگری که در این حدیث شریف نهفته است، سه اثر مهم ((توکل)) است:
اول اخلاص
وقتی بنده، فهمید که مخلوقات هیچ نفعی و ضرری ندارند، در نتیجه برای هیچ یک از آنها عملی انجام نمی دهد، بنابر این، انگیزه ریا برچیده می شود، قلبش از انحراف و کجی نجات می یابد و طاعات و عبادت را با اخلاص انجام می دهد.
دوم عزت:
وقتی فهمید غیر ذات اقدس الهی، همه محتاجند از آنان قطع طمع می کند و به آنان دل نمی بندد و فقط به معبودش تکیه می کند ولا غیر.
سوم امنیت:
از دیگر آثار این است که انسان متوکل، از مخلوقات و موذیات نمی هراسد، چون آنها را در برابر عظمت حق هیچ می داند و بر همین اساس است که گاهی اوقات در احوالات برخی افراد مخلص و بندگان پاک درگاه الهی، می شنویم که گذرشان به حیوانات درنده می افتاد ولی به آن اهمیت نمی دادند، چون یقین داشتند که مخلوق ضرری نمی رساند، یک حیوان درنده در برابرشان با چیزهای دیگر نظیر سنگ و درخت و…فرقی نداشت.
منبع ؛ آیین بندگی و نیایش«ترجمه عدة الداعی»
نویسنده : شیخ احمد بن فهد حلی مترجم : حسین غفاری ساروی
آدرس اصلی؛ بحارالانوار جلد 100 صفحه 23 حدیث 35