موت وفنا
موت، سکوت است. سکوت در برابر تجلّی هستی حضرت حق. هر نمودی از هستی ما یک نوع سخن گفتن است. گاهی فرد با زبان سخن میگوید، گاهی با ذهنش سخن میگوید، یک وقت با دلش سخن میگوید. وقتی انسان همه این نمودها را به سکوت بکشاند، معنی موت را تجربه کرده است.
مرتبه اوّلش و مقدّمه این مرتبه این است که وقتی خدای متعال سخن میگوید، ما ساکت باشیم. این عنایت را حتماً عزیزان بکنند، موقع تلاوت آیات قرآن حتماً گفتگو نباشد؛ حتّی اداره کننده هاي جلسه هم که برای کارهای جلسه در تکاپو هستند و زحمت میکشند؛ وقتی قرآن تلاوت میشود همه بنشینند و دست از همه کارها بکشند؛ هیچ کس، هیچ کاری نکند؛ دست روی دست بگذاریم و سخن خدا را گوش کنیم؛ چون تجربه موت از همینجا باید شروع شود.
خدای متعال فرمود: «وَ اِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ» وقتی قرآن خوانده میشود به تلاوت قرآن گوش بسپارید و سکوت کنید. انشاءالله این ادب را مراعات کنید، انسان بهره هاي بزرگی میبرد. حتّی اگر صورت ظاهر انسان معنای عبارات عربی قرآن را نمیداند، با همین توجّه و محبّت و ادب که خدای متعال دارد سخن میگوید، سکوت کند. موقع تلاوت قرآن، ساکت شود تا خدا، حرف بزند. نمودی از خودش نداشته باشد. تجلّی از هستی خودش را عرضه نکند. بگذارد هستی مطلق جلوه گر باشد، انشاءالله بهره هاي بسیاری نصیب میشود. ادب نشستن در محضر قرآن را تمرین کنیم، کم كم این سکوت عمیق میشود و به لایه هاي عمیقتر وجود ما راه پیدا میکند. در هر لایه اي از وجود ما که این سکوت حاکم شد، توانسته ايم با لایه هاي از حقیقت قرآن ارتباط برقرار کنیم و حقایق عمیقتری را دریافت کنیم. همانطور که پیغمبراکرم ص در مورد قرآن فرمودند: قرآن ظاهر و باطنی دارد، باطن قرآن هم باطنی دارد تا هفت بطن و حتّی در بعضی از روایات تا هفتاد بطن، وجود انسان هم همینطور است ظاهری و باطنی دارد، هر بطنش هم بطنی دارد تا هفت بطن یا هفتاد بطن.
بنابراین هر لایه اي از وجود ما که به سکوت برسد، نمودی از خودش نداشته باشد، آمادگی ایجاد میشود که با آن لایه قرآن ارتباط برقرار کند و بهره گیرد. انشاءالله همین ادب را مراعات کنیم، نسبت به قرآن مؤدّب باشیم، با کتاب قرآن مؤدّبانه رفتار کنیم. البتّه این ادبِ سرشار از محبّت است. گاهی ادب، ناشی از یک نوع ترس است، گرچه در برابر جلال هم آن هیبت میآید؛ ولی ادبِ اهل محبّت، مربّایی است که ترش و شیرین است هر دو را در خودش دارد؛ هم جلال و هم جمال. تجلّی هر دو آثار، در ادب اهل محبّت وجود دارد؛ یعنی از یکطرف هیبت، جلال و شکوه الهی و از طرف دیگر هم جمال، حسن و نیکویی الهی به هم میآمیزند و در مؤمن حقیقتی به نام خشوع در برابر خدایمتعال ایجاد میکند.
انشاءالله خدا توفیق دهد این را تمرین کنیم، نسبت به ظاهر قرآن ادب کنیم. همین ادب ظاهری بهتدریج میتواند ما را به ادب باطنی هم رهنمون شود. به گوشم خورد که بعضی از دوستان موقع تلاوت قرآن مشغول گفتگو بودند. احتمالاً صورت ظاهرش مشکلی نیست؛ یعنی اوّل جلسه افراد که میآیند سلامی به هم میکنند، جابهجا میشوند، گفتگویی میشود؛ امّا سعی کنیم هر جا رسیدیم که قرآن خوانده میشود، همانجا بنشینیم و آرام بگیریم، حرکتهایمان متوقّف شود، سکوت مطلق. همان چیزی که از موت سخن میگوییم؛ یعنی وقتی خدا حرف میزند، بمیریم. هیچ نمود هستی در ما نباشد. جایی که او حرف میزند، جا ندارد دیگری حرف بزند. جایی که جلوهی حسن و جمال الهی تجلّی میکند، برای کسی جای جلوهگری نمیماند. انشاءلله این ادب را مراعات کنیم.
استاد مهدي طيب شرح مصباح الهدی مبحث موت و فنا