كيست فاطمه؟!
.. تمام وجودم را درد و اندوه و غم فراگرفته بود؛ خسته از همه چيز و همه جا گوشه اى نشسته، غرق در افكار خود بودم… خداى خوب و مهربون، كجا برم؟! با كه درد دل كنم؟! متحيّر بودم كه به چه كسى و كجا پناه ببرم؟!
ناگهان صدايى دلربا، گرم و آشنا بى اختيار مرا مجذوب خود نمود، آرى سخنان دلنشين و پر مهر مرجع تقليدم حضرت آيت الله العظمى حاج سيد صادق حسينى شيرازى حفظه الله بود كه چندى پيش در يكى از سخنرانى هايشان فرمودند: «..در شدائد، سختيها و گرفتاريها به حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها و حديث شريف كساء متوسل شويد…».
بى درنگ كتاب «مفاتيح الجنان» ثقة المحدّثين، حاج شيخ عباس قمى رحمه الله را حاضر نمودم، در انتهاى اين كتاب شريف چشمانم به دنبال حديث كساء مى دويد؛ يافتم و چه زيباست اين جملات «عن فاطمة الزهراء عليها السلام أنها قالت…» اشك از ديدگانم جارى شد، شگفتا! بر دردهاى خود مى گريستم؟ يا بر غم و غصّه هاى بى پايان حضرت زهرا؟سلام الله عليها ولى هرچه بود با تمام شدن حديث كساء آرامش وصف ناپذيرى روح و روانم را فراگرفت، گويا دردهايم التيام پيدا كرده بود، ولى خواندن حديث كساء، آتش نفهته ى دلم را شعله ور ساخت، آرى فاطمه!
به راستى فاطمه يعنى چه؟
فاطمه يعنى فرياد در مقابل ظلم!
فاطمه يعنى در راه عقيده فدا شدن!
فاطمه يعنى سوز و گداز بيت الأحزان!
فاطمه يعنى چون شمع براى امام زمان خود سوختن!
فاطمه يعنى از درد پهلو نخوابيدن!
فاطمه يعنى دفاع از اول مظلوم عالم، على عليه السلام!
و طبق فرمايش پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله، فاطمه يعنى: «آنكه خدا او و دوست دارانش را از آتش جهنّم جدا نمود»[1]
آرى، هرچه هست، فاطمه است.
اما اكنون احساس مى كنم سؤال هاى زيادى در مورد شخصيت حضرت زهرا سلام الله عليها در ذهنم به وجود آمده، همان شخصيتى كه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در مورد ايشان فرمودند: «دخترم فاطمه، حوريّه ايست در كالبد بشرى»[2]، يا فرمايش ديگر ايشان: «دخترم فاطمه، سيّده و بزرگ تمامى زنان، از ابتداى خلقت تا انتهاست»[3]؛ شخصيتى كه خداوند در مورد ايشان به پيامبرش مى فرمايد: «إنّا أعطيناك الكوثر[4]»[5].
آرى، سؤالهاى زيادى در مورد شفاعت بى بى فاطمه سلام الله عليها و عصمت آن حضرتف حديث كساء و فدك حضرت زهرا سلام الله عليها، دفاع از حريم ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام، درد و رنجهاى بى پايان فاطمه و خلاصه فاطمه، فاطمه، فاطمه!
در نتيجه، جهت زيارت حضرت فاطمه معصومه[6] سلام الله عليها عازم شهر مقدس قم شدم و سپس به ديدار مرجع تقليد كه مى دانستم هر زمانى كه بخواهم، مى توانم شرفياب محضرشان شوم، رفتم تا جواب تمامى سؤالهاى خود در مورد حضرت زهرا سلام الله عليها را مستقيماً از شخص ايشان بگيرم.
وارد اتاق ساده ايشان شدم و مورد لطف و عنايت پدرانه و پرمحبت ايشان قرار گرفتم، عرض كردم: راجع به حضرت زهرا سلام الله عليها سؤالاتى دارم كه مى خواهم شخص شما جوابم را بدهيد.
ايشان قبول فرمودند و قبل از اينكه سؤالات خود را مطرح كنم، مقدمه اى به اين مضمون ايراد فرمودند:
(1). قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «إنّما سُمّيت ابنتي لأنّ الله عزّوجل فطمها وفطم من أحبّها من النار»؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص51؛ الغدير، ج3، ص176، بيت الأحزان شيخ عباس قمى رحمه الله، ص24؛ بحارالأنوار، ج43، ص12 و ج65، ص133؛ مناقب الإمام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج2، ص188؛ شرح إحقاق الحق (آية الله مرعشى نجفى): ج10، ص 15؛ الفصول المهمة في تأليف الأمة: ص49؛ إعلام الورى بأعلام الهدى: ج1، ص291؛ ذخائر العقبى، ص26، مناقب آل ابى طالب عليهم السلام، ج3، ص110؛ الدر النظيم، ص456؛ كشف الغمة، ج2، ص91؛ ينابيع المودة، ج2، ص121؛ العدد القوية، ص227؛ الأسرار الفاطمية، ص375؛ كنز العمال، ج12، ص109؛ امالى شيخ طوسى، ص294؛ نوادر المعجزات، ص81.
(2). قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «… فاطمة حوراء إنسيّة، فكلّما اشتقت الى رائحة الجنة شممت رائحة ابنتي فاطمة»؛ الغدير، ج3، ص18؛ بحارالانوار، ج4، ص4 و ج8، ص119 وج18، ص351 وج37، ص82 وج43، ص4و ج44،ص241؛ العوالم (امام حسين عليه السلام)، ص121؛ الاحتجاج، ج2، ص191؛ امالى شيخ صدوق، ص546؛ روضة الواعظين، ص149؛ مناقب الإمام اميرالمؤمنين عليه السلام، ج2، ص191؛ المحتضر: ص239؛ كشف الغمة، ج2، ص87؛ مناقب آل ابى طالب عليهم السلام، ج3، ص114؛ تفسير فرات كوفى، ص76؛ تفسير مجمع البيان، ج6، ص37؛ تفسير نور الثقلين، ج2، ص502؛ الخصائص الفاطمية، ج2، ص541؛ بيت الأحزان شيخ عباس قمى رحمه الله، ص18؛ الأسرار الفاطمية، ص323؛ شرح إحقاق الحق (آيت الله مرعشى نجفى)، ج10، ص6. اين روايت شريف، به صورت حديث قدسى نيز با اين الفاظ نقل شده است: «فأوحى الله عزوجل إلىّ أن قد ولد لك حوراء إنسية…»؛ بحارالانوار، ج36، ص361؛ مدينة المعاجز، ج3، ص225.
(3). قال رسول الله صلى الله عليه وآله «فأمّا ابنتي فاطمة فهي سيدة نساء العالمين من الأولين والآخرين..»؛ امالى صدوق، ص78؛ بيت الأحزان شيخ عباس قمى رحمه الله، ص47، بحارالانوار، ج28، ص38 وج36، ص226 وج43، ص24؛ دلائل الإمامة، ص149؛ مناقب آل ابى طالب عليهم السلام، ج3، ص135؛ الفضائل (شاذان بن جبرئيل)، ص9؛ مشارق الأنوار اليقين، ص84؛ غاية المرام، ص167؛ المحتضر، ص197.
(4). كلمه ى «أعطيناك» و همچنين كلمه ى «الكوثر» فقط يك مرتبه در قرآن كريم ذكر شده است؛ در تفسير لفظ كوثر اقوال و روايتهاى بسيارى موجود است. علامه طباطبائى رحمه الله در تفسير الميزان ذيل اين آيه ى شريفه پس از نقل برخى از اقوال در مورد كلمه ى كوثر، مى فرمايد: بيش از 25 قول در مورد كوثر و معنا و تفسير آن موجود است.
(5). سوره كوثر، آيه1.
(6). امام صادق عليه السلام مى فرمايند: خدا حرمى دارد كه مكه است، رسول خدا صلى الله عليه وآله حرمى دارد كه مدينه است، حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام هم حرمى دارد كه كوفه است و ما اهل بيت نيز حرمى داريم كه قم است. بعد از اين در شهر قم زنى از فرزندان من دفن مى شود كه نام او فاطمه است، كسى كه او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى شود. همچنين در روايت ديگرى مى فرمايند: قم كوفه ى صغيره است، بهشت داراى هشت در است كه سه در آن به جانب قم باز مى شود، در قم زنى از فرزندان من دفن خواهد شد كه نام او فاطمه است و جميع شيعيان من به وسيله ى شفاعت آن حضرت وارد بهشت خواهند شد. در روايت بسيارى هم، شهر مقدّس قم را «پناهگاه شيعه» معرفى مى نمايند: امام موسى كاظم عليهما السلام مى فرمايند: «قم لانه ى آل محمد عليهم السلام و پناهگاه شيعيان ايشان است و…» بحارالانوار، ج57، ص214؛ الكنى والألقاب، ج3، ص87. ودهها روايت ديگر كه بر جلالت و عظمت حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و زيارت ايشان و فضايل شهر مقدس قم دلالت مى كند، در متون روايى شيعه موجود است.
—————————————-
فاطمه عليها السلام محور اهل بيت عليهم السلام
در حديث قدسى «كساء» كه حضرت صديقه ى كبرى سلام الله عليها روايتگر آن هستند، جبرئيل از حضرت احديت سؤال مى كند كه چه كسانى زير كساء هستند؟ خداى عزّ وجلّ گرد آمدگان زير كسا را اين گونه بر مى شمرد: «آنان فاطمه و پدرش و شوهر و فرزندانش عليهم السلام هستند.»[1]
اين شيوه ى معرفى در بيان هاى الهى بى نظير است؛ زيرا بدون ترديد، رسول خدا صلى الله عليه وآله از دخترشان فاطمه زهرا سلام الله عليها برتر مى باشند، ما نيز در درودها و سلام ها، ابتدا بر پيامبر صلى الله عليه وآله، سپس بر اهل بيتش درود مى فرستيم، از سوى ديگر قاعده و رسم معرفى نمودن، اين گونه است كه ابتدا فرد برتر و سپس افراد پايين تر معرفى مى شوند. اما در حديث شريف كساء، خلاف اين اصل عمل شده و خداوند سبحان، حضرت زهرا سلام الله عليها را به عنوان محور و در مرتبه اول نام مى برد.
با وجود اينكه فرشتگان الهى، رسول خدا صلى الله عليه وآله و خاندان پاك ايشان عليهم السلام را به خوبى مى شناختند؛ چرا خداوند ايشان را از طريق فاطمه زهرا سلام الله عليها معرفى مى كند؟
پاسخ اين است كه اين شيوه معرفى، نشانه ى جايگاه و مقام والاى آن بانوى بزرگوار است و خداى متعال در اين عبارت به اختصار به مقام ارجمند آن حضرت اشاره مى فرمايد.
اظهار محبت به فاطمه سلام الله عليها
احاديثي كه به مقام والاى حضرت فاطمه سلام الله عليها اختصاص دارد به صدها و هزاران حديث مى رسد و اگر دشمنان فضيلت، احاديث اهل بيت عليهم السلام را طعمه آتش كينه خود نمى كردند، اين تعداد به مراتب بيشتر مى بود.
يكى از اين رواياتى كه هم از طريق شيعه و هم از طريق مخالفين نقل شده، روايت زير است:
ابن عباس مى گويد: ديدم پيامبر خدا صلى الله عليه وآله پنج سجده نمودند! بدون ركوع يا عمل ديگرى!
دليل را پرسيدم، حضرت فرمودند:
«جرئيل به من عرضه داشت: خداوند على عليه السلام را دوست دارد، من سجده شكر به جا آوردم؛ سپس گفت: خداوند فاطمه سلام الله عليها را دوست دارد، به شكرانه ى آن سجده نمودم. جبرئيل گفت: خداوند حسن عليه السلام را دوست دارد، باز سجده ى شكر نمودم؛ بعد از آن گفت: خداوند متعال حسين عليه السلام را دوست دارد، سجده ى ديگرى نمودم؛ سپس گفت: خداى متعال دوستداران آنان را دوست دارد، من نيز به شكرانه ى آن سجده نمودم»[2].
اگر كسى بپرسد: دوستداران اين خاندان چه كسانى هستند؟ بى ترديد شما حاضران و افراد مانند شما، در شمار دوستداران اين خاندان هستيد، پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله به پاس محبت خدا نسبت به محبان اهل بيت عليهم اسلام سر به سجده ى شكر مى نهد.
ما چه بايد بكنيم؟ از اين كه به خاطر دوست داشتن اهل بيت عليهم السلام محبوب خدا شده ايم، چگونه شكر خداى متعال را به جا آوريم؟
پاسخ اين است كه زمانى مى توانيم شكر اين نعمت را به جاى آوريم كه دوستى و پيروى خود را نسبت به حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها آشكار و اعلام كنيم.
جلوه اى از شكوه حضرت فاطمه سلام الله عليها
رسول خدا صلى الله عليه وآله زمانى كه در بستر شهادت بودند، اسرارى را براى دخترشان فاطمه سلام الله عليها بيان كرده، همچنين فرمودند: «مصيبت هيچ يك از زنان مسلمين مانند مصيب تو، سنگين نخواهد بود»[3].
اين سختى مصيبت به دليل خيانتى بود كه از شوراى سقيفه شروع شد و دشمن به خوبى آگاه بود كه آن حضرت و همسرش اميرالمؤمنين عليهما السلام طبق وصيّت پيامبر صلى الله عليه وآله حافظ دين مبين اسلام هستند، به همين دليل دختر پيامبر صلى الله عليه وآله براى دفاع از حقّ خود و ولايت مطلقه ى وصىّ بلافصل پيامبر صلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين على عليه السلام در جمع حاضر شده و در برابر حاكم جائر، آن خطبه ى آتشين را ايراد مى كنند.
بدانيد كسانى كه از گفتن سخن حق در برابر جباران و سركشان خوددارى مى كنند، نه از صالحانند و نه از پرهيزكاران! هرچند نماز بخوانند و روزه بگيرند؛ زيرا اينان با ستمكاران از در مسالمت وارد شده، با شكوت خود اعمال ظالمان را توجيه مى كنند؛ چنين حاكمانى آن اندازه كه دوستدار تسليم بودن مردم در مقابل خود هستند، در انديشه نمازگزاران و روزه داشتن آنان نيستند و اصولاً باكى ندارند كه نمازى خوانده مى شود يا نه!
حضرت فاطمه سلام الله عليها سخن حق را در برابر امامان جور رها نكردند، هرچند به قيمت از بين رفتن آرامش و آسايش خودشان تمام شود، كه آن حضرت چنين بهايى و حتى بالاتر از آن را هم براى بيان سخن حق پرداختند.
اثر نام مقدّس فاطمه سلام الله عليها
كتاب شريف مفاتيح الجنان اثرى است كه اكنون ميليون ها مسلمان از آن بهره مى گيرند؛ به راستى چرا از ميان دهها كتابى كه مرحوم حاج شيخ عباس قمى رحمه الله از خود به يادگار گذارده، فقط اين كتاب اين گونه است؟
يكى از مؤمنان نقل مى نمود: در صحن مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام مرحوم شيخ عباس قمى را ديدم[4] كه به سختى به ديوار صحن تكيه داده است، از ايشان پرسيدم: چرا اينجا ايستاده ايد؟
ايشان گفتند: وقتى مى بينيم مؤمنين توفيق يافته اند و ضريح مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام را از نزديك در آغوش مى گيرند، در حسرت مى سوزم.
گفتم: زائران را ببينيد كه هنگام ورود به حرم مطهر اميرالمؤمنين عليه السلام كتاب مفاتيح الجنان را در دست دارند، در واقع شما با يك يك ايشان وارد حرم مى شويد!
چگونه شد كه مرحوم شيخ عباس قمى به اين فضيلت بزرگ نائل آمد؟
از ايشان علت شهرت و موفقيت كتاب مفاتيح الجنان را در بين ديگر مؤلفاتشان پرسيدند: ايشان گفتند: اين ويژگى از بركت نام مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها است، زيرا من اين كتاب را به نام مطهّر ايشان متبرك نمودم و به نيّت حضرت زهراى اطهر سلام الله عليها نوشتم.
عنايت امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف
بشّار مكارى مى گويد: زمانى كه امام صادق عليه السلام در كوفه بودند، خدمت ايشان مشرف شدم؛[5] طبقى از خرماى طبرزد[6] نزد آن حضرت بود و ميل مى فرمودند، به من نيز فرمودند: «اى بشّار، بيا و از اين خرما بخور».
عرض كردم: گوارايتان باد، خداوند مرا فداى شما گرداند؛ مطلبى در بين راه ديده ام كه سخت ناراحتم و ميل خوردن ندارم.
حضرت فرمودند: «به حقى كه بر گردن تو دارم بيا و از اين خرما بخور».
نزديك شدم و قدرس خرما خوردم، سپس امام صادق عليه السلام فرمودند: «چه ماجرايى اين چنين تو را رنجانده؟».
گفتم: در بين راه يكى از مأمورين حكومت را ديدم كه زنى را با تازيانه «يا چوبدستى» مى زد و او را به سوى زندان مى برد. آن زن نيز فرياد مى زد: از خدا و پيامبرش يارى مى طلبم، كسى هم نمى توانست او را يارى كند.
امام صادق عليه السلام پرسيدند: «چرا آن مأمور حكومت او را چنين مى زد؟».
عرض كردم: من كه نديدم ولى مردم مى گفتند: آن زن به زمين خورده و گفته: «يا فاطمه! خدا لعنت كند آن كسانى را كه در حق شما ظلم كردند» مأمور حكومت كه شنيده بود چنين رفتارى را با او انجام مى داد.
ناگهان ديدم امام صادق عليه السلام از خوردن خرما دست كشيدند و چنان گريستند كه محاسن، سينه و دستمال ايشان از اشك تَر شد.
سپس فرمودند: «بشّار برخيز به مسجد سهله برويم و از خداوند متعال آزادى آن زن را بخواهيم».
در بين راه، امام صادق عليه السلام شخصى از شيعيان را به كاخ حكومتى فرستادند و فرمودند: «ببين عاقبت آن زن چه مى شود و ما را مطلع كن و تا پيك من نزد تو نيامده، آنجا را ترك مكن».
به همراه حضرت، وارد مسجد سهله شديم، هريك دو ركعت نماز خوانديم، سپس امام صادق عليه السلام دست به آسمان بالا برد و دعا نمود: «أنت الله لا إله إلا أنت…» دعا را كامل خواندند و به سجده رفتند، در اين حالت جز صداى نفس كشيدن آن حضرت، چيزى نمى شنيدم. سر از سجده برداشتند و فرمودند: «برخيز كه آن زن آزاد شد».
از مسجد خارج شديم و در ميانه ى راه، مردى را كه امام عليه السلام به مأموريت فرستاده بودند، به ما رسيد، امام صادق عليه السلام به او فرمودند: «چه خبر؟»
عرضه داشت: حاكم او را آزاد كرد.
حضرت پرسيدند: «چگونه آزاد شد؟»
گفت: نمى دانم اما وقتى كنار دارالحكومه بودم حاجب حاكم، به آن زن مى گفت: چه چيزى بر زبان رانده اى؟
زن گفت: چون به زمين افتادم، گفتم: يا فاطمه! خدا لعنت كند كسانى را كه در حق شما ظلم نمودند.
حاجب دويست درهم به زن داد و گفت: امير را حلال كن!! آن زن پول را نگرفت، حاجب نيز به حاكم گزارش داد، وقتى حاجب دوباره آمد به زن گفت: تو آزاد هستى و زن به سوى خانه اش رفت.
امام صادق عليه السلام پرسيدند: «آن زن دويست درهم را نگرفت؟»
آن شخص گفت: در حالى كه اين مبلغ را رد كرد كه به خدا سوگند بدان محتاج بود.
امام صادق عليه السلام كيسه اى كه هفت دينار در آن بود به آن مرد دادند و فرمودند: «به خانه ى آن زن برو، سلام مرا به او برسان و اين دينارها را به او بده».
بشّار مى گويد: من نيز با او به خانه ى آن زن رفتم و سلام آن حضرت را به او رسانديم.
او از فرط خوشحالى گفت: شما را به خدا سوگند، به راستى جعفر بن محمد عليهما السلام مرا سلام داده است؟
گفتيم: خداوند تو را مشمول رحمتش گرداند، آرى به خدا سوگند كه جعفر بن محمد عليهما السلام تو را سلام داده است.
آن زن گريبان چاك زد و بى هوش بر زمين افتاد. پس از لحظاتى به هوش آمد و از ما خواست تا گفته ى خود را تكرار كنيم! ما نيز به درخواست او سه مرتبه سلام امام عليه السلام را تكرار كرديم و دينارهايى كه آن حضرت داده بودند به او داديم. آن زن كيسه ى دينارها را گرفت و گفت: از امام صادق عليه السلام بخواهيد تا براى اين كنيزش، از خدا طلب عفو و بخشش كند، زيرا كسى را مانند او و پدرانش نمى شناسم كه وسيله ى توسل به سوى خداوند باشند…»[7].
امام صادق عليه السلام با شنيدن ماجراى آن زن، سخت گريستند و به مسجد سهله رفتند و براى آزادى آن زن كه در راه حضرت زهرا سلام الله عليها زندانى شده بود، دعا نمودند.
آيا مى توان تصور نمود كه امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشريف خدمات و زحمات شما را در راه حضرت زهرا سلام الله عليها ناديده بگيرند؟! و براى شما دعا نكنند؟! مسلّماً چنين نيست.
هر خدمتي كه در راه اهل بيت عليهم السلام به ويژه صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليها كه در حديث كساء محور قرار گرفته، صورت پذيرد، توفيق الهى است و هر كه در راه حضرت زهرا سلام الله عليها سختى ببيند و در تنگنا گرفتار شود، پاداش و بهره ى شايسته اى نزد خداوند دارد و عكس اين قضيه نيز صادق است.
در پايان اين مقدمه و از آنجا كه در آستانه ى ايام فاطميه سلام الله عليها قرار داريم، يادآورى اين دو مطلب را ضرورى مى دانم:
1. بزرگداشت شعائر فاطمى سلام الله عليها
يكايك ما در بزرگداشت آن چه مربوط به صدّيقه ى كبرى فاطمه زهرا سلام الله عليها است بكوشيم و از هيچ خدمتى فروگذار نكنيم، چراكه بزرگداشت شعائر حضرت زهرا سلام الله عليها به پا داشتن و تعظيم شعائر الهى است.
مجالس منتسب به اين بانوى مظلومه نيز بايد گرم و پرشور باشد، تا مى توانيد به مناسبت ايام فاطميه اطعام كنيد، اگر نمى توانيد در جمع آورى كمك هاى مالى براى اطعام، كوشا باشيد؛ بدانيم كه فوائد احياى شعائر فاطمى براى ما است و حضرت فاطمه سلام الله عليها هيچ گونه احتياجى به اين امور ندارند.
خدمت به فاطمه زهرا سلام الله عليها سرآمد خدمت هاست و هيچ كار نيكى سودمندتر از فداكارى و خدمت به آن بانو نيست، خلاصه هر چه توفيق افزون تر باشد خدمت و فداكارى در راه حضرت زهرا سلام الله عليها بيشتر خواهد بود.
2. نشر فرهنگ فاطمى سلام الله عليها
آيا مى دانيد چرا حضرت فاطمه سلام الله عليها به مسجد رفتند و آن خطبه پرشور و ماندگار را بيان كردند؟ چرا از تمامى وجود ناله سر دادند و همه ى مردم را گرياندند؟ چرا مورد ضرب و شتم واقع شدند؟ چرا…؟ و چرا…؟
براى زنده ماندن اسلام و جاودانه نمودن صداى: «أشهد أن لا اله الا اللَّه، أشهد أن محمداً رسول اللَّه وأشهد أنّ عليّاً ولىّ الله».
نه تنها حضرت فاطمه سلام الله عليها، بلكه هدف پدر و همسر و فرزندان ايشان عليهم السلام همين بوده و هست. ما نيز وظيفه داريم در رسيدن به اين هدف بكوشيم.
ما در جهانى زندگى مى كنيم كه با فاطمه كبرى سلام الله عليها و اهداف و سيره ى ايشان بيگانه اند. ما و شما وظيفه ى اين روشنگرى را بر عهده داريم زيرا شما به دليل دوست داشتن حضرت زهرا سلام الله عليها محبوب خدا هستيد و پيامبر صلى الله عليه وآله براى اين امر سجده ى شكر به جا آورده اند.
يكى از نمونه هاى احياء نام و ياد زهراى اطهر سلام الله عليها اين است كه فرزندانتان را به حفظ خطبه ى گرانمايه ى آن حضرت تشويق كنيد، زيرا اين خطبه چكيده اى از معارف اسلام است.[8]
«وصلى الله على محمّد و آله الطاهرين»
(1). قال الله عزّوجلّ: «هم فاطمة وأبوها و بعلها وبنوها» ـ حديث شريف كساء، ملحقات مفاتيح الجنان (چاپ فيض كاشانى)، ص1017.
(2). امالى (شيخ مفيد)، ص 21؛ بحارالانوار، ج65، ص111؛ جواهر الكلام، ج10، ص235؛ مستدرك الوسائل، ج5، ص150، ح2؛ وسائل الشيعه، ج4، ص1080 و ج7، ص19؛ حلية الأبرار(بحرانى)، ج1، ص336.
(3). قال رسول الله صلى الله عليه وآله: «…ليس احد من نساء العالمين أعظم رزيّه منك…» الآحاد والمثاني، ج5، ص369؛ مجمع الزوائد، ج9، ص23؛ كنزالعمال، ج13، ص677؛ شرح إحقاق الحق (آيت الله مرعشى نجفى)، ج10، ص308.
(4). اين حكايت مربوط به اواخر عمر شريف مرحوم شيخ عباس قمى مى باشد.
(5). منصور دوانيقى ملعون چندين مرتبه امام صادق عليه السلام را از مدينه به كوفه تبعيد نموده بود، كه اين ملاقات به دوران يكى از اين تبعيدها مربوط مى شود.
(6). نوعى از خرما، كه به دليل شيرينى زياد به شكر طبرزد تشبيه كرده اند.
(7). بحارالانوار، ج47، ص379؛ مزار ابن مشهدى، ص136؛ مزار شهيد اول، ص254؛ فضل الكوفة ومساجدها، ص48؛ جامع احاديث الشيعة، ج4، ص556؛ الأسرار الفاطميه، ص388؛ مستدرك الوسائل، ج3، ص419.
(8). براى مطالعه متن و ترجمه ى اين خطبه بى نظير، به آخر همين كتاب مراجعه كنيد.
منبع:کتاب کیست فاطمه.حضرت آیت الله العظمی سید صادق شیرازی (ظله العالی)