استاد به دنبال شاگرد است
استاد به دنبال شاگرد است
استاد هست، برنامه هست، اما ما حاضر نیستیم از خانه هوا و هوس حرکت کنیم و به سوی سعادت گام برداریم، می گوییم سخت است، مشکل است، غربت را چکار کنم، تنهایی را چکار کنم، از خوابم غریب میشوم، از شهوتم غریب میشوم، از شهرت غریب میشوم.
با این عملکردها در دهکده دلمان می مانیم و به جایی نمی رسیم! اینها را باید کنار بگذاریم.
رو سينه را چون سينهها
هفت آب شو از کينه ها
وآنگه شراب عشق را
پيمانه شو پيمانه شو
بايد که جمله جان شوي
تا لايق جانان شوي
گر سوي مستان ميروي
مستانه شو مستانه شو
عشق دارد می آید، پیمانه اش نیست. شراب عشق را دارند می ریزند، اما پیمانه ما واژگونه است.
«كَذلِكَ سَلَكْناهُ في قُلُوبِ الْمُجْرِمينَ» اینها را در دل مجرمین هم می فرستیم منتها دلهای آنها واژگون است، وارونه است. وارونه و واژگون بودن دل و قلب، دست خود ماست. پس استاد هست، درس هست، اما شاگرد نیست!
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
مشکل اینجاست، یعنی اگر شما مشکل در استاد دارید، استاد مشکل در شاگرد دارد. استاد نشسته ناله می کند که چرا نیستند؟ چرا نمی آیند؟ اما بنده و جنابعالی نشسته ایم و می گوییم استاد نیست! صدا به همدیگر نمی رسد.
استاد دارد فریاد می زند اما صدایش به گوش ما نمی رسد؛ چون پشت دیوارهای هوا و هوس ایستاده ایم.
باید دیوارهای هوای نفس را بشکنیم تا به استاد برسیم و متوجه شویم که استاد منتظر ما بود.
شاکله
استاد مرحوم محمدمهدی مهندسی (ره)