اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

ﺩﺭﻃﻮﻝ24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ، ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺮﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!

10 اسفند 1395 توسط سليمي بني

آﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﺪ: ﺩﺭﻃﻮﻝ24 ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ، ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﮐﺮﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ!

ﺻﺪﺍﯼ ﺍﺫﺍﻥ ﺩﺭ ﮐﺮﻩ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﻗﻄﻊ نمےﺸﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺭﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺁﻏﺎﺯ مےﺸﻮﺩ .

ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺫﺍﻥ 4 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺩﺍﺭﺍﯼ 360 ﺧﻂ ﻓﺮﺿﯽ ﺍﺯﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﻗﻄﺐ ﺟﻨﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻝ 360 ﺩﺭﺟﻪ ﻣﯿﺒﺎﺷﺪ؛ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺜﺎﻝ : ﻇﻬﺮ ﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭﺧﻂ1 ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻮﺩ، 4 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪﺗﺎ ﻇﻬﺮﺷﺮﻋﯽ ﺩﺭﺧﻂ 2 ﺷﺮﻭﻉ ﺷﻮﺩ،ﻭﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﺯﻣﺎﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﻂ ﯾﮏ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺑﻪ ﺍین ﺗﺮﺗﯿﺐ 360 ﺿﺮﺑﺪﺭ 4ﻣﯿﺸﻮﺩ 1440 ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﻣﻌﺎﺩﻝ24 ﺳﺎﻋﺖ ﺍﺳﺖ …..

ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ … اینجاست که خدای متعال خطاب به پیامبرش (ص) میفرماید:

“و رفعنا لک ذکرک” یعنی ذکر و یاد تو را بلند کردیم… یعنی حداقل در هر اذان که یادی از پیامبر میشود و اسم مبارکش ذکر میگردد. پس هیچ دقیقه ای روی کره ی زمین نیست مگر آنکه اسم رسول خدا آورده شود ….??

 

 

 نظر دهید »

ذکر کثیر

10 اسفند 1395 توسط سليمي بني

«ذکر کثیر» به معناى بسیار به یاد خدا بودن و از خدا غافل نشدن است، و به معناى واقعى کلمه؛ یعنى توجه به خدا با تمام وجود و نه تنها با زبان می‌باشد. کسى را مى‏ توان اهل ذکر کثیر دانست که در هر حال و در هر شرایط به یاد خدا باشد و پرده‏ هاى غفلت از خدا را کنار بزند و وسوسه‏ هاى شیاطین را دور سازد و اگر لغزشى از او سر زند، فوراً در مقام توبه و جبران در آید، تا از صراط مستقیم الهى فاصله نگیرد.

مقام اهل ذکر کثیر مقامی رفیع است. همان‏گونه که در روایت «ابو سعید خدرى» آمده است که: از پیامبر اسلام سؤال شد: «در قیامت، مقام کدام یک از بندگان خدا از همه برتر است؟»
حضرت فرمود: «اَلذَّاکِرُونَ اللَّهَ کَثِیراً؛ کسانى که خدا را بسیار یاد مى ‏کنند.» ابو سعید مى ‏گوید: عرض کردم: آیا آنها از رزمندگان در راه خدا نیز والامقام‏ترند؟ فرمود: «لَوْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ فِى الْکُفَّارِ وَالْمُشْرِکِینَ حَتّى‏ یَنْکَسِرَ وَیَخْتَضِبَ دَماً لَکانَ الذَّاکِرُونَ اللَّهَ اَفْضَلَ دَرَجَةً مِنْهُ؛ (1) اگر [رزمنده‏] با شمشیرش آن‏قدر بر پیکر کفّار و مشرکین بزند که شمشیرش بشکند و با خون رنگین شود، باز هم مقام ذاکران خدا از مقام او برتر است.

در این حدیث، مقام اهل ذکر کثیر از مقام رزمندگان اسلام نیز بالاتر و برتر معرفى شده است. دلیل آن نیز این است که جهاد خالصانه، بدون یاد خدا و توجّه به او ممکن نیست. در کلمات مفسّران قرآن و روایات اسلامى براى ذکر کثیر تفسیرهاى گوناگونى بیان شده است که ظاهراً تمام آنها از قبیل بیان مصداق بوده، مفهوم وسیع ذکر کثیر بسیار به یاد خدا بودن) شامل تمام آنها مى ‏شود. بعضى از مفسّران گفته ‏اند: «ذکر کثیر آن است که در حال قیام و قعود و به هنگامى که به بستر مى ‏رود، یاد خدا کند.» ) (1)ودر کلمات بعضى از مفسّران قرآن، ذکر کثیر به ذکر صفات علیا و اسماء حسنى‏ و تنزیه پروردگار از آنچه شایستة او نیست، یا مانند آن تفسیر شده است. )

در حدیثى از پیامبر اسلام(ص) چنین نقل شده است: «اِذا اَیْقَظَ الرَّجُلُ اَهْلَهُ مِنَ اللَّیْلِ وَتَوَضَّئا وَصَلَّیْا کُتِبا مِنَ الذاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِراتِ؛ ) هرگاه مرد همسرش را شبانگاه بیدار کند و هر دو وضو بگیرند و نماز (شب) بخوانند، از مردان و زنانى خواهند بود که بسیار یاد خدا مى‏ کنند.»

در تفسیر آیاتى از قرآن که به ذکر کثیر دستور داده یا آن را از صفات مؤمنان شمرده ‏اند، روایاتى وارد شده است که آن آیات را با تسبیح فاطمه‏(س) تطبیق داده و از مصادیق ذکر کثیر شمرده ‏اند؛ البته درست است که ذکر کثیر به معناى توجه قلبى به خدا و بلکه توجّه با تمام وجود به او است، و تسبیح فاطمه‏(س) در ظاهر تنها چند ذکر لفظى و زبانى است که در مجموع صد بار تکرار مى‏ شود، ولى اگر همین ذکرهاى زبانى، با توجه کامل ادا شود، مى‏ تواند مقدمه توجّه قلبى قرار گیرد، همان‏گونه که در نماز و امثال آن نیز مطلب از این قرار است. در ادامه ضمن ارائة برخى از آیات که دربارة ذکر نازل شده ‏است، به روایاتى از ائمه(ع) اشاره مى ‏کنیم که مصداق ذکر کثیر را تسبیح حضرت زهرا(س) معرفى کرده ‏اند.

منابع:
1-. تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و همكاران

 نظر دهید »

در برابر آدمهایی که اهل پز دادن هستند چطور رفتار کنیم؟

10 اسفند 1395 توسط سليمي بني

دیروز یکی از اقوام نزدیکمون مهمان ما بود. کسی که از بچگی باهاش دوست بودم و اصلا بینمون رقابت و حسادت نبود. باورتون نمیشه انقدر خودش و مادرش از وضعیت مالی شوهرش تعریف کردند و انقدر پز کارهای کرده و نکرده شون رو بهم دادن که حالم بد شد. با وجود اینکه شاید وضع مالیمون در یه حد باشه و وضع زندگیه ما هم از بعضی جهات بهتر باشه ولی نمیدونم چرا خیلی عصبانی شدم. حس کردم یه رابطه سالم نیست این رابطه.زن و شوهر هم یه تیپ فوق العاده نمایشی زده بودند در حدی که خانم لباس مجلسی پوشیده بود و آقا هم یه کت شلوار و کراوات مشکی براق ! که در حد مجلس عروسی بود نه یه مهمونی ساده!‌مثلا داشت عکسای عروسیشونو نشون میداد خودشون کلی تعریف می کردند و نگاهشون هم همش به قیافه من بود که ببینن الان مثلا چه ریختی شدم دارم حرص میخورم یا نه!…………تا اینکه این جملات رو اتفاقی خوندم و اون رو برا طرف پیامک کردم:

 

اگر می خواهی برای آدم های طبقه بالا پز بدهی زحمت نکش. آن ها همیشه به نظر حقارت نگاهت می کنند. اگر هم می خواهی برای زیر دست هایت پز بدهی باز هم زحمت نکش چون فقط حسودی شان را تحریک می کنی. این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمی رساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه می دهد در چشم همه یک جور باشی.(نوشته میچ البوم)

 

 1 نظر

اگر جواب هر جفایی ، بدی بود .....

10 اسفند 1395 توسط سليمي بني

می گویند با هر کس باید مثل خودش رفتار کرد!
شما گوش نکنید . . .

چون اگر چنین بود ،
از منش و شخصیت هیچکس،
چیزی باقی نمی ماند !
هر کس، هرچه به سرت آورد ،
فقط خودت باش …
نگذار برخورد نادرست آدمها ،
“اصالت و طبیعت” تو را خدشه دار کند
اگر جواب هر جفایی ، بدی بود ؛
که داستان زندگی ما،
خالی از ؛ آدمهای خوب می شد …

 

 نظر دهید »

می خواهم برگردم به روزهای کودکی

10 اسفند 1395 توسط سليمي بني

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود …

بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!

وقتی این متن رو خوندید .فاتحه ای نثار پدرم کنید.تشکر

 نظر دهید »

کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند.

10 اسفند 1395 توسط سليمي بني

 

 حتما بخونید

 امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف می کرد :

 به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود.هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم. هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد… سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد.

 با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم!


همین طور داشتم با خودم یکی به دو می کردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است…

 هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید.

 راننده تبسمی کرد و گفت:

 ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر می‌کنم.این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!

 آن امام جماعت مسجد می گوید:

وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم…
 اشکهایم بی اراده سرازیر بودند… نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم!!!

چنان زندگی کن .


کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند.

 

 1 نظر

صفات محبین

09 اسفند 1395 توسط سليمي بني

در زمره پرسشهاى خداوند در معراج از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمده است : ((اى احمد! آيا مى دانى كه عيش گواراتر، و كدام حيات باقى تر است ؟)).
پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم گفت : نمى دانم، اى پروردگار من !
خداى تعالى فرمود: ((اما زندگى گوارا، عيشى است كه صاحبش را از ياد من باز ندارد و آن شخص ، نعمتهايم را از ياد نبرد و حقم را انكار ننمايد، و شب و روز در طلب رضاى من باشد.
اما حيات جاودان ، آن است كه شخص ، با خود چنان كند كه دنيا در نظرش ، خوار و حقير شود و آخرت بزرگ و عظيم جلوه نمايد.
خواست مرا بر خواست خود ترجيح دهد. در طلب رضاى من باشد و به حقّ، مرا تعظيم نمايد. به ياد داشته باشد كه من به او عالمم و شب و روز، مراقب هر گناه و معصيتى باشد و قلب خود را از هر چيزى كه من خوش ندارم ، پاك گرداند. شيطان و وسوسه هاى او را دشمن بدارد و سلطه اى براى ابليس ، در قلب خود باقى نگذارد. پس چون چنين كرد، قلبش را با محبت خود آرام گردانم ، تا اين كه قلب و فراغ و اشتغال و همّ و حديث او را براى خود قرار دهم ، و اين نعمتى است كه به اهل محبت و عشقم ارزانى كنم . چشم و گوش قلبش را باز نمايم ، تا با آن ، جلال و عظمت مرا بنگرد و بشنود و دنيا را تنگ و آن چه از لذايذ، كه در آن است ، بر او مغضوب نمايم و او را از دنيا چنان بر حذر دارم كه چوپان ، گوسفندانش را از مراتع مهلك (و مسموم ) بر حذر مى دارد. پس چون چنين گشت ، از مردم فرار كند و از دار فنا به دار بقا، و از دار شيطان ، به دار رحمن ره جويد. اى احمد! همانا او را به هيبت و عظمت زينت دهم . اين ، عيش گوارا و حيات جاودان است و مقام اهل رضا.
پس هر كس طبق رضاى من عمل كند سه خصلت بدو دهم : شكرى كه آلوده به جهل نباشد، و ذكرى كه با نسيان همراه نباشد، و محبتى كه محبت خلق را بر آن رجحان ندهد. وقتى كه مرا دوست بدارد، من نيز او را دوست خواهم داشت و ديده قلبش را بگشايم ، تا جلالم را نظاره كند. هيچ چيز را بر او مخفى نگذارم و در ظلمت شب و روشنايى روز با او نجوا كنم ، تا اين كه از سخن با خلق و همنشينى با آنها منقطع شود. كلام خود و ملايكه ام را به گوشش رسانم و سرّى را كه از خلقم پوشيده است ، بر او آشكار كنم . لباس حيايى بر او پوشانم تا خلق از او حيا كنند و بر روى زمين گام بردارد، در حالى كه مغفور درگاه من است . قلبش را آگاه و بينا قرار دهم ، كه هيچ چيز از بهشت و جهنّم بر او مخفى نماند و آن چه كه در روز قيامت از هول و وحشت بر مردم مى گذرد و نيز، آنچه كه با آن ، اغنيا و فقرا و علما و جهلا، محاسبه شوند، بدو نشان دهم . قبرش را روشن كنم و نكير و منكر را به سوى او فرستم تا از او سؤ ال كنند و غم مرگ و تاريكى قبر و وحشتش را نبيند، و ميزان را نصب كنم و ديوان را بگشايم . نامه اعمالش را به دست راستش دهم كه آن را باز كند و بخواند، و ميان او و خودم ترجمانى قرار ندهم . پس اين است صفات محّبين … )).

منبع: لقاء_الله ، ص 188 - 186  علامه_حسن زاده

 

 1 نظر

داستان ماهیان

09 اسفند 1395 توسط سليمي بني

 

روزى ماهيان نزد بزرگشان گرد آمدند و گفتند: اى فلانى !ما قصد داريم به دريايى كه از آن موجوديم و بدون آن معدوم هستيم ، برويم .
پس ابتدا بايد به ما بياموزى كه دريا كدام جهت است و راهش از كدام سوى است . تا آن را دريابيم ؛ به سويش روان شويم ؛ زيرا مدت هاست كه نام آن را مى شنويم ، ولى بدان علمى نداريم و نه مكان آن را دانيم و نه جهتش را.
بزرگ ماهيان گفت : اى دوستان و اى برادران ! اين سخن در شان شما و امثال شما نيست ، چه دريا بزرگ تر از آن است كه كسى بتواند به آن رسد و اين كار نه از عهده شما ممكن و نه در مقام شماست و او از شما غايب نيست و شما نيز از او پنهان نيستيد. او از خودتان به شما نزديك تر است .
چون سخن او شنيدند برخاستند كه او را بكشند. او گفت : به چه گناهى مرا مستحق مرگ مى دانيد؟
گفتند: تو مى گويى آن دريايى كه در جستجوى آنيم ، چيزى است كه ما در آن هستيم ؛ در حالى كه ما فقط در آبيم ، آب كجا و دريا كجا! تو بر آنى كه با سخنانت ما را گمراه سازى .
بزرگ ماهيان گفت : به خدا سوگند، اين گونه نيست كه مى پنداريد، من جز به حقيقت سخن نگفتم ، چه دريا و آب در حقيقت يك چيز هستند و اصلا ميانشان فرقى نيست . به آن ، به حسب حقيقت و وجودش آب گويند و به حسب كمالات و خصوصيات و انبساط و انتشار تمام بر مظاهر، و دريا به جهت آب . در اين هنگام بعضى از ماهيان حقيقت را دريافتند و ساكت شدند و بعضى ديگر انكار كرده ، از او رويگردان شدند و تنهايش ‍ گذاشتند

منبع: لقاء_الله، ص 65. علامه_حسن زاده

 نظر دهید »

حقیقت

09 اسفند 1395 توسط سليمي بني

كميل بن زياد از حضرت على عليه السلام پرسيد: ((حقيقت چيست ؟)).
حضرت فرمود: ((تو را با حقيقت چه كار است ؟)).
كميل گفت : ((مگر من رازدار تو نيستم ؟)).
حضرت فرمود: ((آرى ، ولى آن چه كه از من مى جوشد و فيضان مى كند، تنها اندكى از آن به تو مى رسد.))
كميل گفت : ((آيا چون تويى سايل را نااميد مى كند؟)).
فرمود: ((حقيقت عبارت از كشف انوار جلال است ، بدون اشاره )).
كميل گفت : ((مرا توضيح بيشترى فرما!))
فرمود: ((محو موهوم و آشكار شدن صحو معلوم است )).
كميل گفت : ((توضيح بيشترى مى خواهم )).
فرمود: ((عبارت از هتك و كنار رفتن ستر و حايل است ، به سبب غلبه سّر)).
گفت : ((باز هم توضيح بفرما!))
اميرمؤ منان فرمود: ((جذاب احديت با صفت توحيد است .))
كميل بار ديگر گفت : ((توضيح و بيانى فزونتر عنايت كن !)).
فرمود: ((نورى است كه از صبح ازل طلوع مى كند و در هياكل آثارش تجلى مى يابد)).
كميل بار ديگر توضيحى بيشتر خواست ، ولى حضرت على عليه السلام فرمود: ((چراغ را خاموش كن كه چيزى به صبح نمانده
است !)).
منبع: لقاء_الله ،ص 93 - 92. علامه_حسن زاده



 نظر دهید »

علمی که به آن کم توجهی شده است

09 اسفند 1395 توسط سليمي بني

شرف‌ انسان‌ به‌ علم‌ است‌.
قرآن‌ سطح‌ علم‌ بشر را بالا بُرد.
تمام‌ علوم‌ و تمدّن‌ از علم‌ قرآن‌ پديدار آمد.

لذا حقّاً ميتوان‌ گفت‌: يگانه‌ كتاب‌ آسماني‌ و غير آسماني‌ كه‌ توانسته‌ است‌ بشر را از درّۀ عميق‌ جهل‌ استنقاذ نمايد، و از بهيميّت‌ و سبُعيّت‌ به‌ مقام‌ انسان‌ اعتلا دهد، قرآن‌ كريم‌ است‌.

آيا كسي‌ حتّي‌ از منكرين‌ قرآن‌ تا بحال‌ پيدا شده‌ است‌ كه‌ بتواند كتاب‌ ديگري‌ را معرّفي‌ كند؟!

از اينجا مي‌توان‌ به‌ وضوح‌ استفاده‌ كرد كه‌: ميزان‌ اعلميّت‌ در اسلام‌، اعلميّت‌ در قرآن‌ است‌.

هر كس‌ به‌ قرآن‌ و علوم‌ آن‌ اعمّ از توحيد و عرفان‌، و معارف‌ مبدأ و معاد، و تاريخ‌ و قضاياي‌ واردۀ در قرآن‌، و عقائد و احكام‌ نازلۀ در آن‌ بهتر و بيشتر وارد باشد و استادتر باشد، او اعلم‌ امّت‌ است‌، نه‌ هر كس‌ كه‌ در علم‌ فقه‌ و اصول‌ فقه‌ استادتر باشد؛ گرچه‌ در سائر علوم‌ قرآن‌ آشنائي‌ بحدّ اكمل‌ و اتمّ نداشته‌ باشد.

زيرا علم‌ فقه‌ يك‌ شاخه‌ از شاخه‌هاي‌ پائين‌ علوم‌ قرآن‌ است‌، تا چه‌ برسد به‌ علم‌ اصول‌ فقه‌


حضرت علامه آیت الله سیدمحمدحسین حسینی طهرانی
کتاب نورملکوت قرآن جلد۴صفحه۲۰۰

 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 93
  • 94
  • 95
  • ...
  • 96
  • ...
  • 97
  • 98
  • 99
  • ...
  • 100
  • ...
  • 101
  • 102
  • 103
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

اشتباه شیطان هنگام قیاس

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس