خطبه ی فدکیه (قسمت نهم)
خطبه ی فدکیه (قسمت نهم)
بعد از اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها فلسفه ی احکام را بیان کردند، فرمودند:
فاتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ: این سخن قرآن را بیان کردند فرمودند : پس آنگونه كه شايستهي تقوا گزيدن در پيشگاه خداي متعال است تقوا داشته باشيد و نميريد مگر اینکه مسلم باشيد؛ تسليم محض خداي متعال باشید.
و أَطِيعُوا اللَّهَ فِيمَا أَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهَاكُمْ عَنْهُ: و در آنچه خداي متعال از آن امر و نهي كرده فرمانبر خدا باشيد.
فإِنَّهُ إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ: چرا كه تنها عالمان و آگاهان هستند كه از خداي متعال خشیت دارند و ميترسند.
بعد از این معارف بلند حضرت زهرا سلام الله علیها خودشان را معرفی می کنند:
ثمَّ قَالَتْ أَيُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي مُحَمَّدٌ: سپس فرمودند: اي مردم! بدانيد كه من فاطمه هستم؛ یعنی فردا کسی نگوید نشناختیم! من تنها یادگار رسول الله هستم؛ من فاطمه ام و پدرم رسول خدا (ص) است.
أقُولُ عَوْداً وَ بَدْواً: آنچه که در آغاز می گویم تا پایان هم بر سر آن سخن باقی خواهم ماند؛ من مثل شما دورو نيستم كه هر لحظه یک قیافه و یک ادّعايي داشته باشم. حرف اول و آخر من یکی است.
و لا أَقُولُ مَا أَقُولُ غَلَطاً وَ لا أَفْعَلُ مَا أَفْعَلُ شَطَطاً: آنچه كه من ميگويم سخن خطا و غلطي نيست؛ و آنچه كه انجام ميدهم كار ظالمانه و نادرستي نيست.
لقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ: حضرت این آیه ی قرآن را تلاوت کردند؛ فرمودند: رسولي از خود شما مردم براي شما آمد كه آنچه شما را به سختي ميافكند تحملّش براي او دردآور بود و در خوبي كردن به شما حرص داشت و نسبت به مؤمنان مهربان، رئوف و رحيم بود.
فإِنْ تَعْزُوهُ وَ تَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ أَبِي دُونَ نِسَائِكُمْ: پس اگر پدر من را بشناسيد ميدانيد كه رسول خدا همان رسولی که قرآن فرمود چنین پیامبری برای شما آمد، او پدر منِ فاطمه است؛ پدر هيچيك از زنان شما نيست.
و أَخَا ابْنِ عَمِّي دُونَ رِجَالِكُمْ: و رسول الله (ص) برادر پسرعمّ من علیبنابیطالب است؛ برادر هيچیك از مردان شما نيست.
و لَنِعْمَ الْمَعْزِيُّ إِلَيْهِ: و نسبت پیدا کردن با پيغمبراکرم (ص) چه نعمت بزرگي است!
فبَلَّغَ الرِّسَالَةَ صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ: و پیغمبر (ص) رسالت خود را به تمامه انجام داد و ابلاغ كرد و كار خودش را با انذار امت شروع كرد.
مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكِينَ: پيامبراکرم (ص) مسير خودش را از مسير مشركين منحرف كرد؛ یعنی راهی که مشرکان می رفتند او طی نکرد؛ از مشرکان راه جدا کرد.
ضارِباً ثَبَجَهُمْ: پيغمبراکرم(ص) در ميدان جهاد شمشير بر فرق مشركان كوبيد.
آخِذاً بِأَكْظَامِهِمْ: و گلوگاه آنان را گرفت و فشرد.
داعِياً إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ: و با زبان استدلال، حکمت، دانش و آگاهي و با موعظههاي نيكو و دلنشين مردم را به سوي خدا دعوت كرد.
يكْسِرُ الْأَصْنَامَ، وَ يَنْكُثُ الْهَام:پیغمبر (ص) بتها را در هم ميشكست و سر افراد مغرور و سران شرک بتپرست را بر زمين ميكوبيد؛ یا بر سر آنها می کوبید.
حتَّى انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ: تا اينكه توانست جمعيّت مشركين را شكست دهد و آنها از ميدان می گريختند.
حتَّى تَفَرَّى اللَّيْلُ عَنْ صُبْحِهِ: تا اينكه صبح صادق از زیر پردهي شب بيرون آمد.
و أَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ: و چهرهي حق نقاب برافكند و حقّ خالص جلوهگر شد.
و نَطَقَ زَعِيمُ الدِّينِ: و زمامدار دين به سخن درآمد.
و خَرِسَتْ شَقَاشِقُ الشَّيَاطِينِ: و شقشقه ها و عربدههاي شيطان ها خاموش شد و زبانشان لال شد.
و طَاحَ وَشِيظُ النِّفَاقِ: و پيغمبر اكرم (ص) خارهاي نفاق را از سر راه دروید و جمع کرد و برداشت.
و انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشِّقَاقِ: و پيغمبر اكرم (ص) گرههاي كفر و شقاق را گشود.
ادامه دارد…
استاد مهدی طیب- جلسه 12 آذر 83