اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جایگاه خود را نزد امام زمان علیه السلام، چگونه تشخیص دهیم؟

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 
  جایگاه خود را نزد امام زمان علیه السلام، چگونه تشخیص دهیم؟


 عنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ علیه السلام: لَا تَنْسَنِي مِنَ الدُّعَاءِ! قَالَ: أَ وَ تَعْلَمُ‏ أَنِّي‏ أَنْسَاكَ؟‏ قَالَ: فَتَفَكَّرْتُ فِي نَفْسِي وَ قُلْتُ هُوَ يَدْعُو لِشِيعَتِهِ وَ أَنَا مِنْ شِيعَتِهِ. قُلْتُ: لَا، لَا تَنْسَانِي. قَالَ: وَ كَيْفَ عَلِمْتَ ذَلِكَ؟ قُلْتُ: إِنِّي مِنْ شِيعَتِكَ وَ إِنَّكَ لَتَدْعُو لَهُمْ. فَقَالَ: هَلْ عَلِمْتَ بِشَيْ‏ءٍ غَيْرِ هَذَا؟ قَالَ: قُلْتُ: لَا. قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَا لَكَ عِنْدِي فَانْظُرْ إِلَى مَا لِي عِنْدَكَ.


 حسن بن جهم می گوید: به حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام عرض کردم:

  ما را از دعا فراموش نفرمایید!

 حضرت فرمودند: آیا فکر می کنی که تو را از دعا فراموش می کنم؟

 حسن گفت: با خودم فکر کردم که این بزرگوار برای شیعیانش دعا می کند، من هم که از شیعیانش هستم، پس برای من نیز دعا می کند، لذا به حضرت عرض کردم: من فکر نمی کنم که شما مرا از دعا فراموش کنید
.
 حضرت فرمودند: از کجا فهمیدی که تو را از دعا فراموش نمی کنم؟

 عرض کردم: من شیعه شما هستم، شما هم برای شیعیانتان حتما دعا می کنید، پس من را هم دعا می کنید.

 حضرت فرمود: آیا راه دیگری نیز به نظرت می رسد که از آن طریق بدانی که من تو را دعا می کنم؟

 عرض کردم: نه، راه دیگری به نظرم نمی رسد.

 حضرت فرمودند: هر وقت خواستی بفهمی که نزد من چه مقامی داری، پس بنگر که من نزد تو چگونه هستم!!!!

 کنایه از این که اگر تو به یاد ما باشی ما نیز به یاد تو هستیم و اگر تو ما را دعا کنی ما نیز دعاگوی تو خواهیم بود،و این غیر از آن چیزی است که تو گفتی ،که ما همواره شیعیان را دعا می کنیم.

  كافی، ج‏۲، ص۶۵۵
 

 نظر دهید »

نماز جعفر طیار روز جمعه فراموش نشه

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 

 

 نماز جعفر طیار

 افضل اوقات آن صدر نهار (نزدیک ظهر) جمعه است و آن چهار ركعت است
بدوتشهّد و دو سلام

 در ركعت اوّل بعد از سوره حمد اِذا زُلْزَلَتْ مي خواند و

 درركعت دوم سوره وَالْعادِياتِ و

 در ركعت سوم اِذا جآءَ نَصْرُاللهِ و

 در ركعت چهارم قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ

 و در هر ركعت بعد ازفراغ از قرائت پانزده مرتبه مي گويد

سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِِ وَ لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ وَ اَللهُ اَكْبَرُ

و در ركوع همين تسبيحات را ده مرتبه مي گويد و چون سر از ركوع برمي دارد ده مرتبه و در سجده اوّل ده مرتبه و بعد از سر برداشتن ده مرتبه و درسجده دوم ده مرتبه و بعد از سر برداشتن پيش از آنكه برخيزد ده مرتبه

? در هر چهار ركعت چنين مي كند كه مجموع سيصد مرتبه شود

?شيخ كليني از ابو سعيد مدائني روايت كرده كه حضرت صادق(عليه السلام)بمن فرمود آيا تعليم نكنم ترا چيزي كه بگوئي آنرا در نماز جعفر گفتم بلي تعليم فرما فرمود

✳️چون در سجده آخر چهار ركعت نماز رسيدي و از تسبيحات فارغ شدي بگو:

سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْوَقارَ، سُبْحانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَكَرَّمَ بِهِ،

سُبْحانَ مَنْ لايَنْبَغِي التَّسْبيحُ اِلاّلَهُ،

سُبْحانَ مَنْ اَحْصي كُلَّشَيْء عِلْمُهُ،

سُبْحانَ ذِي الْمَنِّ وَ النِّعَمِ،

سُبْحانَ ذِي الْقُدْرَةِ وَ الْكَرَمِ،

اَللَّـهُمَّ اِنّي اَسْئَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ،

وَ مُنْتَهَي الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ،

وَ اسْمِكَ الاَْعْظَمِ،

وَ كَلِماتِكَ التّآمَّةِ الَّتي تَمَّتْ صِدْقاً وَ عَدْلاً،

صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ اَهْلِ بَيْتِهِ، وَ افْعَلْ بي كَذا وَ كَذا بجاي اين كلمه حاجات خود را بخواهد

  و شيخ و سيّد از مُفَضِّل بن عُمَر روايت كرده اند كه گفت ديدم روزي حضرت امام جعفر صادق(عليه السلام) را كه نماز جعفر بجا آوردند پس دستها را بلند كردند

 و اين دعا خواندند يا رَبِّ يا رَبِّ بقدريكه يك نفس وفا كند

 يا رَبّاهُ يا رَبّاهُ بقدر يك نفس

 ربِّ رَبِّ باز بقدر يك نفس

 يا اَللّهُ يا اَللّهُ باز بقدر يك نفس

 يا حَيُّ يا حَيُّ بقدر يك نفس

 يا رَحيمُ يا رَحيمُ باز بقدر يك نفس

 يا رَحْمنُ يا رَحْمنُ هفت مرتبه

 يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ هفت مرتبه

 پس خواندند:

اَللَّـهُمَّ اِنّي اَفْتَتِحُ الْقَوْلَ بِحَمْدِكَ،

وَ اَنْطِقُ بِالثَّنآءِ عَلَيْكَ،

وَ اُمَجِّدُكَ وَ لاغايَةَ لِمَدْحِكَ،

وَ اُثْني عَلَيْكَ، وَ مَنْ يَبْلُغُ غايَةَ ثَنآئِكَ،

وَ اَمَدَ مَجْدِكَ، وَ اَنـّي لِخَليقَتِكَ كُنْهُ مَعْرِفَةِ مَجْدِكَ،

وَ اَيَّ زَمَن لَمْ تَكُنْ مَمْدُوحاً بِفَضْلِكَ،

مَوْصُوفاً بِمَجْدِكَ، عَوّاداً عَلَي الْمُذْنِبينَ بِحِلْمِكَ،

تَخَلَّفَ سُكّانُ اَرْضِكَ عَنْ طاعَتِكَ،

فَكُنْتَ عَلَيْهِمْ عَطُوفاً بِجُودِكَ،

جَواداً بِفَضْلِكَ، عَوّاداً بِكَرَمِكَ،

يا لا اِلـهَ اِلاّ اَنْتَ الْمَنّانُ ذُوالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ.

  پس حضرت فرمود كه اي مُفضّل هرگاه تو را حاجت ضروري بوده باشد نماز جعفررا بكن و اين دعا را بخوان و حوائج خود را از خدا طلب كن كه برآورده مي شود انشاء الله تعالي

 مفاتیح الجنان

 

 نظر دهید »

امام صادق(ع) مرد علم و مبارزه و تشکیلات بود!

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 امام صادق(ع) مرد علم و  مبارزه و  تشکیلات بود!

 

  امام صادق(ع) مرد مبارزه بود،  مرد علم و دانش بود، و مرد تشکیلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنیده‌اید، اما مرد مبارزه بودنش را  کمتر شنیده‌اید. امام صادق(ع) مشغول یک مبارزۀ دامنه‌دار و پیگیر بود. مبارزه برای «قبضه کردن حکومت و  قدرت» و به وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی…

  اما آن بُعد سوم را که  اصلاً  نشنیده‌اید، مرد تشکیلات بودن امام صادق(ع) است که یک  تشکیلات عظیمی از مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود.

 تشکیلات یعنی چه؟

یعنی اینکه وقتی امام صادق(ع) اراده می‌کند آنچه را که او می‌خواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر آفاق عالم اسلام،‌ به مردم می‌گویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای ادارۀ مبارزۀ سیاسی عظیم آل علی(ع) جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همۀ شهرها باشند، که مردم و پیروان امام صادق(ع) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند.

  امام صادق(ع) یک چنین تشکیلات عظیمی را بوجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمی که در این تشکیلات بودند با دستگاه بنی‌امیه مبارزه می‌کرد. در هنگامی‌که پیروزی او بر بنی امیه  حتمی بود، بنی‌عباس به عنوان یک جریان مزاحم و فرصت‌طلب آمدند، میدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق(ع) هم با بنی‌امیه و هم با بنی‌عباس مبارزه کرد.

  14 شهریور 1359؛ leader.ir/fa/content/16069

 

 نظر دهید »

تخم مرغ، استدلال مبرهن!

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 تخم مرغ، استدلال مبرهن!

از بیان مبارک امام جعفر صادق (علیه السلام) است: تخم مرغی را در دست گرفت و جواب عبد الله دیصانی را که به حضرتش عرضه داشت: دلنی علی معبودک تقریر می فرمود؛ و خبر در اوایل کتاب توحید اصول کافی، جناب ثقه الاسلام کلینی - رضوان الله علیه - منقول است. یعنی (تخم مرغ) قلعه ای است پوشیده از هر طرف. مر او را پوستی ستبر است و نیز آن پوست ستبر پوست نازکی است و زیر پوست نازک، طلای مایع (زرده تخم مرغ) و نقره آب شده (سفیده تخم مرغ)، نه طلای روان با نقره آب شده می آمیزد و نه نقره آب شده به طلای روان. پس این تخم مرغ به حال خود است، نه مصلحی از آن خارج شده است تا از صلاح آن خبر دهد، و نه مفسدی در آن داخل شده است تا از فساد آن آگاهی دهد. کس نداند که برای نر آفریده شده است یا برای ماده. شکافته می شود و مرغانی بسان طاووسان رنگارنگ از آن به در می آیند.


منبع: پندهای حکیمانه- جلد سوم  علامه حسن زاده

 

 نظر دهید »

داستانی از امام جعفر صادف علیه السلام

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

سید بن طاووس از محمد بن عبدالله اسکندري روايت کرده است که گفت من از جمله نديمان ابوجعفر دوانيقي و محرم اسرار او بودم روزي به نزد او رفتم، او را بسيار غمگین دیدم، که آه مي کشيد و اندوهناک بود. گفتم اي امير، چرا در تفکر و اندوه به سر می بری؟ گفت: صد نفر از فرزندان فاطمه را هلاک کردم ولی سيد و بزرگ ايشان باقی مانده است که درباره او چاره ای نمي توانم بکنم. گفتم: کيست؟ گفت: جعفر بن محمد صادق عليه السلام.
گفتم: اي امير او مردي است که عبادت بسيار او را ضعیف کرده و نزدیکی و محبت به خدا او را مشغول گردانیده و او را از فکر تصاحب حکومت و خلافت هم بازداشته. گفت: مي دانم که تو به امامت او اعتقاد داري و او را به بزرگي مي شناسی ولي حکومت و قدرت عقيم است (پدر و پسرنمی شناسد و به سرانجام نمی رسد) و من سوگند ياد کرده ام که پيش از آن که امروز شب شود، خود را از اندوهی که به خاطر وجود او بر من ایجاد شده است، رها کنم.
راوي گفت: چون اين سخن را از او شنيدم، زمين بر من تنگ شد و بسيار غمگين شدم. پس جلادي را طلبيد و گفت: چون من ابوعبدالله صادق علیه السلام را خواستم و با او مشغول سخن گفتن شدم و کلاه خود را از سربرداشتم و بر زمين گذاردم، گردن او را بزن. اين نشانه و علامتي ميان من و تو باشد.
و در همان ساعت کسی را فرستاد و حضرت را طلبيد. چون حضرت داخل قصر شد، ديدم که قصر به حرکت درآمد مانند کشتي که در ميان درياي موّاج مضطرب باشد و ديدم که منصور از جا برجست و با سر و پاي برهنه به استقبال آن حضرت دويد و در حالی که بند بند بدنش مي لرزيد و دندان هايش بر هم مي خورد و رنگ رویش سرخ و زرد مي شد، آن حضرت را با عزّت و احترام بسيار آورد و بر روي تخت خود نشاند و دو زانو در خدمت او نشست مانند بنده ای که در خدمت آقاي خود بنشيند و گفت يابن رسول الله صلي الله عليه و آله برای چه در اين وقت تشريف آوردي؟
حضرت فرمود: که براي اطاعت خدا و رسول و فرمانبرداري تو آمدم. گفت: من شما را نطلبيدم فرستاده من اشتباه کرده است و اکنون که تشريف آورده اي هر حاجت که داري بطلب. حضرت فرمود: حاجت من آنست که مرا بي ضرورتي طلب ننمائي. گفت چنين خواهم کرد. حضرت برخاست و بيرون آمد و من خدا را بسيار ستایش کردم که آسيبي از منصور به آن حضرت نرسيد.
بعد از آن که آن حضرت بيرون رفت منصور لحاف طلبيد و خوابيد و تانصف شد بيدار نشد، چون بيدار شد ديد من بر بالين او نشسته ام. گفت بيرون مرو تا من نمازهاي خود را قضا کنم و قصه اي براي تو نقل نمايم. چون نمازش تمام شد، گفت: چون جعفر بن محمد عليه السلام را به قصد کشتن احضار نمودم و او داخل قصر من شد، ديدم که اژدهاي عظيمي پيدا شد و دهان خود را گشود و فک بالاي خود را بر بالاي قصر من گذاشت و فک پايين خود را در زير قصر گذاشت و دُم خود را بر روي قصر و خانه من قرار داد و به زبان عربي فصيح به من گفت: اگر قصد و اراده بدي نسبت به او داشته باشی تو را و خانه و قصرت را فرو مي برم و به اين سبب عقل من پريشان شد و بدن من به لرزه آمد به حدي که دندان هاي من بر هم مي خورد.
راوي می گوید، من گفتم: اين ها از او عجیب نيست زيرا که نزد او اسم ها و دعاهائي است که اگر برشب بخواند، آن را روز و اگر بر روز بخواند آن را شب، و اگر بر موج دریاها بخواند آن ها را ساکن مي گرداند.
پس از چند روز از او رخصت طلبيدم که به زيارت آن حضرت بروم. چون به خدمت آن حضرت رفتم از حضرتش التماس کردم که آن دعائی را که در وقت ورود به مجلس منصور خواند، به من بیاموزد که ایشان نیز درخواست مرا پاسخ داد.

 موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت علیهم السلام

 

 نظر دهید »

تاثیر استغفار در نجات گرفتاران در عالم برزخ

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 تاثیر استغفار در نجات گرفتاران در عالم برزخ

 علامه حاج میرزا حسین نوری (رحمة الله علیه) صاحب مستدرک از یکی از علما وارسته عصر خود، ملا ابوالحسن چنین نقل می کند:

 دوستی از علمای ربانی به نام آخوند جعفر داشتم، در زمان او، بیماری واگیر طاعون آمد و افراد بسیاری براثر آن مردند.

 گروه بسیاری که در معرض مرگ بودند، آخوند ملاجعفر را وصی خود قرار دادند واز دنیا رفتند،

  آخوند ملا جعفر اموال آنان را جمع نمود تا به مصرف شایسته برساند، ولی هنوز آن اموال را به مصرف نرسانده بود، خودش نیز دار فانی را وداع کرد و آن اموال حیف و میل شد و بار سنگین مسولیت آنها به دوش او افتاد…

 میرزا در ادامه چنین نقل میکند:
مدتی بعد از رحلت دوستم آخوند ملا جعفر، به کربلا مسافرت کردم، شبی در نزدیک حرم امام حسین(علیه السلام) خوابیدم

 در عالم خواب مردی را دیدم که زنجیری به گردنش بسته اند، و دو طرف زنجیر به دست دو نفر است، و زبان او بلند گشته و از دهان تا سینه اش آویخته شده است.
در تعجب و هراس فرو رفتم، خدایا این بیچاره کیست که این گونه در عذاب سخت است…

  او تا ما را دید به طرف من آمد، نگاه کردم دیدم دوستم مرحوم اخوند ملا جعفر است .

 بر تعجب و هراسم افزود، او خواست با من سخن بگوید، آن دو نفر را زنجیر را کشیدند، و از سخن گفتن او جلوگیری کردند،
 از مشاهده حال او، آنچنان وحشت نمودم که سه بار نعره زدم، و از خواب بیدار شدم..

 سپس سریع به حرم شریف امام حسین (علیه السلام) رفتم و در کنار مرقد منور آن حضرت برای نجات دوستم ملا جعفر، دعا کردم و استغفار و زاری نمودم.

  سپس در همان سال برای انجام حج به مکه مشرف شدم،
ولی طولی نکشید که در مدینه، بیمار شدم، به گونه ای که نمی توانستم حرکت کنم،

 از دوستانم درخواست کردم که مرا به حمام ببرند و شست شو دهند و لباسم را عوض کنند و آنگاه مرا به حرم مطهر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) حمل نمایند، تا در آنجا به راز و نیاز بپردازم و شفایم را بگیرم.

 مرا نزدیک ضریح مقدس آن حضرت بردند، پس از زیارت، شفای خود را از درگاه خداوند طلبیدم،
  و شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مورد اخوند ملا جعفر درخواست نمودم

  و همچنان به راز و نیاز و گریه و استغفار مشغول بودم که ناگهان احساس کردم که بیماریم سبک شده و حالم رو به بهبودی است، به طوری که خودم برخاستم و با پای خود به خانه ام باز گشتم.

 پس از چند روز با دوستان کنار مرقد شریف شهدای احد رفتیم، در آنجا پس از زیارت، خواب مرا ربود.

  در عالم خواب مرحوم ملا جعفر را دیدم که با قیافه ای شادان در حالی که لباسهای سفید و زیبا در تن داشت، و عصائی در دستش بود، نزد من آمد و گفت:
مرحبا بالا خوه و الصدقه…
آفرین بر این برادری و صداقت و صمیمیت، که در من روا داشتی…

 من در این مدت در عالم برزخ با عذابها و بلاهای سخت درگیر بودم و تو از روضه مطهر رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون نیامدی،

 مگر اینکه با دعاها و راز و نیازهای خود، مرا مشمول شفاعت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نمودی، و خلاص کردی …

 دو سه روز قبل مرا به حمام فرستادند و پاکیزه نمودند و این لباسهای پاکیزه را از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به من اهداء نمود،

  و حضرت زهرا (سلام الله علیها) این عبا را به من مرحمت فرمود، و اینک نزد تو آمده ام،
تا نجات خودم را به، تو مژده دهم، خوشحال باش که با سلامتی به وطن باز باز می گردی، و همه افراد خانواده ات به سلامت هستند…

 اقتباس از منتخب التواریخ، ص 851.

 

 نظر دهید »

زمانی که آتش بر امام صادق(ع) سرد شد

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 

 زمانی که آتش بر امام صادق(ع) سرد شد

▪️خلیفه عباسى به والی خود پیغام داد خانه امام صادق(ع) را بسوزاند؛ وقتی خانه در حال سوختن بود، امام(ع) بیرون آمد و در حالی که جمله‌ای را زمزمه می‌کرد، از آتش گذشت.

▪️به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا در ایام نزدیک به شهادت امام صادق(ع) خوب است با مطالعه سیره عملی و رفتاری حضرت، با ابعاد مختلف شخصیتی این امام بزرگوارمان از جمله بُعد معرفتی، اخلاقی و رفتاری حضرت چه در برخورد با خانواده و چه در برخورد با سایرین مأنوس شویم.

▪️شاید بتوان گفت بُعد دیگر رفتار اهل‌بیت (علیهم‎السلام) بُعد معجزه‎گونه بودن رفتار ایشان است تا جایی که شیخ حرّ عاملی کتابی با عنوان «مدینةالمعاجز؛ شهر معجزه‎ها» درباره معجزات ائمه(ع) نگاشت. حال به بهانه نزدیکی به ایام شهادت امام صادق(ع) یکی از روایاتی جانسوز که مربوط به آتش زدن منزل امام(ع) به دستور منصور عباسی ملعون است را نقل می‌کنیم. این روایت در صفحه367 از جلد اول اصول کافی آمده است.

▪️نکته دیگر اینکه اهل‌بیت(ع) همیشه در موضع سربلندی و عزت بودند و این دشمنان بودند که خدا به واسطه آنها، خوبان عالم را امتحان می‌کرد.

▪️متن حدیث:

الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: وَجَّهَ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ زَیْدٍ وَ هُوَ وَالِیهِ عَلَى الْحَرَمَیْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى النَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِی الْبَابِ وَ الدِّهْلِیزِ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَتَخَطَّى النَّارَ وَ یَمْشِی فِیهَا وَ یَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ ع؛
 

 نظر دهید »

بهای عشق به اهل بیت

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 

 بهای عشق به اهل بیت

گفت: فقیرم.
گفتند: نیستی.
گفت: فقیرم! باور کنید.
گفتند: نه! نیستی.
گفت: شما از حال و روز من خبر ندارید.

 و حال و روزش را تعریف کرد. که چقدر دستهایش خالی است و چه سختی هایی شب و روز می کشد.

 ولی امام هنوز فقط نگاهش می کردند.

گفت: باور کنید،به خدا قسم که چیزی ندارم.

 امام فرمود: صد دینار اگر به تو بدهم حاضری بروی و همه جا بگویی:که از ما متنفری؟ از ما فرزندان محمد صلی الله علیه و آله؟

گفت: نه! به خدا قسم نه.
-«هزار دینار؟»
- نه! به خدا قسم نه.
- ده ها هزار؟
-نه! باز دوستتان خواهم داشت.

 امام فرمود: پس چطوری می گویی فقیری وقتی چیزی داری که به این قیمت گزاف هم نمی فروشی؟

«چطور می گویی فقیری وقتی کالای عشق به ما در دارایی تو هست؟..

?قدر نعمت ولایت را بدانیم?

 
 پی نوشت:
۱. ترجمه آزاد از امالی، ج ۷، ص ۱۴۷

 
 
 

 نظر دهید »

دلنوشته

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

 

آقای مهربانی!

خسته نشدی از این همه محبت به من؟!!!
خسته نشدی از گریه برای بخشیده شدن گناهان من؟
تا کی می خواهی خوبیهایت را برای خوب شدن من خرج کنی؟
تا کی می خواهی با گریه از خدا بخواهی که به خاطر تو از گناهان من در گذرد؟

مادرت زهرا (س) هم که ما را شرمنده کرده
وعده داده در ازای دعا برای فرجت ، شفاعتمان را کند
شفاعت مادرم زهرا (س) در ازای یک دعا برای منتقمش!!!!
چه معامله ی سودآوری…

چرا لب به گلایه گشوده ام من؟!!!
انگار قصه ی دلخون کردن تو تمامی ندارد
بگذار باز هم مثل همیشه به نام تو ، دعاهایم را به کام خود تمام کنم
اما اینبار کمی منصفانه تر
اینبار می خواهم برای یکبار هم که شده خواسته هایم کمی بوی تو را داشته باشد

 

 نظر دهید »

هشت ضرب‌ المثل‌ عجیب از سراسر دنیا

28 تیر 1396 توسط سليمي بني

هشت ضرب‌ المثل‌ مدیریتی عجیب از سراسر دنیا:

 - قبل از آنکه از رودخانه عبور کنی، به تمساح نگو “دهن گنده”.
تفسیر: تا وقتی به کسی نیاز داری، او را تحمل کن و با او مدارا کن.

 -اگر میخواهی جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.
تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی آن را به شخص دیگری غیر از خودت مسپار.

 -یک خرگوش احمق، برای لانه‌ی خود سه ورودی تعبیه می‌کند.
تفسیر: اگر خواهان امنیت هستی، عقل حکم می‌کند که راه دخالت دیگران را در امور خودت بر آن‌ها ببندی

 -هر سوسک از دید مادرش به زیبایی غزال است.
تفسیر: معادل فارسی‌اش می‌شود، اگر در دیده‌ی مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی.

 -بشکه‌ی خالی بلندترین صدا را ایجاد می‌کند.
تفسیر: هیاهو و ادعای زیاد نشان از تهی بودن دارد.

 -برای پختن یک املت خوشمزه ، حداقل باید یک تخم‌ مرغ شکست.
تفسیر: بدون صرف هزینه به نتیجه‌ مطلوب دست نخواهی یافت

-هر که چاقوی بزرگی در دست دارد، لزوماً آشپز ماهری نیست.
تفسیر: دسترسی به امکانات مطلوب ضامن موفقیت نیست.

- اگر می خواهی جای رئیس ات بشینی پس هلش بده بره بالا
تفسیر: برای پیشرفت زیر آب کسی رو نزن.


 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 68
  • ...
  • 69
  • 70
  • 71
  • ...
  • 117
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

چرا ماه رجب از ماه های حرام است؟

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس