اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان مبارک باد

27 فروردین 1398 توسط سليمي بني

« اللهم اشهد انّه برز الیهم اشبه الناس خلقا و خُلقا و منطقا برسولک و کنا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه »

سخن امام حسین (ع) درباره فرزندش علی اکبر (ع) به هنگام عزیمت به میدان نبرد: « خدایا گواه باش شبیه ترین مردم به رسولت در خلقت و اخلاق و سخن گفتن به سوی اینان رفت و هرگاه ما مشتاق پیامبرت می شدیم به او نگاه می کردیم. »

(لهوف/۱۱۳، مثیرالاحزان/۶۸۵)

 

میلاد با سعادت فرزند شایسته امام حسین (ع)، نماد دلاوری و شجاعت، حضرت علی اکبر (ع) و روز جوان بر شیعیان و جوانان ایران اسلامی مبارک باد.

حضرت علی اکبر فرزند ارشد امام حسین (ع) در روز یازدهم ماه شعبان بین سال های ۳۳ تا ۳۵ هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد. نام مادر لیلا دختر ابی مره بود. حضرت علی اکبر اولین فرد از طائفه بنی هاشم بود که به میدان رفت و به شهادت رسید. او در روز عاشورا حدود ۲۵ سال سن داشت و به همین دلیل روز یازدهم شعبان مصادف با روز میلاد ایشان را روز جوان نامگذاری کرده اند.

  علی اکبر شبیه ترین مردم به پیامبر (ص)

حضرت علی اکبر (ع) شبیه ترین فرد به پیامبر (ص) بود. تا جایی که امام حسین (ع) می فرمود: «هرگاه مشتاق دیدار پیامبر می شدیم به چهره او می نگریستیم». به همین خاطر زمانی که در روز عاشورا به میدان جنگ رفت امام حسین (ع) رو به آسمان کرد و گفت: «اللهم اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز الیهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الی رؤیه نبیک نظرنا الیه…».

فضائل علی اکبر

تربیت شایسته امام حسین (ع) سبب شد که علی اکبر به بهترین صفات کمال آراسته شود. عواملی همچون: اصالت خانوادگی، تربیت و وراثت، کسب علم و فضایل در وجود و زندگی او فراهم بود. خلق و خوی او و رفتار و حرکات و ادب و متانتش در حدّ اعلای برجستگی و درخشندگی بود.
رفتارش یادآور حرکات و رفتار پیامبر خدا (ص) بود و همین سبب می شد تا در چهره او شخصیت پیامبر دیده شود. علی اکبر (ع)، از جوانی مجموعه ای از خوبی ها و فضیلت ها و نمونه ای روشن از فضایل عترت پاک پیامبر بود. حتی کسی چون معاویه هم که دشمن خاندان عصمت بود، به فضایل او اقرار داشت.
رابطه سرشار از ادب و احترام علی اکبر (ع) به پدر و علاقه و محبت پدر به فرزند، در همه مراحل زندگی این دو الگوی فضیلت وجود داشت و نهایت و اوج آن، در صحنه عاشورا دیده می شود.

اعتراف معاویه به شجاعت علی اکبر

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت می کند: روزی معاویه به اطرافیان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست بلکه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین (ع) است که جدّش رسول خدا (ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است.

علی اکبر آماده جانفشانی برای پدر

وقتی که امام حسین (ع) سفر خود را از میدنه آغاز کرد در موقفی به نام بنی مقاتل استراحت کردند. عقبه بن سمعان از یاران امام چنین نقل می کند: شب هنگام امام حسین (ع) به خواب سبکی رفت و خیلی زود بیدار شد و تا چشم خود را باز کرد فرمود:
اعلام کرد عزم سفر دارد و می خواهد از مدینه النّبی بیرون برود، حضرت علی اکبر علیه السلام پرچم وفاداری نسبت به امام را پیشاپیش قافله به اهتزاز درآورد. «انّا لله و انّا الیه راجعون الحمد الله ربّ العالمین» و دو یا سه بار آیه استرجاع را تکرار نمود. حضرت علی اکبر متوجه حال پدر شد و از امام پرسید: «پدر جان! چرا آیه استرجاع را تلاوت می کنید». امام فرمود: «فرزند عزیزم اندکی که خواب رفتم، سواری عنان اسب را کشید و گفت: این قوم در حال حرکت اند، در حالی که مرگ به سوی آنان می آید.»
علی اکبر کمی مکث کرد و گفت: «پدر جان! خداوند حادثه ای ناگوار پدید نیاورد. آیا ما بر حق نیستیم؟» امام در جوابش فرمود: «آری، به خداوندی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حقّیم.» علی اکبر با شنیدن این پاسخ گفت: «ای پدر! در این صورت باکی نیست و بر حق جان می دهیم.» امام (ع) فرمود: «خدایت پاداشی نیکو عطا کند؛ نیکوترین پاداش که باید فرزندی از پدر خویش دریافت کند.»

 

علی اکبر در واقعه عاشورا

حضرت علی اکبر در زمان واقعه عاشورا حدود ۲۵ سال داشت. حتی برخی سن او را ۱۸ یا ۲۰ سال دانسته اند.
در روز عاشورا نیز پس از شهادت یاران امام، اولین کسى از طائفه بنی هاشم که اجازه میدان طلبید او بود. شیخ جعفر شوشتری در کتاب خصائص الحسینیه می گوید: اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود: «ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله (ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می کردیم.»
على اکبر چندین بار به میدان رفت و رزمهاى شجاعانه‏اى با انبوه سپاه دشمن نمود. در میانه جنگ وقتی تنشه شده بود به خیمه ها آمد و وقتی نزد پدر برگشت، گفت: «یا ابه! العطش قتلنى و ثقل الحدید اجهدنى‏». امام حسین (ع) گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن به زودى رسول خدا (ص) تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه نخواهى شد». امام زبان جوانش را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار به سوى دشمن برگرد.
علی اکبر بدون اینکه ابی بنوشد دوباره به میدان رفت و به چنگیدن ادامه داد تا اینکه توسط فردی به نام مره بن منقذ به شهادت رسید. دشمنان بدن او را قطعه قطعه کردند و وقتی امام (ع) به بالای سر او رسید بار دیگر آن قوم ظالم را نفرین کرد.
حضرت على اکبر، در نزدیکی پیکر پدرش و پایین پای ایشان دفن شد و به همین دلیل ضریح امام حسین (ع) شش گوشه است.

علی اکبر از نگاه امام خمینی

امام خمینی در درس اخلاقشان فرمودند: تمام مدایح و گفتار اهل بیت (ع) خصوصاً حضرت اباعبدالله (ع) در مورد حضرت علی اکبر (ع) حاکی از این است که اگر علی اکبر (ع) در کربلا به شهادت نمی رسید، خود، امام «مفترض الطاعه» می بود. (یعنی امامی که اطاعت او واجب است) . در این مختصر بهتر است به یک نمونه از کرامات ایشان بپردازیم:
فردی به نام حاج عبدعون، برادرش را که به مرض سختی دچار شده بود نزد حافظ الصحه، یکی از سه پزشک معروف کربلا می برد. پس از چند ماه معالجه سودی نمی کند و هر روز حال او بدتر می شود عبدعون نزد پزشک می رود و سخنان زشتی به او می گوید و خطاب می کند که: اسمت خیلی بزرگ است ولی از معالجه تو سودی ندیدیم. بعد بدون خداحافظی می رود. ولی بر خلاف انتظار از آن روز به بعد حال برادرش بهتر می شود و یک دفعه شفا می یابد. نزد حافظ الصحه می رود و عذر خواهی می کند.
طبیب می گوید: بنشین تا برایت بگویم. من بعد از سخنان تو خیلی دل شکسته شدم. ظهر، هنگام ادای نماز به حضرت علی اکبر (ع) متوسل شدم و عرض کردم ای نور چشم حسین (ع) تو را به حق پدرت قسم می دهم که شفای این مریض را از خدا بخواه. دیدی چگونه به من توهین کرد؟ بسیار گریه کردم. همان شب در خواب خدمت آقا علی اکبر (ع) شرفیاب شدم عرض ادب کردم و همان مطلب را تکرار کردم. فرمودند: من شفای آن مریض را از خدا خواستم و از هاتفی شنیدم که «این مریض مردنی است و تا نه روز دیگر می میرد ولی به برکت دعا و شفاعت شما خدا با شفای او سی سال به عمرش افزوده است و از همین ساعت او را شفا دادیم.» آن مرد سی سال دیگر عمر کرد و در هفتاد سالگی درگذشت. وی وصیت کرد پیکرش را پایین پای حضرت علی اکبر (ع) دفن کنند.

 نظر دهید »

تمسّك به ولايت اهل بيت (ع)، عامل صعود انسان ها

03 فروردین 1398 توسط سليمي بني

تمسّك به ولايت اهل بيت (ع)، عامل صعود انسان ها
زيارت كردن اهل بيت براي طلب مغفرت، اينها حد مياني يا حد نازل است. از علوم اينها استفاده كردن، حشر با اينها را خواستن، معرفت اينها را طلب كردن از سنخ اقرأ وارق است؛ ا قراء الو لايه وارق، اقراء الا مامه وارق، اقرا العصمه وارق، اقراالحجّه وارق؛ اين است. خيلي ها از همين راه به جائي رسيده اند. اين همه علماء و بزرگان كه به جائي رسيدند، از همين خاندان گرفتند؛ پس اين راه باز است.
اگر احياناً علماي قبلي نظير شيخ مفيد يا بزرگان ديگر (رضوان الله تعالي عليهم أجمعين) از اهل بيت عصمت و طهارت به عنوان ( علماي ابرار ) ياد مي كنند و ياد كرده اند، براي آن است كه اينها كه قريب العهد بالا سلام بودند، به صدر اسلام نزديك تر بودند؛ به زبان قرآني سخن مي گفتند. قرآن از انبياء به عنوان «صالحين » ياد مي كند. صالحيني كه خدا درباره انبياء ياد مي كند غير از صالحيني است كه ما درباره افراد عادي مطرح مي كنيم! ( ابراري ) را كه علماي سلف درباره اولياي الهي و اهل بيت (عليهم السّلام) ياد مي كنند نظير صالحيني است كه ذات أقدس له درباره انبياء ياد مي كند ! بنابراين اينها همتاي قرآنند، و قرآن لا يأت يه الباطل من بين يديه و لا من خلفه ، ولايت اينچنين است.

 1 نظر

مهم ترین برنامه شما در سال ۹۸ چیست؟

12 اسفند 1397 توسط سليمي بني

لحظه تحویل سال ۹۸ در ایران
لحظه تحویل سال ۱۳۹۸ هجری خورشیدی در ایران، صبح پنج شنبه ساعت یک و بیست و هشت دقیقه و بیست و هفت ثانیه بامداد است. روز اول فروردین ۹۸ نیز مصادف با چهاردهم ماه رجب سال ۱۴۳۹ هجری قمری است که بیست و یکم مارچ ۲۰۱۹ میلادی خواهد بود. این تاریخ، توسط شورای مرکزی تقویم موسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، که مرجع رسمی اعلام لحظه تحویل سال و تنظیم تقویم است اعلام گردید.

توجه داشته باشید که در گاه‌شمار هجری خورشیدی، لحظه تحویل سال ، مشخص کننده اولین روز از ماه فروردین است. اگر  آغاز سال، قبل از ظهر و در نیمه نخست شبانه روز باشد و نه در نیمه دوم، همان روز، روز نوروز ایرانیان است. چون لحظه تحویل سال ۹۸ نیز در نیمه اول شبانه روز است، ۵ شنبه، اول فروردین ماه ۹۸ خواهد بود و تعطیل رسمی. رنگ سال ۹۸ همان رنگ سال ۲۰۱۹ میلادی  یعنی مرجانی زنده (LIVING  CORAL) است. حیوان سال نود و هشت نیز خوک است.

برنامه های نوروزی تحویل سال و اکران نوروزی
تحویل سال ۹۸، بر خلاف لحظه تحویل سال ۹۷ که ساعت ۱۹ و ۴۵ دقیقه بود و همه هموطنان برای تحویل سال سر سفره هفت سین نوستالژیک تاریخی نشسته بودند، زمانی است که احتمالا بخشی از هموطنان خواب هستند.

شعار نوروزی سال ۹۸
شعار سال ۱۳۹۸ هم مثل روال همه ساله، در پیام نوروزی تلویزیونی حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی اعلام میشود که در خلال بیانات معظم له معرفی خواهد شد. این پیام با توجه به لحظه تحویل سال ۹۸  که ۱:۲۸:۲۷ است، قبل از ساعت ۲ بامداد پخش خواهد شد.

در سالهای اخیر، محتوای شعار سال، موضوعات اقتصادی و تاکید ایشان روی مقوله اقتصاد مقاومتی و تولید و حمایت از کارگر و کالای ایرانی بود که به نظر می رسد محتوای شعار سال  ۹۸ نیز احتمالا با توجه به تاکید ویژه رهبری روی حمایت از کالای ایرانی و اقتصاد مقاومتی، مفاهیم اقتصادی با نگاه بر مشارکت ملی و همگانی باشد. شعار ۹۶، اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال و شعار ۹۷ نیز حمایت از کالای ایرانی معرفی شد.

برنامه ریزی سفرهای نوروز ۹۸
اگر شما خواستار برنامه ریزی برای سفرهای نوروز ۹۸ هستید، توصیه اکید به استفاده از تعطیلات دور دوم نوروز است چرا که هفته دوم فروردین، شاهد ۳ تعطیلی پشت سر هم از وسط هفته بوده که گزینه ای عالی و فرصت آفرین برای کارمندان و اداری ها به شما می رود تا از تعطیلات رسمی بدون نیاز به مرخصی، استفاده کرده و فروردینی خاطره انگیز را برای خود و خانواده رقم بزنند.

 توجه داشته باشید که در هفته دوم تعطیلات نوروزی، ۳۱ استان کشور و کشورهای همجوار که مقصد گردشگری نوروزی ایرانیان است، با افت مسافر و کاهش تردد روبرو شده که کاهش هزینه های سفر را به ارمغان می آورد. سفر کارت ملی را سریع تهیه کنید تا از خدمات با تخفیف استفاده کنید. قیمت دلار برای سفرهای خارجی شما نیز احتمالا در بازه ۱۰ تا ۱۲ هزار تومان در نوروز ۹۸ خواهد بود. اگر چه دلار، همچنان تمایل به صعود در تحلیل چارتیست ها دارد.

رمضان و عاشورای ۹۸
احتمالا اول ماه مبارک رمضان در سال ۹۸، اواسط اردیبهشت ماه باشد که به همین مناسبت، عید سعید فطر نیز اواسط خرداد ماه خواهد بود. اوایل بهار ۹۸، روزگار پر شور و حرارتی برای مهمانان ماه خدا است. برای بهره مندی وافر از این ایام، خود را از فروردین آماده کنید که مصادف با رجب است. رجب، شعبان و رمضان در بهار ایرانیان است.

اول محرم نیر نهم شهریور است و تاسوعا و عاشورای حسینی، هجدهم و نوزدهم شهریور ماه می باشد. اگر خواهان نذری دادن و برگزاری مراسمی برای این ایام مهم مذهبی ایرانیان هستید، شهریور ماه، ماه موعود شما خواهد بود. اواخر مهر ماه نیز، بزرگ ترین پیاده روی جهان در سال ۲۰۱۹ میلادی از نجف به کربلا برگزار خواهد شدکه احتمالا هم چون روال همه ساله، شاهد حضور میلیونی عاشقان ابا عبدالله در ایران باشیم. اگر مسافر سرزمین نینوا هستید، از اول مهر ماه برای دریافت ویزای عراق به سامانه سماح حج و زیارت بروید و ثبت نام کنید.

خصوصیات سال خوک
حیوان روزگار نود و هشت، خوک است. به  همین مناسبت، خیلی ها به طنز مطرح می کنند که در نود و هشت، شاهد تنبلی و چاقی هستیم! البته از جانبی هم می تواند نوید ناز و نعمت و ثروت باشد. متولدین نود و هشت در سال خوک هم به نظر می رسد که افراد انرژی مثبت باشند. اگر چه احتمالا در نود و هشت شاهد تحلیل های مختلفی از خصوصیات متولدین این ایام باشیم. راکفلر، ثروتمند آمریکایی و بیسمارک و پاسگال، متولدین سال  خوک بودند.

هموطن گرامی

ساعت و تاریخ هایی که در این گفتار ارائه شد، درک خوبی به شما برای برنامه ریزی اثربخش برای سفر و گردش و استفاده از ایام در سالهای پایانی سده سیزدهم هجری خورشیدی می دهد. ۲ سال  دیگر به آغاز عصر ۱۴۰۰ مانده است و انتظار می رود که همان طور که کشور، با تحولات ژرف در سده جدید روبرو می شود، شما نیز خود را برای ورود به یک عصر تازه آماده کنید. عصری که مصادف با سومین دهه قرن بیست و یکم میلادی بوده و اطلاعات، گران بها تر از طلا، ارزشیابی شده است. اگر آرمان شما، موفقیت روز افزون در سال نود و هشت و پس از آن است، خود را مجهز به ابزار دریافت و تحلیل درست اطلاعات کنید.

مهم ترین برنامه شما در  سال ۹۸ چیست؟

سالی پر از معنویت را برای شما خواستارم

 1 نظر

ماه رجب ماه حرکت در مسیر خودسازی نزدیک است

12 اسفند 1397 توسط سليمي بني

ماه رجب بهترین فرصت برای حرکت در مسیر خودسازی است
ماه رجب از ارزش و شرافت بسیار بالایی برخوردار است و این شرافت و ارزش بدان دلیل است که این ماه یکی از ماه‌های حرام و یکی از زمان‌های ویژه‌ دعا است.
ایام‌البیض در ماه رجب قرار دارد و مؤمنان و خداجویان در روزهای 13 تا 15 رجب با اعتکاف در مساجد و تکایا به روزه‌داری و عبادت و راز و نیاز با خداوند مشغول می‌شوند.کسانی که در مسیر سلوک الی‌الله، ارتقای معنوی، رشد اخلاقی و اعتقادی قرار دارند از ماه رجب بهترین استفاده را خواهند برد تا بتوانند راه پر فراز و نشیب سیر الی الله را با استفاده از زمان مناسبی که خداوند در اختیار آن‌ها قرار داده طی کنند.
توبه و استغفار نیز در این ماه زیاد سفارش شده است، علاوه بر این، نماز، ذکر تسبیح، زیارت اهل بیت خصوصاً زیارت امیر‌المؤمنین و امام حسین و امام رضا علیهم ‌السّلام، عمره‌ مفرده، غسل، خواندن ادعیه مخصوص، قرائت سورهٔ توحید و … نیز در ماه رجب توصیه شده است. آحاد مردم باید در برگزاری آیین‌های ماه رجب از میلاد امام محمد باقر(ع) امام جواد(ع)، امام علی(ع) و مبعث حضرت ختمی مرتبت(ص) مشارکت گسترده داشته باشند.
 در برگزاری آیین‌های ماه رجب باید پیشتاز بود و فضای  معنوی باید در این ایام مملو از فضایل اخلاقی، وحدت، صرفه‌جویی، احسان، نیکوکاری و شب‌زنده‌داری باشد.
 

 نظر دهید »

تذکر امام صادق(ع) درباره یاد مرگ

12 اسفند 1397 توسط سليمي بني

تذکر امام صادق(ع) درباره یاد مرگ
 

امام صادق علیه السلام:

به یاد آن ساعتی باش که بندبند تو در قبر از هم جدا می‌شوند و دوستانت بعد از به خاک سپردن از سر خاکت برمی‌گردند. این تذکر، تو را از هم و غم روزگارت تسلّی می‌دهد.

متن حدیث:

امام جعفرصادق علیه‌السلام:

اُذکُر تَقطُّعَ اَوصالِکَ فی‌قَبرِکَ وَ رُجوعَ أحبّائِک عَنکَ اِذا دَفَنوکَ فی حُفِرَتِکَ… فَاِنَّ ذلِکَ یُسلّی عَنْکَ ما أَنتَ فیه.

‌"المحجّة‌البیضاء، ج ٨، ص ٢٤١”

 نظر دهید »

هفته درختکاری

12 اسفند 1397 توسط سليمي بني

انسان از وقتی‌که آفریده شد همواره به طبیعت نیازمند بوده هست و خواهد بود. نیازهای اولیه انسان هوا، آب، غذاست که همه این‌ها را از طبیعت به دست می‌آورد. وقتی واژه‌ی  طبیعت را می‌شنویم اولین چیزی که به ذهنمان می‌رسد سرسبزی است.

اما اگر بدانیم که درختان علاوه بر سرسبزی و زیبایی از اهمیت فراوانی در زندگی ما برخوردار هستند شاید در کاشت و داشت و برداشت گیاهان و درختان دقت بیشتری به عمل‌آوریم.

دف از یادآوری فواید درخت این است که ما به یک درخت به‌عنوان یک موجود زنده که همه حیات و زندگی جانداران به این موجود نازنین و دوست‌داشتنی وابسته است. نگاه کنیم چرخه اکوسیستم که درگذشته در کتاب‌های درسی برای ما رسم می‌کردند دایره‌ای شکل بود که از کاشتن یک‌دانه شروع می‌شد. سپس دانه سبز شده و به گیاه یا درخت تبدیل می‌شد. سپس حیوانی آن گیاه یا میوه یا برگ درخت را می‌خورد و بعدازآن نوبت انسان بود که از فواید آن حیوان بهره‌مند شود. و در مرحله آخر انسان پس از مرگ و بازگشت به درون خاک، مجدداً تصویر گیاهی که از خاک بیرون زده بود. و این چرخه تا همیشه ادامه خواهد داشت. اجزای بدن انسان‌ها و حیوانات که به زمین برمی‌گردند. در چرخه طبیعت همواره از طریق گیاهان در حال گردش و جابه‌جایی هستند.

درختان فواید بسیار زیادی دارند ازجمله تولید اکسیژن، تولید میوه، جلوگیری از فرسایش خاک و جلوگیری از وقوع سیلاب در مناطقی که رودخانه‌های پر آب قرار دارند را به عهده‌دارند. درختان محل زندگی پرندگان و حیوانات هستند. علاوه بر این درختان به شهرها و جاده‌ها زیبایی می‌بخشند، باعث کاهش آلودگی هوا می‌شوند، و تأثیر زیادی برافزایش شادابی و نشاط در زندگی انسان دارند.

در هفته درختکاری اقدام به کاشت نهال در اطراف شهر  کنید و در طول سال در جهت آبیاری و نگهداری از درختان کاشته شده اقدامات لازم را انجام دهید. امید به اینکه درخت تنومندی که باهمت انسانی بنیان نهاده شده است روزبه‌روز ریشه بدواند و محکم و قدرتمند سایه‌ای از مهر و آگاهی بر همه انسان‌هایی که دست نیاز برای رهایی به سویش دراز می‌کنند بیافکند.
به امید آن روز  «آمین»

 


نویسنده: همسفر طاهره لژیون خانم فریده (لژیون سوم)

 نظر دهید »

14 تا 21 اسفند ماه هر سال :هفته احسان و نیکوکاری

12 اسفند 1397 توسط سليمي بني

کمک به نیازمندان به طور قطع اجر و پاداش بزرگی نزد خداوند دارد و بی تردید شادی و رضایت فقیران و تنگدستان، رضایت خداوند و وسعت رزق و روزی را بدنبال دارد.
14 تا 21 اسفند ماه هر سال به عنوان هفته احسان و نیکوکاری نام گرفته که فرصتی مناسب برای دستگیری و دلجویی از محرومان و نیازمندان به ویژه دانش آموزان است پس بیاییم شادی هایمان را تقسیم کنیم و همان طور که به فکر فرزندان خود هستیم این شب عیدی به یاد بچه های نیازمند نیز باشیم.

** کمک به نیازمندان با هدف توانمندسازی
امداد رسانی و حمایت از افراد و خانواده های نیازمند با تاکید بر حفظ کیان خانواده و کرامت و عزت نفس آنان و شناسایی نیازمندان و کوشش برای رفع فقر آنان از اهداف نظام اسلامی بوده که این کار برعهده کمیته امداد گذاشته شده است.
کمیته امداد به عنوان مولود مبارک انقلاب اسلامی، 14 اسفند سال 1357 به فرمان امام خمینی (ره) و با هدف حمایت از قشرهای ضعیف جامعه و به تعبیر بنیانگذار انقلاب، بر اساس اندیشه و آموزه های دینی و فقهی شکل گرفت.
شناسایی نیازمندان و کوشش برای رفع فقر آنان، تکمیل و توسعه پوشش حمایتی زنان و کودکان بی سرپرست و یا با سرپرست ناتوان، سالمندان و از کار افتادگان نیازمند به عنوان اولویت نخست از مهم ترین سیاست های حاکم بر فعالیت این نهاد حمایتی در طول سال های انقلاب بوده است.
این نهاد   هر سال در روزهای پایانی سال و در آستانه سال نو، برای کمک به نیازمندان در هفته احسان و نیکوکاری اقدام به برپایی جشن نیکوکاری می کند .

 نظر دهید »

14 تا 21 اسفند ماه هر سال :هفته احسان و نیکوکاری

12 اسفند 1397 توسط سليمي بني

کمک به نیازمندان به طور قطع اجر و پاداش بزرگی نزد خداوند دارد و بی تردید شادی و رضایت فقیران و تنگدستان، رضایت خداوند و وسعت رزق و روزی را بدنبال دارد.
14 تا 21 اسفند ماه هر سال به عنوان هفته احسان و نیکوکاری نام گرفته که فرصتی مناسب برای دستگیری و دلجویی از محرومان و نیازمندان به ویژه دانش آموزان است پس بیاییم شادی هایمان را تقسیم کنیم و همان طور که به فکر فرزندان خود هستیم این شب عیدی به یاد بچه های نیازمند نیز باشیم.

** کمک به نیازمندان با هدف توانمندسازی
امداد رسانی و حمایت از افراد و خانواده های نیازمند با تاکید بر حفظ کیان خانواده و کرامت و عزت نفس آنان و شناسایی نیازمندان و کوشش برای رفع فقر آنان از اهداف نظام اسلامی بوده که این کار برعهده کمیته امداد گذاشته شده است.
کمیته امداد به عنوان مولود مبارک انقلاب اسلامی، 14 اسفند سال 1357 به فرمان امام خمینی (ره) و با هدف حمایت از قشرهای ضعیف جامعه و به تعبیر بنیانگذار انقلاب، بر اساس اندیشه و آموزه های دینی و فقهی شکل گرفت.
شناسایی نیازمندان و کوشش برای رفع فقر آنان، تکمیل و توسعه پوشش حمایتی زنان و کودکان بی سرپرست و یا با سرپرست ناتوان، سالمندان و از کار افتادگان نیازمند به عنوان اولویت نخست از مهم ترین سیاست های حاکم بر فعالیت این نهاد حمایتی در طول سال های انقلاب بوده است.
این نهاد   هر سال در روزهای پایانی سال و در آستانه سال نو، برای کمک به نیازمندان در هفته احسان و نیکوکاری اقدام به برپایی جشن نیکوکاری می کند .

 نظر دهید »

چکیده ای از حالات سكينه خاتون

21 آبان 1397 توسط سليمي بني

دوست دارم چکیده ای از حالات سكينه خاتون، مطالبی به عرض عزیزان برسانم كه با مطالعه اين مطالب در حالات آن بانوى بزرگوار، به شخصيت و مقام علمى و عالى او پى خواهيد برد.

                                         ولادت و نام‏

در مورد تاريخ ولادت اين بانوي بزرگوار سخني به ميان نيامده است منتهي با برخي قرائن مورخين حدود سال 50 ق. را هنگام تولد ايشان مي دادند. به عنوان نمونه امام حسين عليه السّلام خطاب به وي فرمود:» تو بهترين بانواني! «لذا در مي يابيم كه وي در كربلا بانويي رشيده بوده و بين ده تا سيزده سال، سن داشته است.

درباره نام اصلي ايشان نيز ميان تاريخ نويسان اختلاف نظر است. آمنه، اميمه و امينه از جمله نامهايي است كه گفته اند و برخي گزارشها نشان مي دهد كه اين امر در همان دوره نيز مورد اختلاف بوده است، اما آنچه همه بر آن اتفاق دارند اين است كه سكينه لقبي بوده كه به حضرت سكينه داده شده است. برخي گفته اند اين لقب را مادرش رباب براي او برگزيد. او فرزند امام حسين عليه السلام و رباب است.

                                      رباب مادر سكينه‏

مادرش رباب دختر امرء القيس بن عدى است كه رئيس بكر بن وائل بود در روز جنگ‏ (ملح‏ ) در دوران جاهليت، نصرانى بود و در زمان عمر بن الخطاب مسلمان شد و هنوز نمازى نخوانده بود كه عمر به او ولايت ناحيه‏ اى داد نخستين روزي كه امري‏ءالقيس بن عدي، رئيس قبيله بكر بن وائل اسلام آورد اميرالمؤمنين علي عليه‏السّلام دو فرزندش حسن و حسين عليهماالسّلام را نزد وي برد و فرمود:» يا عم؛ من علي بن ابي‏طالب پسر عمو و داماد رسول خدا هستم و اين دو نيز فرزندزادگان اويند. ما ميل داريم كه با تو پيوند خويشاوندي برقرار كنيم.

امري‏ءالقيس در پاسخ گفت: ياعلي، من سه دختر دارم. نخست «محيات» كه او را به تو تزويج مي‏كنم و ديگر «سلمى» كه وي را به نكاح حسن در مي‏آورم و بعد «رباب» كه او را با پيوند با حسين خرسند مي‏سازم.از پيوند امام حسين عليه السلام با رباب، «آن بانوي جليل‏ القدر» حضرت سكينه خاتون به دنيا آمد، و نام مادر گرامي رسول خدا صلي الله عليه و آله حضرت آمنه عليهاالسّلام را بر او نهادند.


( امري‏ء و القيس از شعرا و اديبان بي‏نظير عصر جاهليت بود كه سروده‏ هايش سال‏ها در زمرة معلقات سبعه بر ديوارهاي كعبه آويخته مي‏شد. وي نصراني بود و در عهد عمر بن خطاب اسلام آورد).

سكينه و عبدالله كه در كتب مقاتل از آن به نام علي اصغر عليه السّلام ياد مي شود هر دو از رباب بودند.

رباب بانويي باشخصيت و بزرگوار بود. درباره شخصيت اين بانو و جايگاهي كه در نگاه امام حسين عليه السّلام داشت همين بس كه آن حضرت علاقه و احترام خويش به رباب و نيز سكينه دختر او را اين گونه بيان مي كند: به جان تو سوگند من خانه اي را دوست دارم كه در آن سكينه و رباب باشند. آن دو را دوست دارم و همه مالم را براي آنان بذل مي كنم و هيچ ملامتگري نيز حق سرزنش مرا ندارد.

رباب كه در كربلا نيز حضور داشت و پس از شهادت حسين عليه السّلام با كس ديگري ازدواج نكرد و گفته اند حتي زير سقف نيز جاي نگرفت تا آنكه پس از يك سال، غم جانكاه اين مصيبت، او را از پاي در آورد و در مدينه درگذشت.

هشام گويد: رباب از بهترين و فاضل‏ترين زنان بود و پس از شهادت امام حسين عليه السّلام او را خواستگارى كردند، گفت: پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پدر شوهرى نخواهم، و در روايت است كه رباب اين مرثيه را براى امام حسين عليه السّلام گفته است:

آن كه نورى بود پرتوخيز، اندر كربلا كشته شد بى دفن و عريان افتاده سر جدا سبط پيغمبر خدايت نيك پاداشى دهد از من و ميزانت از خسران و كم بودى رهد كوه سختى بودى و من در پناهت بى گزند بر سر ما سرورى با مهر و دين و ارجمند كى يتيمان و گدايان را نوازد بعد تو؟ كى به مسكينان دهد مأوى و زر مانند تو؟

من نمى‏ جويم به حق صهرى ديگر بعد از شما تا به زير خاك و شن پنهان شوم بى اقربا.

در وقايع مجلس عبيداللَّه بن زياد گفته شده كه: سر مقدّس را برداشت و اين شعر را سرود: وا حسينا فلا نسيت حسينا … الخ.

جزرى گفته: همراه حسين، زوجه‏ اش رباب دختر امرء القيس بود و او مادر سكينه است و با اهل حرم او را به شام بردند و به مدينه برگشت، اشراف قريش خواستگار او شدند و گفت: پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پدر شوهرى نخواهم؛ و يك سال ماند و زير سقف خانه نرفت تا كاهيده شد و از غصّه مرد، و گفته‏ اند كه يك سال بالاى قبر آن حضرت ماند و به مدينه آمد و از غم مرد.[1]

حضرت سكينه در دامان اين پدر و مادر رشد كرد و در اين محيط معنوي در كنار عمه بزرگوار خود زينب و برادر عزيزش امام سجاد عليهما السلام به درجات عالي رسيد. اين محيط مساعد در شكل گيري شخصيت انساني و اجتماعي و الهي او تأثيري ديگر داشت. او شاهد ماجراهاي غمبار كربلا بود و به قراري كه سيد

                              سکینه در حادثه کربلا

سكينه در حادثه كربلا همراه پدرش امام حسين عليه السلام حضور داشت و شاهد شهادت ايشان بوده و پيكرش را در آغوش كشيده است. ايشان با اسرا و سرهاى شهيدان به كوفه و سپس به شام برده شد و بعد با برادرش امام زين العابدين عليه السلام به مدينه بازگشت. و روايت شده هنگامى كه زنان اهل بيت بر يزيد وارد شدند او به رباب گفت: ام سكينه تويى كه حسين درباره تو و دخترت گفت: به جانت قسم خانه اى كه در آن سكينه و رباب هستند دوست مى دارم؟ او پاسخ داده آرى.

سيد ابن طاوس نوشته است سكينه پس از شهادت پدرش و احتمالًا در غروب عاشورا جسد پاره پاره پدر را در بغل گرفت.

خانم سكينه عليهاالسلام پس از بازگشت از اسارت، در خانه امام سجاد عليه السلام زندگي مي كرد؛ خانه اي كه صاحب آن براي گريه بر سيدالشهدا روز و شب نمي شناخت. زماني كه از امام مي خواستند كمتر بگريد تا چشمانش آسيب نبيند، مي فرمود: چگونه نگريم در حالي كه ديدم خواهران و عمه هايم در عصر عاشورا از اين خيمه به آن خيمه مي دوند؟! در چنين فضايي بود كه او آموخت چگونه بايستي راه و پيام امام حسين عليه السلام را تبليغ كند.

در واقع سكينه در خانداني بزرگ كه خداوند مقامشان را رفعت بخشيده بود، رشد نمود. تمسّك به راه مستقيم الهي و تبعيّت از احكام حيات بخش قرآن، او را به كمال انسانيّت رسانيد و سبب شد هم طراز عقيله بني هاشم، زينب كبري عليها السلام از پيام آوران كربلا گردد؛ به طوري كه دشمنان به شخصيّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بيت عليهم السلام به وجودش مفتخر.

اخلاق نيك و خصال پسنديده اين بانوي نمونه، وي را در نظر پدر كه مربّي صالح و كاملي بود، عزيز نمود و چون ستاره اي فروزان در آسمان خاندان امام درخشيد و همه را شيفته رفتار شايسته خود كرد. امام حسين عليه السلام كه آگاه به ضمير انسان ها و معيار سنجش اعمال است، سكينه را با زيباترين لقب، يعني «خيرة النّساء» خواند و با عنايتي خاص مقام و منزلت وي را در مواقف بسيار، بر ديگران آشكار نمود.

دلبستگي و مهر امام نسبت به سكينه، در آخرين خداحافظي از خيمه ها، قابل توجّه و تأمّل است. وقتي آن حضرت نزديك خيمه ها رسيد، فرمود: «اي زينب! اي امّ كلثوم! اي سكينه! عليكنّ منّي السّلام.»

چون اهل بيت صدايش را شنيدند، براي وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان سكينه به پدر، عنان اختيار را از كفش ربود، دست هايش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آيا تن به مرگ داده اي كه اين گونه خدا حافظي مي كني؟ ما، بعد از تو به چه كسي پناهنده شويم؟

سخنان عاطفه برانگيز دختر، بر قلب پدر، سنگين آمد و از بي تابي فرزندش گريست و فرمود: «اي نور ديده ام! چگونه تسليم مرگ نشود كسي كه يار و ياوري ندارد؟»

صحبت هاي امام براي سكينه كه بوي فراق و تنهايي مي داد، او را از جمع حاضر جدا كرد و در حالي كه آرام آرام مي گريست، به گوشه خيمه رفت! شايد قصدش اين بود كه قلب پدر را بيش از اين غصّه دار نكند. امام حسين عليه السلام با مشاهده اين وضع از اسب فرود آمد و سكينه را نزد خويش خواند و او را به سينه‏ چسباند و اشك هايش را پاك نمود و فرمود: «اي سكينه! بدان كه بعد از من گريه زيادي در پيش خواهي داشت؛ اما تا هنگامي كه جان در بدن دارم، با اين اشكِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان كه كشته شدم، تو كه بهترين زنان هستي، سزاوارترين فرد به گريستن بر مني!»

لفظ جمع در اينجا، بيانگر اين است كه سكينه جزء بانواني است كه دليلي واضح بر بالابودن مقامشان وجود دارد، مانند حضرت زهرا عليها السلام و زينب عليها السلام.    

                             سكينه در كاروان كربلا

سكينه بلاياي سنگين روز عاشورا را با دلي استوار و اراده اي پولادين تحمّل نمود. اين توان، برخاسته از باطن پاك و توجّه كامل او به ذات احديّت بود، همان گونه كه امام حسين عليه السلام درباره اش فرموده: «دخترم، دائم محو جمال الهي است.» مطمئنّاً اگر امام بردباري او را محك نزده بود و به درجه ايمانش واقف نبود، او را همراه خويش به سفري پرحادثه نمي برد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دينش دستخوش دگرگوني گردد. سكينه به مرتبه اي از يقين و رضاي الهي رسيده بود كه كشته شدن پدر و برادرها و عموها را ديد، اما لب به شكايت نگشود و آن مصائب را لطف الهي دانست.

وي نظاره گر وقايع عاشورا بود. او نداي كمك خواهي پدرش را كه مظلومانه يار و ياور مي طلبيد، شنيد و با تمام وجود، درد بي كسي مادر، خواهر، عمّه ها و زنان را چشيد و با اينكه در اوان جواني بود، سرپرستي دختران كوچكتر از خود را به عهده گرفت و به دلداري آنها پرداخت. با آنكه عطش تا عمق وجودش پنجه افكنده بود، دليرانه مقاومت كرد و از بي آبي، شكوه ننمود.  


او پس از شهادت حضرت علي اكبر عليه السلام بالينش حاضر شد و با سوز دل، نوحه سرايي كرد و زماني كه پدرش عمود خيمه عباس عليه السلام را كشيد، داغ سنگين اين مصيبت را در خود مخفي نگه داشت تا دشمن خيال نكند فرزندان حسين عليه السلام مرعوب شده و شكيبايي را از دست داده اند. او به خدا دل بسته بود، با صبر قرين بود و از راه مستقيم الهي خارج نشد.

سكينه از اوّلين افرادي است كه از شهادت امام مطّلع گرديد. وقتي اسب بي صاحب امام، با زين واژگون و شيهه زنان به سوي خيمه آمد، او به استقبالش رفت و با زبان حال، احوال پدر را جويا شد. او به اين فكر مي كرد كه: آيا لحظه آخر به امام آب دادند يا خير؟ بغضِ فروخورده اش يكباره به خروش تبديل شد و فرياد برآورد كه: واقتيلاه! واابتاه! واحسيناه! واحسناه! و واغربتاه!

زماني كه دشمن، او و ديگر زنان را به قتلگاه برد تا از كنار كشتگان عبور دهد، او ناگهان بر پيكر خونين پدر افتاد و او را به آغوش گرفت و طوري گريست كه دوست و دشمن گريان شدند. عمر بن سعد فرمان داد با زور و تهديد دختر امام حسين عليه السلام را از بدن پدر جدا نموده و همراه بقيه مصيبت ديدگان به اسارت برند.

ايشان با اسرا و سرهاى شهيدان به كوفه و سپس به شام برده شد و بعد با برادرش امام زين العابدين عليه السلام به مدينه بازگشت.


                                      تبليغ در اسارت‏

حفظ ارزش هاي ديني، جزء اهداف مقدّس رهبران الهي است. آنها در نشر آيين محمّدي به اقتضاء زمان و مكان كوشيده اند. فرزندان اهل بيت عليهم السلام نيز چون اجداد خويش با پيش گرفتن روش صحيح در ميدان رويارويي حقّ و باطل، دشمن را رسوا نموده و با پاسداري از خون شهيدان، هدف مقدّس آنها را زنده نگه داشته اند.

دختر امام حسين عليه السلام مي دانست پدر بزرگوارش به خاطر امر به معروف و نهي از منكر و مبارزه با بدعت ها و انحرافات ديني و اجتماعي قيام نموده، بنابراين ديدن سر بريده امام بر نيزه، او را نگران نساخت؛ اما وقتي چشم نامحرمان به ساحت مقدّس اهل حرم افتاد، كوشيد از آن نگاه ها در امان بماند.

سهل بن ساعد انصاري- از اصحاب پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم- در چگونگي ورود اهل بيت عليهم السلام به شام مي گويد:

من قصد رفتن به بيت المقدّس را داشتم. چون نزديك شام رسيدم، ديدم مردم، شهر را آذين بسته و به جشن و سرور پرداخته اند. سؤال كردم: آيا براي شاميان عيدي هست كه من اطلاع ندارم؟ پاسخ شنيدم: اي پيرمرد! از بيابان آمدي؟ گفتم:

من سهل بن ساعدي هستم و رسول خدا را ديده ام. گفتند: عجب است كه آسمان، خون نمي بارد و زمين، اهلش را فرو نمي برد! گفتم: مگر چه شده؟ گفتند: اين، سر حسين است كه از عراق هديه آورده اند! جلوتر رفتم، پرچم هايي ديدم كه در بين آنها سري بر نيزه است. او شبيه ترين افراد به پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم بود و پشت سر آن، بانواني بر شتراني بي پوشش سوار بودند. نزديك تر رفتم. از نخستين زن پرسيدم: كيستي؟ گفت: من سكينه، دختر حسينم. گفتم: من سهل ساعدي از اصحاب جدّت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم هستم، اگر حاجتي داري برآورم! فرمود: به حامل سر بگو جلوتر رود تا مردم به تماشاي آن بپردازند و چشمانشان به حرم پيامبر نيفتد! سهل مي گويد: من نزد آن نيزه دار رفتم و مبلغي به او دادم و گفتم: سر را جلوتر از زنان ببر. و او پذيرفت.       ( نفس المهموم، ص 205).

آري، همچنان كه جدّه اش حضرت زهرا عليها السلام تا لحظه هاي آخر زندگي به پاسداري از فرامين الهي كوشيد و در نظر هيچ نامحرمي ظاهر نشد، او نيز در بحراني ترين لحظات حيات، تابع دستورات الهي بود؛ گرچه حوادث آن روزها كافي بود تاكوه را از هم بپاشد و زمين و آسمان را درهم كوبد.

اسيران آل رسول را در حالي كه به ريسمان بسته شده بودند و از ميان جمعيت عبور مي دادند، وارد مجلس يزيد كردند. جفاكاران شام كه از بزرگي، شكوه و ابّهت آنها در شگفت مانده بودند، پرسيدند: شما چه كساني هستيد؟ سكينه فرمود: ما اسيران، از خاندان محمّد صلي الله عليه وآله وسلم هستيم![2]

تبليغ روشنگرانه، با بيان موجز و مختصر جهت بيداري خفتگان در غفلت، از رسالت هاي مهمّ بازماندگان واقعه عاشورا بود. دختر امام حسين عليه السلام با سخن كوتاه «ما اسيران آل محمّديم»، مردمِ مسخ شده از تبليغات پوچ و پرهياهوي يزيد را به تفكّر واداشت كه: اگر اينها آل محمّدند، چرا اسير شده اند؟ بنابراين، يزيد در مواقف مختلف با اقدامات سنجيده و درستِ وابستگان امام عليه السلام رسوا مي شد و جوانه هاي هوشياري در دلها و افكار مردم شام روييدن آغاز مي كرد.

حضرت سكينه علاوه بر بيدارگري هاي غير مستقيم، در برابر ديد همگان مقابل ظالمان مي ايستاد. وي وقتي سر بريده فرزند زهرا عليها السلام را مقابل يزيد مشاهده كرد كه او با جسارت بدان هتاكي مي كند و شعر پيروزي مي سرايد، فرياد برآورد و گفت:

به خدا، سخت دل تر از يزيد نديدم و كافر و مشركي بدتر و جفاكارتر از او نيست.   

آنگاه كه يزيد در مورد پدرش گفت: حسين، حق را منكر شد و قطع رحم نمود و در رياست و رهبري با من ستيز كرد. در پاسخش فرمود: اي يزيد! از كشتن پدرم خوشحال نباش! او مطيع خدا و رسول بود و دعوت حق را اجابت كرد و به سعادتِ شهادت نائل آمد! ولي روزي خواهد آمد كه تو را بازخواست مي كنند، خود را براي پاسخگويي آماده كن! ولي تو چگونه مي تواني‏ پاسخ دهي؟ (منتخب، طريحي، ص 457).

دختر امام حسين عليه السلام دريافته بود كه ستمگران يزيدي و ناسپاسان كوفي براي اسيران حُرمتي قائل نيستند و يزيد ظالم به جز انتقام گيري از امام و ذرّيه اش هدفي ندارد. مصيبت دشت نينوا و شهادت پدر و برادرها عواطف وي را تحت تأثير قرار داد؛ به ويژه زماني كه يزيد ملعون بر لب و دندان امام چوب زد و با آن ضربه ها، روح و روان ريحانه بتول را جريحه دار نمود. او به ناچار همراه خواهرش (فاطمه) به دامن عمّه شان زينب پناهنده شده و گفتند:

«يا عمّتاه انّ يزيداً أيَنْكِتُ ثنايا ابينا بقضيبه؛ عمّه جان! يزيد با چوبدستي دندان هاي پدرمان را مي زند.»

و اين استمدادطلبي، حكايت از اين دارد تا عمّه نگذارد او چنين كند! نفس فاطمي و علوي، دختر علي عليه السلام آنها را به آرامش دعوت نمود و غيورانه در مقابل يزيد ايستاد و فرمود: آيا چوب مي زني؟ دستت بشكند! اين سر و صورت از چهره هايي است كه سال هاي طولاني براي خدا سجده كرده است -

                                   رؤياي حضرت‏

حضرت سكينه عليها السلام مي گويد:

در يكي از شب ها كه در شام بودم، خوابي ديدم طولاني. در آخر آن خواب، زني را مشاهده كردم كه دست بر سر نهاده و نالان است. پرسيدم: اين بانو كيست؟ گفتند:

فاطمه دختر محمّد رسول خدا و مادرِ پدر تو است! گفتم: به خدا، نزد او مي روم و از آنچه با ما كردند، به وي شكايت مي كنم. پس نزد او رفته، مقابلش ايستادم و گريستم و گفتم: مادرجان! حقّ ما را منكر شدند، جمع ما را از هم جدا كردند و حُرمت ما را نگه نداشتند! مادرجان! به خدا، پدرم حسين را كشتند!

پس آن بانو به من فرمود: سكينه جان! ديگر سخن مگو كه دلم را سخت لرزاندي و قلبم را پاره كردي! اين پيراهن پدر تو است، آن را نگه داشته ام تا زماني كه خدا را ملاقات كنم! 


                             بازگشت به كربلا و مدينه‏

اوضاع و احوال اجتماعي با سخنراني ها و بيدارگري هاي اهل بيت عليهم السلام تغيير يافت؛ يزيد سمبل جنايت و غاصب حقّ امام شناخته شد و مورد نكوهش و لعن مردم واقع گرديد. ماندن اسيران در شام، سبب سرنگوني حكومت ظالمانه يزيد مي شد و آبروي بني اميه را بيش از پيش، از بين مي برد؛ بنابراين يزيد تصميم گرفت هرچه زودتر مقدّمات بازگشت خاندان امام عليه السلام را به مدينه فراهم كند.

سكينه، همراه با ديگر اسيران به سوي مدينه رهسپار شد. وقتي كاروان اسيران به عراق رسيدند، از راهنما خواستند از كربلا برود تا آنها به زيارت عزيزانشان بپردازند.

در مدّت سه شبانه روز كه اهل بيت عليهم السلام در كربلا بودند، روز و شب به نوحه خواني مي گذشت و گريه و زاري مي كردند و از كنار قبري به كنار قبري ديگر مي رفتند.[3]

هنگام ترك آن سرزمين، سكينه بسيار گريست و بانوان را به وداع با مرقد شريف امام فراخواند و چنين نوحه سرايي كرد:

اي كربلا! با تو در مورد پيكري وداع مي كنيم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شد! اي كربلا! ما همراه امينمان (امام سجّاد عليه السلام) با تو وداع مي كنيم، در مورد حسيني كه روح پيامبر و روح وصيّ او حضرت علي عليه السلام بود.[4]

اي كربلا! با تو در مورد پيكري وداع مي كنيم كه بدون غسل و كفن در اين مكان دفن شد!

وقتي سكينه عليها السلام به مدينه رسيد، همراه زنان بني هاشم جامه سياه پوشيد و مجلس عزا برپا نمود و با نقل حادثه خونين كربلا از نهضت جاوداني امام حسين عليه السلام دفاع كرد. مجالس وعظ و سخنراني او موجب بيداري وجدان هاي به خواب رفته و شناخت راه سعادت براي انسان هاي مشتاقِ هدايت شد. دختر امام حسين عليه السلام همراه مادرش رباب، عمّه ها و ديگر بانوان، مورد توجّه مردم مدينه بود. مشكلات مردم به دست آنها حل مي گرديد و خوشه چيني از خرمن سبز تعاليم حسيني و مكتب رهايي بخش اسلام به وسيله آنها براي مردم محقّق مي شد.

گذران روزها، ماه ها و سال ها، خاطره سوزناك كربلا را از ذهن مسافران اين سفر پربلا پاك نكرد. زنان هاشمي جلسات عزاداري را قطع نكردند و با حزن و اندوه، آن روزها را به ياد مي آوردند. امام صادق عليه السلام فرمود:

هيچ بانوي هاشمي، سرمه به چشم نكشيد و خضاب نساخت و از خانه هيچ فرد بني هاشم تا پنج سال دودي بلند نشد تا اينكه عبيدالله بن زياد به هلاكت رسيد.[5] خانم سكينه عليها السلام در خانه امام سجّاد عليه السلام زندگي مي كرد؛ خانه اي كه صاحب آن براي گريه بر «سيّدالشّهدا» روز و شب نمي شناخت. زماني كه از امام مي خواستند كمتر بگريد تا چشمانش آسيب نبيند، مي فرمود:

چگونه نگريم در حالي كه ديدم خواهران و عمّه هايم در عصر عاشورا از اين خيمه به آن خيمه مي دوند؟!

به اين ترتيب، حضرت سكينه عليها السلام در مدّت عمرش در شهر پيامبر و در منزل برادرش، امام سجّاد عليه السلام زندگي كرد و به ترويج و نشر راه امام حسين عليه السلام پرداخت.

 


                                 شخصيت علمى و اخلاقى‏

حضرت سكينه عليهاالسّلام طبعى لطيف داشت و يكي از خصوصيات بارز ايشان تسلط به ادبيات و اشعار عرب بوده است و خود نيز اشعار فصيح و بليغي مي سرود. خبرگي او به شعر تا آنجا بود كه شعرا سروده هاي خويش را براي داوري نزد او مي آوردند تا قضاوت كند كه كدام يك برتر است و به قضاوت او نيز رضايت مي دادند.

در مورد عبادت و مقام معنوي حضرت سكينه عليهاالسّلام امام حسين عليه السلام فرمود: «و اما سكينه فغالب عليها الاستغراق مع الله فلا تصلح لرجل» اما سكينه آن چيزي كه بر او غلبه دارد اشتغال كامل با خداوند است، لذا مناسب هيچ مردي نيست.

 دختر امام حسين عليه السلام از شجاعتي قابل تحسين برخوردار بود. وي در برابر ظالمان سكوت نمي كرد و به انجام تكاليف الهي همت مي گمارد. او از هياهوي تبليغاتي هراسي به دل راه نمي داد و با صلابت فاطمي دشمن را خوار و رسوا مي نمود، با دليل و منطق سخن مي گفت و حقانيت خويش را به اثبات مي رساند. وي وقتي سر بريده فرزند زهرا عليهاالسلام را مقابل يزيد مشاهده كرد كه او با جسارت بدان هتاكي مي كند و شعر پيروزي مي سرايد، فرياد برآورد و گفت: به خدا، سخت دل تر از يزيد نديدم و كافر و مشركي بدتر و جفاكارتر از او نيست.

بر اساس روايات او صاحب روشى پاكيزه و انديشه اى كامل در زندگي، و در زيبايى و ادب و كرامت و سخاوت مندى داراى منزلتى بزرگ بود.

علامه مجلسى در باره كمك او به مستمندان روايت كرده است، هنگامى كه‏ على بن الحسين عليهما السلام قصد حج كرده بود، خواهرش سكينه هزار درهم به ايشان داد تا به حومه حره برده و ميان مساكين توزيع كند.

از ايشان در كتب روايي شيعه احاديثي نقل شده است و ايشان را به عنوان راوي حديث نام برده اند.

                                     ازدواج‏

ازدواج اين بانوي بزرگوار نيز در تاريخ مبهم است، اما آنچه از نظر برخی پژوهشگران شيعه مورد پذيرش است ازدواج سكينه عليه السلام با پسر عمويش عبدالله بن حسن عليه السلام است. البته ازدواج با مصعب بن زبير از نظر سياسى نيز در تاريخ مطرح است و در نگاه خانم بنت الشاطي از نظر شيعه پذيرفته شده است و نه بيش از آن.

                                           وفات‏

حضرت سكينه عليها السّلام سيدة النساء عصر خويش بود و روز پنج‏شنبه، پنجم ماه ربيع‏ الاول سال 117 ه‏د ق در مدينه وفات كرد.[6]

ابن خلكان تاريخ دقيق آن را همان پنجشنبه 5 ربيع الاول اين سال نوشته است.

بدين ترتيب سكينه (س) هنگام وفات حدود 67 تا 70 سال سن داشته است. وفات او در مدينه و در زمان حكومت هشام بن عبدالملك در حالي كه خالد بن عبدالملك حاكم مدينه بود اتفاق افتاد.

آرامگاه آن بانوي گرامي در قبرستان بقيع (مدينه) است؛

گويند وي هنگام انجام عمره، در مكّه رحلت كرده است قبر او را در ناحيه زاهر كه در مسير عمره قرار دارد شمرده اند .. و گروهي‏ نيز بر اين باورند كه: آرامگاه او در مقبره باب الصّغير (دمشق) مي باشد، كه هم اكنون زيارتگاه شيعيان مي باشد …[7]

ابو الفرج گويد: مادر امّ اسحاق (

جرباء

) دختر قسامة بن طى بود، او را از بس زيبا بود (جرباء) لقب كرده بودند زيرا هر زن زيبائى هم كه پهلويش بود در برابر او زشت‏

مى‏ نمود، امّ اسحاق پيش از امام حسين عليه السّلام زوجه حسن بن على بن ابى طالب عليه‏السّلام بود و چون وفاتش رسيد، به برادرش امام حسين عليه السّلام گفت:

من از اين زن راضى هستم و چون وفات كردم مبادا از خانه شما برود، پس از عدّه‏ اش او را تزويج كن؛ و چون امام حسن عليه السّلام وفات كرد، امام حسين عليه السّلام او را تزويج كرد، و براى امام حسن عليه السّلام طلحه را زائيده بود كه بى‏ نسل مرد.

در تقريب ابن حجر است كه: فاطمه بنت الحسين ( که از ام  اسحاق برای امام حسین علیه السلام متولد شد) ثقه است و در طبقه چهارم راويان است و پس از سال يكصد هجرى در پيرى وفات كرده. شيخ مفيد) ره (گويد: حسن بن حسن از عمويش امام حسين عليه السّلام يكى از دو دخترش را خواستگارى كرد و امام حسين عليه السّلام فرمود: دخترم فاطمه را كه به مادرم فاطمه بنت رسول اللَّه صلّى الله عليه و آله و سلم شبيه‏تر است به تو مى‏ دهم.

درگذشت سكينه عليهاالسلام در زمان امامت‏ حضرت صادق‏ عليه السلام اتفاق افتاده است.

ابو الفرج اصفهانى گويد: سكينه با دختر عثمان در مجلس ماتمى بودند، دختر عثمان گفت: منم دختر شهيدم، سكينه ساكت بود و مؤذّن گفت: اشهد انّ محمدا رسول اللَّه، سكينه به او فرمود: اين پدر من است يا پدر تو؟! دختر عثمان گفت: من هرگز به شما فخر نكنم. دميرى از «فائق» نقل كرده كه گفته: سكينه دختر امام حسين عليه السّلام نزد مادرش رباب آمد و مى‏ گريست و كودك بود، مادرش گفت: تو را چه مى‏ شود؟ گفت: زنبوركى با نيش كوچكش مرا گزيد.

سبط ابن جوزى از سفيان ثورى روايت كرده كه على بن الحسين مى‏ خواست به سفر حج يا عمره رود و خواهرش سكينه سفر؟ سفرى به بهاى هزار درهم براى او آماده كرد و فرستاد و آن حضرت در ظهر حرّه) همان نزديك مدينه (آن را به فقرا تقسيم كرد.

ابن شهر آشوب در «مناقب» گويد: چون امام حسين عليه السّلام شهيد شد، هفتاد و چند هزار اشرفى مقروض بود و على بن الحسين) عليه السلام (براى وام پدر غمنده بود و خوراك و نوشيدن و خواب در بيشتر اوقات نمى‏ توانست؛ كسى را در خواب ديد كه به او گفت: از دين پدر غم مخور كه خدا به مال نحيس آن را ادا كرده، على عليه السّلام فرمود: در اموال پدر خود مالى به اين نام نمى‏ شناختم، و شب دوم هم همين خواب را ديد و از كسان خود پرسش كرد، يكى از زنان خانواده‏ اش گفت: پدرت بنده‏ اى رومى به نام «نحيس» داشت كه در «ذى خشب» براى او چشمه‏ اى بيرون آورد، حضرت از آن خبر گرفت و به او اطّلاع دادند. چند روز بعد، وليد بن عتبه بن ابى سفيان خدمت حضرت فرستاد و پيغام داد: به من گفته‏ اند پدرت در» ذى خشب «چشمه‏ اى به نام «نحيس» دارد، اگر خواهى بفروشى، من خريدارم، حضرت فرمود: آن را به اداى دين امام حسين عليه السّلام مى‏ فروشم، و مقدار دين را به او تذكّر داد، او هم به همان بهاء آن را گرفت و حقّا به شب شنبه را براى سكينه استثناء كرد.[8]

سكينه خانم مي گويد:  وقتي پيكر پدرم را در آغوش گرفتم، از حلقوم بريده اش اين ندا را شنيدم كه مي گفت:


شيعتي ما ان شربتم ماء عذبٍ فاذكروني او سمعتم بغريبٍ او شهيدٍ فاندبونى‏ [9] شيعيان من! هر زمان كه آب گوارايي نوشيديد، مرا به ياد آوريد و اگر سرگذشت غريب و شهيدي را شنيديد، بر من بگرييد!

يعنى مرا و تشنگى و تشنه به شهادت رسيدن مرا، فراموش ننمائيد امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف هم در ساعت اول ظهورش كه با صداى امامت به تمام پهنه دشت گيتى اعلام خواهد نمود يكى هم مى‏ فرمايد: ألايا اهل عالم قتل جدّى الحسين عطشاناً آگاه شويد اى جهانيان جدّم حسين لب تشنه به شهادت رسيد.

تشنه شهيد شدن آن بزرگوار در كنار درياى فرات مصبتى جانگاه و دلخراشيست كه هيچ وقت نبايد فراموشش كرد.

ألالعنة اللّه على القوم الظالمين و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون.

(منابع )


(1) منتخب، طريحي، ص 457.

[2] - نفس المهموم، ص 206.

[3] - مقتل الحسين( ع)، مقرّم، ص 471.

[4] - معالي السّبطين، ج 2، ص 198.

[5] - بحارالانوار، ج 10، ص 293.

[6] -  سفينة البحار، محدث قمي، ج 4، ص 214.

[7] -  رياحين الشريعه، ج 3، ص 280 و 281.

[8] -  تاريخ يعقوبي، يعقوبي.

[9] - مصباح، كفعمي، ص 376.

(10)  نفثه المصدور، ص 276).


(11)4. لهوف، سيد بن طاووس.

(12)  گلستان سخنوران (شامل 110 مجلس سخنرانى مذهبى)، ج‏2، ص: 735 ببعد.


اسناد و مدارک دیگر

 1 نظر

سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام)، پیرامون قرآن

25 مهر 1397 توسط سليمي بني

سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام)، پیرامون قرآن
1- سفارش به فراگیری قرآن‏ و عمل به آن‏
امام حسن (علیه السلام) فرمود: از کتابهای آسمانی جز قرآن، بقیه تحریف شده و از میان رفته‏ اند، پس آن را راهبر خود قرار دهید و تنها اوست که شما را به راه درست می ‏برد. بهترین مردم کسی است که به احکام قرآن عمل کند، اگر چه آیاتش را از بر ننماید و بدترین مردم کسی است که به قرآن عمل نکند، اگر چه آیاتش را بخواند.
آن امام همام در ادامه از تفسیر به رأی اینگونه نهی می فرماید:
هر کس قرآن را به نظر خود تفسیر نماید و بعد معلوم شود که درست گفته، باز هم خطایی بزرگ مرتکب شده است، زیرا قرآن در روز قیامت حاضر می‏ شود و کسانی را که حلالش را حرام و حرامش را حرام دانسته و به متشابهش ایمان داشته‏ اند، به بهشت می ‏برد و کسانی را که حدودش را تباه نموده و حرامش‏ را حلال و حلالش را حرام دانسته ‏اند، به دوزخ می ‏برد. (إرشاد القلوب دیلمی ج ‏1 ص 79 باب نوزدهم: در قرائت قرآن مجید).
2- شرافت به وسیله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
در یکی از نامه‏ هایی که امام حسن (علیه السلام) پس از فوت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) (در آن وقتی که مردم با آن بزرگوار بیعت کرده بودند) برای معاویه نوشت چنین آمده است:
«بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم از عبد اللَّه حسن بن امیر المؤمنین بسوی معاویة بن صخر. اما بعد:
خدا حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به جهت اینکه برای مردم عالم رحمتی باشد مبعوث کرد، حق به وسیله آن حضرت ظاهر و باطل را برطرف نمود، اهل شرک را به واسطه آن بزرگوار ذلیل و عرب را عموما عزیز کرد هر کسی را که خواست به وسیله آن حضرت شرافت بخشید، چنان که (در آیه 44 سوره زخرف) می فرماید: «وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ/ آن برای ذکر تو و قوم تو می باشد». (کشف الغمة فی معرفة الأئمة ج ‏1 ص 570).
3- آگاهی پیامبر و ائمه علیهم السلام از علوم مخفی
ابن عباس روایت می کند که: امام حسن مجتبی (علیه السلام) به ماده گاوی که قصاب می خواست آن را ذبح کند مرور کرد و فرمود: این گاو به گوساله ماده ‏ای حامله است که سفیدی در میان پیشانی آن است و سر دمش هم سفید می باشد. ما با قصاب به راه افتادیم، وقتی قصاب آن گاو را ذبح نمود دیدیم گوساله ‏اش به همان اوصافی است که امام حسن فرموده بود. ما به آن حضرت گفتیم: آیا نه چنین است که خداوند می فرماید:
«وَ یَعْلَمُ ما فِی الْأَرْحام‏/ خدا آنچه را که در رحم ‏ها می باشد می داند»؟ (لقمان/ 34) پس تو چگونه این مطلب را دانستی؟ فرمود: علوم مخزون و پوشیده و قطعی و مخفی را هیچ ملک مقرب و هیچ پیغمبر مرسلی از آنها اطلاع ندارند مگر محمّد و ذریّه آن حضرت. (بحار الأنوار چاپ بیروت ج ‏43 ص 328 باب 15 معجزات امام حسن (علیه السلام)).
4- شهیدان زنده اند
نجوم از حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) روایت می کند که فرمود: گروهی به حضور حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) آمدند و گفتند:
از آن معجزات و عجائبی که پدرت حضرت امیر (علیه السلام) به ما نشان می داد تو نیز نشان بده! فرمود: اگر از من معجزه ببینید ایمان می آورید؟ گفتند: آری، به خدا قسم که ایمان می اوریم. فرمود: آیا نه چنین است که شما پدرم را می شناسید؟ گفتند: چرا. وقتی امام حسن (علیه السلام) یک گوشه پرده را بالا کرد دیدند حضرت امیر (علیه السلام) در آنجا نشسته است. فرمود: او را می شناسید؟ همگی گفتند:
آری، این امیر المؤمنین (علیه السلام) است. اکنون ما شهادت می دهیم که تو ولی خدا و بعد از آن حضرت امام می باشی. تو پدرت حضرت امیر (علیه السلام) را همان طور به ما نشان دادی که پدرت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را بعد از رحلتش در مسجد قبا به ابو بکر نشان داد.
امام حسن (علیه السلام) فرمود: آیا نشنیده ‏اید که خداوند می فرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُون‏/ آن افرادی را که در راه خدا کشته شده‏ اند مگوئید مرده ‏اند، بلکه زنده ‏اند، ولی شما تشخیص نمی دهید» (بقره/ 154) اکنون که این آیه در باره این گونه افراد که در راه خدا کشته شده ‏اند نازل شده باشد پس در باره ما امامان چه می گوئید؟
گفتند: ایمان آوردیم و تصدیق نمودیم یا ابن رسول اللَّه. ‏(بحار الأنوار چاپ بیروت ج ‏43 ص 328 باب 15 معجزات امام حسن (علیه السلام)).
5- لزوم مودت به آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم
حسن بن زید از پدر خود از جدش نقل کرد که پس از شهادت حضرت علی (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) در ضمن سخنرانی خود فرمود: ما از همان خانواده ‏ای هستیم که محبت و مودت آنها بر هر مسلمانی به صریح این آیه واجب شده: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی‏ وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً/ بگو: از شما [در برابر ابلاغ رسالتم‏] هیچ پاداشی جز مودّت نزدیکان [یعنی اهل بیتم‏] را نمی‏ خواهم. و هر کس کار نیکی کند، بر نیکی ‏اش می ‏افزاییم‏» (شوری/ 23) فرمود: «اقتراف حسنة»، مودت ما خانواده است. (بحار الأنوار چاپ بیروت ج ‏23 ص 251 باب 13).
6- کَفّار و عنید کیست؟
در روایتی فضل می گوید: از امام حسن (علیه السلام) پرسیدم: منظور از کَفّار در آیه «و أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ/ در جهنم بیفکنید هر کافر خود خواه متکبر و لجوجی را» (ق/ 24) کیانند: فرمود: کسی که کافر به جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و سلم باشد.
عرض کردم عنید کیست؟ فرمود: منکر حق علی بن ابی طالب (علیهما السلام). ‏(بحار الأنوار چاپ بیروت ج ‏47 ص 358 باب 11).
7- به چه اندازه به دیگران انفاق و کمک کنیم؟
امام حسن (علیه السلام) در تفسیر آیه «وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً/ و [انفاقشان‏] همواره میان این دو در حدّ اعتدال است» (فرقان/ 67) فرمود: «قوام» یعنی: کار نیک (کمک به دیگران). «عَلَی الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَی الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ/ توانگر به اندازه توانایی خود و تنگدست به اندازه توانایی خود» (بقره/ 236)، همچنین هزینه کردن بر عائله و فراهم آوردن روزی (و امکانات زندگی) ایشان، به قدری که برای خود او و آنان شایسته و مناسب است «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا ما آتاها/ و خداوند هیچ کس را بیش از آنچه به وی داده است مکلّف نمی ‏سازد» (طلاق/7). ‏(کافی چاپ إسلامیه ج‏ ‏‏4 ص 566 باب کراهت اسراف و…).
8- اجر بدون حساب به صبر کنندگان
امام حسن مجتبی (علیه السلام) از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می‏ کند که آن حضرت فرمود: «در بهشت درختی است که به آن درخت ابتلاء می ‏گویند و آن در روز قیامت به اهل بلا و مصیبت داده می ‏شود و هیچ گونه محکمه و میزانی جهت بررسی‏ اعمال آنها تشکیل نمی ‏شود و مانند باران بر آنها ثواب و پاداش فرو می ‏ریزند. سپس امام حسن مجتبی (علیه السلام) این آیه را خواند: «إِنَّما یُوَفَّی الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ/ فقط شکیبایان پاداششان را کامل و بدون حساب دریافت خواهند کرد» (زمر/ 10). (مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد ص 43 باب دوم: در صبر).
‏9- تلافی و جبران هدیه دیگران
در روایتی انس می گوید: کنیزی زر خرید، یک شاخه ریحان به عنوان هدیه برای امام حسن (علیه السلام) آورد و آن بزرگوار او را در راه خدا آزاد ‏نمود.‏ من به آن حضرت گفتم: برای یک شاخه ریحان او را آزاد نمودی؟
فرمود: «وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها/ هر گاه چیزی به شما به عنوان هدیه دادند شما نیکوتر از آن یا همان مقدار را تلافی کنید» (نساء/ 86) جزای نیکوی این زن این بود که او را در راه خدا آزاد نمایم.‏
این اشعار از امام حسن (علیه السلام) است‏:
إِنَّ السَّخَاءَ عَلَی الْعِبَادِ فَرِیضَةٌ لِلَّهِ یُقْرَأُ فِی کِتَابٍ مُحْکَمٍ‏
وَعَدَ الْعِبَادَ الْأَسْخِیَاءَ جِنَانَهُ وَ أَعَدَّ لِلْبُخَلَاءِ نَارَ جَهَنَّمَ‏
مَنْ کَانَ لَا تُنْدِی یَدَاهُ بِنَائِلٍ الرَّاغِبِینَ فَلَیْسَ ذَاکَ بِمُسْلِمٍ.
ترجمه:
بذل و بخشش برای بندگان خدا یک امر لازمی است که در قرآن کریم خوانده می ‏شود.‏
‏خدا بهشت خود را به بندگان بخشنده وعده داده و جهنم را برای افراد بخیل مقرر فرموده است.‏
‏کسی که دستهایش برای بی ‏نوایان بخشنده نباشد او مسلمان نخواهد بود.‏
‏(بحار الأنوار چاپ بیروت ج ‏43 ص 343 باب 15 معجزات امام حسن (علیه السلام)).
‏10- از چه کسانی حاجت خود را بخواهید؟
در روایتی می خوانیم که حسن بن علی (علیهما السلام) فرمود: اگر نیازهایی را درخواست کردید از اهل آن درخواست کنید. پرسیده شد: ای فرزند ‏پیامبر خدا، اهل آن چه کسانی‏ اند؟
امام حسن بن علی (علیهما السلام) فرمود: آنان که خدا در کتابش داستانشان را نقل کرده و ‏از آنان یاد نموده و فرموده است: «إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْباب‏/ تنها صاحبدلان، پند پذیرند» (زمر/ 9) فرمود: آنان خردمندانند. (کافی چاپ ‏إسلامیه ج‏ 1 ص 19 کتاب عقل و الجهل).‏

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 117
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

پاسخ به شبهات عاشورا

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس