هدف خدا از خلقت ما چه بود؟
هيچكس نميخواهد بميرد. كسي هم كه خودكشي ميكند آن شكلِ بودنش را که در آن قرار گرفته نميخواهد، نه اينکه بهکلي بودنش را نخواهد. در واقع او پوچي خودش را نميخواهد.
انسان عبارت است از آنچه بايد بشود. و خداوند به مقام اصلي انسان که همان مرحلهي نهايي اوست نظر دارد، همانطور که ما در ساختن ساختمان به صورت و مرحلهي نهايي آن نظر داريم و نه به زمين و آجر و سيمان، اينها همه مقدّماتاند.
پوچي يعني چيزي را كه مخلوق بايد در مسير کمالِ خود بهدست آورد، نداشته باشد. كسي كه ميخواهد پوچ نشود بايد بندگي داشته باشد.
بعضي از انسانها انرژي زيادي صرف دنيا ميكنند امّا براي بندگيشان اين چنين نيستند، بعد بيحوصله ميشوند و يأس آنها را فرا ميگيرد. ريشه اين امر در آن است كه آنان هدف اصلي را که بندگي خدا است گم کردهاند، همينطور به هر جمعيتي نالان شدهاند، دنبال آخرين مُد بودهاند، وجودشان مضطربِ رسيدن به مقصدي بوده ولي به آنچه ميخواستهاند نرسيدهاند پس دائماً به اين طرف و آن طرف دويدهاند ولي به آنجايي که بايد ميرفتند نرفتند.چون راه را عوضي رفته و نرسيدهاست فکر ميکند اگر تندتر برود ميرسد .
بندگي خدا هم بيشتر تغيير رويکرد است، همين که انسان جهت جان خود را به سوي خداوند قرار دهد و عبادات شرعي را با اين نيت انجام دهد، خود را با انوار الهي روبهرو ميبيند و متوجّه ميشود به اين راحتي به مقصد رسيده، چون هدف نزديک است. گفت:
آنکه عمري در پي او ميدويدم کو به کو
ناگهانش يافتم با دل نشسته روبرو
هدف خدا از خلقت ما چه بود؟
ممكن است كسي اين سؤال را بكند امّا نه از آن جهت كه از زندگي مأيوس شده و به بنبست رسيده است بلكه از آن جهت كه ميخواهد فلسفهي خلقت را بداند و به دنبال اين است که هدف خالق را بشناسد.
در جواب اين سؤال بايد متوجه بود که خداوند خودش هدف است، نه اين که هدف داشته باشد، به اين معني که مخلوقاتِ خود را هدفدار خلق ميکند تا به کمال شايستهشان برسند، ولي خداوند که کمال مطلق است و هدف همهي عالم ميباشد، و ماوراء او کمالي نيست، نميشود هدف داشته باشد. اگر بپرسي؛ «خورشيد نور ميدهد تا چه كند؟» جواب ميشنوي: «چون خورشيد، خورشيد است نور ميدهد!». نور دادن جزء ذات آن است، نه اينکه نور بدهد تا نورانيتر شود.
خدا چون فياض مطلق و دائمالفيض و دائمالْجُود است،همواره در حال فيضدادن است و هرگز تجلياتش منقطع و متوقف نميشود. پس خدا از آن جهت كه خداست خلق ميكند. آيا ميشود خدا- كه فياض مطلق است- فيض خود را نبخشد؟!
قرآن در وصف اين صفتِ خداوند ميفرمايد: «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» يعني همواره خداوند در حال ايجاد است. خورشيد چون خورشيد است دائماً نور ميدهد.
حال با اين مقدمات اگر بپرسند چرا خدا خلق ميكند؟ جواب اين است که چون خدا، خداست! و عين کمال و فيض و جُود است خلق ميکند.
دانستن اين مسائل از آن جهت لازم است که باعث منظمشدن ذهن ميشود و انسان را براي پيمودن راه ارتباط با خدا و آشتي با او آماده ميكند. اگر كسي همّت نمايد و ذهنش را در جواب گويي به سؤالاتش منظم كند و راه رسيدن به جوابهاي خود را درست بپيمايد، خواهد ديد كه در جريان هدايتِ به سوي خدا، چقدر راحت جلو ميرود.
کتاب:
آشتی با خدا از طریق آشتی با خودراستین
استاد_طاهرزاده