محبوب خدا شدن بالاتر از محبّ خدا بودن
محبوب خدا شدن بالاتر از محبّ خدا بودن است. کسی که محبوب خدا شود، دیگر کاری از دستش نسبت به خدا بر نمیآید، مغلوب و مضطر میشود و دست روی دست میگذارد و یکسره خدا به او خدمت میکند و او غرق در شرم و حیا میشود. خداوند وقتی حبیب و محبوب خود یعنی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را آفرید، به او نظر محبّت افکند و او غرق در حیا شد و عرق شرم بر جبینش نشست. از هر یک از آن دانههای عرق، یک پیامبر خلق شد. وقتی پیامبر ما صلّی الله علیه و آله و سلّم محبوب خدا شد و دید هیچ کاری برای خدا از دستش ساخته نیست، محبّتش را متوجّه خلق کرد و همهی آنها را در آغوش محبّت خویش گرفت. خدا هم به او فرمود: قُل اِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونى یُحبِبکم اللهُ: به مردم بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا محبوب خدا شوید. از این راه انسان محبوب خدا میشود. محبوب هر کاری بکند، مجاز است. محب دلش میخواهد محبوبش از جای خود تکان نخورد و خودش دائماً به او خدمت کند.
عشق مَجاز، پل و قنطرهی عشق آخرت است.
عشق مَجازی مؤمن را در دنیا شراب میکند، ولی مدّتی که گذشت، از عشق حقیقی سر در میآورد و سرکه میشود. سرکه خوراک علی علیه السّلام است. سرکه برخلاف شراب، مزاج را خنک میکند.
مادرها که از دست بچّههایشان عصبانی میشدند، آنها را نفرین میکردند و میگفتند: خدا به زمین گرمت بزند. چه زمینی از زمین محبّت گرمتر و چه دعایی از این نفرین بهتر؟
غیر از اشخاص دیوانه، همه عاشقند، منتها عشقشان کم و زیاد دارد. اینکه در هنگام نگاه به چیزها مژه میزنند، یعنی محبوب من این نیست.
در دنیا غیر از دیوانهها، همه عاشقند و چون عاشقِ معتدلند، ولو اغلب عاشق مَجازند؛ امّا همان عشق هم پیش خدا شریف است. اَلمَجازُ قَنطَرَةُ الحَقیقَةِ: مجاز پلی به سوی حقیقت است. نماز هم که میخوانیم، ظاهرش مَجاز است. علم و معرفت، هم جنبهی مَجازی دارد و هم جنبهی حقیقی. غیر از دیوانه کیست که بدون حب راه برود؟ جز دیوانه بقیهی مردم با مَجازشان زندگی میکنند و همان مَجاز را نباید رها کنند. ائمّه علیهم السّلام فرمودند: از ما نیست کسی که دنیا را برای آخرت یا آخرت را برای دنیا رها کند . یعنی طبیعتت را تعطیل نکن و راهت را برو، منتها ملایم راه برو. مَجاز هم از حقیقت سر در میآورد. وقتی هم که شخص برای تأمین مایحتاج زن و بچّهاش کار میکند، برای خداست و خدا او را به راه انداخته است که به زن و بچّهاش رزق بدهد. منتها ای کاش این حقیقت را میدانست و به آن توجّه داشت و در نتیجه شنگول و خوش به دنبال کار میرفت و نمیگفت گرفتار زن و بچّه شدهام.
مصباح الهدی /ص122و123/ مبحث یازدهم /استادمهدی طیّب