اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

جنگ واژه‌ها و اسم‌های اسلامی

08 دی 1396 توسط سليمي بني

جنگ واژه‌ها و اسم‌های اسلامی

اخیراً جنگ واژه‌ها و اسم‌های اسلامی را به راه انداخته‌اند و اسم‌هایی که به تبرک اسلامی بودن بر اولاد خود می‌گذاریم را به بدترین معانی ترجمه می‌کنند. می‌گویند غلام یعنی پسر بچه‌ای که … و حیدر، کلثوم، جعفر … در نهایت کلبعلی و کلبحسین معانی بسیار زشتی دارند! قلب ما به درد آمده، پاسخ چیست؟

 الحمدلله دشمن از هیبت و عظمت اسلام و صلابت و قدرت مسلمان ایرانی دیوانه شده است. در جنگ نرم دستور این است که هر چه می‌توانید بگویید و به بدیهی بودن خطای آشکار یا دروغ مبرهن بودن آن نزد اذهان عمومی نیز کاری نداشته باشید. مهم هجمه است و البته چند نفری هم باور می‌کنند و یا دست کم شبهه می‌کنند و این همان هدفی است که ما [دشمن] تعقیب می‌کنیم.

جنگ واژه‌ها و اسم‌های عربی – اسلامی که در زبان فارسی رایج می‌باشد نیز اخیراً در دستور کار قرار گرفته است و در این جنگ از حربه‌ی سوء استفاده از علاقه‌ی مردم به اسلام – سوء استفاده از عرق ملی ایرانیان – سوء استفاده از عدم آگاهی اذهان عمومی به ادبیات عرب … و در نهایت سوء استفاده از سادگی و زودباوری برخی از مردم بهره‌گیری می‌شود.

اگر کمی به متن ایمیل ارسالی (که به علت طولانی بودن درج نگردید) دقت شود، بی‌سوادی محض و مغرض بودن نویسنده‌ی خودباخته یا خودفروخته (که اغلب بهایی هستند) کاملاً و به وضوح مشخص می‌گردد.

کاش نویسنده مدعی می‌شد که کمی عربی می‌دانم!‌ آن قدر ناشی است که گردش در چند کشور عربی یا برخورداری از چند دوست عرب زبان را مدرک مستند ادبیات عرب قرار داده است! به راستی چه کسی جز صاحب یک ذهن ساده و زودباور این اسناد و استناد را قبول می‌نماید؟ وی در ابتدای ایمیل نوشته است:

در میان عرب عنصری که آن را غلام بنامند ندیده‌ام، چون غلام از ریشه «غلم» به معنای بهره‌وری جنسی است! معلوم است که نامبرده حتی کمترین آگاهی از ادبیات عرب و به ویژه‌ عربی قرآن ندارد – چون یک بار هم نخوانده است.

در عربی نیز مانند فارسی و زبان‌های دیگر، یک واژه ممکن است به معانی متفاوتی به کار رود. به عنوان مثال: کلمه‌ی «بادیه» در فارسی خودمان به معانی متفاوتی چون «جنگل» و «ظرف» گفته می‌شود و واژه‌ی شیر به «نوعی حیوان» - «شیر نوشیدنی» و «ابزار آلات – شیر آب» نیز اطلاق می‌گردد. چنان مولوی می‌سراید: «آن یکی شیر است اندر بادیه – این یکی شیر است اندر بادیه». یعنی یکی شیر نوشیدنی در ظرف است و دیگری شیر در جنگل است. و همین واژه اگر در استعاره به کار رود، به معنا قدرتمند، جنگجو، نترس و … نیز به کار می‌رود. چنان چه می‌گویند: فلانی دل شیر دارد.

واژه غلام نیز چندین معنا دارد که از جمله: بنده‌ی زر خرید و نیز فرزند پسر است. چنان خداوند در قرآن می‌فرماید:

« يا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ اسْمُهُ يَحْيى‏ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِيًّا» (مریم - 7)

ترجمه: این زکریا ما تو را به فرزند (پسری) بشارت می‌دهیم که نامش یحیی است، از پیش همنامی برای او قرار نداده‌ایم.

و هم چنین است معنای «عبد» که هم به بنده‌ی خدا اطلاق می‌گردد و هم به غلام یا زرخرید دیگران. چنان چه در فارسی نیز واژه‌ی بنده را به معانی «عبد خداوند» - «غلام زرخرید» و نیز معرفی خود «بنده رفتم، بنده نوشتم و …» به کار می‌بریم. همین طور است معانی واژه‌ها و اسم‌های دیگر که مورد تحریف و سوء استفاده نویسنده‌ی مغرض قرار گرفته است. ذیلاً به چند نمونه‌ای که در ایمیل با معانی غلط و انحرافی درج شده بود اشاره می‌گردد:

حیدر: امیرالمؤمنین که خود سلطان کلام و تبیین کننده‌ی دستور زبان عرب است می‌فرماید: نام من در انجیل «الیا» در تورات «بری»، در زبور «اری» … نزد عرب «علی» و نزد مادرم «حیدره» است و حیدره به معنای کسی است که در امور خود دارای نظری دقیق باشد.

کلبعلی یا کلبحسین: [که نویسنده سگ علی یا سگ حسین معنا کرده است]، بغض نسبت به اسلام و اهل بیت (ع) و ایرانیان بافرهنگ، عاشق و وفادار چنان نویسنده را کر و کور کرده که عجولانه و بدون هیچ تحقیقی دست به قلم برده و چنان چه گویا به کشف شگرفی دستیافته، ترجمه کرده است. ما نامی به نام «کلبعلی یا کلبحسین» نداریم و اگر هم کسی چنین صدا کند به خاطر گویش یا از روی خطا است. بلکه «کرب علی و کرب حسین» است که مخفف «کربلایی علی» و «کربلایی حسین» می‌باشد. چنان چه اگر بگوییم «مشت علی» منظورمان «مشهدی علی» می‌باشد. یعنی کسی که به زیارت آن حرم شریف مشرف شده است.

باقر: به معنای شکافنده است و چون از خانواده‌ی «قرأ»‌ می‌باشد، بیشتر به «باقر العلوم» یا شکافنده‌ی علوم اطلاق می‌گردد.

سمیه: آن بی‌سواد مغرض ریشه‌ی نام «سمیه» را از «سم» به معنای زهر بیان نموده!‌ در حالی که « سمیه . [ س ُ م َی ْ ی َ ه ] نام مادر عماربن یاسر. (منتهی الارب ). رجوع به الاعلام زرکلی جلد 1 صفحه 394 شود.

چند نظر در مورد معنی سمیه وجود دارد .

زن باکره‌ی بریده شده از دنیا و بریده شده از شوهر. دختری که شوی نکند. زنی که از دنیا بریده باشد بجهت خدای تعالی.( از ناظم الاطباء).

بتیل‌. بتیلة عذراء. از دنیا گسسته و بخدا پیوسته‌. دختری باشد که از دنیا بریده و بخدا پیوسته و پیوند با جهان دیگر استوار کرده باشد و این صفت ویژه حضرت سیدة نساءالعالمین فاطمةالزهراء سلام اﷲ علیها دخت خاتم النبیین (ص) است. (یادداشت مؤلف ).

بتول: لقب فاطمة بنت نبی علیهما الصلوة والسلام بدان جهت که در فضل و دین و حسب از زنان زمانه‌ی خود و زنان امت متفرد بود و همتا نداشت . (ناظم الاطباء).

چون حضرت فاطمه قاطع علائق دنیا بود لهذا بتول گفتند. (غیاث اللغات)(آنندراج ).

چون از مردان بریده و به طاعت خدای عزوجل مختص شده بود بدین نام شهرت یافت‌. (از مهذب الاسماء). لقب مریم عذراء مادر مسیح علیهاالسلام. (ناظم الاطباء) و (منتهی الارب ).

و بتیل و بتیلة نیز بدین معنی آمده است‌. لقب سیده مریم عذرا. (از اقرب الموارد).

لقب حضرت مریم علیها السلام که ممتاز بود از زنان بحسب دین و بریده بود از دنیا به خدا. (از آنندراج).

البته همان طور که ملاحظه می‌فرمایید، نویسنده‌ی مغرض همه‌ی این مقدمات و مضخرفات را چیده بود تا به واژه‌ی «سید» برسد و معترض شود که چرا ما باید خاندان رسول اکرم (ص) را سید بدانیم و به آنها خمس بدهیم؟

در این باره هیچ بحثی با امثال ایشان نداریم. چرا که مشخص است به خدایی باور ندارند تا به پیامبرش، کتابش، دستوراتش و … باور داشته باشند،‌ چه رسد به مبحث سادات یا خمس. فقط جهت اطلاع شما بیان می‌گردد که بر سادات وجوهی چون زکات حرام است، و در قبال آن «خمس» دستور مستقیم و مؤکد خداوند است و نه ساخته‌ی اعراب. و البته چنان چه در آیه‌ی مبارکه نیز اشاره شده است، این فرمان برای کسانی است که به خداوند، آن چه او نازل کرده و روز فرق بین حق و باطل – ظالم و مظلوم – خوب و بد … و روزی که همگان جمع می‌شوند ایمان دارند:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ» (الأنفال - 41)

ترجمه: و بدانيد آن چه را كه سود مى‏بريد براى خدا است پنج يك آن و براى رسول و خويشاوند او و يتيمان و مسكينان و در راه ماندگان، اگر به خدا و آن چه را كه در روز فرقان، روزى كه دو گروه يكديگر را ملاقات كردند بر بنده‏مان نازل كرديم ايمان آورده‏ايد، و خداوند بر هر چيز توانا است‏.

یکی اینکه سمیه مؤنث ( سُـمَـیّ ) است و سُـمَـیّ نیز تصغیر یعنی کوچک شده ی ( اسم ) است بدین ترتیب سمیه یعنی «نام کوچک». و اگر سمیه را از (سَما یَسمو ) بگیریم ؛ همان طور که در لسان العرب آمده است در این صورت سمیه می شود: (دختر کوچک والا مقام)/نوشته : عادل اشکبوس».

معلوم نیست چرا این بیچاره‌ی مغرض، واژه‌ی «سمیه» را به جای «اسم» از ریشه‌ی «سم» به معنای زهر گرفته است؟! شاید چون می‌خواهد با این اعوجاج زهر خود را بریزد. در ادبیات قرآنی نیز این واژه به معنا و از ریشه‌ی «اسم» می‌باشد:

« فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‏ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏ وَ إِنِّي سَمَّيْتُها مَرْيَمَ وَ إِنِّي أُعيذُها بِكَ وَ ذُرِّيَّتَها مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ» (آل عمران - 36)

ترجمه: همين كه وضع حمل كرد گفت پروردگارا من او را دختر زاييدم (و خدا از خود او بهتر مى‏دانست كه چه زاييده) و معلوم است كه براى خدمتگزارى معبد تو پسر چون دختر نيست و من او را مريم نام نهادم و من او و نسل او را از شيطان رجيم به تو پناه دادم.‏

سکینه: سکینه نیز از ریشه «سکن» به معنای آرامش است، چنان چه واژه‌های عربی «مسکن – جای آرامش» یا «تسکین – آرامش یافتن» در فارسی نیز رایج می‌باشد. در قرآن کریم نیز «سکینه» به معنای آرامش است و حتی «زن و شوهر» را سکینه‌ی زن و مرد قلمداد نموده است.

« ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكينَة عَلى‏ رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ …» (التوبه – 26)

ترجمه: سپس خداوند آرامشی را بر رسول و بر مؤمنین نازل نمود… .

«وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ» (الروم - 21)

ترجمه: و يكى از آيات او اين است كه براى شما از خود شما همسرانى خلق كرد تا به سوى آنان ميل كنيد و آرامش گيريد و بين شما مودت و رحمت قرار داد و در همين آيت‌ها هست براى مردمى كه تفكر كنند.

رقیه: رُقَیّه مُصَغَّر یعنی کوچک شده ی (رَقْــیة یا رُقیة) از ریشه ترقّی است . یعنی بالا رونده ی کوچک. (اشکبوس).

کلثوم: دهخدا با ذکر سند در معنای کلثوم چنین آورده است: کلثوم مرد پرگوشت رخسار نیکو روی (منتهی الارب) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و فرهنگ فارسی معین نیز چنین معنا نموده است: «پر گوشت رخسار بی ترش‌رویی».

البته کلثوم در فارسی اسمی برای انسان مؤنث و در عربی برای انسان مذکر است.

جعفر: جوی خرد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جوی بزرگ. جوی کلان. جوی پر آب و نیز شتر پر شیر (استعاره و برداشتی از همان جوی کلان یا پر آب) معنا می‌دهد. در عربی اسم پسر و به معنای کسی که پر از علم است – کسی که بهره‌ی علمی زیاد می‌دهد – کسی که می‌توان شیر علم را از او نوشید. متذکر می‌گردد که «شیر» در استعاره‌ی زبان فارسی و عربی به «علم» نیز اطلاق می‌گردد. چنان چه تعبیر «شیر – نوشیدنی» در خواب نیز علم است و در نهج‌البلاغه نیز به همین معنا به کار رفته است.

عذرا: عذرا به فتحه روی حرف عین نیز به معنای دوشیزه، باکره، دست نخورده و … می‌باشد و به همین دلیل یکی از القاب حضرت مریم علیها‌السلام نیز عذرا می‌باشد.

کتب لغت: عذراء (یعنی) بکر (برهان ) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). دوشیزه (منتهی الارب . دختر دست نخورده ٔ غیرمدخوله).

حفصه: حفصه نیز از ریشه‌ی «حفص» به معنای جمع‌کردن چیزی یا انداختن چیزی از دست می‌باشد و اسم خاص نیز می‌باشد که با «ه» مؤنث، نامی برای زن می‌باشد. لذا نام یک زن حافظ و جمع کننده‌ی علوم قرآنی یا دیگر علوم در خود را نیز «حفصه» می‌گذارند.

بتول: اما بتول معانی بسیار زیبایی دارد و در بسیاری از زبان‌ها و گویش‌ها نیز به معانی زیبای متفاوتی به کار رفته است. به عنوان مثال:

- بتول نورانی ، دختر نورانی ؛ اصطلاحی در تثلیث کیش مانوی. در بعضی از قطعات [مانوی] که به لهجه‌ی شمالی و سغدی است می بینیم که در زمان‌های بعدی دوره‌‌ی سوم آفرینش مانند دو دوره‌ی مقدم بر آن انبساط یافته و موجد تثلیثی شده است از این قرار: عیسی ، بتول نورانی و منوهمیذ بزرگ . (از ترجمه‌ی ایران در زمان ساسانیان ص211.

- بتول در عربی به معنای قطوع یا قطع کننده است و به زن عفیفه‌ای گفته می‌شود که از هوای نفس و رغبت خود به مردان بریده است. در فرهنگ دهخدا با ذکر اسناد چنین آمده است:

بتول: قطوع . قطع کننده. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) - منقطعه‌ي از زواج . (از اقرب الموارد). - پاک دامن، پارسا. (فرهنگ فارسی معین) - زن دوشیزه که از مردان رغبت و حاجت خود بریده باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) - زن دوشیزه و جدا شده از مردان و بریده از دنیا. (آنندراج) – دوشیزه‌ی از مردان بریده .

یادداشت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

amirmahdipoor_14172537.jpg

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس