اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

به کارم نخند ، محتاج روزگارم...

29 اسفند 1395 توسط سليمي بني


کارگر شهرداری پشت گاریش نوشته بود: به کارم نخند ، محتاج روزگارم…

نخند…

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید ارباب ، نخند !
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری ، نخند !
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چند ثانیه ی کوتاه معطلت کند ، نخند !
به دبیری که دست و عینکش گچی ست و یقه ی پیراهنش جمع شده ، نخند !

به دستان پدرت…
به جارو کردن مادرت…
به راننده ی چاق اتوبوس…
به رفتگری که در گرمای تیر ماه کلاه پشمی به سر دارد…
به راننده ی آژانسی که چرت می زند…
به پارگی ریز جوراب کسی در مجلسی…
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی در خیابان…
نخند…

نخند که دنیا ارزشش را ندارد…
که هرگز نمی دانی چه دنیای بزرگ و پر دردسری دارند:
آدم هایی که هر کدام برای خود و خانواده ای، همه چیز و همه کسند.
آدم هایی که برای زندگی تقلا می کنند…
بار می برند…
بی خوابی می کشند…
کهنه می پوشند…
جار می زنند…
سرما و گرما را تحمل می کنند…
و گاهی خجالت هم می کشند…

خیلی ساده
هرگز به آدم هایی که تنها پشتیبانشان “خدا"ست، نخند !

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

رابطه شب قدر با حجت زمان و امام عصر (عج)

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس