اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پیاده روی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین تجمع جهان در طول تاریخ بشریت

20 آبان 1395 توسط سليمي بني

 

اهمیت روز اربعین امام حسین علیه السلام

درباره منشأ اهميت روز اربعين امام حسین علیه السلام در تاريخ شيعه، بايد گفت كه اين روز (20 صفر) از دو جهت كانون توجه قرار گرفته است: يكي از جهت بازگشت اسرا از شام به کربلا در اربعین اول یا دوم و زیارت قبر مطهر امام حسین علیه السلام توسط امام سجادعلیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها، و ديگري به سبب زيارت قبر سيدالشهدا† علیه السلام توسط جابر‌بن‌عبدالله انصاري يكي از اصحاب برجستة رسول خداˆ صلی الله علیه و آله و اميرالمؤمنين علیه السلام.

بنابراین، نخستین زائر اربعین از میان مردم، جابر بن عبد الله انصاری بوده است و نخستین زائر اربعین از میان خانواده امام حسین علیه السلام و بنی هاشم، کاروان اسراء اهل بیت پیامبر در هنگام بازگشت از شام، می باشد. چنانکه مرحوم سید بن طاووس در کتاب شریف لهوف، چنین می فرماید:

لَمّا رَجَعَ نِساءُ الحُسَينِ عليه السلام وعِيالُهُ مِنَ الشّامِ وبَلَغوا إلَى العِراقِ، قالوا لِلدَّليلِ: مُرَّ بِنا عَلى طريقِ كَربَلاءَ، فَوَصَلوا إلى مَوضِعِ المَصرَعِ، فَوَجَدوا جابِرَ بنَ عَبدِ اللّهِ الأَنصارِيَّ رَحِمَهُ اللّهُ وجَماعَةً مِن بَني هاشِمٍ ورِجالًا مِن آلِ الرَّسولِ صلى الله عليه و آله قَد وَرَدوا لِزِيارَةِ قَبرِ الحُسَينِ عليه السلام، فَوافَوا في وَقتٍ واحِدٍ، وتَلاقَوا بِالبُكاءِ وَالحُزنِ وَاللَّطمِ، و أقامُوا المَآتِمَ المُقرِحَةَ لِلأَكبادِ، وَاجتَمَعَت إلَيهِم نِساءُ ذلِكَ السَّوادِ، و أقاموا عَلى ذلِكَ أيّاما. (ابن طاووس، الملهوف، ص 225)

الملهوف لابن طاووس: هنگامى كه زنان و خاندان امام حسين عليه‌السلام از شام باز گشتند و به عراق رسيدند. به راه‏نمايشان گفتند: «ما را از راه كربلا ببر». آنان به قتلگاه [شهدا] رسيدند و جابر بن عبد اللّه انصارى كه خدا رحمتش كند و گروهى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله را ديدند كه براى زيارت قبر حسين عليه السلام آمده بودند. پس در يك زمان، در آن جا گرد آمدند و با گريه و اندوه و بر سر و صورت‏زنان، به هم رسيدند و مجلس‏هاى عزايى بر پا داشتند كه جگر را آتش مى‏زد. زنان حاضر در آن جا هم گِرد آمدند و چندين روز، همين گونه ماندند.

هم چنين علّامه مجلسى(ره) در کتاب زاد المعاد مى‏ نويسد: «مشهور آن است كه سبب تأكيد زيارت آن حضرت در اين روز، آن است كه امام زين العابدين عليه السلام با ساير اهل بيت در اين روز بعد از مراجعت از شام به كربلاى معلّى وارد شدند و سرهاى مطهّر شهداء را به بدن‌هاى ايشان ملحق كردند». (مجلسی، زادالمعاد، ص 402)

استحباب زیارت اربعین

و اما درباره استحباب زيارت اربعين نيز، دو روايت بيان شده است: يكي روايتي است كه در آن امام صادق† علیه السلام ، زيارت اربعين را به صفوان‌بن‌مهران جمّال، تعليم مي‌دهد و همين تعليم دادن، نشانة بزرگداشت زیارت اربعين است. (شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص788ـ789؛ همو، تهذيب الاحكام، ج6، ص125؛ سيد‌بن‌طاووس، الاقبال بالاعمال ‌الحسنة، ج3، ص101ـ103؛ مجلسي، بحار الانوار، ج98، ص331ـ332) و ديگري روايتي از امام حسن عسكري† علیه السلام كه زيارت اربعين را در زمره نشانه‌هاي پنج‌گانه مؤمن بيان مي‌كند :

عَلامَةُ ‌المُؤمِنِ خَمسٌ: صَلاةُ ‌الاِحْدَي وَالْخَمْسِينَ، وَزيارة‌ُ الاربَعين، وَالتَّخَتُّمُ بِالْيَمِينِ، وَتَعفِيرُ الْجَبِينِ وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيم. (شيخ مفيد، المزار، ص53‎؛ شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص787ـ788؛ ابن‌فتال نيشابوري، روضة ‌الواعظين، ص195؛ سيدبن‌طاووس، الاقبال بالاعمال ‌الحسنة، ج3، ص100)

مصباح المتهجد: مؤمن پنج نشانه را باید دار باشد: اقامه پنجاه ركعت نماز (مجموع واجبات و مستحبات)، خواندن زيارت اربعين، انگشتر در دست راست كردن، در سجده پيشاني بر خاك نهادن و بسم الله الرحمن الرحيم را (در نماز) بلند گفتن.

تفسیر اجمالی حدیث علامات مومن

و اما حدیث نشانه های مومن توسط امام حسن عسکری علیه السلام ، به چه منظوری بیان شده است؟ تفسیر این روایت، به طور اجمال چنین است: درباره انگشتر به دست راست كردن بايد گفت كه اين مسئله، سفارش امامان معصوم‰ است كه درواقع، يك نوع مبارزه با سيرة خلفاي بني‎اميه است؛ چراكه به ‌گفتة زمخشري، نخستين كسي كه انگشتر به دست چپ كردن را شعار خود قرار داد و برخلاف سنت عمل كرد، معاويه بود (عبدالحسين اميني، الغدير، ج10، ص210). شيعه بلند گفتن «بسم الله الرحمن الرحيم» را در نمازهاي صبح، مغرب و عشا واجب، و در نمازهاي ظهر و عصر مستحب مي‎داند و اين امر نيز به دستور و سفارش ائمه‰ بوده است؛ زيرا چنان‌كه فخر رازي گفته است، آهسته خواندن بسم الله را بني‎اميه رواج دادند تا آثار ولایت† را نابود كنند (براي آگاهي بيشتر درباره تفسير اين روايت، ر.ك: قاضي طباطبايي، تحقيق درباره اول اربعين حضرت سيدالشهدا†، ص390 به بعد).

زیارت اربعین، عصاره و ستون ولایت

باید توجه داشت اینجا و در این حدیث از امام حسن عسکری علیه السلام ، تأکید بر زیارت اربعین است وگرنه زیارت عاشورا توصیه می شد، یعنی رازی در زیارت اربعین است که آن را همردیف نماز و نشانه مومن، قرار می دهد، بنابراین، اربعین امام حسین علیه السلام موضوعیت دارد. آیت الله جوادی آملی معتقد است:

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است؛ بلکه طبق این روایت، در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. بنابراین همان گونه که نماز، ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثه کربلا نیز ستون ولایت است، امّا مهم آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کند. به دیگر سخن، بر اساس فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله عصاره رسالت نبوی صلی الله علیه و آله قرآن و عترت است؛ «إنی تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتی أهل بیتی». عصاره کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصاره عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری علیه السلام در کنار هم ذکر شده است. (شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص 227-234)

ترسیم حق و باطل در زیارت اربعین

علاوه بر حدیث امام حسن عسکری علیه السلام ، در آداب تعلیمی زیارت اربعین از طرف امام صادق علیه السلام به شیعیان، امام حسین علیه السلام به عنوان ولی خدا و نماینده جبهه حق و حقیقت، ، با عناوینی همچون ولیّ خدا، حبیب خدا، خلیل خدا، برگزیده خدا، شهید مظلوم، گرفتار رنج ها و مصیبت ها و کشته اشک ها:… السلام علی اسیر الکُرُبات و قتیل العَبَرات. …معرفی میشود و در مقابل در فرازهای دیگر زیارت اربعین، ویژگی های گروه های باطل بر ضدّ ولیّ خدا را که در حقیقت بروز بغض و کینه های دیرین شان از صدر اسلام بود، به عنوان: فریب خوردگان دنیا: «غَرَّتْهُ الدُّنْیا»؛ فروشندگان آخرت به بهای ناچیز دنیا: «وَشَری آخِرَتَهُ»؛ و هواپرست: «وَتَرَدّی فی هَواهُ»؛ معرفی می کند.

پیاده روی زیارت اربعین، جزو شعائر الهی است

اکنون و در عصر معاصر، زیارت اربعین از استحباب فردی فراتر رفته و به عنوان شعائر الهی محسوب میشود که تکریم و بزرگداشت شعائر الهی از واجبات مومنین است. چنانکه مقام معظم رهبری، چنین می فرمایند:

ترکیب «عشق و ایمان» و «عقل و عاطفه» از ویژگی‌های منحصر به‌فرد مکتب اهل‌بیت است و حرکت عاشقانه و مؤمنانه مردم از کشورهای مختلف جهان در زیارت اربعین، بدون تردید از جمله شعائر الهی است. … حرکت عظیم مردم از ایران و سایر کشورهای جهان برای حضور در راهپیمایی اربعین، جلوه‌ای از ویژگیهای برجسته مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام است که در آن، هم «ایمان، اعتقاد قلبی و باورهای راستین» موج می‌زند و هم «عشق و محبت». (بیانات رهبر معظم انقلاب در درس خارج فقه درباره‌ی زیارت اربعین)

همچنانکه آیه الله مکارم شیرازی فرموده‌اند:

پياده روي روز اربعين از سوي زائران حسيني در نوع خود به عنوان ابراز عظمت امام حسين علیه السلام مطرح است؛ زيرا عيناً در روايات و سيرۀ ائمۀ اطهار بر سنت پياده روي به ويژه براي زيارت امام حسين علیه السلام و امام رضا علیه السلام تأكيد و تصريح شده است. (بيانات آيت الله مكارم شيرازي در ديدار نمايندگان هيأت هاي دانشجويي عازم پياده روي اربعين حسینی)

چنانکه ابن قولویه در کتاب ارزشمند کامل الزیارات از امام صادق در فضیلت پیاده روی برای زیارت امام حسین علیه السلام ، چنین، نقل می کند:

عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ، قَالَ: یَا عَلِیُّ! زُرِ الْحُسَیْنَ وَ لَا تَدَعْهُ. قَالَ: قُلْتُ مَا لِمَنْ أَتَاهُ مِنَ الثَّوَابِ؟ قَالَ: مَنْ أَتَاهُ مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ حَسَنَةً وَ مَحَى عَنْهُ سَیِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً. فَإِذَا أَتَاهُ، وَکَّلَ اللَّهُ بِهِ مَلَکَیْنِ یَکْتُبَانِ مَا خَرَجَ مِنْ فِیهِ مِنْ خَیْرٍ وَ لَا یَکْتُبَانِ مَا یَخْرُجُ مِنْ فِیهِ مِنْ شَرٍّ وَ لَا غَیْرَ ذَلِکَ. فَإِذَا انْصَرَفَ وَدَّعُوهُ وَ قَالُوا: یَا وَلِیَّ اللَّهِ مَغْفُوراً لَکَ أَنْتَ مِنْ حِزْبِ اللَّهِ وَ حِزْبِ رَسُولِهِ وَ حِزْبِ أَهْلِ بَیْتِ رَسُولِه، وَ اللَّهِ لَا تَرَى النَّارَ بِعَیْنِکَ أَبَداً وَ لَا تَرَاکَ وَ لَا تَطْعَمُکَ أَبَداً. (ابن قولویه، کامل الزیارات ص134)

کامل الزیارات: على بن میمون صائغ، از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت کن و ترک مکن. عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟حضرت فرمودند: کسى که پیاده زیارت کند آن حضرت را، خداوند به هر قدمى که برمى‏ دارد، یک حسنه برایش نوشته، و یک گناه از او محو مى ‏فرماید، و یک درجه مرتبه‏اش را بالا مى ‏برد. و وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را موکّل او مى‏ فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد مى‏ باشد را ننویسند. و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏ گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد. و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش مى ‏باشی، به خدا قسم! هرگر تو آتش را به چشم نخواهی دید و آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.

اربعین، پیوند حماسه حسینی با مهدویت

و اما پیوند نهضت امام حسین علیه السلام با نهضت امام زمان علیه السلام به سبب زیارت اربعین، چنان است که امام عصر، هنگام ظهور و قیام، خویشتن را با امام حسین، معرفی می کند. گویی امام حسین علیه السلام ، جهانی است و همگان وی را می شناسند. و پیاده رویی بیست میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین اجتماع بشریت در عصر معاصر، گویای چنین واقعیتی است. چنانکه (وقتی) امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که ظهور فرمود، پنج ندا می‌کند به اهل عالم، ازجمله: اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشاناً، اَلا یا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِی الحُسَین سحقوه عدوانا. (حائری یزدی، الزام الناصب فى اثبات الحجة الغائب، ج 2، ص 282). آیت ‌الله محمدتقی بهجت رحمة الله علیه دراین باره چنین، می فرمایند:

… امام زمان خودش را به واسطه امام حسین علیه السلام به همه عالم معرفی می‌کنند … بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین علیه السلام را شناخته باشند… اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین علیه السلام را نمی‌شناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا علیه السلام طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین علیه السلام به عالم است. (ر. ک: محمدحسین رخشاد، در محضر بهجت)

جاماندگان زیارت اربعین، به این دستور امام صادق علیه السلامعمل کنند

و اما وظیفه کسانی که در روز اربعین، نمی توانند امام حسین را در کربلا و در کنار مرقد شریف ایشان، زیارت کنند، چیست؟ امام صادق علیه السلام ، دراین باره، چنین، می فرمایند:

يا سَديرُ، تَزورُ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام في كُلِّ يَومٍ؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! لا، قالَ: فَما أجفاكُم! قالَ: فَتَزورونَهُ في كُلِّ جُمعَةٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ في كُلِّ شَهرٍ؟ قُلتُ: لا. قالَ: فَتَزورونَهُ في كُلِّ سَنَةٍ؟ قُلتُ: قَد يَكونُ ذلِكَ. قالَ: يا سَديرُ، ما أجفاكُم لِلحُسَينِ عليه السلام! أما عَلِمتَ أنَّ للّهِ عَزَّ وجَلَّ ألفَي ألفِ مَلَكٍ شُعثٍ غُبرٍ يَبكونَ ويَزورونَ لا يَفتُرونَ، وما عَلَيكَ يا سَديرُ أن تَزورَ قَبرَ الحُسَينِ عليه السلام في كُلِّ جُمعَةٍ خَمسَ مَرّاتٍ وفي كُلِّ يَومٍ مَرَّةً؟ قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ! إنَّ بَينَنا وبَينَهُ فَراسِخَ كَثيرَةً. فَقالَ لي: اصعَد فَوقَ سَطحِكَ، ثُمَّ تَلتَفِتُ يَمنَةً ويَسرَةً، ثُمَّ تَرفَعُ رَأسَكَ إلَى السَّماءِ، ثُمَّ انحو نَحوَ القَبرِ، وتَقولُ: السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيكَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُهُ، تُكتَبُ لَكَ زَورَةٌ، وَالزَّورَةُ حُجَّةٌ وعُمرَةٌ. قالَ سَديرٌ: فَرُبَّما فَعَلتُ فِي الشَّهرِ أكثَرَ مِن عِشرينَ مَرَّةً. (کلینی، الکافی، ج 4، ص 589)

الكافى کلینی: «اى سَدير! قبر حسين عليه السلام را در هر روز، زيارت مى‏كنى؟». گفتم: فدايت شوم، نه! فرمود: «چه قدر جفاكاريد!». فرمود: «او را هفته‏اى يك بار، زيارت مى‏كنيد؟». گفتم: نه. فرمود: «در هر ماه، چه طور؟». گفتم: نه.

فرمود: «در هر سال، چه؟». گفتم: گاه، چنين مى‏شود. فرمود: «اى سَدير! چه قدر به حسين عليه السلام جفا مى‏كنيد! آيا نمى‏دانى كه خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پريشان غبارآلود دارد كه مى‏گِريند و زيارت مى‏كنند و خسته نمى‏شوند. چه مى‏شود اى سَدير كه قبر حسين عليه السلام را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، يك بار، زيارت كنى؟». گفتم: فدايت شوم! ميان ما و او فرسنگ‏ها راه است. امام عليه السلام به من فرمود: «به بالاى بام خانه‌‏ات برو. سپس به راست و چپ، توجّه كن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسين عليه السلام رو كن و بگو:” السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، السَّلامُ عَلَيكَ و رَحمَةُ اللّهِ و بَرَكاتُهُ : سلام بر تو، اى اباعبداللّه! سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد!". برايت، يك زيارت نوشته مى‏شود و زيارت، [معادل‏] يك حج و عمره است». [پس از آن،] گاه در يك ماه، بيش از بيست بار، آن را به انجام مى‏رساندم.

نکته پایانی

زیارت اربعین، نوعی «تجدید میثاق» با امام حسین علیه السلام و اهل بیت و امامان معصوم علیه السلام است. ابراز وفاداری نسبت به آنان و راه و مرامشان، ابراز عداوت و برائت نسبت به قاتلان و دشمنان آنان، تولّی و تبرّی، اعلام آمادگی برای جان فشانی در راه مقدّس آنان، بیان مواضع و همبستگی با خطّ نورانی اهل بیت پیامبر، تبعیّت و تسلیم و نصرت، شناخت چهره های حق و باطل و رهبران «نور» و «نار» و مسئله جهاد و شهادت و خطّ ایثارگری در راه مکتب و عقیده، که دستاورد شناخت فلسفه عاشورا و قیام حسینی است.

این مشی پیاده روی، نوعی اعلام آمادگی جانفشانی در راه امام حسین علیه السلام است چه جانی و مالی، چه قدمی و چه قلمی؛ به عبارت دیگر، آنهایی که در این ایام به زائران حسینی خدمت کنند و از جان و مالشان بذل می کنند به نوعی آمادگی دارند اگر امام حسین علیه السلام به این دنیا آمده و نیاز به کمک داشتند جانی و مالی ایشان را یاری کنند همانطور که منتظر ظهور فرزند ایشان و یاری آن حضرت (عج الله تعالی فرجه) هستند.

پیاده روی 20 میلیونی شیعیان در روز اربعین، به عنوان بزرگترین تجمع جهان در طول تاریخ بشریت را تشکیل می دهد و این نیست مگر برافراشتن پرچم سیدالشهداء علیه السلام در میان همه قومیت ها، پیروان ادیان و مذاهب به منظور آمادگی برای ظهور آخرین ولی مطلق و ذخیره الهی و فرزند امام حسین، مهدی موعود و منجی مستضعفان جهان.

پیام اربعین، پیام پیروزی حق بر باطل و آغاز شکل جدیدی از نبرد فرهنگی با طاغوت‌های زمانه است. و مختص زمان خاصی نیست و این است راز معرفی امام زمان علیه السلام در عصر ظهور.

—————————————

*دانش آموخته حوزه علمیه

منبع: حوزه نیوز

 

 2 نظر

«اسرار» و «آداب» پیاده‌روی اربعین

19 آبان 1395 توسط سليمي بني

الف) برخی اسرار پیاده‌روی اربعین
۱. اسرار معنوی اربعین / هرکسی با یک‌بار تجربه، آثار معنوی پیاده‌روی اربعین را در وجود خود احساس می‌کند

دربارۀ اربعین باعظمت حسینی، عرائض خود را به دو بخش عمده تقسیم می‌کنم: یکی اسرار اربعین و دیگری اداب اربعین. در باب اسرار اربعین، هم می‌شود به اسرار معنوی اربعین پرداخت و هم به اسرار اجتماعی، سیاسی و جهانی اربعین پرداخت. دربارۀ اسرار معنوی اربعین؛ وقتی انسان به عظمت ثواب پیاده رفتن برای زیارت امام حسین(ع) نگاه می‌کند، به این نتیجه می‌رسد که هیچ عملی پرثواب‌تر از این عمل برای مؤمنین، قرار داده نشده است. (امام صادق(ع): مَنْ زَارَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حِجَّهً وَ عُمْرَهً؛ عوالی‌اللئالی/۴/۸۲) (مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ أَلْفَ حَسَنَهٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیِّئَهٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَهٍ؛ کامل الزیارات/۱۳۳) (مَنْ أَتَى قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع مَاشِیاً کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ وَ بِکُلِّ قَدَمٍ یَرْفَعُهَا وَ یَضَعُهَا عِتْقَ رَقَبَهٍ مِنْ وُلْدِ إِسْمَاعِیلَ؛ کامل الزیارات۱۳۴)

واقعاً درک انسان از اسرار معنوی این سفر باعظمت عاجز می‌ماند. فکر می‌کنم زیاد تبلیغات نیاز نداشته باشد، هر کسی تجربه کرده باشد، آثار باعظمت معنوی این پیاده‌روی باعظمت را در وجود خودش احساس می‌کند. وقتی کسی این تجربۀ معنوی را پیدا کرد، دیگر نیاز به تبلیغات ندارد. و این چیزی نیست جز کشش معنوی اربعین برای دل‌های پاک و نورانی.

۲. اسرار اجتماعی، سیاسی و تمدنی اربعین/ امام «وحدت گسترده» را علامت نصرت قطعی الهی و پیروزی می‌دانست

بنده از اسرار معنوی اربعین می‌گذرم، و به اسرار اجتماعی، سیاسی، جهانی و تمدنی اربعین می‌پردازم. حضرت امام(ره) یک مطلبی را در سال اول بعد از پیروزی انقلاب، ۱۲ مرتبه در سخنرانی خود تکرار کرده‌‌اند و در سال دوم هم تحلیل همین مطلب را ۱۲ بار تکرار کرده‌اند که این بسیار قابل توجه است. ایشان می‌فرمود: من زمانی در فرانسه به پیروزی انقلاب، معتقد شدم که از یک روستایی به من خبر دادند که در آن روستا آن عالِم ده جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهرات مى‏کنند و همان شعارهایی که در شهرهای بزرگ داده می‌شد، در آن روستا هم داده می‌شود. (صحیفۀ امام/۸/۲۲۴ و ۶/۴۹۰) امام(ره) می‌فرماید وقتی این داستان برای من نقل شد، به پیروزی انقلاب یقین پیدا کردم. چون با تبلیغات نمی‌شود یک ملتی را این‌طوری به صف کرد که در هر کجا، یک شعار واحد را سر بدهند. لذا من این را علامت نصرت الهی دیدم و وقتی خدا این‌چنین در دل‌ها تحول ایجاد کند، این علامت یک پیروزی بزرگی است که خواهد رسید.

حضرت امام این مثال را هم مکرر بیان کردند که در تظاهرات‌های قبل از پیروزی انقلاب، یک پیرزنی چند تا سکۀ دو ریالی در کاسه‌ای ریخته بود و در کنار خیابان آورده بود که اگر انقلابیون نیاز به تلفن زدن پیدا کردند، از این پول خُردها به آنها بدهد.(صحیفۀ امام/۷/۲۶۵ و ۹/۴۰۷) حضرت امام اینها را نشانۀ نصرت الهی می‌داند و پای همین مثال، تحلیل‌هایی دارد.

حرکت خودجوش مردمی در اربعین اسراری دارد/ بی‌تردید این تحول را باید مقدمۀ ظهور دانست

شما همین تحلیل امام را دربارۀ اتفاقات باعظمتی که در جریان پیاده‌روی اربعین می‌افتد و این پذیرایی خودجوش مردمی ببینید. بنده می‌خواهم بر اساس این تحلیل حضرت امام(ره) بگویم که صحنه‌های پیاده‌روی اربعین بسیار باعظمت‌تر از این اتفاقات(فوق‌الذکر) در اقصی ‌نقاط ایران است. در این پیاده‌روی، عشایر و سایر مردم خونگرم عراق، بعضاً تمام هستی خود را لب جاده می‌آوردند و در اختیار زائرین قرار می‌دهند. صدها میلیون وعدۀ غذایی توسط عشایر و مردم عراق در این مسیر توزیع می‌شود. ضمن اینکه زائرین هم برای پیاده‌روی در این مسیر این‌همه سختی و زحمت تحمل می‌کنند؛ بدون اینکه تبلیغاتی برای حضور گستردۀ مردم صورت گرفته باشد.

این همدلی و این پذیرایی باشکوه از زائرین توسط ملت عراق و حضور این جمعیت میلیونی، یک حرکت خودجوش مردمی است که اسراری دارد. و این اسرار را کسانی که جامعه‌شناسی دینی و نگاه عمیق به سنت‌های دینی دارند، متوجه می‌شوند. بی‌تردید این تحول را باید مقدمۀ ظهور دانست. حضرت امام(ره) در سال ۶۱ می‌فرمود: اینکه جوان‌های ما تقاضای شهادت می‌کنند، از علائم ظهور است(این شوق و شعفها به لقاء اللَّه براى آنها حاصل شده است…که یکى از علائم ظهور بقیه اللَّه ارواحنا فداه است؛ صحیفۀ امام/۱۶/۱۲۹) و شما امروز می‌بینید که میلیون‌ها نفر با اطلاع دقیق از خطرات احتمالی، در این پیاده‌روی اربعین شرکت می‌کنند.

پیاده‌روی اربعین، نقطۀ اوج دسته‌های عزاداری و تظاهرات برای امام حسین(ع) است

حضرت امام(ره) نسبت به دسته‌های عزاداری و تظاهرات دربارۀ اباعبدالله الحسین(ع) عنایت ویژه‌ای دارند و اصلاً آثار مجالس محدودِ زیر سقف یا زیارت عاشوراهای خانگی را در آن حدّ و اندازه نمی‌دانند. ایشان می‌فرمایند: «سید‌الشهدا را این گریه‌‏ها حفظ کرده است و مکتبش را این مصیبت‌ها و داد و قال‌ها حفظ کرده؛ این سینه‏زنیها و این دستجات، و عرض می‌کنم اینها حفظ کرده. اگر فقط مقدّسى بود و توى اتاق و توى خانه می‌‏نشست براى خودش و هى زیارت عاشورا می‌‏خواند و تسبیح می‌‏گرداند، نمانده بود چیزى، هیاهو می‌‏خواهد. هر مکتبى هیاهو می‌‏خواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبى تا پایش سینه‌زن نباشد، تا پایش گریه‌کن نباشد، تا پایش توى سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمی‌‏شود.»(صحیفۀ امام/۸/۵۲۶)

همان‌طور که امروز می‌بینید، اوج دسته‌های عزاداری و تظاهرات دربارۀ امام حسین(ع) در پیاده‌روی اربعین دیده می‌شود. اگر کسی با نگاه‌ها و بیانات حضرت امام(ره) آشنا باشد، به اسرار اجتماعی، سیاسی و جهانیِ اربعین پی‌خواهد برد. کمااینکه اگر کسی با کلمات اهل‌بیت(ع) آشنا باشد، می‌تواند به اسرار معنوی و اسرار اجتماعی، سیاسی و جهانیِ پدیدۀ اربعین پی ببرد.

امام(ره): اهل‌بیت(ع) از همان اول نقشه داشتند که با اشک برای حسین(ع) چه قدرتی می‌توان ایجاد کرد

حضرت امام(ره) می‌فرمود، این‌همه ثواب برای امور مربوط به عزای امام حسین(ع)-مثلاً اینکه برای یک قطره اشک این‌قدر ثواب قرار داده‌اند- معنایش این است که اهل‌بیت(ع) از همان اول نقشه داشتند که با این اشک، چه قدرتی می‌توان ایجاد کرد. (چرا خداوند تبارک و تعالى براى اشک و حتى یک قطره اشک و حتى تباکى، آن‌قدر ثواب داده است؟ کم کم مسأله از دید سیاسى‏اش معلوم می‌‏شود…مهم آن جنبه سیاسى است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه‏اش را کشیده‏اند که تا آخر باشد و آن، این [که‏] اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمى‏تواند این کار را به مقدارى که عزاى حضرت سید الشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند؛ صحیفه امام/‏۱۶/۳۴۴)

شما این تحلیل حضرت امام(ره)-دربارۀ ثواب یک قطره اشک- را در کنار فرمایش امام حسن عسکری(ع) دربارۀ زیارت اربعین قرار دهید که آن‌را یکی از پنج علامت مؤمن بیان فرموده‌اند.(عَلَامَاتُ‏ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ… وَ زِیَارَهُ الْأَرْبَعِینَ‏؛ تهذیب الاحکام/۶/۵۲) امام حسن عسکری(ع) آخرین امام حاضر بودند که پیام‌های خود را به‌طور مستقیم به شیعیان می‌دادند و ایشان قطعاً می‌دانستند این سخن‌شان-که در واقع یک میعادگاه برای عزاداران و زوار حسین(ع) مشخص کرده‌اند- در آینده میلیون‌ها مجری پیدا خواهد کرد و روزی خواهد رسید که ده‌ها میلیون نفر در ایام اربعین در بیابان‌ها به سوی کربلا حرکت خواهند کرد.

برخی از پنج موردی که امام حسن عسکری(ع) به‌عنوان علائم مؤمن برشمردند، خیلی فراگیر است؛ مثل آن اموری که مربوط به نماز است، مانند بلند گفتن بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم. برخی مواردش هم خیلی جزئی است، مثل انگشتر به دست راست کردن، که یک آدابی است که مسألۀ چندان حیاتی‌ای نیست. بعد یک‌دفعه‌ای در بین اینها زیارت اربعین را هم قرار داده‌اند.(عَلَامَاتُ‏ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاهُ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ الْأَرْبَعِینَ‏ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏؛ تهذیب الاحکام/۶/۵۲)

واقعاً مردم اگر این پنج ویژگی را به عنوان علائم مؤمن، شروع کنند به رعایت کردن، اثر اربعین قابل مقایسه با بقیۀ موارد نیست. اما چرا حضرت اربعین را لابه‌لای این چند مشخصات جزئی‌تر و سهل‌الوصول‌تر قرار داده‌اند؟ شاید علتش این باشد که حضرت خواسته‌اند این پیام را پنهان کنند. ایشان در این حدیث شریف پیامی داده‌اند که این پیام باید بماند و به وقت خودش اجرا شود. لذا آن را در بین توصیه‌های سادۀ دیگر، پنهان کرده‌اند تا هر کسی از دشمنان که این را دید، متوجه نشود که این چه نقشه‌ای است و چه سخن عظیمی پشت سر آن نهفته است؟ بنده تصور می‌کنم که این یک نوع پنهان‌کاری است تا پیام حضرت در زمان مورد نظر، به دوستان و شیعیان برسد و آنها اجرا کنند. و الان همان زمان است. چون اگر بخواهد پیاده‌روی میلیونی صورت بگیرد، دولت‌ها باید پای این کار بیایند. و الان می‌بینید که دولت‌ها پای این کار آمده‌اند. حتی ملت‌ها و اقوام و هیات‌ها باید پای این کار باید بیایند.

روا نیست محب امام حسین(ع) برای اربعین کم بگذارد/ اربعین در خانۀ تک تک ما را زده

نکتۀ دیگری که باید عرض کنم این است که الان روا نیست عزادار و محب اباعبدالله الحسین(ع) برای اربعین کم بگذارد، چه رسد به اینکه اصلاً برای اربعین کار نکند. شما باور می‌کنید که یک کسی هیئت‌داری کند ولی برای اربعین کاری انجام ندهد؟! چون یک‌دفعه‌ای این سؤال پیش می‌آید که «اصلاً او برای چه هیات‌‌داری می‌کند؟»

اربعین مجلس روضه‌ای است که خود امام حسین برگزار کرده/ باورتان می‌آید کسی در طول سال برای امام حسین(ع) نذری بدهد، اما برای اربعین خرج نکند؟!

شما باورتان می‌آید کسی در طول سال برای امام حسین(ع) نذری بدهد، اما برای اربعین خرج نکند؟! اصلاً باور می‌کنید یک چنین افرادی موجود باشند، چون غفلت به این عظمت اصلاً امکان ندارد! اربعین درِ خانۀ تک تک ما را زده است.
چطور ممکن است روضه‌ای که خودتان می‌گیرید، برای شما اهمیت داشته باشد ولی در اربعین که خودِ اباعبدالله الحسین(ع) در کربلا روضه گرفته است و خواهرش زینب کبری(س) در راه است-و اربعین خودش را به کربلا می‌رساند- این مجلس بزرگ روضۀ ارباب، برایتان اهمیت نداشته باشد؟! یقیناً باید برای این روضۀ ارباب بیشتر اهمیت قائل شد. ما باید این را یک فرهنگ کنیم و به همدیگر بگوییم.

اربعین از یک رفتار مستحبی گذشته و امروز یک وظیفه محسوب می‌شود/ اربعین جنبۀ حیثیتی پیدا کرده/باید برای افزایش جمعیت اربعین تلاش کنیم

موضوع اربعین از یک رفتار مستحبی عارفانۀ معنوی گذشته است و امروز یک وظیفه محسوب می‌شود. کمااینکه در روایات هست که می‌فرماید: کسی که غنی هست باید سالی دوبار به زیارت کربلا برود و کسی که فقیر است، سالی یک‌بار برود.(حَقٌّ عَلَى‏ الْغَنِیِ‏ أَنْ‏ یَأْتِیَ‏ قَبْرَ الْحُسَیْنِ ع فِی السَّنَهِ مَرَّتَیْنِ وَ حَقٌّ عَلَى الْفَقِیرِ أَنْ‏ یَأْتِیَهُ فِی السَّنَهِ مَرَّه؛ تهذیب الاحکام/۶/۴۳) و با توجه به تسهیلاتی که برای اربعین طراحی شده و علی‌القاعده کم‌خرج‌تر است، از نظر مالی هم اگر حساب کنید، کسانی که نمی‌توانند زیاد بروند، لااقل باید در اربعین-که شرایطش فراهم‌ است- بروند. ضمن اینکه اربعین دیگر برای مؤمنین، جنبۀ حیثیتی پیدا کرده است. نه اینکه مراقب باشیم که جمعیتش کم نشود بلکه باید تلاش کنیم، جمعیتش افزایش پیدا کند.

مقام معظم رهبری یک‌بار می‌فرمود: «شهدا مظهر قدرت این کشور هستند.» و این تعبیر فوق‌العاده عمیقی است. وقتی یک جامعه‌ای شهید بدهد، یعنی «ما از مرگ نمی‌ترسیم» لذا این جامعه قدرتمند می‌شود و دشمن نمی‌تواند نزدیک اینها شود. حالا با توجه به این کلام عمیق، شما ببینید که سیدالشهداء(ع) چقدر مظهر قدرت امت اسلامی است؟

با حضور در اربعین، به اقتدار حسینی در جهان کمک می‌کنیم/ دیگر نمی‌شود با ذکر حسین(ع) تفریحی برخورد کرد؛ بحث جدی شده!

انگار وقتی که ما در اربعین حاضر می‌شویم، به اقتدار حسینی در جهان کمک کرده‌ایم. آیا می‌شود در این مسأله کم گذاشت؟! اصلاً نمی‌شود برای اربعین کم گذاشت.

قربان صدقۀ امام حسین(ع) رفتن، دیگر ساده نیست! چون می‌گویند: «شما که این‌همه می‌گفتی من فدایت شوم، حالا بفرمایید؛ این گوی و این میدان! ببینیم در این عرصه چه قدمی بر می‌دارید!» البته نمی‌خواهد خودتان را فدا کنید، ولی بیایید در این راه قدم بردارید. اصلاً دیگر نمی‌شود ادعا کرد و فرار کرد! نمی‌شود با ذکر امام حسین(ع) تفریحی برخورد کرد، دیگر مسأله جدی شده است. مگر می‌شود برای اربعین کم گذاشت؟!

هشدار امام صادق(ع) به کسی که ۳ سال یکبار کربلا نرود/ بالاتر از انگیزۀ عاطفی، باید احساس وظیفه کنیم و از قهر پیامبر(ص) بترسیم!

ما باید بالاتر از انگیزۀ عاطفی، احساس وظیفه کنیم. بالاتر از انگیزۀ رسیدن به ثواب‌های باعظمت، از قهر پیامبر اکرم(ص) بترسیم. کمااینکه امام صادق(ع) به یکی از دوستان‌شان فرمود: شنیده‌ام برخی از شیعیان ما هستند که دو سه سال بر آنها گذشته ولی به کربلا و زیارت امام حسین(ع) نرفته‌اند. آن شخص پاسخ داد: آقا جان! خیلی‌ها هستند که این‌گونه هستند. حضرت با تعجب فرمود: مگر می‌شود؟! این افراد در روز قیامت چگونه می‌خواهند جواب پیامبر(ص) را بدهند؟(یَا عَلِیُّ! بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا یَمُرُّ بِأَحَدِهِمُ السَّنَهُ وَ السَّنَتَانِ لَا یَزُورُونَ الْحُسَیْنَ؟ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَعْرِفُ أُنَاساً کَثِیرَهً بِهَذِهِ الصِّفَهِ. قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لِحَظِّهِمْ أَخْطَئُوا وَ عَنْ ثَوَابِ اللَّهِ زَاغُوا وَ عَنْ جِوَارِ مُحَمَّدٍ ص تَبَاعَدُوا…… أَمَا إِنَّهُ مَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عُذْرٍ وَ لَا عِنْدَ رَسُولِهِ مِنْ عُذْرٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛ کامل‌الزیارات/۲۹۶)

از حضرت پرسیدند که حداکثر چه مدت یک‌بار باید به زیارت امام حسین(ع) برویم؟ حضرت فرمود: نباید بیشتر از سه سال غیبت کسی-یا نرفتنش به کربلا- طول بکشد و در غیر اینصورت مورد عاق رسول خدا(ص) قرار می‌گیرد(أَمَّا الْقَرِیبُ فَلَا أَقَلَ‏ مِنْ‏ شَهْرٍ وَ أَمَّا بَعِیدُ الدَّارِ فَفِی کُلِّ ثَلَاثِ سِنِینَ فَمَا جَازَ الثَّلَاثَ سِنِینَ فَقَدْ عَقَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَطَعَ رَحِمَهُ إِلَّا مِنْ عِلَّه؛ کامل‌الزیارات/۲۹۷)

خدا امام زمان(ع) را با رُعب کمک می‌کند/ اربعین مهمترین تجلیگاه قدرتی که رُعب به دل دشمن می‌اندازد

اگر به همین اربعین، بیشتر بها بدهیم، قدرت اسلام، بیشتر خواهد شد و دشمنان کمتر به امت اسلامی، ضربه خواهند زد، و بیشتر از ما حساب خواهند برد. در فرج هم همین قاعدۀ «و نَصَرهُ بِالرُّعْبِ» محقق می‌شود و خدا با رعبی که در دل دشمنان می‌اندازد، آخرین امام را کمک می‌کند. (الْبَاقِرَ ع یَقُولُ: الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ؛ کمال‌الدین/۱/۳۳۱) و اربعین مهمترین تجلیگاه قدرتی است که رعب را به دل دشمن می‌اندازد. دشمنان ما وقتی جمعیت میلیونی اربعین را می‌بینند، می‌پرسند: اینها با شعار «یا لَثاراتِ الْحُسَیْن(ع)» کجا دارند می‌روند؟! اینها که هنوز امام‌شان پشت پردۀ غیبت است، اینها که در غیاب امامشان چنین قدرتی دارند، در حضور امامشان چه‌کار خواهند کرد؟!

مردم جهان هم وقتی خبر پیاده‌روی اربعین را بشوند، پیگیری خواهند کرد که این‌همه جمعیت برای چه در کربلا جمع می‌شوند؟ به آنها گفته می‌شود که پدر امام زمان‌‌شان هزار سال قبل به اینها فرموده است که اربعین در کربلا جمع شوید. حالا اگر خود امام زمان‌شان بیاید، چه‌کار خواهند کرد؟!

ب) برخی آداب پیاده‌روی اربعین
برای بی‌اثر کردن نقشه‌های دشمن در مقابل اربعین، کافی است «آداب پیاده‌روی اربعین» را رعایت کنیم

با توجه به اینکه طبیعتاً دشمنان در مقابل این اربعین، بی‌کار نمی‌نشینند. حالا یک‌مقدار هم به آداب اربعین بپردازیم.

بنده در طول این سال‌های بعد از دوران دفاع مقدس، خیلی با هیأت‌های خوب محشور بوده‌ام و ارتباط داشته‌ام. هر هیأتی که کارش خوب می‌شود و می‌گیرد، تنها نکته‌ای که خدمت‌شان عرض می‌کنم این است که «مواظب باشید شیطان بین شما اختلاف نیندازد، شما الان دارید با عشق و محبت کار می‌کنید، ولی شیطان سعی می‌کند این را خراب کند.» و بنده تجربه کرده‌ام، هر هیأتی که نسبت به این موضوع مراقبت نکرده، یک اختلافاتی بین‌شان ایجاد شده، چون کار شیطان همین است.

تجربه نشان داده است که هر جمعی که می‌آیند و حرکت قشنگی راه می‌اندازند، شیطان می‌آید بین‌شان عداوت و اختلاف می‌اندازد تا حرکت‌شان را خراب کند. در زمان ما هم شیاطین، از شیطان اصلی پشت پرده، تا شیطانک‌ها و شیطان بزرگ یعنی آمریکا هم، طبیعی است که برای این جایگاه باعظمت(اربعین) نقشه کشیده باشند. ما برای اینکه نقشه‌های آنها را نقش بر آب کنیم، کافی است که «آداب» این زیارت و پیاده‌روی باعظمت را رعایت کنیم.

۱. نشان دادن جلوه‌های زیبای محبت و حسّ برادری دینی/ موکب‌دار عراقی: در اربعین عاشق ایرانی‌ها شدم

در رأس آداب پیاده‌روی اربعین «نشان دادن محبت و احساس برادری دینی» قرار داد. باید این محبت و برادری در دل عزاداران امام حسین(ع) باشد و در رفتارهایشان دیده شود. البته اینکه این محبت چگونه باید در ابعاد و موقعیت‌های مختلف اجرا شود، به ذوق و سلیقۀ شما بستگی دارد.

یکی از موکب‌دارهای عراقی می‌گفت: به دلیل اینکه از زمان صدام در سرزمین‌های اسلامی، خیلی علیه ایرانی‌ها تبلیغات شده بود، من از ایرانی‌ها زیاد خوشم نمی‌آمد. حتی در سال‌های قبل هم زائرینی از ایران به اینجا می‌آمدند، اما دلم با ایرانی‌ها صاف نشده بود، تا اینکه در جریان اربعین، من عاشق ایرانی‌ها شدم. چون دیدم که ایرانی‌ها هم خاکی هستند، مهربان برخورد می‌کنند و اینها هم پیاده می‌روند، و حاضرند در عشق به اباعبدالله الحسین(ع) سختی‌ها را تحمل کنند. یعنی آن جلوۀ زیبای برادری دینی را در اربعین از ایرانی‌ها دیدم.

قبلاً هم ایرانی‌ها با کاروان‌ها و اتوبوس‌ها به زیارت کربلا رفته بودند، ولی در تعامل با عراقی‌ها یا در موقع خرید کردن و چانه‌زدن‌ها، از خودشان آن رفتار زیبای مطلوب را که جلوۀ زیبای برادری دینی باشد، نشان نداده بودند. شما می‌توانید اربعین را جایگاهی قرار دهید که این محبت و حسّ برادری دینی، بین دو ملت ایران و عراق تقویت شود.

با یک لبخند، میلیارها دلار هزینۀ دشمن برای اخلاف‌انگیزی بین دو ملت را بی‌اثر کنید

مطمئن باشید که دشمنان دو ملت، میلیارها دلار هزینه کرده‌اند تا بین ملت‌ها اختلاف ایجاد کنند، شما با یک لبخند یا یک سلام و علیک گرم، این میلیارها هزینۀ دشمن را بی‌اثر کنید. چه اشکال دارد چهارتا کلمۀ عربی-که محبت‌آمیز و صمیمی باشد- یاد بگیرید و آنجا استفاده کنید؟! مثلاً اگر کسی به زبان فارسی به شما بگوید: «آقا جون!» چقدر احساس صمیمیت برای‌تان ایجاد می‌کند! شما هم می‌توانید چند کلمۀ این‌طوری یاد بگیرید و در مواجهه با برادران خونگرم عراقی، بیان کنید.

باید باعظمت‌ترین نمایش‌های برادری را در اربعین بجا آوریم

ما واقعاً باید باعظمت‌ترین نمایش‌های برادری را در اربعین به‌جا بیاوریم. هم زائرین ایرانی نسبت به همدیگر این کار را انجام دهند و هم نسبت به برادران عراقی. عشق و صفا و محبت که در همۀ دنیا شعارش را داده‌اند، در اربعین به راحتی می‌توانید اجرا کنید و بعد با این کار، ببینید که امام حسین(ع) چقدر شما را تحویل خواهد گرفت! پس مراقبت باشید که لبخند و ابراز محبت نسبت به یکدیگر، فراموش‌تان نشود.

یکی از عواملی که موجب شده، جمعیت زائرین اربعین به سرعت از صدهزار نفر به یک میلیون نفر و به سرعت از یک میلیون به ۱۰ میلیون و به سرعت از ۱۰ میلیون به ۲۰ میلیون نفر برسد، همین محبت بین مؤمنین است. انسان وقتی در میان این جمعیت قرار می‌گیرد به خوبی این محبت و برادری را حسّ می‌کند.

۲. خوش‌خوراکی نکنیم/اعتراض امام صادق(ع) به خوش‌خوراکی زوار حسین(ع)

یکی دیگر از آداب این زیارت این است که انسان در مصرف خوراکی‌ها صرفه‌جویی کند و خوش‌خوراکی نکند، که البته در آنجا پذیرایی در حدّ اعلی است و در مسیر پیاده‌روی اربعین، موکب‌دارها به‌خاطر محبت‌شان از شما خوب پذیرایی می‌کنند ولی شما نشان بدهید که «من نان خشک سفره را می‌خورم» یعنی مراقب باشید که حرص و ولع-نسبت به این پذیرایی‌ها و خوراکی‌ها- ایجاد نشود. امام صادق(ع) در مسیر کربلا بودند و یک غذای خوش آب و رنگی برای حضرت آوردند، ایشان قبول نکردند و فرمودند: مگر چه خبر است؟ مگر داریم به عروسی می‌رویم؟ غذای عزادار بیاورید.

امام صادق(ع) فرموند: بمن خبر رسیده است گروهى چون حسین(ع) را زیارت می‌کنند، سفره‏هائى بهمراه خود می‌برند، که شیرینى‏جات و حلواها و امثال آنها در آن حمل شده است، در صورتى که اگر قبور محبانشان را زیارت می‌کردند چنین غذاهایی با خود نمی‌بردند! أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ بَلَغَنِی أَنَّ قَوْماً إِذَا زَارُوا الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ حَمَلُوا مَعَهُمُ السُّفَرَ فِیهَا الْحَلَاوَهُ وَ الْأَخْبِصَهُ وَ أَشْبَاهُهَا لَوْ زَارُوا قُبُورَ أَحِبَّائِهِمْ مَا حَمَلُوا ذَلِکَ»(کامل الزیارات/ص۱۲۹ و من لا یحضره الفقیه/۲/۲۸۱)

امام صادق(ع) به برخی اصحابشان فرمودند: آیا به زیارت قبر اباعبدالله(ع) می روید؟ گفتم: بله. حضرت فرمود برای این سفر سفره برمی‌دارید؟ عرض کردم، بله. حضرت فرمودند: یقیناً اگر به زیارت قبول پدران و مادرانتان می‌رفتید، چنین نمی‌کردید. عرض کردم: پس چه چیزی بخوریم؟ فرمودند: شیر و نان؛ و قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ: تَأْتُونَ قَبْرَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع؟ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: تَتَّخِذُونَ لِذَلِکَ سُفْرَهً؟ قَالَ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: أَمَا لَوْ أَتَیْتُمْ قُبُورَ آبَائِکُمْ وَ أُمَّهَاتِکُمْ لَمْ تَفْعَلُوا ذَلِکَ. قَالَ قُلْتُ: أَیَّ شَیْ‏ءٍ نَأْکُلُ؟ قَالَ الْخُبْزَ بِاللَّبَنِ.(من لایحضره الفقیه/۲/۲۸۱)

در روایت دیگر امام صادق(ع) فرمودند: زیارت بروید بهتر است از اینکه به زیارت نروید و زیارت نروید بهتر است از اینکه به زیارت بروید! راوى می‌‏گوید: محضر مبارکش عرض کردم: کمر من را شکستید با این کلام. حضرت فرمودند: به خدا قسم یکى از شما وقتى به زیارت قبر پدرش می‌‏رود غمگین و اندوهناک می‌‏رود ولى به زیارت قبر مطهّر آن حضرت می‌‏روید در حالى که با خود سفر‌ه‌‏ها می‌‏برید، نه، این طور نباید به زیارت آن جناب بروید بلکه زیارتش کنید با حالى افسرده و حزین و گرفته؛ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: تَزُورُونَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ لَا تَزُورُوا وَ لَا تَزُورُونَ خَیْرٌ مِنْ أَنْ تَزُورُوا. قَالَ قُلْتُ: قَطَعْتَ ظَهْرِی. قَالَ: تَاللَّهِ إِنَّ أَحَدَکُمْ لَیَذْهَبُ إِلَى قَبْرِ أَبِیهِ کَئِیباً حَزِیناً وَ تَأْتُونَهُ أَنْتُمْ بِالسُّفَرِ. کَلَّا حَتَّى تَأْتُونَهُ شُعْثاً غُبْرا(کامل الزیارات/۱۳۰)

در مسیر پیاده‌روی که می‌توانید با شکم خالی ذکر بگویید، چرا با پرخوری، خود را دچار غفلت کنیم؟!

ضمن اینکه فرموده‌اند در حال عبادت خوب است که شکم آدم خالی باشد، و این کار(پیاده‌روی اربعین) یک عبادت بسیار باعظمت و نورانی است. البته ممکن است سقف ظرفیتی بعضی‌ها واقعاً این باشد که برای پذیرایی شدن بیایند و این برای‌شان شیرین باشد، ولی شما بدانید که خصوصاً سفر زیارتی امام حسین(ع) پرهیزهای مشخصی دارد و صریحاً در روایات آمده است.

ما داریم به یک مهمانی می‌رویم. یادمان هست که قبلاً مادرها وقتی بچه‌های خود را به مهمانی می‌بردند می‌گفتند: «زیاد در سفره دست دراز نکن، اگر خواستی خودم به تو می‌دهم!» یعنی مادرها در مهمانی‌ها برای آبروداری، به بچه‌ها یک‌مقدار پرهیز غذایی می‌دادند. ما هم در این مهمانی بزرگ، باید اینها را نشان دهیم. البته آنجا وقتی موقعیتش پیش بیاید، واقعاً به زائرین التماس می‌کنند که «بیایید میل بفرمایید» اما واقعاً حیف است برای شما که می‌توانید در آن لحظات نورانی پیاده‌روی، با شکم خالی ذکر بگویید، چرا شکم خود را پر کنید و خود را دچار غفلت کنید؟ این خیلی صدمه است.

۳. تعقیبات نماز را طولانی کنید و با محوریت نماز جماعت و قرآن به عبادت بپردازید/ باتجربه‌ترها مسیر نجف-کربلا را در ۵روز می‌روند نه ۲روز

نکتۀ دیگر در آداب اربعین، پرداختن به عبادات و خصوصاً با محوریت نماز جماعت و قرآن است. مثلاً نماز جماعت‌های بسیار خوش ‌آب و رنگ، با تعقیبات کمی مفصل‌تر. وقتی سرِ صفوف نماز جماعت نشسته‌اید، زیاد عجله نکنید که بلند شوید و راه بیفتید. آن کسانی که در این سفر تجربۀ بیشتری دارند، عجله‌ای ندارند که این مسیر پیاده‌روی- نجف تا کربلا- را در دو روز طی کنند، بلکه ۴-۵ روز، این پیاده‌روی را طول می‌دهند. و عجیب اینکه نورانیت خودِ مسیر پیاده‌روی بیشتر از نورانیت زمانی است که شما مقیم کربلا هستید. این هم یک اسراری دارد!

وقتی شما در طول مسیر پیاده‌روی می‌خواهید استراحت‌گاه‌های خودتان را تنظیم کنید، چه اشکالی دارد که مکان استراحت شما، همان‌جایی باشد که موقع اذان می‌رسید؟ یعنی در طول مسیر هر وقت که موقع اذان و نماز شد، در همان‌جایی که برای نماز توقف می‌کنید، بنشینید و استراحت کنید. و تعقیبات نماز را هم کمی طولانی کنید.

روضه‌ها را هم در صفوف نماز جماعت بخوانید/ این مسیر باید به یک عبادت‌گاه تبدیل شود!

حتی اگر می‌خواهند روضه بخوانند، روضه‌ها را هم در صفوف همین نمازهای جماعت بخوانند. اصلاً این مسیر باید تبدیل به یک عبادت‌گاه بشود. این یکی از صحنه‌هایی است که باید دیده شود.

برخی دوستان، طراحی کرده‌اند که در مسیر نجف کربلا، یک ختم قرآن انجام دهند و این امکان دارد. با هندزفری‌ها و گوشی‌ها می‌توانید در اوقات مناسب و در هنگام راه رفتن قرآن بخوانید و همه یا بخشی از قرآن را ختم کنید و ثوابش را به حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) و ۱۴ معصوم هدیه کنید. و ثواب این هدیه کردن را به روح شهدا و حضرت امام(ره) نثار کنید. و کل این ثواب مضاعف را به روح رفتگان خود هدیه کنید.

۴. «دعوا درست نشدن» بر اصلاح برخی رفتارهای غلط اولویت دارد/ در این سفر زیاد هوس «برخی نهی از منکرها» به سرتان نزند

نکتۀ دیگری که در این سفر باید به آن پرداخت، این است که زیاد در این سفر هوس برخی «نهی از منکر و امر به معروف»ها به سرتان نزند؛ چون ممکن است برخی از سلایق در این سفر بخواهند یک‌مقدار پررنگ‌تر بشوند؛ برای اینکه دعوا درست کنند. «دعوا درست نشدن» اولویت دارد بر اینکه رفتار غلط اصلاح شود. پس مراقب باشید که یک‌دفعه‌ای تصمیم نگیرید که در آنجا همه‌چیز را درست کنید!

دستور امام صادق(ع): با دشنام‌دهندۀ به علی(ع) برخورد نکن! مصاحفه کن!

با توجه به اینکه آن جریان خبیث سیاسی دشمن اسلام و تشیع و ایمان، دنبال دعوا راه‌ انداختن هستند، لذا شما این فرصت را از آنها بگیرید. امام صادق(ع) یکی از دوستان‌شان را دیدند و فرمودند: این‌طوری که من به تو نگاه می‌کنم، احساس می‌کنم اگر کسی دشنام به علی(ع) بدهد، تو حاضری او را به قتل برسانی؟ او گفت: بله، من نمی‌توانم تحمل کنم. حضرت فرمود: ولی می‌دانید ما چگونه هستیم؟ کسی که جدّ من یعنی علی(ع) را صبّ کند و به ایشان نفرین کند، من از او فاصله می‌گیرم تا عصبانیت او فروکش کند و بعد می‌روم با او مصافحه می‌کنم.(قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ ع: إِنِّی أَرَاکَ لَوْ سَمِعْتَ إِنْسَاناً یَشْتِمُ عَلِیّاً فَاسْتَطَعْتَ أَنْ تَقْطَعَ أَنْفَهُ فَعَلْتَ. قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ: فَلَا تَفْعَلْ. ثُمَّ قَالَ: إِنِّی لَأَسْمَعُ الرَّجُلَ یَسُبُّ عَلِیّاً [جَدّی] وَ أَسْتَتِرُ مِنْهُ بِالسَّارِیَهِ فَإِذَا فَرَغَ أَتَیْتُهُ فَصَافَحْتُهُ؛ محاسن/۱/۲۶۰)

از برخوردهایی که دشمن سوء استفاده می‌کند، پرهیز کنید/ طبیعی است که دشمن در این زمینه‌، نقشه‌هایی داشته باشد!

یقیناً اگر در یک موردی جایش باشد، آدم باید مراقبت کند تا دعوایی پیش نیاید؛ مثلاً دعوا بر سر اختلاف نظرهای سیاسی، یا اختلاف نظرهای دیگر. حتی اگر می‌دانید که یک کسی دارد یک بدعتی می‌گذارد، اگر زمینۀ گفتگوی صمیمانه هست، اشکالی ندارد با او صحبت کنید، ولی اگر او می‌خواهد نزاعی ایجاد کند، باید به‌شدت از نزاع پرهیز کرد و با لبخند برخورد کرد. وقتی امام صادق(ع) با فرد ناصبی، آن‌طور بزرگوارانه برخورد می‌کند، شما هم باید از برخوردهایی که دشمن سوء استفاده کند، پرهیز کنید. چون طبیعی است که دشمن در این زمینه‌، نقشه‌هایی داشته باشد. و این صحنه‌هایی است که پارسال به‌طور مختصر دیده شد و تنش‌زا بود. و دشمن حتماً برای این برخوردها، برنامه‌ریزی می‌کند.

انگلیس خبیث آن‌قدر نامرد است که نه‌ فقط دستگاه امنیتی و سرویس‌های جاسوسی انگلیس، بلکه دستگاه تبلیغاتی او-که می‌خواهد یک وجاهتی هم داشته باشد- چند سال پیش در روز تاسوعا می‌گفت: «امروز، روز تاسوعا است که شیعیان برای برادر ناتنی امام حسین(ع) عزاداری می‌کنند!» در حالی که ما می‌گوییم: «اصلاً برادر واقعی یعنی عباس!» آن‌وقت این انگلیسی نامرد، چیزی که در مخیلۀ هیچ بچه‌شیعه‌ای تابه‌حال خطور نکرده بود، را مطرح می‌کند که «ابالفضل، برادر ناتنی امام حسین است!» یعنی تا جایی که بتواند ضربه می‌زند و اختلاف می‌اندازد. و سال‌هاست که در محرم‌ها و عزاداری‌ها دارد بر روی اختلاف‌افکنی بین شیعیان برنامه‌ریزی می‌کند.

باید فهرست آداب پیاده‌روی اربعین تهیه شود و بین «همۀ زائرین» توزیع شود

امیدوارم که فهرست بلندی از این آداب اربعین-هم آداب معنوی و هم آداب رفتاری و اجتماعی- تهیه شود، تا زائرین ما این آداب را در این سفر نورانی رعایت کنند. باید کسانی که اهل ذوق و دقت هستند، آداب پیاده‌روی اربعین را بنویسند، توزیع کنند و تشریح کنند، به طوری که حتی یک نفر از کسانی که در این پیاده‌روی حاضر می‌شود هم نباشد که این آداب به دستش نرسیده باشد. مطمئن باشید که با رعایت این آداب، اجر این سفر و این حرکت بسیار باعظمت، مضاعف خواهد شد. ما امید واثق داریم که این زیارت باعظمت مقدمه‌ساز ظهور عاجل حضرت قرار بگیرد.

هر کس برای اربعین قدمی بردارد، امام حسین(ع) نامش را ثبت می‌کند

بنده اعتقاد دارم که هر کسی بخواهد برای اربعین یک کاری انجام دهد و قدمی برای اربعین امام حسین(ع) بردارد، امام حسین(ع) نام او را ثبت می‌کند. اصلاً آدم هر قدمی که برای اربعین بر می‌دارد، حالش واقعاً عوض می‌شود. ان‌شاء الله توفیق پیدا کنید در این مسیر نورانی قدم بردارید. مخصوصاً اربعین امسال که از نظر زمانی(فصلی) تقریباً نزدیک به همان زمانی است که زینب کبری(س) به کربلا بازگشتند و در این مسیر حرکت کردند…

منبع: بیان مهنوی

 1 نظر

نگاه علمی به اشک و گریه

17 آبان 1395 توسط سليمي بني

پیوند: http://www.bartarinha.ir/fa/news/303506/%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B4%DA%A9-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D9%85%DB%8C%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%B3%DA%A9%D9%88%D9%BE-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

اشک مایعی است که با فرآیند ایجاد اشک در چشمها تولید میگردد. وظایف اشک شامل تمیز کردن و شستشوی سطح چشم، ضد عفونی کردن چشمها، لغزنده کردن چشمها برای حرکت آسان کره چشم و پلک ها، جلوگیری ازخشک شدن چشم ها و پلک ها ، ایجاد ارتباط میان انسان ها، دفع مواد تجمع یافته حاصل از فرآیند پاسخ به استرس میباشد. فقدان اشک باعث ایجاد سوزش، خارش و قرمزی در چشمها، احساس وجود شن در چشم ها، حساسیت به نور، از دست رفتن شفافیت قرنیه، ایجاد زخم در قرنیه، عفونت های مکرر و شدید چشم ها، خشکی چشم ها و در نهایت منجر به نابینایی می گردد.
فیلم (پرده) اشک از سه لایه مجزا تشکیل یافته است:

۱) لایه موکوس(mucous):
داخلی ترین لایه فیلم اشک میباشد. چسبناک و لزج بوده و از موسین تشکیل یافته است. این لایه توسط سلولهای ملتحمه و قسمت داخلی پلک ها ترشح میشود. این لایه قرنیه را میپوشاند تا یک لایه آبگریز برای پخش و گسترش یکنواخت لایه آبی فراهم آید. این لایه فیلم اشک را روی سطح چشم می چسباند. بدون این لایه، فیلم اشک بصورت قطره های ریز در خواهد آمد.

۲) لایه آبی(aqueus):
آبکی بوده و ۹۰ درصد فیلم اشک را تشکیل میدهد. حاوی آب و دیگر مواد نظیر پروتئین های لاکتوفرین، لیزوزیم و لیپوکالین، الکترولیت ها، آنتی اکسیدانها و برخی ویتامینها میباشد. این لایه عمدتا توسط غدد اشکی ترشح میشود. وظایف این لایه شامل: اکسیژن رسانی به سطح چشم، مبارزه با عفونت توسط آنتی بیوتیک های طبیعی (لیزوزیم و لاکتوفرین)، صاف کردن سطح چشم، شستن چشمها ازسلولهای مرده، گردوغبار، مواد محرک و حساسیت زا است.

۳) لایه (چربی) لیپید(lipid):
این لایه روغنی است و خارجی ترین لایه فیلم اشک را تشکیل میدهد. این لایه توسط غدد میبومین(meibomian) که در لبه پلک ها ی فوقانی و تحتانی واقع میباشند ترشح میشود. این لایه با ایجاد یک حایل آبگریز از تبخیر لایه اصلی فیلم اشک (لایه آبی) جلوگیری میکند. وظایف دیگر این لایه شامل: افزایش کشش سطحی و جلوگیری از سر ریز شدن اشک از پلک ها و لغزنده کردن چشم و تسهیل عمل بازو بسته کردن پلک ها میباشد.

▪ غدد اشکی(lacrimal glands):
غدد اشکی در گوشه خارجی چشمها و پشت پلک های فوقانی قرار گرفته اند. غدد اشکی هر کدام به اندازه یک بادام بوده و ۲ سانتی متر طول دارند. مایع اشکی از طریق ۶-۱۲ مجاری کوچک ترشحی به فضای میان چشم و پلک فوقانی وارد میگردد. با هر بار باز و بسته کردن چشم ها اشک ازمجاری ترشحی غدد اشکی مکیده شده و به سمت مجرای اشکی-بینی که به صورت دو سوراخ بسیار ریز در گوشه داخلی چشمها قرار گرفته هدایت میگردد. در انتها اشک به کیسه اشک و سپس به حفره بینی می ریزد. به همین علت است که هنگام گریه کردن ممکن است دچار آبریزش بینی گردید.

● انواع اشک:
۱) اشک پایه (basal tears):
درچشمان پستانداران سالم قرنیه پیوسته (۲۴ ساعته) توسط اشک های پایه خیس و تغذیه میگردد. این اشک باعث لغزنده شدن چشم ها و شستشوی چشمها از ذرات خارجی میگردد. مایع اشک حاوی آب+موسین+چربی ها+لیزوزیم+لاکتوفرین+لیپو ?لین+ایمنوگلوبولین ها+گلوکز+سدیم کلراید+کلراید پتاسیم+آنتی اکسیدان ها+برخی ویتامینها میباشد.

۲) اشک رفلکس(reflex tears):
هر چزی که باعث تحریک و یا خشک شدن چشم شود، میتواند تولید این نوع اشک را افزایش دهد.این نوع اشک بطورغیرارادی و در پاسخ به مواد محرک چشم نظیر ذرات خارجی،گردوغبار،آلرژن ها،پاتوژن ها و مواد محرک دیگری همچون بخارات پیاز،گاز اشک آور و افشانه فلفل ترشح میگردد.این اشک ها سعی میکنند تا مواد محرک و آزاردهنده را از چشم ها پاک کنند.باد شدید و نور شدید خورشید نیز میتواند باعث تولید اشک رفلکس گردند.این اشک بیشتر آبکی بوده و از لیزوزویم و ایمنوگلوبولین بیشتری برخورداراست.

۳) اشک احساسی و یا گریه(emotional tears/crying):
این اشک هنگام احساساتی شدن انسان ها (استرس هیجانی ) و یا احساس درد فیزیکی ترشح میگردد. آغازگرهای هیجانی این نوع اشک معمولا خشم، اندوه، شادی، ترس، شوخ طبعی و ناکامی میباشند. ترکیبات شیمیایی این نوع اشک با ترکیبات دو اشک قبلی متفاوت است. اشک احساسی حاوی هورمونها و پروتئین های بیشتری میباشد. این اشک حاوی هورمونهای پرولاکتین، هورمون رشد، آدرنوکورتیکوتروپین، آندروفین و فلز منگنز میباشد.

● نکات جالب درباره اشک و گریه :
۱) به غیر از انسانها برخی معتقدند فیل ها و گوریل ها نیز میتوانند گریه کنند اما نه به پیچیدگی گریه انسانها. حیوانات دیگر اغلب هنگام درد کشیدن، وارد شدن اجسام خارجی در چشمها و یا خشک شدن چشمها دچار اشک ریزش میشوند. حیوانات (به ویژه نوزادان آنها) بصورت آوایی و مانند نوزادان تازه متولد شده گریه میکنند بدون تولید اشک.
۲) غدد اشکی روزانه در حدود ۲ قاشق پر چایخوری اشک تولید میکنند.
۳) هر پلک زدن (باز و بسته کردن چشم) در حدود ۱۰۰-۱۵۰ میلی ثانیه بطول می انجامد. انسانها بطور متوسط هر ۲ تا ۱۰ ثانیه یکبار و ۱۰ بار در دقیقه پلک میزنند.
۴) شور بودن اشک عمدتا به علت وجود کلراید سدیم و پتاسیم در اشک میباشد. میزان نمک موجود در اشک با میزان نمک پلاسمای خون برابراست.
۵) از آنجایی که جنین نیز در درون رحم قادر به گریه کردن است بنابراین گریه کردن نمیتواند یک رفتارآموختنی باشد. اما فرهنگ، سن، جنسیت، فرآیند اجتماعی شدن، شخصیت، روابط و بافت اجتماعی همگی میتوانند در شکل بیان گریه تعیین کننده باشند.
۶) PH اشک اندکی قلیایی و خود اشک ترش و شور مزه میباشد.
۷) سرفه شدید، استفراغ، احتقان بینی، آلرژی بینی، التهاب یا عفونت بینی و یا چشم و اختلالات عصبی نیز میتواند باعث اشک ریزش گردند.
۸) گریه کردن در برخی فرهنگها عملی کودکانه و غیر موقر محسوب شده و گریستن در انظارعمومی تقبیح میگردد.
۹) علت اشک ریزش هنگام خمیازه کشیدن و یا خندیدن وارد شدن فشار به غدد و کیسه اشکی میباشد. علت دیگر آن میتواند این مسئله باشد که غدد اشکی تحت کنترل سیستم عصبی خود مختار میباشند. این سیستم عصبی تمام کارکردهای غیرارادی را کنترل می کند. هنگامی که این اعصاب تحریک میشوند (هنگام خمیازه) غدد اشکی نیز اندکی تحریک میگردند.
۱۰) بسیاری از افراد به علت مبتلا بودن به خشکی چشم قادر به گریه کردن نمیباشند. اما دراختلال دیگری که در پی آسیب به مغزایجاد میگردد فرد مبتلا ممکن است بطور مداوم برای ساعتها بدون علت گریه کند.
۱۱) علت سوزش و اشک ریزش چشمها هنگام خرد کردن پیاز به علت وجود آنزیمها و آمینو اسید سولفوکساید موجود در سلولهای پیاز میباشد. آمینو اسید سولفوکساید توسط آنزیمهای پیاز به سولفینیک اسید تبدیل میشود، که بسیار ناپایدار بوده و فورا به گازی فرار تبدیل میگردد. هنگامی که این گاز با آب درون چشم (اشک) ترکیب میگردد تولید اسید سولفوریک ملایمی را میکند که باعث سوزش و اشک ریزش میشود. با افزایش تولید اشک بدن سعی میکند تا اسید سولفوریک را رقیق و از چشمها بشوید. برای جلوگیری از سوزش و اشک ریزش چشمها هنگام خرد کردن پیاز به توصیه های زیر عمل کنید:

ـ دستان خود وپیاز را قبل از خرد کردن با آب خیس کنید تا گاز متصاعد شده با، آب روی دستها و پیاز واکنش نشان دهد نه با اشک چشمها.
ـ تنها با دهان خود تنفس کنید. عمل دم گازها را به درون ریه کشانده و عمل بازدم نیز باعث پراکنده شدن گاز میشود.
ـ از چاقوی تیز برای بریدن و خرد کردن پیاز استفاده کنید تا سلولهای کمتری در پیاز دچار پارگی شوند.
ـ قبل از خرد کردن پیاز آن را نیم ساعت درون یخچال قرار دهید. چراکه کاهش دما فعالیت آنزیمهای پیاز و انتشار گاز را کاهش میدهد.

● علل گریه کردن:
۱) نوزادان از گریه به عنوان ابزار بقا استفاده میکنند. گریه کودکان یک وسیله ارتباطی با مادر بوده و از طریق آن طلب کمک میکنند. علل اصلی گریه نوزادان گرسنگی، پوشک خیس، کثیف و یا نامناسب، نیاز به تماس بدنی و نوازش، درد ناشی از گاز معده و روده، سرما و گرمای شدید، کسالت و بی حوصلگی، استرس، محیط پر ازدحام، درد و جلب توجه میباشد.
۲) علل گریه در افراد بزرگسال عمدتا شامل غم و اندوه(۴۹%)، شادی و خوشی(۲۱%)، خشم(۱۰%)، همدردی(۷%)، اضطراب(۵%) و ترس(۴%) میباشد.
۳) انسان ها برای تحت تاثیر قرار دادن و برانگیختن احساسات و ترحم دیگران نیز متوسل به گریه میشوند.

● فواید گریه کردن:
۱) هنگامی که ما دچار استرس هیجانی می شویم، مغز وبدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی میکند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند.
۲) اشکهای احساسی در واقع مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون تجمع می یابند را از بدن دفع میکند.
۳) اشکهای احساسی سطح منگنز بدن را کاهش میدهند. این مواد معدنی بروی خلق و خو تاثیر مستقیم میگذارد. غلظت منگنز اشک احساسی ۳۰ برابر بیشتر از منگنز موجود در سرم خون است.
۴) اشک احساسی نسبت به اشک پایه و رفلکس حاوی ۲۴ درصد پروتئین آلبومین بیشتری میباشد.
۵) گریه مانند ادرار و تعریق باعث حذف مواد سمی و محصولات زائد بدن میشود.
۶) گریه یک مکانیسم رایگان، طبیعی و قدرتمند برای کنار آمدن با درد، استرس و اندوه میباشد.
۷) هورمونهایی که پس از استرس در بدن انباشته میشوند به حد سطح سمی رسیده و باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و دیگر فرآیندهای بیولوژیکی میشوند. اشک های احساسی به عنوان دریچه اطمینان برای قلب عمل میکنند.
۸) ترکیباتی که حین استرس در بدن تجمع می یابد با اشک خارج میگردند. همین امر باعث کاهش استرس میگردد. این مواد شامل آندورفین (lucine-enkephaline)، که در کنترل درد موثر است، پرولاکتین که در تنظیم تولید شیر نقش دارد، و آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) که یک نشانگر مهم استرس است، میباشند. سرکوب گریه و اشک باعث افزایش استرس میگردد.
۹) نه تنها گریه باعث ارتقای سطح سلامتی فرد میشود بلکه در افزایش حس تعلق در گروه نیز تاثیر گذاربوده و موجب افزایش حضور و دخالت دیگران در تامین رفاه فرد میشود. اشک ها یک روش موثر در ایجاد ارتباط بوده و در برانگیختن حس همدردی و دلسوزی سریعتر ازهر ابزار دیگری عمل میکنند. گریه بطور موثری بازگو کننده آنست که شما در مورد یک دلمشغولی خاص صادق و بی ریا بوده و در کنار آمدن با آن مشکل مضطرب میباشید.
۱۰) گریه عملی طبیعی، سالم و شفا بخش است.
۱۱) گریه در کاهش و جلوگیری از بیماریهای مرتبط با استرس موثر میباشد.
۱۲) خنده و گریه دو ابزار کارآمد درکاهش استرس و رهایی ازاحساسات منفی میباشند.
۱۳) هنگامی که گریه سرکوب میشود، هیجانات رها نمی شوند و خصایص شخصیتی مخرب همچون پرخاشگری بروز میکنند.
۱۴) به باور دانشمندان سرکوب و امتناع از گریه کار معقولی نیست. اما برخی افراد که پس از مورد انتقاد قرار گرفتن، مشاجره با دوستان، مواجهه با ناکامیهای کوچک فورا شروع به گریستن میکنند، باید به روانشناس مراجعه کنند. چراکه معمولا علت اصلی این نوع گریه ها اعتماد بنفس پایین و یا مشکلات روانی مزمن در فرد بوده و بایستی فرد تحت درمان قرار گیرد.
۱۵) انسان ها پس از گریه کردن از لحاظ جسمی و روانی احساس بهتری میکنند و در واقع سبک و خالی میشوند. (به علت دفع مواد انباشته شده که توضیح داده شد)
۱۶) گریه یک ابزار برقراری ارتباط است یک زبان جهانی برای درخواست کمک و حمایت اجتماعی.
۱۷) گریه کمک میکند به آزاد سازی آندورفین ها به جریان خون. آندورفین ها ترکیبات شیمیایی ای هستند که باعث بهبود خلق و خو و تسکین درد میشوند.

● تفاوت گریه در مردان و زنان:
ـ زنان ۴ تا ۵ برابر بیشتر از مردان گریه میکنند.۵.۴ بار در ماه.
- دختران وپسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه میکنند، چراکه ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود به یک میزان در هر دو جنس تولید میشود.
ـ پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان ۶۰ درصد بیشتر از مردان میشود.
- غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچکتر از غدد اشکی زنان میباشد. شاید یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیزهمین مسئله باشد. مردان و زنان نمیتوانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردنشان مورد سرزنش قرار دهند.
- یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی میباشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار میدهد.
- مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه میکنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر میشود، اما بندرت اشک به گونه ها سرازیر میگردد.
- اما زنان معمولا پر سرو صدا و با اشک های فراوان گریه میکنند.
- مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی کفایتی گریه میکنند.
همچنان علت و فرآیند اشک های احساسی مبهم و رازآلود باقی مانده است. کماکان پرسشهای بدون پاسخ مانده ی بسیاری وجود دارند نظیر: چنانچه گریه کردن به منظور کاهش استرس طراحی گردیده پس فلسفه اشک شوق و شادی چیست؟ و یا اگر گریه یک وسیله ارتباطی با دیگر همنوعان است پس چرا انسانها در خلوت وتنهایی خود نیز گریه میکنند؟

دانشمندان دریافته اند که گریه کردن هم مانند خندیدن فواید بسیاری دارد؛ از جمله این که فشار خون را پایین می آورد و قدرت مجموعه ی بدن را افزایش می دهد.

هر آنچه که فرد برای ابراز و بیرون ریختن اضطراب و تنش و راحت شدن از دست آنها انجام می دهد برای سلامتی انسان ضروری است. به نظر می رسد که گریه کردن بسیار موثر باشد. طی یک بررسی مشخص شد که 85 درصد از زنان و 75 درصد از مردان بعد از گریه کردن احساس بهتری دارند.

همان قدر که گریه کردن می تواند باعث سلامتی شود، گریه نکردن و نگه داشتن خشم و غصه می تواند مضر باشد. تحقیقات نشان داده که سرکوب کردن احساسات با بالا رفتن فشار خون، عوارض قلبی و سرطان رابطه دارد.

با وجود فوایدی که گریه کردن دارد، اگر این کار بخشی از زندگی روزمره شود و هر روزه تکرار گردد، باید به پزشک مراجعه کرد چرا که می تواند یکی از علائم اولیه ی افسردگی باشد. پزشکان تا به حال گریه کردن را تا بدان حد که شخص به هق هق بیفتد توصیه نکرده اند. میزان گریه ی ما به عوامل ژنتیکی بستگی دارد. زنان چهار برابر مردان گریه می کنند.

زمانی که حس کردید می خواهید گریه کنید با آن مقابله نکنید، زیرا گریه یک واکنش احساسی، سالم و طبیعی است

كاهش اشك چشم در بانوان شايعتر است
بيماري كاهش اشك چشم هرچند در افراد سالمند و سالخورده شايع بوده اما به نظر مي‌رسد اين بيماري در بانوان شايعتر است.

به گزارش سلامت نیوز ، دكتر پژمان بختياري عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران افزود:
احساس جسم خارجي در چشم از علايم شايع بيماري كاهش اشك چشم است هرچند بيماريهاي مختلفي باعث بروز اين بيماري مي‌شوند اما به نظر مي‌رسد علايم بيماري با وجود طيف وسيع آن بسيار مشابه هم باشد.
وي گفت:
بسته به شدت بيماري مي‌توان در مراحل اوليه با استفاده از قطره‌هاي اشك مصنوعي در بازار در طي چند مرحله و يا استفاده از ابزارهاي جديد در درمان بيماري چشم كه هم اكنون در كشور ما وجود دارد استفاده كرد.
دكتر بختياري با اعلام اين مطلب كه اغلب بيماران بعد از انواع جراحي چشم (ليزيك، آب مرواريد و…) دچار بيماري خشكي چشم مي‌شوند تاكيد كرد:
در اغلب موارد به صورت موقت در برخي اعمال جراحي برخي بيماران با كاهش اشك چشم روبرو مي‌شوند كه اين موارد زودگذر بوده و بيماران مي‌توانند بدون هيچ ناراحتي به روال زندگي عادي خود ادامه دهند.
عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران تصريح كرد:
هرچند بيماري كاهش اشك چشم در افراد سالمند و سالخورده شايعي به نظر مي‌آيد اما به نظر مي‌رسد اين بيماري در بانوان شايعتر است

دانشمندان دانشكده ي چشم پزشكي دانشگاه ايالتي « اوهايو » در مطالعه اي جديد موفق به شناسايي تركيب پيچيده ي موجود در اشك انسان و حتي خانواده ي ناشناخته اي از چربي هاي موسوم به ليپيد را در اشك چشم انسان كشف كرده اند . به گزارش « لايو ساينس » ، اشك چشم انسان با غم ، شادي ، نااميدي و يا با بسياري از حالات روحي ديگر ممكن است ايجاد شود .

ساختار دقيق اين ماده تا پيش از اين براي محققان به صورت ناشناخته اي باقي مانده بود . تحقيقات قبلي نشان مي دهد كه اشك چشم انسان داراي سه لايه ي مختلف بوده كه لايه ي مياني بيروني متشكل از مواد چرب است ، هر بار كه انسان پلك مي زند لايه ي چرب اشك سطح چشم را مي پوشاندو آن را مرطوب مي كند . اين لايه ي چرب حاوي نوع ديگري از ليپيد ها به نام اوليمايد است كه پيش از اين در مغز و دستگاه اعصاب مركزي انسان مشاهده شده بود. تحقيقات نشان مي دهد كه اوليمايد در تنظيم خواب و نيز برقراري ارتباط ميان سلول هاي عصبي انسان نقش دارد كه وجود اين ماده در اشك چشم نيز احتمالا در برقراري ارتباط عصبي ميان سلول هاي بخش جلويي چشم انسان نقش دارد . كم و يا زياد بودن اين ماده يا هر كدام از ساير مواد چرب موجود در اشك چشم مي تواند به عدم مرطوب شدن كامل چشم و بروز بيماري خشكي چشم منجر شود . اين محقق بيان داشت كه اشك چشم سبب براق شدن و بروز پديده ي انكسار نور در چشم انسان مي شود كه اگر اشك وظيفه ي خود را درست انجام ندهد ، احتمال بروز اختلال درديد به وجود مي آيد . اين وضعيت در ميان افرادي كه از لنز استفاده مي كنند به ويژه خانم ها شايع تر است .

اصولا علل اشک‌ريزش را مي‌توان اين‌طور دسته‌بندي کرد که:

1) توليد اشک زيادتر از حد طبيعي باشد (وجود ايرادي در غدد اصلي سازنده اشک)

2) اشکال در مسير خروج اشک باشد که اصطلاح انسداد مجرا ناميده مي‌شود (دليل آن اختلالي در کار خروج اشک از چشم و هدايت آن به داخل بيني است.)

يکي از علل مهمي که شيرخواران را به مطب چشم پزشک مي‌آورند، همين اشک‌ريزش است. حدود 10 درصد نوزاداني که متولد مي‌شوند مبتلا به انسداد مجراي اشکي‌ هستند؛ يعني موقع تولد هنوز مجراي اشکي آنها به داخل بيني باز نشده و اين شيرخواران با اشک‌ريزش و گاهي با ترشحات چرکي مواجه مي‌شوند. تجمع مواد کنار مژه‌ها و گاه چسبيدن مژه‌ها به هم خصوصا هنگام خواب و همچنين لزوم دستکاري پلک‌ها در موقع بيدار شدن از مشکلات عمده‌اي است که موجب نگراني والدين مي‌شود و معمولا مجبورند پلک‌ها را تميز کنند تا چشم‌ها از يکديگر بازگردد.

به طور کلي انسداد مادرزادي مجراي اشکي در بچه‌ها به سه صورت ديده مي‌شود و والدين آن را گزارش مي‌کنند. اولين حالت اشک ريزش مداوم بدون همراه بودن ترشحات چرکي است. دوم اشک‌ريزش مداوم همراه با ترشحات چرکي به خصوص هنگام ماساژ کيسه اشکي است که اين بيانگر انسداد کامل مجرا بعد از کيسه اشکي مي‌باشد (اين فرم شايعي است) و سوم، اشک‌ريزش متناوب به خصوص هنگام سرماخوردگي که بيانگر مشکلات بيني است که هنگام سرماخوردگي شدت يافته و به طور موقت مجراي اشکي را مي‌بندد.

هريک از سه حالت فوق بايد توسط والدين مورد پيگيري قرار گيرد و بچه‌ توسط چشم‌پزشک معاينه شود. معمولا اين بچه‌ها نسبت به نور حساس نيستند ولي قرنيه شفاف و کره چشم سالم است و تنها انسداد مجرا مطرح است. حدود 90 درصد اين بچه‌ها تا سن يک سالگي انسدادشان برطرف مي‌شود و والدين نبايد نگران باشند. تنها لازم است بررسي شوند و دستور ماساژ صحيح و درمان طبي توسط پزشک معالج به والدين داده شود. هيچ اقدام خاصي براي باز شدن مجرا لازم نيست و نبايد در درمان جراحي سونداژ بي‌مورد عجله شود و بايد منتظر بمانيم تا مجرا باز شود. تنها در موارد عفونت حاد کيسه اشکي است که سونداژ را زودتر از موعد توصيه مي‌کنيم. سونداژ يک عمل کاملا ساده و موفقيت‌آميز است که در کلينيک يا بيمارستان تحت بي‌هوشي عمومي انجام مي‌شود. بهترين زمان انجام سونداژ حوالي يک سالگي است و تاخير مي‌تواند شانس موفقيت را کم کند ولي تا پنج سالگي هم به نظر من، بهتر است اولين اقدام سونداژ (به تنهايي) و يا سونداژ همراه با لوله‌گذاري باشد

____________
هفته نامه سلامت
vBulletin v4.2.3, Copyright © 2000-2006, Jelsoft Enterprises Ltd.
Search Engine Friendly URLs by vBSEO 3.6.1

 نظر دهید »

سخنان راهگشا و دلنشین امام حسن مجتبی علیه السلام

16 آبان 1395 توسط سليمي بني

1. دوازده‌ چیز از آداب‌ غذا خوردن‌ بوده‌ و بر هر مسلمانى‌ لازم‌ است‌ كه‌ از آنها اطلاع‌ داشته‌ باشد ، چهار چیز آن‌ واجب‌ ، و چهار چیز دیگر سنت‌ ، و چهار مورد باقى‌مانده‌ از ادب‌ و اخلاق‌ است‌ . اما چهار امر لازم‌ : شناسایى‌ منعم‌ ، خشنود بودن‌ به‌ آنچه‌ روزى‌ گردیده‌ ، نام‌ خدا را بر زبان‌ جارى‌ كردن‌ و شكرگزارى‌ در برابر نعمتى‌ كه‌ عطا شده‌ است‌ .

و چهار امرى‌ كه‌ سنت‌ است‌ : وضو گرفتن‌ پیش‌ از شروع‌ به‌ غذا ، نشستن‌ بر طرف‌ چپ‌ ، غذا خوردن‌ با سه‌ انگشت‌ و لیسیدن‌ انگشتان‌ مى‌باشد . و چهار امرى‌ كه‌ از آداب‌ و اخلاق‌ است‌ : خوردن‌ از غذاهاى‌ جلوى‌ خودش‌ ، كوچك‌ برداشتن‌ لقمه‌ ، خوب‌ جویدن‌ غذا و كم‌ نگاه‌ كردن‌ به‌ صورت‌ دیگران‌ مى‌باشد .
(من‌ لا یحضره‌ الفقیه‌ ، ج‌ 3 ، ص‌ 227 ، ح‌ 38)

—————————————–
2. شوخى‌ كردن‌ حرمت‌ و احترام‌ را از بین‌ مى‌برد .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
3. كار نیك‌ آن‌ است‌ كه‌ در انجامش‌ درنگ‌ نشود ، و بعد از انجام‌ آن‌ منت‌ نگذارند .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 115)

—————————————–
4. قدر نعمتهاى‌ پروردگار تا موقعى‌ كه‌ پابرجاست‌ مجهول‌ و ناشناخته‌ است‌ ، و زمانى‌ شناخته‌ مى‌شود كه‌ از دست‌ رفته‌ باشد .(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 115)

—————————————–
5. كسى كه در دلش هوایى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى‏كنم كه خداوند دعایش را مستجاب كند.(كافى ، ج2 ، ص62 )

—————————————–

6. هنگامى‌ كه‌ مستحبات‌ به‌ واجبات‌ ضرر برسانند ، آنها را ترك‌ كنید.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)

—————————————–
7.سه‌ چیز مردم‌ را هلاك‌ مى‌كند : تكبر ، حرص‌ و حسد . چون‌ تكبر دین‌ انسان‌ را از بین‌ مى‌برد و شیطان‌ هم‌ به‌ واسطه‌ تكبر ملعون‌ و منفور شد ، و حرص‌ دشمن‌ نفس‌ انسان‌ است‌ و حضرت‌ آدم‌ به‌ سبب‌ حرص‌ از بهشت‌ رانده‌ شد ، و حسد راهبر بدى‌ و بدبختى‌ است‌ و به‌ سبب‌ حسد قابیل‌ برادرش‌ هابیل‌ را كشت‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)

—————————————–
8. علم‌ و دانش‌ خود را به‌ مردم‌ یاد بده‌ و علم‌ دیگران‌ را یاد بگیر تا بدین‌ وسیله‌ هم‌ علم‌ خود را محكم‌ و استوار كنى‌ و هم‌ آنچه‌ نمى‌دانى‌ بیاموزى‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)

—————————————–
9. فقط به‌ دیدار كسى‌ برو كه‌ یا به‌ عطا و بخشش‌ او امیدوار باشى‌ و از قدرت‌ او بترسى‌ ، یا از علم‌ او استفاده‌ كنى‌ ، یا به‌ بركت‌ دعاى‌ او امیدوار باشى‌ ، و یا از خویشان‌ تو باشد.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)

—————————————–
10. ظالمى‌ شبیه‌تر از حسود به‌ مظلوم‌ ندیده‌ام‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)

—————————————–
11.آنچه‌ از امور دنیوى‌ را كه‌ طلب‌ كردى‌ ولى‌ به‌ دست‌ نیاوردى‌ ، فراموش‌ كن‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)

—————————————–
12. هر كس‌ را كه‌ خداوند توفیق‌ دعا كردن‌ بدهد ، باب‌ اجابت‌ را برایش‌ باز مى‌كند و هر كس‌ را كه‌ توفیق‌ طاعت‌ و عبادت‌ دهد ، باب‌ قبول‌ را برایش‌ باز مى‌كند و هر كس‌ را كه‌ توفیق‌ شكرگزارى‌ دهد ، باب‌ افزایش‌ نعمتها را برایش‌ باز مى‌كند.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
13. به‌ امام‌ مجتبى‌ – علیه‌ السلام‌ – عرض‌ شد : اى‌ پسر پیامبر خدا در چه‌ حالى‌ هستى‌ ؟
فرمود : خدایى‌ دارم‌ كه‌ بر من‌ مسلط است‌ ، و آتش‌ جهنم‌ در پیش‌ روى‌ من‌ است‌ ، و مرگ‌ مرا مى‌خواند ، و حساب‌ آخرت‌ مرا احاطه‌ كرده‌ است‌ ، و در قید و بند اعمالم‌ هستم‌ ، نمى‌توانم‌ آنچه‌ را كه‌ دوست‌ دارم‌ به‌ دست‌ آورم‌ و آنچه‌ را دوست‌ ندارم‌ از خود دور كنم‌ چون‌ انجام‌ امور به‌ دست‌ دیگرى‌ است‌.
اگر بخواهد ، مرا عذاب‌ مى‌كند و اگر بخواهد ، مرا مى‌بخشد. پس‌ كدام‌ فقیر و محتاجى‌ است‌ كه‌ محتاج‌ تر از من‌ باشد ؟
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
14. وعده‌ دادن‌ آفت‌ كرم‌ و بخشش‌ است‌ ، و چاره‌ آن‌ انجام‌ و اتمام‌ بخشش‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
15.براى‌ مجازات‌ در خطاها و لغزشها عجله‌ نكن‌ ، و بین‌ خطا و مجازات‌ براى‌ عذرخواهى‌ فرصتى‌ باقى‌ بگذار.

(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
16. مصیبتها و ناملایمات‌ كلیدهاى‌ پاداش‌ و ثواب‌ هستند.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
17.نعمت‌،امتحان‌ و آزمایش‌ الهى‌ است‌. پس‌ اگر شكر كردى‌ ، نعمت‌ است‌ و اگر ناسپاسى‌ كردى‌ ، به‌ غضب‌ و خشم‌ الهى‌ تبدیل‌ مى‌شود.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)

—————————————–
18. از بهره‌ زبانت‌ همان‌ مقدار براى‌ تو كفایت‌ مى‌كند كه‌ راه‌ هدایتت‌ را از گمراهى‌ روشن‌ كند.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 114)

—————————————–
19.از تفكر و تعقل‌ غافل‌ نشوید ، زیرا تفكر حیات‌ بخش‌ قلب‌ آگاه‌ و كلید درهاى‌ حكمت‌ است‌.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 115)

—————————————–
20.اى‌ پسر آدم‌، از زمانى‌ كه‌ از مادر زاییده‌ شدى‌ مشغول‌ نابود كردن‌ عمر خود بوده‌اى‌ ، پس‌ از باقى‌مانده‌ عمر خود براى‌ آینده‌ ( عالم‌ آخرت‌ ) ذخیره‌ كن‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ مؤمن‌ از این‌ دنیا زاد و توشه‌ برمى‌گیرد و كافر خوشگذارنى‌ مى‌كند.
و بعد این‌ آیه‌ را تلاوت‌ فرمودند: ” و زاد و توشه‌ برگیرید ، به‌ درستى‌ كه‌ بهترین‌ توشه‌ تقوى‌ است‌ “.(كشف‌ الغمه‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 572)

—————————————–
21.آماده‌ سفر آخرت‌ شو و قبل‌ از فرارسیدن‌ مرگ‌ زاد و توشه‌ خود را فراهم‌ كن‌ ، و بدان‌ كه‌ تو در حالى‌ دنیا را مى‌طلبى‌ كه‌ مرگ‌ ، تو را مى‌طلبد ، و امروز غم‌ و اندوه‌ فردا را نداشته‌ باش‌ ، و بدان‌ كه‌ هر چه‌ از مال‌ دنیا بیشتر از غذا و خوراك‌ خود به‌ دست‌ آوردى‌ در حقیقت‌ آن‌ را براى‌ دیگران‌ ذخیره‌ كرده‌اى‌ ، و بدان‌ كه‌ اموال‌ حلال‌ دنیا مورد محاسبه‌ قرار خواهد گرفت‌ و اموال‌ حرام‌ دنیا عقاب‌ و مجازات‌ دارد و در اموال‌ شبه‌ناك‌ و مشكوك‌ سرزنش‌ هست‌.

پس‌ دنیا را مانند مردارى‌ فرض‌ كن‌ و آن‌ مقدار از آن‌ برگیر كه‌ تو را كفایت‌ كند ، پس‌ اگر حلال‌ باشد تو زهد ورزیده‌اى‌ و اگر حرام‌ باشد گناهى‌ مرتكب‌ نشده‌اى‌ چون‌ به‌ مقدار اضطرار و ناچارى‌ استفاده‌ كرده‌اى‌ آنچنان‌ كه‌ از مردار به‌ هنگام‌ ناچارى‌ استفاده‌ مى‌شود ، و اگر در آن‌ عتاب‌ و سرزنش‌ باشد ، سرزنشى‌ كم‌ و آسان‌ خواهد بود.
(بحار الانوار ، ج‌ ، 44 ، ص‌ 139)

—————————————–
22.براى‌ دنیایت‌ آنچنان‌ رفتار كن‌ كه‌ گویا براى‌ همیشه‌ زنده‌اى‌ ، و براى‌ آخرتت‌ چنان‌ رفتار كن‌ كه‌ گویا فردا خواهى‌ مرد.
(بحار الانوار ، ج‌ ، 44 ، ص‌ 139)

—————————————–
23. اگر به‌ خاطر نیازى‌ مجبور شدى‌ با مردى‌ دوست‌ و همنشین‌ شوى‌ ، پس‌ با كسى‌ دوست‌ شو كه‌ وقتى‌ با او همنشینى‌ مى‌كنى‌ ، موجب‌ زینت‌ تو باشد و هنگامى‌ كه‌ به‌ او خدمتى‌ كردى‌ ، از تو حمایت‌ كند و هنگامى‌ كه‌ از او در خواست‌ كمك‌ كردى‌ ، تو را یارى‌ كند و اگر سخنى‌ گفتى‌ ، سخن‌ تو را تصدیق‌ كند و اگر حمله‌ كردى‌ ، هجوم‌ تو را قوت‌ بخشد و اگر چیزى‌ طلب‌ كردى‌ ، تو را یارى‌ كند و اگر نقصى‌ از تو آشكار شد ، آن‌ را بپوشاند و اگر نیكى‌ از تو دید ، آن‌ را به‌ حساب‌ آورد.
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 139)

—————————————–
24.هر كس‌ قرآن‌ بخواند ، یك‌ دعاى‌ مستجاب‌ براى‌ او مى‌باشد كه‌ یا فورا اجابت‌ مى‌شود و یا با تأخیر.
(بحار الانوار ، ج‌ 92 ، ص‌ 204)

—————————————–
25. امام‌ حسن‌ علیه‌ السلام‌ : پیامبر خدا فرموده‌ است‌ : هر كس‌ آیة‌ الكرسى‌ را بعد از نماز واجب‌ بخواند ، تا نماز بعد در پناه‌ و حفاطت‌ خداست‌.
(مجمع‌ الزوائد و منبع‌ الفوائد ، ج‌ 10 ، ص‌ 102)

—————————————–
26. هر روزه‌دارى‌ هنگام‌ افطار یك‌ دعاى‌ اجابت‌ شده‌ دارد . پس‌ در اولین‌ لقمه‌ افطار بگو : به‌ نام‌ خدا ، اى‌ خدایى‌ كه‌ آمرزش‌ تو فراگیر و وسیع‌ است‌ ، مرا ببخش‌.
(اقبال‌ الاعمال‌ ، ص‌ 116)

—————————————–
27.امام‌ حسن‌ علیه‌ السلام‌ : پیامبر خدا فرموده‌ است‌ : كسى‌ كه‌ بعد از خواندن‌ نماز صبح‌ در همان‌ محل‌ بنشیند و مشغول‌ ذكر خدا شود تا خورشید طلوع‌ كند ، براى‌ او پرده‌ و مانعى‌ از آتش‌ عذاب‌ الهى‌ خواهد بود.
(تیسیر المطالب‌ ، ص‌ 350)

—————————————–
28.به‌ درستى‌ كه‌ هر كس‌ طالب‌ عبادت‌ باشد ، خود را براى‌ آن‌ آراسته‌ و پاك‌ مى‌كند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)

—————————————–
29.سزاوار مرد روزه‌دار این‌ است‌ كه‌ ریشش‌ را رنگ‌ كرده‌ و لباسش‌ را خوشبو كند ، و سزاوار زن‌ روزه‌دار این‌ است‌ كه‌ موى‌ سرش‌ را شانه‌ كرده‌ و لباسش‌ را خوشبو كند.
(الخصال‌ ، ص‌ 61)

—————————————–
30. از پدرم‌ شنیدم‌ كه‌ پیامبر خدا فرموده‌ است‌ : هر كس‌ در قضاى‌ حاجت‌ برادر دینى‌ خود كوشش‌ كند ، مانند این‌ است‌ كه‌ نه‌ هزار سال‌ خدا را عبادت‌ كرده‌ باشد در حالى‌ كه‌ روزها روزه‌ و شبها مشغول‌ عبادت‌ باشد.
(الفقیه‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 189)

—————————————–
31. زكات‌ دادن‌ هرگز موجب‌ كم‌ شدن‌ مال‌ نمى‌شود.
(دعائم‌ الاسلام‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 246 – 264)

—————————————–
32.از پروردگارم‌ شرم‌ مى‌كنم‌ از اینكه‌ ملاقات‌ كنم‌ او را و حال‌ آنكه‌ من‌ پیاده‌ به‌ زیارت‌ خانه‌ او نرفته‌ باشم‌.
(حلیة‌ الاولیاء ، ج‌ 2 ، ص‌ 37)

—————————————–
33. به‌ حضرت‌ عرض‌ شد چرا شما هرگز نیازمندى‌ را ناامید بر نمى‌گردانید، اگر چه‌ سوار بر شتر باشید ؟ فرمود : خود من‌ هم‌ محتاج‌ و نیازمند درگاه‌ خداوند هستم‌ و دوست‌ دارم‌ كه‌ خداوند مرا محروم‌ نگرداند و شرم‌ دارم‌ در حالى‌ كه‌ نیازمند هستم‌ ، نیازمندان‌ را ناامید كنم‌.
عادت‌ خداوند این‌ است‌ كه‌ نعمتهایش‌ را بر من‌ ارزانى‌ بدارد و عادت‌ من‌ هم‌ این‌ است‌ كه‌ نعمتهایش‌ را به‌ بندگانش‌ عطا كنم‌ ، و مى‌ترسم‌ كه‌ اگر از این‌ عادت‌ خود دست‌ بردارم‌ خداوند هم‌ دست‌ از عادت‌ خود بردارد .
(نور الابصار ، ص‌ 123 – كنز المدفون‌ ، ص‌ 434)

—————————————–
34. وقتى‌ یكى‌ از شما دوستش‌ را ملاقات‌ مى‌كند ، باید جاى‌ نور در پیشانى‌ او را ببوسد.
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 110)

—————————————–
35. آنكس‌ كه‌ مرگش‌ فرا رسیده‌ ، مهلت‌ مى‌طلبد تا گذشته‌ را جبران‌ كند و آنكس‌ كه‌ مرگش‌ فرا نرسیده‌ و براى‌ عمل‌ صالح‌ فرصت‌ دارد ، امروز و فردا مى‌كند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)

—————————————–
36.اى‌ كسانى‌ كه‌ اهل‌ خوشگذرانى‌ و لذات‌ دنیا هستید ، بدانید كه‌ این‌ لذات‌ باقى‌ ماندنى‌ نیست‌ ، و مغرور شدن‌ به‌ سایه‌اى‌ كه‌ زوال‌ پذیر است‌ ، حماقت‌ است‌.
(اعلام‌ الدین‌ ، ص‌ 241)

—————————————–
37. بیشترین‌ عفو و بخشش‌ كریم‌ وقتى‌ است‌ كه‌ خطاكار نتواند براى‌ خطاى‌ خود عذرى‌ بیاورد.
(اعلام‌ الدین‌ ، ص‌ 297)

—————————————–
38. كسى‌ كه‌ خدا را بشناسد ، او را دوست‌ مى‌دارد و كسى‌ كه‌ دنیا را بشناسد ، در آن‌ زهد مى‌ورزد . و شخص‌ مؤمن‌ عمل‌ لهو و بیهوده‌ انجام‌ نمى‌دهد مگر وقتى‌ كه‌ غافل‌ مى‌شود ، و هنگامى‌ كه‌ متوجه‌ كار بیهوده‌ خود شد ، محزون‌ مى‌گردد.
(تنبیه‌ الخواطر و نزهة‌ النواطر ( مجموعه‌ ورام‌ ) ، ج‌ 1 ، ص‌ 52)

—————————————–
39. كسى‌ كه‌ بندگى‌ خدا كند ، خداوند همه‌ چیز را بنده‌ او مى‌كند.
(تنبیه‌ الخواطر و نزهة‌ النواطر ( مجموعه‌ ورام‌ ) ، ج‌ 2 ، ص‌ 108)

—————————————–
40. كسى‌ كه‌ كارهاى‌ نیك‌ خود را مى‌شمارد ، احسان‌ و كرامتش‌ را از بین‌ مى‌برد .
(بحار الانوار ، ج‌ 74 ، ص‌ 417)

—————————————–
41.از آن‌ حضرت‌ در باره‌ سكوت‌ سؤال‌ شد ، فرمود : سكوت‌ پرده‌ نادانى‌ و زینت‌ آبرو و عزت‌ است‌ و كسى‌ كه‌ سكوت‌ مى‌كند راحت‌ و آسوده‌ ، و همنشین‌ او در امان‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)

—————————————–
42. مردى‌ از امام‌ حسن‌علیه‌ السلام‌ درخواست‌ راهنمایى‌ كرد . امام‌ علیه‌ السلام‌به‌ او فرمودند :مرا ستایش‌ نكن‌ كه‌ نسبت‌ به‌ خودم‌ از شما آشناترم‌ ، و دروغگو هم‌ نشمار كه‌ نظر دروغگو بى‌ارزش‌ است‌ ، و نزد من‌ غیبت‌ هیچ‌ كس‌ را نكن‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 109)

—————————————–
43. اى‌ پسر آدم‌ از اعمال‌ حرام‌ دورى‌ كن‌ تا شخص‌ عابدى‌ باشى‌ ، و به‌ آنچه‌ خداوند روزى‌ تو كرده‌ خوشنود و راضى‌ باش‌ تا بى‌نیاز باشى‌ ، و حق‌ همسایگى‌ را در باره‌ همسایه‌ات‌ مراعات‌ كن‌ تا مسلمان‌ باشى‌ ، و آنچنان‌ با مردم‌ رفتار كن‌ كه‌ دوست‌ دارى‌ با تو رفتار شود تا شخص‌ عادلى‌ باشى‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 112)

—————————————–
44. از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد زندگى‌ چه‌ كسى‌ از همه‌ بهتر است‌ ؟ فرمود : كسى‌ كه‌ مردم‌ را در زندگى‌ خود شریك‌ كند.
(تاریخ‌ یعقوبى‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 215)

—————————————–
45. دست‌ نیافتن‌ به‌ نیازمندیها بهتر از درخواست‌ آن‌ از نااهلان‌ است‌ .
(تاریخ‌ یعقوبى‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 215)

—————————————–
46. بداخلاقى‌ بدتر از بلا و مصیبت‌ است‌ .
(تاریخ‌ یعقوبى‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 215)

—————————————–
47. اى‌ اهل‌ كوفه‌ بدانید كه‌ صبر و شكیبایى‌ زینت‌ است‌ ، و وفاى‌ به‌ عهد جوانمردى‌ است‌ ، و عجله‌ و شتابزدگى‌ كم‌خردى‌ است‌ ، و كم‌خردى‌ ضعف‌ است‌ ، و همنشینى‌ با فرومایگان‌ موجب‌ ننگ‌ و رسوایى‌ است‌ ، و رفت‌ و آمد با هرزگان‌ و گناهكاران‌ موجب‌ شك‌ و بدگمانى‌ است‌.(ترجمة‌ الامام‌ الحسن‌ ، ص‌ 167)

—————————————-
48.ما تجربه‌ كردیم‌ و تجربه‌ كنندگان‌ نیز تجربه‌ كردند ، ولى‌ چیزى‌ مفیدتر از وجود صبر و پرضررتر از نبود صبر ندیدیم‌ . با صبر همه‌ امور اصلاح‌ مى‌شود و چیزى‌ جاى‌ آن‌ را نمى‌گیرد .
(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ، ابن‌ ابى‌ الحدید ، ج‌ 1 ، ص‌ 319)

—————————————–
49. هیچ‌ حقى‌ كه‌ باطلى‌ در آن‌ نباشد مانند مرگ‌ ندیدم‌ كه‌ شبیه‌تر باشد به‌ باطلى‌ كه‌ حقى‌ در آن‌ نیست‌.(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ، ابن‌ ابى‌ الحدید ، ج‌ 18 ، ص‌ 311)

—————————————–
50. امام‌ حسن‌ مجتبى‌ – علیه‌ السلام‌ – به‌ هنگام‌ ورود به‌ مسجد سر را به‌ طرف‌ آسمان‌ بلند مى‌كرد و مى‌فرمود : پروردگارا ! مهمان‌ تو جلو درب‌ خانه‌ات‌ ایستاده‌ است‌.
اى‌ نیكوكار ! بنده‌ گناهكار و بدرفتار به‌ درگاهت‌ شتافته‌ ، از زشتى‌هایى‌ كه‌ مرتكب‌ شده‌ به‌ خاطر زیبایى‌هایى‌ كه‌ در نزد توست‌ درگذر ، اى‌ بخشنده‌ و كریم‌ .

بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 339

منبع:aviny.com

 

 نظر دهید »

زندگی امام حسن علیه السلام

16 آبان 1395 توسط سليمي بني

ه امام خود ایمان بیاورید:
مرحوم شیخ مفید به نقل از امام محمّد باقر علیه السلام حکایت نماید:
روزى عدّه اى از مردم حضور امام حسن مجتبى علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یاابن رسول اللّه ! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام معجزه اى - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
گفتند: بلى ، اعتقاد و ایمان مى آوریم ؛ و دیگر هیچ شکّ و شبه اى وجود نخواهد داشت .
حضرت فرمود: آیا پدرم را مى شناسید؟ همگى گفتند: بلى .
در این هنگام ، حضرت پرده اى را که آویزان بود کنار زد؛ پس ناگهان تمام افراد مشاهده کردند که امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام نشسته بود.
سپس امام حسن مجتبى علیه السلام خطاب به جمعیّت کرد و فرمود: آیا او را مى شناسید؟
گفتند: بلى ، این مولاى ما امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام است ؛ و ما ایمان آوردیم و شهادت مى دهیم که تو ولىّ و حجّت بر حقّ خداوند هستى ؛ و امام و جانشین پدرت خواهى بود.
و پس از آن اظهار داشتند: ما شاهد و گواه هستیم که جنابعالى ، پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام را پس از مرگش به ما نشان دادى ، همان طورى که آن حضرت ، رسول اللّه صلى الله علیه و آله را پس از رحلتش در مسجد قُبا به ابوبکر و عمر نمایاند.
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: واى بر حال شما! مگر این آیه شریفه قرآن را نخوانده ونشنیده اید که خداوند متعال مى فرماید:((وَلا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللّه اءمْواتا بَلْ اءحْیاءُ وَلکِنْ لا تَشْعُرُون )).
آن هائى را که در راه خدا به شهادت رسیدند، مپندارید که مرده اند؛ بلکه آنان زنده و جاوید مى باشند ولى شما درک نمى کنید.
البتّه این حالت مختصّ کشته شدگان فى سبیل اللّه است ، که در همه جا حاضر و ناظر خواهند بود.
سپس در پایان افزود: شماها درباره ما اهل بیت رسالت و نبوّت چه تصوّراتى دارید و چه مى اندیشید؟
گفتند: یاابن رسول اللّه ! ما به تو ایمان آوردیم و مطمئن شدیم که تو امام و خلیفه بر حقّ رسول اللّه صلى الله علیه و آله هستى.

روئیدن رطب بر نخل خشکیده
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
حضرت امام حسن مجتبى صلوات اللّه علیه در یکى از سفرهاى خود براى حجّ عمره ، بعضى از افرادى که معتقد به امامت زبیر بودند؛ حضرت را همراهى مى کردند.
پس کاروانیان در مسیر راه خود، در محلّى جهت استراحت فرود آمدند؛ و در آن مکان درخت خرماى خشکیده اى وجود داشت که در اءثر بى آبى و تشنگى خشک شده بود.
حضرت کنار آن درخت خرما رفت و نشست ، در این اثنا یکى از افراد کاروان به آن حضرت نزدیک حضرت شد؛ و کنارش نشست .
بعد از آن که مقدارى استراحت کردند، آن شخص که معتقد به امامت زبیر بود سر خود را بالا کرد و پس از نگاهى به شاخه هاى خشکیده نخل ، گفت : اى کاش این نخل رطب مى داشت ؛ و مقدارى از آن را میل مى کردیم .
امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: آیا اشتها و علاقه به آن دارى ؟
آن شخص زبیرى گفت : آرى ، پس حضرت دست هاى مبارک خود را به سوى آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود.
ناگهان در یک چشم به هم زدن ، نخل خشکیده ؛ سبزو شاداب گردید و در همان حال رطب هاى بسیارى بر آن روئید.
در همین موقع ساربانى که همراه قافله بود و کاروانیان از او شتر کرایه کرده بودند، هنگامى که این کرامت و معجزه را دید، در کمال حیرت و تعجّب گفت : این سحر و جادوى عجیبى است !!
امام علیه السلام فرمود: خیر، چنین نیست ؛ بلکه دعاى فرزند پیغمبر صلى الله علیه و آله است که مستجاب گردید.
و سپس افراد کاروانى که همراه حضرت بودند، همگى از آن خرماهاى تازه خوردند.
و آن درخت تا مدّت ها سبز و خرّم بود و مردمان رهگذر از خرماهاى آن استفاده مى کردند.(1)

ادب حسنین علیه السلام
آکاایران: امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مصداق کامل ادب بودند. نقل می کنند که وقتی امام حسن علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می خواستند پدر بزرگوارشان را صدا بزنند با تعبیر «یا اباالحسین» صدا می کردند و امام حسین علیه السلام آن حضرت را «اباالحسن» می خواندند و هر دو رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را پدر صدا می کردند. اما چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رحلت کردند آن دو بزرگوار علی علیه السلام را پدر خواندند.

آموزش وضو
در دوران کودکی روزی امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام دیدند که پیرمردی وضو می گیرد، اما وضوی او اشکال دارد. برای آن که او را متوجه اشتباه خود کنند و در عین حال به گونه ای این کار را انجام دهند که پیرمرد ناراحت نشود، هر دو جلو آمدند و به پیرمرد گفتند: «تو بین ما قضاوت کن که کدام یک از ما دو نفر وضویمان کامل است». آن گاه هر دو شروع به وضو گرفتن کردند. وقتی وضوی آن دو تمام شد، پیرمرد متوجه اشتباه خود شد و رو به آن دو کرد و گفت: «وضوی هر دوی شما کامل است و وضوی من درست نبود. اکنون شیوه صحیح وضو گرفتن را از شما بزرگواران آموختم».

کریم اهل البیت (ع)
شخصی خدمت امام مجتبی(علیه السلام) رسید و عرض کرد: ای فرزند امیر مؤمنان! تو را به خدایی که به شما نعمت فراوان داده، به فریاد من برس که دشمنی ستمکار دارم که نه حرمت پیران را پاس می دارد و نه به خردی صغیران ترحم می کند.
حضرت که تکیه داده بودند، با شنیدن این سخن، برخاستند و نشستند و فرمودند:
«کیست این دشمن تا داد تو را از او بگیرم؟»
عرض کرد: دشمن من، فقر و پریشان حالی است.
حضرت اندکی سر به زیر افکندند و سپس سر برداشتند و به خدمتکار خود فرمودند:
«آنچه مال نزد تو موجود است، بیاور»
او نیز پنج هزار درهم آورد و به آن مرد داد و امام در پایان فرمود: «تو را به خدا سوگند می دهم که هرگاه بار دیگر این دشمن به تو حمله ور گردید و ستم ورزید، او را نزد من بیاور تا او را از تو دور گردانم».(2)

عبادت سید نجیبان
وقتی وضو می گرفت، تمام بدنش از ترس خدا می لرزید و چهره اش زرد می شد. می پرسیدند: ای پسر رسول خدا! چرا؟ می فرمود: «بنده و عبد خدا باید هنگامی که آماده بندگی به درگاه او می شود، از ترس او رنگش تغییر کند و اعضایش بلرزد».(3)
وقتی به آستان مسجد می رسید، می گفت: «خدایا! مهمانت بر در خانه است. ای نیکو کار! بدرفتار به سویت آمده است. ای خدای کریم! به زیبایی هایی که داری، از زشتی هایی که از من می دانی، در گذر».(4)
وقتی به نماز می ایستاد، تمام تنش می لرزید.
امام صادق (علیه السلام) می گفت: «امام مجتبی (علیه السلام) عابدترین مردم زمان خودش بود».(5)

تنگدستی برادر
زمانی امام حسین علیه السلام و عبدالله بن جعفر در تنگدستی واقع شده بودند. امام حسن علیه السلام یکی از روزهای ماه را نام برد و فرمود در آن روز از طرف معاویه هدایایی به آنان خواهد رسید. درست در همان روز فرستاده معاویه هدایایی برای آنان آورد.

پیش بینی شهادت
روزی امام حسن به افراد خانواده اش فرمود:«من با زهر شهید می شوم.» پرسیدند:«چه کسی تو را مسموم می سازد؟» فرمود:«یکی از زنان یا کنیزانم.» گفتند:«از خود دورش کن، و از خانه ات خارجش ساز.» فرمود:«مگر قضای الهی قابل تغییر است؟ اگر او را از خود دور کنم، باز هم کشته شدن من به دست اوست، زیرا تقدیر الهی چنین رقم خورده است.» چیزی نگذشت که جعده، همسر امام، به دستور معاویه، امام را با سّمی که در شیر ریخته بود، به شهادت رساند.

آتش گرفتن خانه
روزی امام حسن علیه السلام در جایی نشسته بود که کسی وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه ات آتش گرفت!» امام فرمود:«نه، خانه من آتش نگرفته است.» پس از مدتی شخص دیگری وارد شد و گفت:«یابن رسول الله، خانه همسایه شما آتش گرفت، و ما یقین کردیم آتش به خانه شما هم سرایت می کند اما این اتفاق نیفتاد و آتش خاموش شد.»
شیعه حقیقی
مردی به امام حسن علیه السلام گفت : من از شیعیان شما هستم .
امام علیه السلام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و بسوی نیکی هستی .

شفاعت دو کودک
عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، حسن و حسین (علیه السلام) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه ، مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی آمد تا اینکه آن شخص ، حسن و حسین (علیه السلام) را دید، آن دو را بر دوش ‍ خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد: من گنهکارم ، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام آیه ۶۴ سوره نساء نازل شد: … ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما: و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.

داوری امام حسن (علیه السلام)
عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، قصابی را که چاقوی خون آلود در دست داشت ، در خرابه ای دیدند و در کنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می داد که کشنده او همین قصاب است ، او را دستگیر کرده و به حضور امام علی (علیه السلام) آوردند. امام علی (علیه السلام) به قصاب گفت : در مورد کشته شدن آن مرد، چه نظر داری ؟ قصاب گفت : من او را کشته ام .
امام بر اساس ظاهر جریان ، و اقرار قصاب ، دستور داد تا قصاب را ببرند و به عنوان قصاص ، اعدام کنند. در این حال که ماءمورین ، او را به قتلگاه می بردند، قاتل حقیقی با شتاب به دنبال ماءمورین دوید و به آنها گفت : عجله نکنید و این قصاب را به حضور امام علی (علیه السلام) بازگردانید. ماءمورین او را به حضور علی (علیه السلام) باز گرداندند، قاتل حقیقی به حضور علی (علیه السلام) آمد و گفت : ای امیر مؤمنان ! سوگند به خدا، قاتل آن شخص این قصاب نیست ، بلکه او را من کشته ام . امام به قصاب فرمود: چه موجب شد که تو اعتراف نمودی من او را کشته ام ؟ قصاب گفت : من در یک بن بستی قرار گرفتم که غیر از این چاره ای نداشتم ، زیرا افرادی مانند این ماءمورین ، مرا کنار جنازه بخون آغشته با چاقوی خون آلود بدست دیدند، همه چیز بیانگر آن بود که من او را کشته ام ، از کتک خوردن ترسیدم و اقرار نمودم که من کشته ام ، ولی حقیقت این است که من گوسفندی را نزدیک آن خرابه کشتم ، سپس ادرار بر من فشار آورد، در همان حال که چاقوی خون آلود در دستم بود، به آن خرابه برای تخلّی رفتم ، جنازه بخون آغشته آن مقتول را در آنجا دیدم ، در حالی که دهشت زده شده بودم ، برخاستم ، در همین هنگام این گروه به سر رسیدند و مرا به عنوان قاتل دستگیر نمودند. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: این قصاب و این شخص که خود را قاتل معرفی می کند را به حضور امام حسن (علیه السلام) ببرید تا او قضاوت نماید. ماءمورین آنها را نزد امام حسن (علیه السلام) آوردند و جریان را به عرض ‍ رساندند. امام حسن (علیه السلام) فرمود: به امیر مؤمنان علی (علیه السلام) عرض کنید، اگر این مرد قاتل ، آن شخص را کشته است ، در عوض جان قصاب را حفظ نموده است ، و خداوند در قرآن می فرماید: و من احیاها فکانّما احیا الناس جمیعا.
و هر کس انسانی را از مرگ نجات دهد، چنان است که گوئی همه مردم را نجات بخشیده است (مائده ۳۲). آنگاه هم قاتل و هم آن قصاب را آزاد نمود، و دیه مقتول را از بیت المال به ورثه او عطا فرمود. به این ترتیب ، ارفاق و تشویق اسلام شامل حال آن قاتل شد که مردانگی کرد و موجب نجات یک نفر بی گناه گردید، و با این کار جوانمردانه اش ، تا حدود زیادی گناه خود را جبران نمود.
ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و بسوی نیکی هستی

شجاعت امام حسن (علیه السلام)
جنگ جمل در بصره بین سپاه علی (علیه السلام) و سپاه طلحه و زبیر، در گرفت ، آتش ‍ جنگ شعله ور گردید، امیر مؤمنان علی (علیه السلام) پسرش محمّد حنفیّه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود: با این نیزه به دشمن حمله کن ، محمّد حنفیّه به سوی دشمن حرکت کرد، ولی در برابر گردان بنوضبّه قرار گرفت ، و نتوانست کاری انجام دهد، عقب نشینی کرد و به حضور پدر بازگشت ، هماندم امام حسن (علیه السلام) بر جهید و نیزه را از او گرفت و به میدان شتافت و مقداری با دشمن جنگید و باز گشت ، در حالی که نیزه اش خون آلود بود. محمّد حنفیّه وقتی که دلاوری امام حسن (علیه السلام) را دریافت ، صورتش (از شرمندگی) سرخ شد، امام علی (علیه السلام) به محمّد حنفیّه فرمود: لا تانف فانّه ابن النبی و انت ابن علی .
سرافکنده نباش ، زیرا حسن (علیه السلام) پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است تو پسر علی هستی .

گل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
حافظ ابونعیم اصفهانی از ابوبکر روایت می کند که گفت : پیامبر (صلی الله علیه وآله) در نماز بود، وقتی که به سجده رفت ، امام حسن (علیه السلام) که کودک بود آمد و بر پشت جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نشست ، رسول خدا آنقدر سجده را طول داد تا امام حسن (علیه السلام) پائین آمد، بعد از نماز ابوبکر به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عرض کرد: ای رسول خدا چطور در نماز این چنین به این کودک مدارا می کنی پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: ان هذا ریحانتی و ان ابنی هذا سید: این کودک گل من است، و این پسرم آقا است .

پاسخ به سوال یهودی
امام حسن(علیه السلام) در عین اینکه پارسا و عابد بود و بیست بار پیاده از مدینه به مکه برای انجام مناسک حج رفت ، و سه بار همه اموال خود را صدقه داد، خوشپوش و با وقار و آراسته بود. روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از منزل بیرون آمد، و با شکوه و نورانیت خاصی در کوچه های مدینه می گذشت و به بیرون شهر می رفت . یک نفر یهودی نزدیک آمد و عرض کرد: سوالی دارم ، امام فرمود: بپرس . او گفت : جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: الدنیا سجن المومن و جنه الکافر: دنیا برای مؤ من ، زندان است و برای کافر بهشت . ولی اینک می بینم تو از مواهب دنیا بهره مندی ولی من در سختی هستم ! امام حسن (علیه السلام) فرمود: این تصور تو غلط است که مؤ من باید از همه چیز محروم باشد، و اگر تو مقام ارجمند مؤ من را در بهشت با جایگاه پست جهنم برای کافر را مقایسه کنی ، و با دنیای مؤ من و کافر بسنجی بخوبی درمیابی که سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دست که دنیا برای مؤ من زندان است و برای کافر بهشت می باشد.

دعای خیر امام حسن (علیه السلام)
امام حسن (علیه السلام) چندین بار از مدینه پیاده به مکه برای انجام حج رفت در یکی از این سفرها که از مدینه به سوی مکه راه افتاد، پاهایش بر اثر پیاده روی روی ریگهای خشک و سوزان ، ورم کرد. شخصی به آن حضرت عرض کرد: آقا اگر کمی سوار می شدید، پاهایتان بهتر می شد. امام فرمود: خیر وقتی به منزلگاه بعدی رسیدیم ، مرد سیاه چهره روغن فروشی پیدا می شود که فلان روغن را دارد آن را برایم بخر، به پاهایم می مالم خوب می شود. عده ای عرض کردند: پدران و مادرانمان بفدایت در پیش منزلی سراغ نداریم که در آنجا روغن بفروشند. امام به راه خود ادامه داد، چند ساعتی نگذشته بود که همان مرد روغن فروش پیدا شد، امام فرمود: نزد او بروید و روغن را خریداری کنید نزد او رفتند و روغن خواستند، او گفت : برای چه کسی می خواهید؟ گفتند برای امام حسن (علیه السلام). روغن فروش گفت : مرا نزد آن حضرت ببرید وقتی که او را به حضور امام حسن (علیه السلام) بردند به امام عرض کرد: من نمی دانستم روغن را برای شما می خواهند و من حاجتی به تو دارم و آن اینکه دعا کن خداوند فرزند نیکوکار و پرهیزکاری به من بدهد، من وقتی از وطن بیرون آمدم همسرم نزدیک زایمانش بود. امام حسن (علیه السلام) فرمود: خداوند پسر سالمی که پیرو ما است به تو خواهد داد. وقتی روغن فروش به منزلش رفت ، دید خداوند پسر سالمی به او داده است . همان پسر وقتی بزرگ شد به سید حمیری معروف گردیده و از شیعیان راستین و شاعران آزاده بود که در هر فرصتی از امامان اهلبیت (علیهم السلام دفاع و حمایت می نمود، و فضائل علی (علیه السلام) را به قصیده در آورده بود و می خواند و هنگام مرگ علی (علیه السلام) ببالینش آمد. نام او اسماعیل بن محمد بود امام صادق (علیه السلام) به او فرمود: مادرت تو را سید نامید و این نام زیبنده تو است زیرا تو سید شاعران هستی . روزی اشعاری درباره مصائب امام حسین (علیه السلام) در حضور امام صادق (علیه السلام) خواند، قطرات اشک از دیدگان امام سرازیر شد و صدای گریه از منزل آن حضرت برخاست ، سرانجام امام (علیه السلام) امر به خودداری کرد.
ان هذا ریحانتی و ان ابنی هذا سید
این کودک گل من است، و این پسرم آقا است

معیار ارزش
روزی معاویه به امام حسن (علیه السلام) گفت : من از تو بهترم امام فرمود: چرا؟ او گفت : بخاطر اینکه مردم دور من اجتماع کرده اند.
امام فرمود: هیهات ، هیهات (چقدر این سخن تو دور از حقیقت است) ای فرزند جگر خوار! آنان که به دور تو جمع شده اند دو دسته اند:
۱ - از روی زور و اجبار، در دور تواند
۲ – از روی آزادی و اختیار، دسته اول بر اساس فرموده خداوند در قرآن معذورند.
اما دسته دوم ، گنهکارند و از فرمان خدا نافرمانی کرده اند. حاشا که من به تو بگویم : من بهتر از تو هستم زیرا در تو خوبی نیست تا من خوب تر از تو باشم ، ولی بدان که خداوند مرا از صفات پست دور ساخته و تو را از صفات نیک انسانی دور ساخته است .
طاغوت شکن
پس از شهادت امام علی (علیه السلام) معاویه کم کم بر همه جهان اسلام مسلط شد، روزی با دارو دسته خود به کوفه آمد، طرفدارانش به او گفتند: حسن بن علی(علیه السلام) در نظر مردم کوفه بسیار محترم و محبوب است ، خوب است شما به منبر بروی و در و خطبه خود کاری کنی که آن حضرت از چشم مردم بیفتد. امام حسن (علیه السلام) از جریان آگاه شد، در مسجد پیش دستی کرد و قبل از سخنرانی معاویه برخاست و خطاب به مردم کرد و فرمود: ای مردم آیا اگر شما همه جهان را بگردید کسی را غیر از من و برادرم حسین (علیه السلام) می یابید که جدش رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باشد؟ ما برای حفظ خونهای مردم دست از جنگ کشیدیم و حکومت در دست این طاغوت – اشاره به معاویه – قرار گرفت و این جز فتنه ای تا وقتش نمی یابم . معاویه گفت : منظورت چیست ؟
امام حسن (علیه السلام) فرمود: منظورم همان است که خدا خواسته است . معاویه به خشم آمد و بالای منبر رفت و در خطبه خود از علی (علیه السلام) و آل علی (علیه السلام) بدگویی کرد. امام حسن (علیه السلام) از پای منبر برخاست و خطاب به معاویه فرمود: ای فرزند زن جگر خواره آیا امیرمؤ منان(علیه السلام) را سبب می کنی به او ناسزا می گویی با اینکه پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: کسی که به علی (علیه السلام) ناسزا بگوید به خدا ناسزا گفته و خداوند چنین فردی را تا ابد وارد دوزخ می کند. آنگاه امام از روی بی اعتنایی به معاویه پشت کرد و به طرف منزل آمد و دیگر به آنجا برنگشت.

ترحم بر حیواناتنجیح گوید: حسن بن علی علیه السلام را دیدم که مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی او قرار گرفته بود، هر لقمه ای که می خورد یک لقمه هم به آن سگ می داد. عرض کردم : یابن رسول اللّه ! این سگ را از خود دور نمی کنی ؟ حضرت فرمود: رهایش کن زیرا من از خداوند حیا می کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم .
رهایش کن زیرا من از خداوند حیا می کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم

خوش برخوردی
امام حسن علیه السلام دوستی شوخ طبع داشت . روزی به خدمت او رسید. امام علیه السلام فرمود: شب را چگونه صبح کردی ؟ او در جواب گفت : یابن رسول اللّه ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم . امام علیه السلام خندید و فرمود چگونه ؟ عرض کرد: خدای عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم . از این داستان استفاده می شود که امام علیه السلام با همه ابهت و بزرگی که داشتند به گونه ای با دیگران برخورد می کردند که آنها براحتی در محضر او بلکه با خود او شوخی می کردند و حضرت گوش می دادند و می خندیدند.

سر سفره امام مجتبی (علیه السلام)عربی که صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام کرد. امام حسن علیه السلام که کرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند داری ؟ گفت : هشت دختر دارم که من به شکل از همه زیباترم ، اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.
1-دیدار آشنا، ش 96 و 97، رمضان 1429هـ.ق، ص7.
2-سید محمد رضا غیاثی کرمانی، سیره اخلاقی امام حسن مجتبی(علیه السلام)، مؤسسه انتشارات حضور، 1385، چ1، صص24و25؛ به نقل از: بحارالانوار، ج43، ص 350.
3-به نقل از: ابن شهر آشوب، مناقب، ج4، ص14.
4-به نقل از: بحارالانوار، ج43، ص339.
5-به نقل از: همان، ص 331.

گردآوری: بخش دین واندیشه آکاایران

 1 نظر

​معنای عاشورا و تاسوعا؟؟؟

05 آبان 1395 توسط سليمي بني

 

✅ چرا روز شهادت امام حسین (ع ) و یاران اش را عاشورا گفته اند؟

⏳ اکثر قریب به اتفاق اهل لغت این تصور را داشته اند که چون “عشر” و"عاشر” از یک ریشه اند و واقعه کربلا هم در دهم ماه محرم اتفاق افتاده است پس عاشورا یعنی دهم محرم…
و بر همین قیاس “تاسوعا” را نیز که با “تسع” و “تاسع” شباهت ظاهری دارند را روز نهم ماه محرم گفته اند.
❌ اما این معنای به دلایل زیر اشتباه است:

1- آیا واژه عاشورا را برای دهم ماه های دیگر نیز بکار می رود مثلا آیا شنیده شده است که کسی به دهم ماه رجب هم عاشورا گفته باشد؟ یا این مفهوم مختص دهم ماه محرم است؟

2- آیا اگر امام حسین مثلا در یازدهم محرم شهید می شد آنگاه تاسوعا با عاشورا عوض می شد و عاشورا وا‍‍ژه دیگری داشت.

3- آیا اعراب قبل از این واقعه به دهم محرم، عاشورا و نهم محرم، تاسوعا می گفته اند. در هیچ منبعی حداقل در مورد تاسوعا چنین چیزی وجود ندارد.

4- در ریاضی اعداد قاعده خود را دارند و هر قاعده ای که بر شمارش اعداد حکم کند بر سلسله اعداد هم حاکم خواهد بود. اعداد بر خلاف کلمات استثنا پذیر نیستند بطور مثال در کلام عرب اعداد این گونه شمارش می شوند: اول –ثانی- ثالث- رابع …… و یا اولا –ثانیا- ثالثا- رابعا و… چنان چه تاسوعا و عاشورا در زمره اعداد باشند باید قاعده پذیر باشند. یعنی باید بتوان بقیه اعداد را هم به همان سیاق تلفظ نمود مثل تاسوعا –عاشورا – ثامونا – سابوعا- . اما می بینیم که بقیه اعداد از این قاعده پیروی نمی کنند.
لذا نمی توانیم دلیلی داشته باشیم که تاسوعا و عاشورا عدد هستند تا از قاعده شمارش پیروی کنند. و این دو روز هیچ ربطی به اعداد ندارد بلکه معنای دیگری دارند.
⚠️ اما تفسیر و معنای ما از عاشورا و تاسوعا؟؟
“عشر” به کسر عین و عشرت, به معنای “معاشرت” و “مصاحبت” است. “معاشر” به ضم میم یعنی “مصاحب” و “عاشر” اسم فاعل “عشر” است که خودش ثلاثی مجرد اسم مصدر “عشرت” می باشد .

خداوند می فرماید وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ)"نسا19 ) - با زنان آن گونه که شایسته آنان است معاشرت کنید. عشیر یعنی همدم و رفیق – وَ لَبِئْسَ الْعَشِیرُ( حج13 - چه بد دوستی انتخاب کرده اند و چه بد معاشر و رفیقی است.

“العاشور” از ریشه “عشر"به کسی گفته می شود که معاشرت خصلت او باشد. “العاشوراء” جایی که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان می شود و افراد میل معاشرت خود را با کسی که مورد نظر است عرضه می کنند. و “عاشوراء” مبالغه است از میل به معاشرت.
یعنی روزی که میل معاشرت ورفاقت با امام به شدت بالا می رود.
با خارج شدن عاشورا از سلسله اعداد عدد بودن تاسوعا نیز مورد ترید قرار می گیرد و معنی نهم را از دست می دهد.

“اتسع” به فتح الف یعنی گروههای 9 نفره شدند . اما اتسع به کسر الف یعنی وسعت پیدا کرد- گشاد شد- فراخ گردید. اتساع یعنی گسترده شدن – گشاد شدن – بالا رفتن ظرفیت. اتساع شرائین ؛ یعنی رگ ها گشاد شدند و ظزقیت شان برای عبور خون زیاد باشد. “التاسوع” چیزی که فراخی و گستردگی و ظرفیت اش زیاد باشد. و بالاخره “التاسوعا” یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایحاد کرد.
و تاسوعا این معنی را پیدا می کند: روزی که ظرفیت بالا می رود و در سینه ها فراخی ایجاد می شود و به جای تنگی , وسعت می باد.
???? این دو نام از ابداعات امام سجاد(ع) است و اگر در بعضی از روایات از پیامبراکرم(ص) از عاشورا گفته شده است اکثرا جعلیات بنی امیه برای کم کردن اثرات عاشورای امام حسین(ع) است. اما در مورد تاسوعا تقریبا نداریم که قبلا از امام سجاد(ع) لغت تاسوعا بکار برده شده باشد. و این معنا از عاشورا و تاسوعا خیلی عاشقانه است.

 

✴️ اقتباس از کتاب “از عاشورا تا اربعین” استاد “عبد الله مستحسن”

 

 2 نظر

در پی دیدن جنبه‌های مثبت باشیم؟

05 آبان 1395 توسط سليمي بني

زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسبا‌ب‌کشی کردند.
روز بعد ضمن صرف صبحانه، زن متوجه شد که همسایه‌اش در حال آویزان کردن رخت‌های شسته است و گفت: لباس‌ها چندان تمیز نیست. انگار نمی‌داند چطور لباس بشوید.
احتمالاً باید پودر لباس‌شویی بهتری بخرد.
همسرش نگاهی کرد اما چیزی نگفت.
هربار که زن همسایه لباس‌های شسته‌اش را برای خشک شدن آویزان می‌کرد، زن جوان همان حرف را تکرار می‌کرد، تا اینکه حدود یک ماه بعد، روزی از دیدن لباس‌های تمیز روی بند رخت تعجب کرد و به همسرش گفت: یاد گرفته چطور لباس بشوید.
مانده‌ام که چه کسی درست لباس شستن را یادش داده.
مرد پاسخ داد: من امروز صبح زود بیدار شدم و پنجره‌هایمان را تمیز کردم…!

زندگی هم همینطور است.
وقتی که رفتار دیگران را مشاهده می‌کنیم، آنچه می‌بینیم به درجه شفافیت پنجره‌ای که از آن مشغول نگاه ‌کردن هستیم بستگی دارد.
قبل از هرگونه انتقادی، بد نیست توجه کنیم به اینکه خود در آن لحظه چه ذهنیتی داریم و از خودمان بپرسیم آیا آمادگی آن را داریم که به‌ جای قضاوت کردن فردی که می‌بینیم، در پی دیدن جنبه‌های مثبت او باشیم؟

 1 نظر

چرا می گوییم "بزنم به تخته"،نمی گوییم "ماشاءالله"

05 آبان 1395 توسط سليمي بني

یکی از دوستان نقل میکرد که یک روز با یکی از دوستان انگلیسی خود چت میکردم بهش گفتم: کار تو خیلی عالی بود.
بهم گفت: بزنم به تخته (Touch wood)

سپس گفت: شما مسلمونها حتما به جای این اصطلاح چیزی دارید
من گفتم: ماهم همین را استفاده میکنیم

رفیقم خیلی تعجب کرد وگفت: عجب…!!
بهش گفتم چه چیز عحیبی بود؟!
اون گفت: ما منظورمان از تخته همان تخته صلیب است که شر خون آشامان و پلیدی را از ما دور میکند…!!

تازه فهمیدم که سالهاست که ما به صلیب پناه میبریم از چشم شور

ما نادانسته بجای اینکه با گفتن: ماشاءالله ٬ به خداوند پناه ببریم به چوب وتخته صلیب پناه میبردیم.!

ای کاش اصل هرکلمه را قبل از اینکه به زبان بیاوریم بشناسیم.

تا بحال اگر نادانسته میگفتیم اشکالی نداره چون نمیدونستیم.
اما از این به بعد این کلمه را بکار نبریم.
چون ما مسلمانیم.

بسم الله، ماشاءالله، ولا حول ولا قوة الابالله

 نظر دهید »

​راست گفته اند عالم از ۴ عنصر تشکیل شده

05 آبان 1395 توسط سليمي بني

راست گفته اند عالم از ۴ عنصر تشکیل شده
آب،آتش،خاک،هوا

آبی که ازتو دریغ کردند
آتشی که درخیمه گاهت افتاد
خاکی که شد سجدگاه وطبیب دردها
وهوایی که عمریست افتاده در دلها

ترکیب این چهار عنصر میشود

                                                        

                                                        کربلا

 نظر دهید »

بياني جامع و زيبا از زبان عصمت

05 آبان 1395 توسط سليمي بني

حضرت رضا(عليه السلام) فرمودند:

«آنها ]كه در امر امامت اختلاف كردند و گمان كردند كه امامت امري انتخابي است [ ناداني كردند… مگر مردم، مقام و منزلت امامت در ميان امت را مي‌دانند تا روا باشد كه به اختيار و انتخاب ايشان واگذار شود؟!
همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش بزرگ‌تر و منزلتش عالي‌تر و مكانش رفيع‌تر و عمقش ژرف‌تر از آنست كه مردم با عقل خود به آن برسند يا با آراي خود آن را دريابند…
همانا امامت، مقامي است كه خداي عزوجل، بعد از رتبه نبوّت و خُلّت (مقام خليل اللّهي) در مرتبه سوم به ابراهيم(عليه السلام) اختصاص داد… امامت، خلافت خدا و خلافت رسول خدا(صلي الله عليه و آله وسلم) و مقام اميرالمؤمنين(عليه السلام) و ميراث حسن و حسين(عليهما السلام) است. به راستي كه امامت، زمام دين و مايه نظام مسلمين و صلاح دنيا و عزّت مؤمنان است… كامل شدن نماز، روزه، حج و جهاد و… نيز حفظ مرزها به سبب امام ]و پذيرفتن ولايت [است.
امام، حلال خدا را حلال و حرام او را حرام مي‌كند ]و مطابق حكم واقعي پروردگار، حكم مي‌كند[ و حدود الهي را به پا مي‌دارد و از دين خدا حمايت كرده و با حكمت و موعظه نيكو و دليل رسا به راه پروردگار دعوت مي‌كند.
امام مانند خورشيد طلوع كننده است كه نورش عالم را فرا مي‌گيرد و خودش در افق است به گونه‌اي كه دست‌ها و ديدگان به او نرسد. امام، ماه تابان، چراغ فروزان، نور درخشان و ستاره راهنما در شدت تاريكي‌ها و در راههاي شهرها و كويرها و در گرداب درياها ]و نجات دهنده از انواع فتنه‌ها و ناداني ها[ است…
امام انيس همراه و پدر مهربان و برادر تني و مادر نيكوكار به فرزند كوچك و پناهگاه بندگان در مصيبت‌هاي بزرگ است. امام كسي است كه از گناهان پاك و از عيب‌ها بر كنار است. او به دانش مخصوص و به خويشتن داري و حلم نشانه دار است… امام، يگانه روزگار خويش است و كسي به (ساحت) او نزديك نمي‌شود و هيچ دانشمندي با او برابر نمي‌گردد. نه كسي جاي او را مي‌گيرد و نه براي او مثل و مانندي يافت مي‌شود… پس كيست كه بتواند امام را بشناسد و يا انتخاب امام براي او ممكن باشد؟! هيهات هيهات! در اينجا خردها گم گشته و عقل‌ها سرگردان و حيران گرديده است. ]در اينجا‌[ ديده‌ها بينور، بزرگان كوچك؛ حكيمان متحيّر… و سخن دانان درمانده‌اند از اينكه بتوانند يكي از شوؤن يا فضيلت‌هاي امام را توصيف كنند و آنان همگي به عجز و ناتواني اعتراف مي‌كنند!!…»

منبع:

كافى، ج 1، باب 15، ح 1، ص 255

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 99
  • 100
  • 101
  • ...
  • 102
  • ...
  • 103
  • 104
  • 105
  • ...
  • 106
  • ...
  • 107
  • 108
  • 109
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

آیاکم و زیاد کردن تعداد ذکر اثر آن را از بین می برد؟

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس