اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

عجایبی که از ذکر کلمه الله کشف شد

03 بهمن 1393 توسط سليمي بني

گاه در زندگی با اخبار و حوادثی روبرو می‌شویم که معجزه نیست اما حکایت از یک حقیقت است اینکه خداوند هزار و چهارصد سال پیش از وقایعی خبر داده که بشر با تمام علم و تکنولوژی اکنون به حقیقت آن دست یافته است شاید اندکی ما را از تجملات دنیا رهانیده و به ذات مقدس الهی نزدیکتر نماید.

یک پژوهشگر هالندی غیر مسلمان تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسید که ذکر کلمه جلاله ” الله ” و تکرار آن نیز صدای این لفظ موجب آرامش روحی می‌شود و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می‌نماید این پژوهشگر غیر مسلمان هالندی طی گفتگویی در این باره گفت: پس از انجام تحقیقاتی سه ساله که بر روی تعداد زیادی از مسلمانان که قرآن می خواندند و یا کلمه ” الله ” را می‌شنیدند به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه جلاله ” الله ” و تکرار آن و حتی شنیدن آن موجب آرامش روحی شده و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می‌دهد.

وی در ادامه افزود: بسیاری از این مسلمانان که بر روی آنان تحقیق می‌کردم از بیماری‌های مختلف روحی و روانی رنج می‌بردند من حتی در تحقیقاتم از افراد غیر مسلمان نیز استفاده نمودم و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذکر ” الله ” کردم و نتیجه مجددا تکرار شد خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم زیرا تاثیر آن بر روی افسرده، ناامید و نگران تاثیری چشمگیر و عجیب بود.

این پژوهشگر هالندی همچنین گفت: از نظر پزشکی برایم ثابت شده که حرف الف که کلمه ” الله ” با آن شروع می‌شود از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و موجب تنظیم تنفس می‌شود به ویژه اگر تکرار شود؛ و این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می‌دهد.

حرف لام که حرف دوم الله است نیز موجب برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می‌شود تکرار شدن این حرکت در کله الله که تشدید دارد نیز در تنظیم و ترتیب تنفس تاثیرگزار است.

اما حرف‌های حرکتی به ریه می‌دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تاثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می‌شود.

گفتنی است: شاید اکنون با انجام این تحقیق علمی اندکی بیشتر از خواب غفلت رها شده و متوجه شویم که آنچه را که خدا به ما توصیه نموده نه تنها فقط به عنوان یک تکلیف بلکه بیشتر به دلیل تاثیر مثبت آن بر سلامت جسم و روح خودمان بوده است.

به راستی که قرآن کریم در آیه کریمه می‌فرماید: ” الذین آمنو و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب”

 نظر دهید »

همه چیز در مورد اسم اعظم

03 بهمن 1393 توسط سليمي بني

همه چیز درباره اسم اعظم خداوند

 

به طورمشخص نمي ‏توان گفت اسم اعظم خدا كدام است؟ اما با توجه به رواياتي كه از پيامبر(ص) و ائمه اهل بيت(ع) به ما رسيده است اجمالاً مي ‏توان به آن اشاره نمود.
در روايات بسيار آمده است كه خداوند داراي 99 اسم است. هر كس او را به اين نام بخواند دعايش مستجاب مي‏شود. و هر كس آن‏ها را بشمارد اهل بهشت است، مانند روايتي كه صدوق رحمةالله عليه در كتاب توحيد از امام صادق(ع) از پدرانش (ع) از امام علي(ع) نقل كرده كه حضرت از رسول خدا روايت كرده “ان لله تبارك و تعالي تسعة و تسعين اسماً. من احصاها دخل الجنة.(1) براي خداوند تبارك و تعالي در برخي از دعا يك هزار اسم ذكر شده است با اين حال اگر روايات 99 اسم براي خداوند ذكر كرده مي‏فهميم 99 اسم اعظم اسماء و صفات الهي است.
در اين جا به بعضي از اسامي اشاره مي‏كنيم:
الله، واحد، احد، صمد، اول، آخر، سميع، بصير، قدير، قادر، علي، اعلي، عليم، حليم، رحمان، رحيم، رازق، غور، غني، قوي، قيوم و…(2)
گفتني است: منظور خواندن خدا به اين نام‏ها، يا شمارش آن اسماء اين نيست كه هر كسي اين نام‏ها را به زبان جاري كند يا آن‏ها را بشمارد. سعادت‏مند و مستجاب الدعوة و اهل بهشت است، بلكه هدف اين است كه به اين نام‏ها ايمان آورده و پرتوي از مفاهيم آن را در وجود خود منعكس نمايد، مثلاً مفهوم قادر، قوي، قيوم، رحمان، رحيم، عالم، غفور، و غني و… را در وجود خويش منعكس كند.(3)
در قرآن مجيد مي‏خوانيم. قال الذي عنده علم من الكتاب. آن كه بعضي از علم كتاب پيشش بود گفت(4) و در آيه ديگر مي‏خوانيم: قل كفي بالله شهيداً بيني و بينكم و من عنده علم الكتاب؛ بگو گواهي خداند كفايت مي‏كند بين من و كسي كه علم كل كتاب پيش اوست و بين شما.(5) (توجه، علم من الكتاب جزئي است و علم الكتاب كلي)
ابو سعيد خدري مي‏گويد: از پيغمبر اكرم(ص) درباره معناي اين دو نوع پرسيدم فرمود: مراد از، الذي عنده علم من الكتاب برادرم آصف بن برخيا وزير حضرت سليمان است و منظور (و من عنده علم الكتاب برادرم علي بن ابيطالب است؟
از اين دو تعبير مي‏فهميم بين كساني كه داراي اسم اعظم الهي هستند تفاوت است يك دسته جزئي و دسته ديگر كلي.
از اين رو در روايات آمده است: اسم اعظم الهي هفتاد و سه حرف دارد، در نزد آصف بن برخيا با اين كه امر خارق العاده بزرگي انجام تنها يك حرفش بوده است و درنزد ماه امامان 72 حرف مي‏باشد.(6)
پي ‏نوشت‏ها:
1 - جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج‏7، ص 25 به نقل از الميزان؛ مجمع البيان و نورالثقلين، ذيل آيه 180 سوره اعراف.
2 - براي اطلاع بيشتر ر. ك: تفسير نمونه، ج‏7، ص 27.
3 - معي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج‏15، ص 473.
4 - نمل (27) آيه 40.
5 - رعد (13) آيه 43.
6 - جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، ج‏15، ص 473.

 نظر دهید »

وظیفه ما زنان در زمان جنگ ،همان وظیفه زنان در جهادهای پیامبر است

29 دی 1393 توسط سليمي بني
وظیفه ما زنان در زمان جنگ ،همان وظیفه زنان در جهادهای پیامبر است

نقش زنان مسلمان درجنگهای صدر اسلام

مقدمه:

عصر نبوی، كاملترین دورة تاریخ بشری در ظهور و بروز الگوهای رفتاری است. حضور مبارك پیامبر اكرم (ص) كه مثال عینی انسان كامل است اسوه و الگویی است كه قرآن آن را اسوه حسنه معرفی می­نماید.(۱) در طی ۲۳ سال تاریخ پرفراز و نشیب صدر اسلام، زنان و مردان بزرگی تربیت یافتند كه هر یك در نوع خود بی نظیر بوده اند. حوادث و اتفاقاتی رخ داده است كه شیوة رویارویی با آنها درس بزرگی برای امّت پیامبر در عصرهای دیگر اس تاز جمله موضوعاتی كه طرح و تبیین آن موجب الگو برداری صحیح خواهد بود و ما را در مسیر صواب هدایت خواهد كرد؛ نقش زنان در عصر نبوی است. نقشی كه بدون افراط و تفریط، شعارزدگی، سطحی نگری و استفاده ابزاری شكل گرفت و موجب تربیّت زنانی بزرگ و نامدار شد. در این راستا توجّه به نقش زنان در نظام دفاعی حكومت نبوی نشانگر عمق توجّه پیامبر(ص) به توانمندی های زنان و فـراهم ساختن بستر مناسب و طبیعی جهت شكوفایی توانایی های زنان است.

زن صدر اسلام، با حفظ حدودی که خداوند برای او قرار داده بود، در صحنه های مختلف اجتماعی، سیاسی و نظامی حضوری فعال داشته و به عنوان عنصری کارآمد و مفید، در دفاع از اسلام و حکومت اسلامی نقش های مهمی را ایفا می کرد. حضور زنانی مانند نُسَیبه، جراحه و ام عطیه که در بسیاری از غزوات و جنگ های پیامبر (ع) حضور داشتند و عهده دار مسئوولیت امداد بودند، راه را برای زنان امت اسلامی باز کرده که در صورت نیاز، می توانند با حضور مستقیم به عنوان پرستار و همچنین شرکت غیر مستقیم، مانند تشویق مردان برای رفتن به جبهه، فرستادن امکانات و کمک برای زرمندگان اسلام اقدام کنند.

تحول و انقلاب عظیمی كه دین اسلام در مردم آن زمان بوجود آورد،تنها مردان را در برنگرفت، بلكه از زنان نیز انسانهای فداكار و ایثارگر و با شهامتی ساخت كه نقش بسزایی در پیروزی مسلمانان داشتند.

با توجه به اینكه قوانین اسلام متناسب با ساختار وجودی مردان و زنان است، در شرایط مختلف جنگ،وظایف متفاوتی برای آنان تعیین نموده است. بیان نقش زنان در جنگهای صدر اسلام در زمان پیامبر (ص) می تواند راه گشای امت در شرکت هر چه بیشتر آنان در نبرد با استکبار جهانی باشد.

نكته ی قابل توجّه این است كه با بررسی روایات و متون تاریخی، به این نتیجه می رسیم كه شركت زنان درجنگ، یا به اجازه پیامبراسلام(ص) بود یا حضور زنان مورد تأیید قرار می گرفت،و موردی نمی توان یافت كه پیامبر(ص) زنان را از آمدن به جبهه نهی كند و یا از نیمه راه برگرداند یا آنكه از جبهه دور كند.
مطالعه جنگهایی که در زمان پیامبر گرامی اسلام رخ داده است بیانگر این است که شرکت کننده در این جنگها ،در زمینه های مختلف نقش آفرینی می كردند،و تمام این نقش آفرینی ها مورد تأیید پیامبراسلام(ص) بعنوان مبلّغ و مجری احکام ناب اسلامی نیز بوده است. كه به برخی ازاین موارد اشاره می كنیم:

۱- معالجه مجروحان:

تاریخ جنگهای صدراسلام،بیانگر و شاهد آن است كه مسئولیت معالجه مجروحان جنگی به زنان واگذار می شده است. زنانی مانند نسیبه، جرّاحه و امّ عطیّه،در بسیاری از غزوات و جنگهای پیامبر اسلام(ص) حضورداشتند و عهده دار مسئولیت امداد بودند.

امّ عطیّه می گوید:«من در هفت غزوه به همراه پیامبر(ص) شركت كردم و علاوه بر انبارداری،معالجه مجروحین جنگی را نیز عهده دار بودم».(۲)

در برخی روایات آمده كه رسول خدا(ص) زنان را با خود به جنگ می برد،سماعه از امام باقر(ع) یاامام صادق(ع) نقل می كند كه پیامبر(ص) جهت معالجه مجروحان،زنان را نیز به جنگ فرا می خواند؛ از غنایم چیزی به آنها نمی داد،لكن مبلغی به ایشان عطا می كرد.(۳)

در برخی متون تاریخی آمده است كه هنگام عزیمت به سوی جنگ،برخی از زنان به صورت گروهی یا فردی، خدمت پیامبر(ص)رسیدند و برای كمك به رزمندگان و معالجه مجروحان، تقاضای حضور در جنگ كردند؛پیامبر(ص) اجازه فرمودند.
شركت حضرت فاطمه(س) درجنگ احد،از همه موارد مهمتر است. آنگاه كه آن حضرت به احد آمده بود، پیامبر(ص) مجروح شده بود و خون زخم صورت مباركش بند نمی آمد، حضرت زهرا(س) به معالجه پدرگرامی پراخت.

واقدی دراین باره می گوید:«فاطمه(س) چهره پیامبر(ص) را می شست وعلی(ع) با سپرخود آب می ریخت؛ ولی خون باز نمی ایستاد. حضرت فاطمه(س) قطعه حصیری را سوزانید و خاكستر آن را بر زخم پاشید تا خون بند آمد. نیزنقل شده است كه با پشم سوخته آن را معالجه كرد».(۴)

۲- پرستاری بیماران:

دومین مسئولیتی كه زنان عهده دار آن بودند،وظیفه پرستاری از بیماران جبهه بود. پیامبر(ص)همه نیروهای كارآمد را در جبهه به كار می گرفت و زنانی چون امّ عطیّه، معاذه غفاریه،لیلای غفاریه، و امّ سنان اسلمیه را به جبهه می برد تا علاوه بر مسئولیت معالجه مجروحین، وظیفه پرستاری بیماران را نیز عهده دارباشند.(۵)


۳- تداركات و پشتیبانی جبهه:

در جنگ احد، بسیاری از نیروهای مسلمان فرار كرده بودند و پیامبر(ص) با تنی چند از یاران نزدیك خود، در برابر هجوم دشمن مقاومت می كرد. وضعیت سختی پیش آمده بود كه چهارده تن از زنان مسلمان برای یاری رزمندگان روانه جبهه احد شدند.

واقدی می نویسد:«محمّد بن مسلمه، همراه زنان به جستجوی آب پرداختند. اینان چهارده نفر بودند كه فاطمه (س) دختر پیامبراكرم(ص)نیز با ایشان بود.زنان آب و غذا را برپشت خویش می بردند و به درمان مجروحان می پرداختند و به آنان آب می دادند».(۶)

در متون تاریخی، نام شش تن از زنان مسلمان بعنوان ساقیان رزمندگان به چشم می خورد كه علاوه بر درمان مجروحان عهده دار آبرسانی و سقایت رزمندگان جبهه نیز بوده اند. اینان عبارت بودند از:امّ ایمن، امّ سلیم، امّ كثیر، ربیع دخترمعوذ، حمنه و نسیبه.

عمربن خطاب درباره امّ سلیم می گوید:«وی درجنگ احد مشكهای آب را برای ما حمل می كرد».(۷)

۴- آشپزی:

امّ عطیه گوید:«با رسول خدا(ص) در هفت جنگ شركت كردم و یكی از وظایفم تهیه غذا برای رزمندگان بود».(۸)


۵- تهیه دارو:

امّ ابیه گوید:«یكی از كارهای ما در جنگ خیبر تهیه دارو برای معالجه رزمندگان مجروح بود».(۹)


۶- رسانیدن مهمات به رزمندگان:

امّ ابیه ضمن برشمردن فعالیتهای خود در جنگ خیبر؛ گوید:«ونناول السّهام»: یعنی تیرها را برای رزمندگان فراهم می كردیم.(۱۰)

۷- تعمیر تجهیزات آسیب دیده:

امّ سنان اسلمیه یكی از زنان قهرمانی است كه درجنگ خیبر حضور یافت. هنگامی كه از حركت پیامبر اسلام(ص) بسوی خیبر آگاه شد،نزد آنحضرت آمد و گفت:«ای پیامبرخدا! بسیار مایلم كه در این نبرد در معیّت شما باشم تا مشكهای آسیب دیده را تعمیر و اصلاح كنم…».(۱۱)


۸- انتقال مجروحان و شهدا به پشت جبهه:

ربیعه دختر معوذ بن عقراء، از زنان متعهدی است كه چنین مسئولیتی را عهده دار بود.وی می گوید: «آنگاه كه با رسول خدا(ص)در جنگی شركت می جستیم به رزمندگان خدمت كرده،آنان را سیراب می كردیم و مجروحان را به مدینه انتقال می دادیم».(۱۲)


درپایان مناسب است به نام تعدادی از زنان فداكاری كه در جبهه جنگ شركت كرده اند اشاره كنیم:

* امّ عطیّه؛ وی از زنان انصار بود وعلاقه شدیدی به شركت در جنگ وحضور در جبهه ابراز می كرد.وی در هفت غزوه شركت كرد.

* نسیبه دختر كعب، مشهور به امّ عماره؛فداكاری نسیبه، به اندازه ای حساس و ضروری بود كه پیامبر اكرم(ص) به فرزند او عماره فرمود: «امروز-جنگ احد- مقام مادر تو ازمردان جنگی والاتر است».(۱۳)

* امّ ابیه؛

* امّ ایمن

*حنمه دخترجحش؛وی با اینكه دایی و برادر و شوهرش در جنگ احد به شهادت رسیده بودند، خود نیز با كمال رشادت و شهامت همگام با سایر رزمندگان به مداوای مجروحان می پرداخت و به آنان آب می رساند.(۱۴)

* ربیع دختر معوذ
* امّ زیاد
* امیّه دختر قیس
* لیلای غفاریه
* امّ سلیم
* امّ سنان اسلمیه
*معاذه غفاریه
و… .

در طول هشت سال دفاع مقدس ما هم بودند شیرزنانی كه با رشادت و شهامت وصف ناشدنی حضوری مؤثر درجنگ داشتند، و در پیروزی این انقلاب و نظام نقش آفرینی كردند.

مأخذ: كتاب نقش زنان مسلمان درجنگ؛ گروه تاریخ اسلام مركزبررسی وتحقیقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ چاپ اول بهار۱۳۶۷،ص۱۳-۳.

پی نوشتها:

(۱). «لقد كان لكم فی رسول الله اسوه حسنه لمن كان یرجو الله والیوم الاخر وذكر الله كثیرا»(سوره احزاب،آیه ۲۱).
(۲). طبقات الكبری، ج۸ص۴۴۵؛ الاصابة، ج۴ص۴۷۱.
(۳). فروع كافی، ج۵،ص۴۵، سنن ترمذی، ج۴ص۱۲۶.
(۴). مغازی واقدی، ج۱ص۲۵۰.
(۵). اعلام النساء، ج۵ص۶۱،الاصابة، ج۴ص۴۰۲، ریاحین الشریعة، ج۳ص۴۱۰.
(۶). المغازی، ج۱ص۲۴۹.
(۷). الاستیعاب، درحاشیه الاصابة، ج۴ص۴۶۳.
(۸). الطبقات الكبری، ج۸ص۴۵۵؛ مسنداحمد بن حنبل، ج۴ص۸۴.
(۹). كنزالعمال، ج۴ص۳۴۵.
(۱۰). اسدالغابة، ج۵ص۵۸۴.
(۱۱). اعلام النساء، ج۲ص۲۶۳.
(۱۲). اسدالغابة، ج۵ص۴۵۱؛ اعلام النساء، ج۱ص۴۴۲.
(۱۳). المغازی، ج۱ص۲۷۳.
(۱۴). طبقات الكبری، ج۸ص۲۴۱.

 نظر دهید »

پیش بینی گروهک داعش _حضرت علی علیه السلام

29 دی 1393 توسط سليمي بني
پیش بینی گروهک داعش _حضرت علی علیه السلام

روایت حضرت امیرالمؤمنین (ع) در مورد گروهک “داعش - این سخن که مفهوم آن تماما با تروریست های “داعش” منطبق است کسانی که پرچم های سیاه دارند، اسامی شان، کنیه است مانند “ابو مصعب، ابوالبراء و…” و نسبت هایشان به شهرها می رسد مانند “البغدادی، الحرانی و…” .

اخبار رسیده از عراق حاکی از آن است که از ابتدای حمله تمام عیار گروهک تروریستی - تکفیری “داعش” به نقاط مختلف عراق تاکنون ارتش موفق شده 3156 تروریست را به هلاکت برساند.

بر اساس بیانیه ای که در این باره توسط وزارت دفاع عراق منتشر شده، نام سرشناس ترین تروریست های کشته شده توسط ارتش عراق، عبارتند از:

ابو ایوب الصومالی؛ ابو یمامه الدوسری؛ ابو زینة اللیبی؛ حامد اسمعیل الصبیحی؛ ابو حفصة الانباری؛ ابو انس الشامی؛ ابو بکر الشیشانی.

لازم به ذکر است، حضرت امیر المومنین علی علیه السلام 1400 سال پیش فرمودند: “إذا رأیتم الرایات السود فالزموا الأرض ولا تحرکوا أیدیکم ولا أرجلکم ثم یظهر قوم ضعفاء لا یُوبه لهم قلوبهم کزُبَر الحدید هم أصحاب الدولة لا یفون بعهد ولا میثاق یدعون إلى الحق ولیسوا من أهله “أسماؤهم الکنى ونسبتهم القرى” حتى یختلفوا فیما بینهم ثم یؤتی الله الحق من یشاء…” (1)

ترجمه: زمانی که پرچم های سیاه را دیدید از جای خود حرکت نکنید - به این معنا که دعوت آنان باطل است و نباید به کمک آنان بشتابید - سپس قومی ضعیف ظاهر می شوند که قلب هایشان مانند براده های آهن سخت است، آنها وفادار به هیچ عهدی نیستند، به حق فرا می خوانند در حالیکه از آن نیستند، اسامی شان، کنیه و نسبت هایشان از نام شهرها گرفته شده؛ تا اینکه در بین خود اختلاف نظر پیدا می کنند و خداوند خداوند اهل حق - هر کسی که بخواهد- را ظاهر می سازد…”

گفته می شود این سخن که مفهوم آن تماما با تروریست های “داعش” منطبق است کسانی که پرچم های سیاه دارند، اسامی شان، کنیه است مانند “ابو مصعب، ابوالبراء و…” و نسبت هایشان به شهرها می رسد مانند “البغدادی، الحرانی و…” .

یکی از نشانه ها و تحولات مهم عصر ظهور ، حرکت پرچم های سیاه می باشند که به طور قابل ملاحظه ای مورد توجه محققین آخرالزمان و منتظران ظهور در جای جای سرزمین های اسلامی قرار دارد ، بیشتر توصیفات روایات در مورد این پرچم ها حالت تمجیدی و حمایتی داشته و مسلمانان عصر ظهور را به یاری این پرچم های فرا می خواند ، هرچند برخی روایات نیز به تقبیح آنها و لزوم کناره گیری و برحذر بودن از این پرچم ها فرمان می دهد.
در این مقاله در ابتدا با ذکر اکثر روایات وارده در باب پرچم های سیاه ، حقایقی که پیرامون آنها از لسان روایات وارد شده را مرور کرده و در ادامه احتمال ارتباط شگفت انگيز پرچمی که در آغاز حرکت سیدخراسانی برافراشته خواهد شد با پرچم اسرارآميز امام مهدي(عج) را خواهيم ديد. همچنين انواع پرچم هاي سياه ذكر شده در روايات شريف را مورد بررسي قرار داده و خواهيم ديد كه ائمه اطهار(ع) با احاديث شريف علاوه بر بشارت برافراشته شدن پرچم های سیاه سپاه سیدخراسانی از برافراشته شدن پرچم هاي القاعده و طالبان در افغانستان و عراق خبر داده و آن را مذمت كرده و لعن فرموده اند.

بخشی از روايات پرچم هاي سياه در مجموعه روايات عصر ظهور :

-1 وقتى كه ديديد از طرف مشرق بيرقهاى سياهى نمايان شد فارس را اكرام كنيد، زيرا كه دولت ما در ميان آنها است. ملاحم و الفتن ص 16
-2 وقتى كه بيرقهاى سياه خارج شوند اول آنها فتنه و وسط آنها ضلالت و گمراهى و آخر آنها كفر خواهد بود. فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، باب 47 ص: 21

-3 وقتى كه بيرقهاى سياهى از طرف مشرق بيايد و بيرقهاى زردى از طرف مغرب بيايد تا در وسط شهر شام يعنى دمشق با يك ديگر ملاقات نمايند موقع بلاء خواهد بود.
ملاحم و الفتن ص 70

-4سفيانى داخل كوفه خواهد شد و سه روز اهل كوفه را اسير ميكند و شصت هزار از اهل كوفه را خواهد كشت و (18) شب در كوفه اقامت مينمايد كه اموال آنها را تقسيم كند، تا اينكه بيرقهاى سياهى (براى اخذ بيعت) بسوى مهدى عليه السّلام روانه ميكند فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، باب 91 ص: 34

-5در آن وقت لشكرى با پرچم هدايت بيرون آمده لشكر سفيانى را دنبال ميكنند تا بآنها ميرسند و تمام آنها را بقتل ميرسانند. بطورى كه يك نفر از آنها را باقى نميگذارند كه خبرى از آنها ببرد! و اسيران و آنچه بغارت برده‏اند، از آنها ميگيرند.
مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 954

-6بيرق سياهى از بنى عباس خروج ميكند آنگاه از خراسان بيرقهاى سياهى خروج ميكنند كه كلاه آنها سياه و لباسشان سفيد خواهد بود. جلو آنها مردى از (بنى) تميم است كه آن را شعيب بن صالح يا صالح بن شعيب ميگويند، اصحاب سفيانى را شكست ميدهد تا اينكه وارد بيت المقدس شود و سلطنت آن را براى مهدى عليه السّلام مسخر نمايد و سيصد نفر از شام بسوى او حاضر خواهند شد. بين خروج آن و بين اينكه تسليم امر مهدى عليه السّلام شود هفتاد و دو ماه خواهد بود.
فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، باب 92 ص: 35
-7 رسول خدا(ص) : ما اهل بيتى هستيم كه خدا آخرت را براى ما خواسته است و اين اهل بيت من بعد از من دچار بلاء شده و (از حقوق خود) محروم خواهند شد تا اينكه عده ‏اى كه بيرقهاى سياهى دارند از طرف مشرق می آيند و دو مرتبه يا سه مرتبه حق خود را طلب ميكنند و حق را بآنها نميدهند تا اينكه جنگ كنند و غالب شوند، آنگاه حق آن‏ها را بآنها ميدهند ولى قبول نميكنند و حق را بمردى از اهل بيت من رد ميكنند و او زمين را پر از عدل ميكند بعد از آنكه از ظلم پر شده باشد هر كدام از شما آن را درك كرديد بايد خود را بآن برسانيد و لو اينكه با دست و سينه خود از روى برف برويد زيرا كه او مهدى عليه السّلام است.
غیبت نعمانی ص 145 ، الحاوی للفتاوی ج 2 ص 127 ، الامام المهدی ص 67 و 296 و …
-8موقعى كه ديديد بيرق‏هاى سياه از طرف خراسان خارج شدند خود را بآنها برسانيد و لو اينكه با دست و سينه از روى برف برويد چون كه مهدى خليفه خدا در ميان آنها است.
بشارة الاسلام ص 290 ، الزام الناصب ص 253 ، منتخب الاثر ص 304 و …
-9 رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله ياد بلائى كرد كه دچار اهل بيتش می‏شود تا اينكه خدا مردى را با بيرق سياه از طرف مشرق بفرستد كسى كه آن بيرق را يارى كند خدا او را يارى ميكند و كسى كه نصرت آن را ترك كند خدا نصرتش را ترك ميكند، بعدا میآيند نزد مردى كه نامش نام من است و او را سرپرست خود ميكنند و خدا او را يارى و تأييد مينمايد
فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، باب 100ص: 38

-10 مرد كوسه یا کم ریش ، گندم گون و متوسط القامتى كه شعيب ابن صالح نام دارد و غلام بنى تميم است با چهار هزار نفر كه لباسشان سفيد، بيرقهاشان سياه است از شهر رى خروج ميكند، او مقدمه (خروج) مهدى عليه السّلام است، با كسى ملاقات نميكند مگر اينكه آن را خواهد كشت.
فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، باب 95 - ص: 36
-11 و پرچمهائى بدون علامت كه نه از پنبه و نه كتان و نه حرير است از مشرق زمين ميايند در سر نيزه‏ هاى آنها مهر سيد اكبر زده شده قائد آنها مردى از خاندان پيغمبر است آن پرچمها در شرق پديد می ‏آيد و بوى آن مانند مشك معطر بغرب ميرسد. ترس و رعب آنها يكماه پيش از آمدنشان همه جا در دل مردم قرار ميگيرد، آنگاه در كوفه‏ فرود ميايند و اولاد ابو طالب بخونخواهى پدران خود قيام ميكنند در آن گير و دار ناگهان لشكر يمنى و خراسانى مانند دو اسبى كه مسابقه ميدهند از راه ميرسند
مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 1060
الزام الناصب - جلددوم- چاپ بیروت . الغصن الثامن - الآية الثانية عشرة - ص 120
بحار الأنوار، ج 52، ص 274، ب 25، ح 167.
-12 وقتى كه مردى شهر شام را گرفت و مرد ديگرى مصر را مسخر كرد و با يك ديگر جنگ كردند و اهل شام، اهل مصر را اسير نمودند و مردى از طرف مشرق با بيرق‏هاى سياه كوچكى بسوى صاحب شام آمد آن مرد مطيع مهدى عليه السّلام خواهد شد فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، باب 99 - ص: 36
-13 جابر از حضرت امام محمّد باقر عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: جوانى از بنى هاشم كه خالى در كف دست راست خود دارد با بيرقهاى سياهى از طرف خراسان خروج ميكند كه شعيب بن صالح در جلو او خواهد بود و با اصحاب سفيانى جنگ كرده آن‏ها را شكست ميدهد
عقدالدرر ص 128 ، الحاوی ج 2 ص 68 ، ملاحم ابن طاووس ص 53
فتنه و آشوبهاى آخر الزمان، متن، ص: 36

-14 اميرمؤمنان(ع) مي‌فرمايند: «سفياني و صاحبان پرچم‌هاي سياه با يكديگر روبرو مي‌شوند در حالي كه ميان آنان جواني از بني‌هاشم است كه در كف دست راستش، خال سياهي است و در پيشاپيش لشكريان او، شخصي از قبيلة بني تميم به نام شعيب بن صالح قرار دارد».
ابن حماد، فتن، ص 86

.جنس پرچم علاوه بر پارچه مي تواند ، كاغذ نيز باشد - منبع ويكي پديا
پرچم، از قديم الايام سمبل اتحاد و تمایز در جنگها به شمار می رفته و همواره حائز اهمیت بوده است. پس از ظهور اسلام نیز، پرچم ماهیت خود را از دست نداد و ارزش و منزلت خود را حفظ کرد. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره پرچم و اهمیت حفظ آن توسط سربازان اسلام می فرماید: « هرگز پرچمتان را از جای خودش حرکت نداده و دور آن را خالی نکنید و آن را جز به دست شجاعانتان نسپارید»
پر واضح است که پرچم، به دلیل اینکه نماد همبستگی لشکر بوده ، یکی از اهداف دشمن برای از بین بردن پرچم دار و به زمین انداختن پرچم برای تضعیف روحیه جنگاوری لشکر مقابل به شمار می رفته است. از این رو ، امیرالمؤمنین علیه السلام دستور به محافظت بیشتر از آن فرموده اند.
از سیره عملی بزرگان دین نیز فهمیده می شود که نسبت به پرچم و پرچم داری توجه فراوانی داشته اند.
در عصر ظهور نيز روايات شريف از پرچم هاي زيادي صحبت كرده اند ، از پرچم سرخ رنگ سفياني تا پرچم زرد رنگ اهل مغرب و پرچم هاي سياه خراسان و مشرق زمين تا پرچم اسرارآميز امام مهدي(عج) ، بررسي روايات شريف از وجود رابطه و شباهتي عجيب ميان پرچم اسرارآميز امام زمان(عج) و پرچم هاي سياه خراسان دارد كه ما با توجه به احاديث شريف در اين زمينه ، سعي در كشف این حقيقت داريم.
انواع پرچم هاي سياه در روايات عصر ظهور
در مجموعه روايات حداقل 5 نوع پرچم سياه را می توان در نظر گرفت:
-1 پرچم هاي سياه عمومي قيام مردم مشرق زمين(در ابتداي قيام)
-2 پرچم هاي سياه اختصاصي قيام مردم مشرق زمين(در انتهاي قيام و هنگام حركت به سمت عراق)
-3 پرچم هاي سياهی از مشرق زمین که مورد لعن قرار دارند
-4 پرچم هاي سياه بني عباس در اواخر حکومت امویان
-5 پرچم هاي سياهي در سرزمین حجاز
در بررسي روايات عصر ظهور مرتبط با پرچم هاي سياه متوجه مي شويم كه تفاوتهايي در نوع نگاه و دستور اهل بيت(ع) در حمایت از آنها وجود دارد به طوري كه برخي از پرچم هاي سياه مورد لعن و نفرين اهل بيت(ع) بوده و برخي مورد تمجيد ، درباره برخي امر به ياري شده است و در مورد برخي ، عدم حركت و توجه ، همچنين در روايتي خبر از درگيري دو گروه از پرچم هاي سياه داده شده است كه نشان از متفاوت بودن آنها دارد.
مجموعه اين مسائل نشان مي دهد كه پرچم هاي سياه مختلفي در روايات عصر ظهور وجود دارد كه بايد هر يك را دقيقاً شناخت تا در زمان لازم ، موضع مناسبي در مورد آن اتخاذ كرد.
هريك از اين پرچم های سیاه در روايات ، با اشاره روايت یا روایاتی از ديگر پرچم ها مشخص مي باشد كه ما در توضيح هر كدام رواياتي كه بدان پرچم ها اشاره مي كنند را نيز مطرح خواهيم كرد.
پرچم هاي سياه شماره 4 و 5 چون مهم نبوده و نقشي در ظهور ندارند لذا از توضيح درباره آنها خودداري كرده و به ذكر روايات آنها بسنده مي كنيم.

پرچم اسرار آميز امام مهدي(عج) و رابطه آن با پرچم هاي سياه سيد خراساني
قبل از اینکه با ذکر روایات انواع پرچم های سیاه را مورد بررسی قرار دهیم ، نگاهی به شباهت بسیار عجیب پرچم سیاه سیدخراسانی با پرچم اسرارآمیز امام مهدی(عج) خواهیم داشت ، بنا بر روايات ، امام مهدي(عج) وارث برخي مواريث پيامبر اكرم(ص) مانند زره ، شمشير ، براق ، سحاب ، پرچم و ميراثهاي ديگر است كه اين مواريث علاوه بر داشتن برخي اثرات ، بعد از ظهور بعنوان سند و مدركي براي اثبات حقانيت و امامت امام عصر(عج) به كار مي روند. يكي از اين مواريث پرچم اسرارآميز حضرت رسول(ص) مي باشد ، كه در احاديث متعددي بدان اشاره شده است.
عبد اللَّه بن سنان روايت نموده كه امام محمد باقر عليه السّلام فرمود:

پرچم قائم همان پرچم رسول خداست كه جبرئيل در روز جنگ بدر از آسمان آورد و آن را در ميدان جنگ باهتزاز درآورد.

آنگاه جبرئيل عرض كرد: اى محمد بخدا قسم؛ اين پرچم از پنبه و كتان و ابريشم و حرير نيست. عرض كردم: پس از چيست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پيغمبر در جنگ آن را برافراشت سپس پيچيد و بدست على عليه السّلام داد و پيوسته نزد آن حضرت بود تا اينكه در روز جنگ جمل حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پيروز گردانيد. آنگاه على عليه السّلام آن را پيچيد و هميشه نزد ما بوده و هست و ديگر هيچ كس آن را نمی گشايد تا اينكه قائم ما قيام كند.
وقتى قائم قيام نمود آن را باهتزاز در می ‏آورد و هر كس در شرق و غرب عالم باشد آن را می ‏بيند. رعب و ترس وى يكماه زودتر از پيش روى و چپ و راست او رفته در دلها جاى می ‏گيرد، آنگاه گفت: اى محمد! او بخونخواهى پدرانش قيام می ‏كند و سخت خشمگين است و از اينكه خداوند بر اين خلق غضب نموده متأسف می ‏باشد.
او پيراهن پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله را كه در جنگ احد پوشيده بود بتن دارد و عمامه و زره پيغمبر را كه بقامت وى رساست می ‏پوشد، و ذو الفقار شمشير پيغمبر را هم در دست دارد، سپس شمشير می ‏كشد و هشت ماه از كشته بي دينان پشته‏ ها می ‏سازد. مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 1128
و در بحار الانوار از ابو بصیر آمده که گفت: حضرت ابوعبدالله صادق علیه‌السلام فرمود: هنگامی که امیر‌المؤمنین(ع) با اهل بصره برخورد کرد و پرچم برافراشت پرچم پیغمبر را گشود. لذا متزلزل شدند و هنوز شعاع خورشید زرد نگردیده بود که فریاد زدند: ای پسر ابی طالب ما را هلاک کردی.
…و چون روز صفّين فرا رسيد ، نزديكان برافراشتن آن پرچم را از اميرالمومنين(ع) درخواست كردند آن حضرت نپذيرفت. پس حسن و حسين عليهما السّلام و عمّار ياسر رحمه اللَّه را نزد او واسطه ساختند، آن حضرت به حسن عليه السّلام فرمود: پسر جانم همانا اين مردم را مدّتى مقرّر شده است كه بدان برسند، و اين پرچم پرچمى است كه پس از من هيچ كس جز قائم صلوات اللَّه عليه آن را بر نخواهد افراشت»….
سپس فرمود: اى ابا محمّد به خدا قسم آن پرچم نه از پنبه است و نه از كتان و نه از ابريشم و نه از حرير، عرض كردم: پس از چه چيزى است؟ فرمود: از ورق (برگ)بهشتى است، غيبت نعمانى-ترجمه غفارى، ص: 427
پرچم امام زمان (عج) پرچم اسرار آميزي است كه امام باقر (ع) درباره آن فرمود : « هنگامي كه قائم (ع) ظهور كند پرچم رسول خدا (ص) را به مردم نشان مي‌دهد» و امام صادق (ع) نيز در وصف آن چنين آورده است : « جبرئيل آن پرچم را روز بدر آورد و رسول خدا (ص) آن را در روز بدر برافراشت آنگاه آن را پيچيد و به علي (ع) داد. آن پرچم نزد علي (ع) بود تا اينكه آن را در جنگ جمل باز كرد و خداوند وي را با آن پرچم پيروز نمود .آنگاه آن پرچم را در هم پيچيد و هم اكنون نزد ماست .آن را كسي نمي‌گشايد تا آنكه قائم (ع)قيام كند . وقتي كه قيام نمود آن را باز مي‌كند » بر اساس روايات ، اين پرچم از برگ درخت بهشتي است كه آن را جبرئيل در جنگ بدر به اهتزاز درآورد اين پرچم به سوي هيچ قومي عزيمت نمي‌كند مگر اينكه خدا آنها را نابود مي‌كند و روي آن نوشته شده « البيعه لله» اين پرچم به هنگام ظهور به سخن مي‌آيد و مي‌گويد : اي ولي خدا برخيز و دشمنان خدا را بكش و چون حضرت آن را بگشايد در دل دشمنان ترس شديدي وارد مي‌شود و هر كس از آن پرچم پيروي كند و همراه با پرچم گام بردارد با ما اهل بيت (ع) بوده و نجات خواهد يافت و هر كس از آن جلو بيافتد و يا عقب بماند افراط يا تفريط كند نابود مي‌شود. در روايت ديگري امير المؤمنين علي (ع) فرمود : اين پرچم ديگر باز نمي‌شود مگر به دست مهدي (ع). و نيز در روايتي از امام زين العابدين (ع) چنين نقل شده است كه فرمود : « گوئي صاحب شما را با چشم خود مي‌بينم كه در پشت كوفه وارد نجف شده و ياران و پيروان پدرش همراه او در زير پرچم رسول اكرم (ص) است كه آن را برافراشته و به دست گرفته …» با عنايت به روايات فوق اين پرچم با تمام اوصاف شگفت انگيزش به عنوان يكي از مواريث پيامبر (ص) در نزد حضرت مهدي (ع) مي‌باشد و در وقت معيّن به اذن الهي با آن پرچم ظهور خواهد كرد .


نكته بسيار مهم :
اكنون به اين احاديث شريف كه در وصف پرچم لشگر سيد خراساني و اهل مشرق زمین است ، دقت فرمائيد :
… و پرچمهائى بدون علامت كه نه از پنبه و نه كتان و نه حرير است از مشرق زمين ميايند در سر نيزه ‏هاى آنها مهر سيد اكبر زده شده قائد آنها مردى از خاندان پيغمبر است آن پرچمها در شرق پديد می ‏آيد و بوى آن مانند مشك معطر بغرب ميرسد. ترس و رعب آنها يكماه پيش از آمدنشان همه جا در دل مردم قرار ميگيرد، آنگاه در كوفه‏ فرود ميايند و اولاد ابو طالب بخونخواهى پدران خود قيام ميكنند ….
مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 1060
الزام الناصب - جلددوم- چاپ بیروت . الغصن الثامن - الآية الثانية عشرة - ص 120
بحار الأنوار، ج 52، ص 274، ب 25، ح 167.
فضيل بن يسار از حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده كه بوى فرمود: گنجى در طالقان هست كه از طلا و نقره نيست، و پرچمى است كه از روزى كه آن را پيچيده ‏اند برافراشته نشده است و مردانى هستند كه دلهاى آنها مانند پاره ‏هاى آهن است شكى در ايمان بخدا در آن راه نيافته و در طريق ايمان از سنگ محكم‏تر است اگر آنها را وا دارند كه كوه‏ها را از جاى بكنند، از جاى كنده و از ميان برميدارند.
مهدى موعود-ترجمه جلد سيزدهم بحار، متن، ص: 1117
اگر دقت كرده باشيد ميان پرچم اسرار آميز حضرت مهدي(عج) و پرچم هاي سياه خراسان شباهتهاي عجيبي وجود دارد :
1- در مورد جنس هر دو پرچم دقيقا اين عبارت ذكر شده است :
نه از پنبه و نه كتان و نه حرير است.

2- رعب و وحشت يك ماه جلوتر از اين پرچم امام زمان(عج) و سيد خراساني حركت مي كند
3- همه مردم از وجود آن آگاه مي شوند
در مورد پرچم حضرت مهدي(عج) داريم كه :
هر كس در شرق و غرب عالم باشد آن را می ‏بيند و در مورد پرچم هاي سياه سيد خراساني داريم :
و بوى آن مانند مشك معطر بغرب(تمام جهان) ميرسد
4- و پرچمى است كه از روزى كه آن را پيچيده ‏اند برافراشته نشده است
اين توصيف هم در توصيف پرچم اهل طالقان(ايرانیان) است و هم در مورد پرچم اسرار آميز امام زمان(عج(
5- وصف انتقام براي برافراشتن هر دو پرچم
…او بخونخواهى پدرانش قيام می ‏كند و سخت خشمگين است در مورد امام زمان(عج(
….. و اولاد ابو طالب بخونخواهى پدران خود قيام ميكنند …. در وصف لشگر سيد خراساني

اما حقيقت چيست ؟ اين شباهت عجيب ميان پرچم هاي سياه سيدخراساني و پرچم اسرار آميز امام زمان(عج) چگونه ممكن است وجود داشته باشد؟ منظور از اينكه پرچم هاي سياه سيدخراساني دقيقا مانند پرچم اسرارآميز امام زمان(عج)، از جنس پنبه و كتان و ابريشم و حرير نيستند ، چيست؟ چگونه ممكن است رعب و وحشت يك ماه قبل از پرچم سيدخراساني حركت كند ؟
آيا پرچم سيد خراساني نيز همچون پرچم امام زمان(عج) داراي اثرات اسرارآميز است؟! آيا پرچم برافراشته شده در سپاه سيدخراساني مي تواند همان پرچم شگفت انگيز امام زمان(عج) باشد كه امام مهدي(عج) براي ياري سردار بزرگ خويش آن را قبل از حركت سپاه سيدخراساني به سوي آنها مي فرستد تا در آن لشگر گشوده و برافراشته گردد و اثرات شگفت انگيز خود را بر جاي بگذارد؟!
البته بايد دقت كرد كه در وصف پرچم سيد خراساني عبارت ” رايات ” آمده است يعني پرچم ها ، به عبارتي ديگر سيدخراساني صاحب پرچم هاي اسرار آميز است و در در حديثي ديگر داريم : ” رايات صغار” يعني پرچم هايي كوچك ، پرچم هاي كوچكي كه از جنس كتان و پنبه و پارچه نيستند ، اين احتمال وجود دارد كه احتمالا پرچم هاي سيد خراساني نيز در صفت جنس مانند پرچم مانند پرچم امام زمان(عج) باشند يعني از برگ درخت به عبارتي ديگر از جنس كاغذ ، به زبان ساده تر پلاكاردهاي كاغذي يا مقوايي ، حال علت اسرار آميز بودن و داشتن قدرت فوق العاده اين پرچم هاي كوچك سيدخراساني چه مي تواند باشد همانگونه كه حديث شريف بيان مي فرمايد كه رعب و وحشت يك ماه زودتر از لشگر سيد خراساني حركت مي كند.
از مجموعه اين مباحث مي توان احتمالاتي را مطرح كرد :
آيا ممكن است پرچم اسرار آميز حضرت رسول اكرم(ص) كه در نزد امام زمان(عج) مي باشد قبل از آغاز حركت لشگر سيد خراساني توسط امام عصر(عج) به نزد سيدخراساني فرستاده شود تا اين پرچم شگفت كه نوعي معجزه و امداد الهي براي تضمين پيروزي جبهه حق مي باشد ، در هنگام حركت سپاه سيد خراساني افراشته شود ، همانگونه كه در وصف اهل طالقان(ايرانيان) فرموده اند : و پرچمى است كه از روزى كه آن را پيچيده ‏اند برافراشته نشده است ، و سپس براي بالاتر بردن قدرت و روحیه نيروهاي سيدخراساني به تعداد زيادي از اين پرچم بر روي پلاكاردهاي فوق الذكر تکثیر شود؟ والله اعلم
اما ممكن است كه پرچم هاي كوچك ذكر شده همگي از جنس مقوا و كاغذ بوده و ربطي به پرچم شگفت انگيز امام عصر(عج) نداشته باشند و فقط يك پرچم شگفت انگيز كه توسط ياران مخصوص امام عصر(عج) آورده شده است ، براي تضمين پيروزي سپاه سيدخراساني كه در واقع همان سپاه امام زمان(عج) مي باشد ، گشوده شود همچنانكه در تاييد اين فرضيات داريم ” و در ميان آن لشگر(سيدخراساني) چند نفر از ياران خاص حضرت وجود دارد ” و يا رواياتي بيان مي كنند كه به كمك سپاه سيدخراساني بشتابيد ، زيرا مهدي در ميان اين لشگر است كه شايد مراد همان پرچم اسرار آميز امام زمان(عج) باشد ، و يا روايتي كه بيان مي دارد آغاز كارش از مشرق خواهد بود ، مي تواند علاوه بر تطبيق آغاز انقلاب اسلامي ايران ، بر هنگام آغاز قيام لشگر سيدخراساني نيز صدق كند ، بدين معنا كه وقايعي مانند گشودن پرچم اسرارآميز امام عصر(عج) اين قيام تاريخي را به مثابه قيام خود حضرت قرار دهد.
نمي توان در اين موارد اظهار نظر قطعي نمود و فقط احتمالاتي مطرح است ، اما آنچه كه مسلم است اين است كه بنا بر روایات شباهتهاي بسيار پرچم سيدخراساني و پرچم شگفت امام زمان(عج) بسيار زياد است و لاجرم احتمالاتي را مطرح مي سازد ، مضاف بر اينكه روايتي كه در مورد اهل طالقان(ايرانيان) كه مي گويد : ” و پرچمى است كه از روزى كه آن را پيچيده ‏اند برافراشته نشده است ” نيز اين فرضيات را تقويت مي كند.
البته مروري بر برخي از وقايع چند سال گذشته مي تواند پذيرش اين مسئله را آسان كند :
توجه و اهتمام رهبران جبهه حق به امور غيبي و ماورايي
1- منقول است در اوائل حمله آمريكا به عراق در سال 82 و كامل شدن حلقه محاصره دشمنان ، عارفي بنام(كه شايد آيت الله بهجت بوده باشند ) به نزد مقام معظم رهبري(مدظله) مي روند(يا پيام مي فرستند) كه آقا خطر حمله دشمنان بسيار جدي است! آقا هم مي فرمايند خب چاره چيست؟ و اين عارف بزرگ مي گويند كه بايد براي دفع اين شر و خطر ، به تعداد زياد صلوات فرستاد و آقا هم مي فرمايند بنده كاري خواهم كرد كه روزانه ميليونها صلوات فرستاده شود و طي دستوري به صدا و سيما امر مي كنند كه آغاز اخبار با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) باشد.( بنده از کانالهای مختلف اين نقل قول را شنيده ام(
################################################
آیا شورش داعش در روایات عصر ظهور پیش بینی شده است؟!
زمانی که پرچم‌های سیاه را دیدید، به زمین بچسبید و حرکتی نکنید. سپس قومی ضعیف ظاهر می‌شوند که مورد اعتناء نیستند. دل‌هایشان مانند آهن است. آنها اصحاب دولت هستند. به عهد و میثاق پایبند نیستند. به حق دعوت می‌کنند اما اهلش نیستند. اسامی آنها کنیه است. نسبت آنها شهرهاست. موهایشان مانند زنان است…

 

یکی از مقدمات و نشانه های ظهور، پرچم‌ها و قیام‌های قبل از ظهور حضرت است خصوصا پرچم سیاه (رایات سود) که البته با توجه به احادیث مشخص می‌شود که چندین دعوت و قیام با پرچم سیاه داریم که برخی ناحق هستند. برخی از پرچم ها که عمدتا معرفی شده از مشرق قیام میکنند در روایات شیعه به اهل حق تطبیق شده است. اما یک پرچم سیاهی است با ویژگی های ذیل که ناحق و باطل است.
روایت از امام علی علیه السلام:
در کتاب احقاق الحق ج 29 ص 410. (مولف کتاب بیش از 400 سال قبل، این کتاب را تالیف کرده است و در سال 1019 قمری از دنیا رفته است و کتاب را آیه الله مرعشی احیا کردند.) إذا رأيتم الرايات السود فالزموا الأرض، فلا تحركوا أيديكم و لا أرجلكم، ثم يظهر قوم ضعفاء لا يؤبه لهم، قلوبهم كزبر الحديد، هم أصحاب الدولة، لا يفون بعهد و لا ميثاق، يدعون إلى الحق، و ليسوا من أهله، أسماؤهم الكنى، و نسبتهم القرى، و شعورهم مرخاة كشعور النساء حتى يختلفوا فيما بينهم، ثم يؤتي اللّه الحق من يشاء.
زمانی که پرچم‌های سیاه را دیدید، به زمین بچسبید و حرکتی نکنید. سپس قومی ضعیف ظاهر می‌شوند که مورد اعتناء نیستند. دل‌هایشان مانند آهن است. آنها اصحاب دولت هستند. به عهد و میثاق پایبند نیستند. به حق دعوت می‌کنند اما اهلش نیستند. اسامی آنها کنیه است. نسبت آنها شهرهاست. موهایشان مانند زنان است. [به غلط‌هایشان ادامه می‌دهند] تا اینکه بین آنها اختلاف پیش می‌آید سپس خدا حق را به هر کس بخواهد می‌دهد.
إذا رأيتم الرايات السود: یعنی پرچم های سیاه فالزموا الأرض، فلا تحركوا أيديكم ولا أرجلكم: منظور این است که به این جماعت نپیوندید. و با آنها همراه نشوید. (این هم یکی از فواید دانستن نشانه های ظهور.) ثم يظهر قوم ضعفاء، لا يؤبه لهم، قلوبهم كزبر الحديد: شاید کنایه از خشونت و سنگدلی آنان باشد که داعشی ها در این زمینه شانه به شانه چنگیزخان مغول می‌زنند.
هم أصحاب الدولة: می بینید که میگویند که به خودشان لقب داده اند: دولت اسلامی عراق و شام. لا يفون بعهد ولا ميثاق: به هیچ عهد و میثاقی پایبند نیستند. می بینید که حقوق اسرای جنگی را. به راحتی هرچه تمام تر می کشند. يدعون إلى الحق: عبارت روی پرچم سیاه را ببینید، نوشته است: لا اله الا الله محمد رسول الله. و ليسوا من أهله: اما اهل حق نیستند.

این هم یکی از فوائد دانستن علائم ظهور. که مبادا جذب آنها شوید. أسماؤهم الكنى و نسبتهم القرى: (اگر دقت کنید تصاویری که از صحنه جنگ داعش منتشر میشود دقت کنید. غالبا مینویسند ابو عمر، ابو دجاله، ابو فلان و ….)، اسم هایشان، به صورت کنیه هست. نسب و فامیلی آنها هم اسامی شهرها و کشورهاست… الشیشانی(چچنی)، الجولانی، البغدادی، الحرانی و … و شعورهم مرخاة كشعور النساء: یعنی موهایشان همچون زنان است.
حتى يختلفوا فيما بينهم: بین شان اختلاف می افتد. ثم يؤتي الله الحق من يشاء: سپس حق به حق دار می رسد ان شاء الله. دقت بفرمائید رایات السود، چند پرچم هستند. رایات السود باطل را در بالا ذکر کردیم اما رایات السود که طرفدار حق هستند از خراسان به سمت کوفه، برای خارج کردن پیروان بنی امیه و سفیانی، حرکت می کنند.: تنزل الرّايات السّود الّتي تخرج من خراسان الكوفة، فإذا ظهر المهديّ بمكّة بعث إليه بالبيعة. پس رایات السودی که از خراسان قیام می کنند، در روایات، بسیار ستایش شده اند . اما این رایات السودی که در ابتدای متن ذکر کردیم، طبق صریح روایت، باطل هستند.
توضیحات بیشتر: برخی از ماها، کشش نداریم و روایات به این واضحی را شاید به آینده موکول کنیم، را نباید به حساب، امامان گذاشت. معلوم است مطالعه مهدوی تان را باید تقویت کنید. چرا؟ به خاطر این جمله تان: علائم ظهور قطعیت ندارند. علائم ظهور به دو دسته حتمی و غیر حتمی تقسیم میشوند. و علائم حتمی از ضروریات مهدویت است. و در روایات” من المحتوم” ذکر شده است ما در اسلام از توقیت و تعیین وقت ظهور نهی شده ایم: مثلا بگوئیم فلان روز حضرت ظهور میکنند. این حرام است و مبانی علمی ندارد. اگر قرار بود، روایات مهدویت به ارزش دشمنان شیعه بیان شود، پس چرا اهل بیت این هم درباره علائم حتمی ظهور مثلا سفیانی، روایات بیان کرده اند. پس بحث بر سر ارزش یا بی ارزش بودن دشمنان امام نیست. بلکه اهل بیت(ع) روایات را بیان کردند تا ما در گروه دشمنان امام قرا نگیریم.
هیچ وقت در طول تاریخ، علائم اینگونه در کنار هم اجتماع نکرده بود. انقلاب ایران و مردی از قم. ورود قوات غرب و روم به عراق جمع شدن یهودیان در فلسطین نقش نظامیان در مصر اختلاف پرچم ها در شام تازه هنوز طوفان اصلی در عراق و شام و حجاز مانده است. اتفاقا اگر داعش میخواهد خودشان را با علائم ظهور ما تطبیق دهند، چه بهتر. چرا؟ زیرا طبق روایت که ما ذکر کردیم، ما میدانیم که این گروه، اهل باطل هستند.
قول بدهید به این کتب مهدویت مراجعه فرمائید و مطالعه کنید بعد با هم مباحثه خواهیم داشت. 1. کتب المعجم الموضوعی لاحادیث الامام المهدی نوشته دانشمند محترم علامه کورانی. البته کتاب عربی است.و در نرم افزار مهدویت هم موجود است. 2. و برای فارسی زبان ها، کتاب تاملی در نشانه های حتمی ظهور به قلم آقای آیتی این کتاب در هفتمین همایش کنگره مهدویت رونمایی شد. موفق باشید. قاعده عمومی و همیشگی تطبیق در خود نشانه های ظهور، حرام است. الف. اگر تطبیق به تعیین وقت در زمان ظهور بیانجامد، این میشود توقیت و وقت تعیین کردن. و در اسلام حرام است.
مثال 1: مثلا شخصی بگوید، حضرت در فلان روز، ظهور خواهند کرد. این دروغ است. مثال 2: یا گفته شود، فلان شخصیت معروف، همان سفیانی است. این هم حرام است، زیرا بین خروج سفیانی و ظهور حضرت، 6 ماه فاصله است و چون مدت معین است، این هم منجر به توقیت و تعیین وقت است. تطبیق در مقدمات نشانه های ظهور، اگر منجر به تعیین وقت نشود، اشکالی ندارد.
ب. اگر تطبیق، منجر به تعیین وقت نشود، منجر به تعیین زمان ظهور نشود، این اشکالی ندارد. مثال: این جمله امام خمینی: این انقلاب، مقدمه حکومت جهانی حضرت حجت است. زیرا فاصله بین مقدمه و حکومت حضرت، معلوم نیست چقدر باشد. پس منجر به تعیین زمان مشخص برای ظهور نمیشود. پس اشکالی ندارد.
مثال 2: پرچم های سیاه داعش، ممکن است بر رایات السود باطل، تطبیق داده شود، این اشکالی ندارد. زیرا معلوم نیست، چقدر بعد از پرچم های سیاه، سفیانی خروج کند. و زمان مشخصی تعیین نمیشود. پس به عبارت دیگر: مقدمات نشانه های ظهور را میشود تطبیق داد، مثل اتقلاب امام خمینی و یا پرچم های سیاه داعش بر رایات السود باطل. اما نشانه های ظهور را نمیشود بصورت قطع و یقین بر کسی تطبیق داد. مثلا بگوییم فلانی قطعاً سفیانی است. یا فلانی قطعاً یمانی است و …
دقت بفرمائید بحث ما در رایات السود و پرچم های سیاه است نه در سپاه سفیانی. بحث ما در مقدمات نشانه های ظهور است نه در خود نشانه های ظهور. شاید بخوانید و بشنوید که داعش در صدد بدل سازی و تشبیه خود به سپاه سفیانی است. که مثلا میخواهیم نفس زکیه عراق زا بکشیم و از این حرف ها. این اشتباه است. این هم یکی از فواید دانستن احادیث و شناخت علائم ظهور. اگر کسی احادیث مهدویت را مطالعه کرده باشد، فورا میگوید داعش دروغ می گوید که سپاه سفیانی است، زیرا، هنوز مقدمات نشانه حتمی ظهور (سفیانی) کامل نشده است تا چه رسد به خود نشانه حتمی ظهور (سفیانی). تازه وقتی سفیانی خروج کرد، باید تمام شام (سوریه، اردن و …) را تصرف کند بعد دو لشکر به سمت مدینه و عراق بفرست. کجاست پس لشکر به سمت مدینه ؟ پس با اندک مطالعه مباحث مهدویت، فریب داعش را نخواهیم خورد بحث بر سر پرچم سیاه است که شاید این ها در حدیث امام علی(ع) اشاره شده است. شاید داعش از مقدمات نشانه ظهور (سفیانی) باشد. خوب شاید بپرسید، این نشانه حتمی ظهور (سفیانی)، چه مقدماتی در روایات اسلامی برای آن شاره شده است؟ مقدمات برای سفیانی، فراوان است، اما مهمترین آنها:
موت خلیفه و اختلاف بنی فلان در ملک و فرمانروایی روایت: … و لا ترون ما تحبون حتى يختلف بنو فلان فيما بينهم … و خرج السفياني و قال لا بد لبني فلان، من أن يملكوا فإذا ملكوا ثم اختلفوا تفرق ملكهم و تشتت أمرهم … الغیبه نعمانی.
به دلخواه حود نمی رسید مگر اینکه بنی فلان در امر ملک و فرمانروایی، اختلاف کنند … و بعد سفیانی خروج می کند و … خسف و زلزله شدید در منطقه حرستا در سوریه روایت: … كان خسف قرية بارم يقال لها: حرستا … آشکار شدن سه پرچم در شام روایت … و خروج الرايات الثلاث بالشام عندها. تازه بعد از اینها، سفیانی ببعد از ماه ها، بر کل منطقه شام، مسلط میشود، انگاه لشکر کشی به سمت عراق و مدینه را قصد میکند…

###################################################
ارتباط 11 سپتامبر و پرچم هاي سياه القاعده
سناريوي صهيونيستي 11 سپتامبر براي اهداف مختلف از جمله تهاجم به خاورميانه و منجي نشان دادن جريان القاعده و بن لادن براي مسلمانان(مخصوصا اهل سنت)
همانگونه كه همه مي دانيم سناريوي 11 سپتامبر ، طراحی صهيونيستها و فراماسونها براي تسخير جهان اسلام بود ، جالب است كه تلاش شد با اين سناريو القاعده و بن لادن بعنوان قهرماناني بزرگ كه توانسته اند ضربه اي سهمگين به آمريكا بزنند در جهان اسلام مطرح شوند و از اين طريق علاوه بر بهانه لشگركشي به خاورميانه ، با ایجاد و تقويت جرياني انحرافي ، آزاديخواهان جهان اسلام را در دام القاعده گرفتار كنند ، و هرچند تا حدودي اين نقشه موثر بود اما با درخشش ايران و حزب الله و ناكام ماندن القاعده اين نقشه شيطاني به هدف مورد نظر نرسيد.
جالب است كه استكبار به شدت تلاش داشت و دارد كه بن لادن را به عنوان مهدي موعود مسلمانان (مخصوصا براي اهل سنت ) و پرچم سياه او را به عنوان پرچم هاي سياه موعود روايات كه بايد ياري شوند ، جا بيندازد و با تحریف عملی وقایع آخرالزمان ، تحولات را آنگونه که می خواهد پیش ببرد و ضمن نابود کردن ذخایر انسانی مسلمانان خط اصیل مقاومت در جبهه حق را با نیروی خود مسلمین از میان بردارد ، به اين خبر توجه كنيد:
بن لادن و ادعای مهدویت

بن لادن از ثروتمندان وهابي ساكن آمريكا و از شركاي تجاري خانواده بوش به ناگاه طي نقشه هاي پنهاني پشت پرده با پرچمي سياه آن هم در افغانستان جهاد بر عليه كفار را آغاز مي كند!
به گزارش بولتن G2، كارشناسان اطلاعات و امنيت ارتش ايالات متحده مشغول بررسى قطعه فيلم به دست آمده از اسامه بن لادن هستند كه در آن فيلم وى در كنار صحرايى ايستاده و تابلويى كه عبارت عربى ” مهدى منتظر” !! بر روى آن نوشته شده است. دیده می شود.
سؤالی که مطرح می‌شود این است که آیا بن لادن خود را مهدی می‌داند و یا این‌که منتظر قیام کسی دیگر است. برخی از بازداشت‌شدگان زندان گوانتمانو به بازجویان گفته‌اند. که به این علت به تشکیلات القاعده پیوسته‌اند که تصور می‌کردند که بن لادن مهدی منتظر است از سوی دیگر نیروهای اطلاعاتی ارتش آمریکا مستقر در عراق گزارش کرده‌اند که برخی از تروریست‌هایی که حین ورود به عراق دستگیر شده‌اند در بازجویی‌ها اعتراف کرده‌اند که به دلیل اعتقادشان به پیشگویی‌های آخر الزمان اسلام به القاعده پیوسته‌اند. ـ در اواخر سال 2001 بن لادن ـ امضای اسامه بن محمد بن لادن را به جای امضای همیشگی خود اسامه بن لادن به کار می‌برد.

بن لادن مزدور سيا و موساد كه با داشتن چهره اي جذاب و شاخص هاي ديگر بعنوان مهدي موعود دروغين و صاحب پرچم هاي سياه ، به منظور طرح هاي آخرالزماني استكبار مامور به سفر به افغانستان شد. به پرچم سياه پشت سر بن لادن توجه فرماييد!


همانطور كه ديديم رهبر القاعده ، بن لادن ، كه مزدور استكبار است ، به شدت تلاش داشت كه خود را بعنوان مهدي موعود و پرچم سياه القاعده را همان پرچم هاي سياه موعود روايات ذكر نمايد و از اين طريق به نيات پليد و نقشه هاي شوم استكبار جامه عمل پوشانده شود.

پیش بینی پیامبر(ص) درباره گروه داعش
کارشناس مذهبی برنامه در خاتمه به پیش بینی پیامبر (ص) درباره گروه داعش اشاره کردو گفت: پیامبر گروه داعش را پیش بینی فرمودند و گفتند گروهی از امتم حصاله (افراد پست) زوار قبور شما را آزار می رسانند اینها انسان های پست و و شرار امت من هستند. نه شفاعت من به این ها می رسد و نه وارد حوض من می شوند این افراد از امت من خارج هستند.
گزارشی از ساخت صندوقچه های امامین عسگریین و درب های حرم حضرت امام حسین(ع) و ابوالفضل (ع) پخش شد. برنامه کوی محبت با اجرای سید مصطفی موسوی و محسن سوهانی از شبکه دو پخش می شود این برنامه به سفارش گروه معارف شبکه دو و با حمایت ستاد بازسازی عتبات عالیات تهیه و تولید می شود.

 نظر دهید »

imamreza.jpg

29 دی 1393 توسط سليمي بني
imamreza.jpg
 2 نظر

نکات جالب عاشورایی

29 دی 1393 توسط سليمي بني

نکـــات ودانستنی هـــای جـــالب در مـــورد کربـــلا و عـــــاشورا
امام حسین (ع)در روز عاشورا پیوسته ومدام مشغول ذکر لا حول ولا قوه الا بالله بود.


2)امام حسین صبح عاشورا با داشتن موذن مخصوص خودشان اذان گفثند.


3)به فرمایش امام صادق:چهل هزار فرشته نزد قبر سیدال شهدا ژولیده وغبار الود تا روزقیامت بران حضرت می گریند.


4)عروس و دامادی که در روز عاشورا به شهادت رسیدند،وهب وهانیه نام داشتند.هانیه تنها زنی بود که در کربلا به شهادت رسید.


5)اولین زمینی که خداوند آن راقداست بخشید زمین کربلا بود.


6)اولین آبی که خداوند آن را قداست بخشید،آب فرات بود.


7)اولین شخصی که درشب عاشورا،اعلام یاری به ابا عبدالله کرد حضرت ابوالفضل بود.


اولین شهید از خاندان بنی هاشم درروز عاشورا حضرت علی اکبر بود.


9)اولین شخصی که با تربت امام حسین نماز خواند امام سجاد بود.

تعداد شهدایی کربلا به 72 تن معروف است.اما در منابع مختلف آمار شهدای گرانقدر نهضت عاشورا را بیشتر از 72 نفر نشان می دهد
به طور مثال:در زیارت ناحیه مقدسه که آن را سید بن طاووس از امام زمان نقل کرده نام 79نفر شهید کربلا ذکر شده ودر برخی دیگر از منابع بیش از 100نفر آمده است.به هر حال آنان که در رکاب سیدالشهدا به فیض شهادت رسیدند جمعی از بنی هاشم بودند،جمعی از مدینه با آن حضرت آمده بودند ،برخی هم از کوفه توانستند به جمع یاران آن حضرت بپیوندند.کسانی هم در راه نهضت حسینی پیش ازعاشورا شهید شدند که آنان نیز جزء اصحاب آن حضرت به شمار می روند.


عاشورا از نگاه آمار:


از بین یاران سید الشهدا 17 نفر آنان از خاندان بنی هاشم واز بستدگان نزدیک آن حضرت بودنداسامی آنها عبارت است از :علی بن الحسین(علی اکبر)،عبدالله بن حسین(علی اصغر)،از فرزندان امام حسین.

عباس بن علی ،عبدالله بن علی ،جعفر بن علی ،عثمان بن علیو محمد بن علی از فرزندان حضرت علی.قاسم بن حسن ،ابوبک بن حسنو عبدالله بن حسن از فرزندان امام حسن.

عون بن عبالله ومحمد بن عبدالله از فرزندان عبدالله بن جعفر وحضرت زینب.
جعفر بن عقیل ،عبدالرحمان بن عقیل،عبدالله بن عقیل،عبدالله بن مسلم بن عقیل ومحمد بن ابی سعید بن عقیل.از فرزندان ونوادگان عقیل.


3 نفر را در روز عاشورا قطعه قطعه کردند:علی اکبر،حضرت عباس،عبدارحمن بن عمیر


6نفر از اصحاب حسین درکوفه شهید شدند:عبدالله بن بقطر، عبدالله بن یزیدکلبی،عماره بن صلخب ،قیس بن مسهر صیداوی،مسلم بن عقیل وهانی بن عروه


5نفر از شهدای نهضت کربلا،از اصحاب رسول خدا بودند:حبیب بن مظاهر،انس بن حرث کاهلی،عبدالله بن بقطرعمیری،هانی بن عربه،مسلم بن عوسجه.


5کودک نابالغ که در کربلا شهید شدند:عبدالله رضی (شیر خوار امام حسین)،عبداللله بن حسن،قاسم بن حسن،عمرو بن جناده انصاری،محمد بن ابی،سعید بن عقیل.


4نفر از یاران سید الشهدا در کربلا پس از شهادت آن حضرت به شهادت رسیدند:محمد بن ابی سعید بن عقیل،سعید بن حرث،وبرادرش ابوالحتوف ،سوید بن ابی مطاع.


2 نفر از یاران امام حسین در روز عاشورا اسیر وشهید شدند:سوار بن منعم ،موقع بن ثمامه صیداوی.


7نفردر حضور پدرشان به شهادت رسیدند:علی اکبر،علی اصغر،عمروبن جناده،عبداللله بن یزید،عبیدالله بن یزید،مجمع بن عائذ،عبدالرحمن بن مسعود.


سید اشهدا در شهادت دو نفر بر آنان درود ورحمت فرستاد:مسلم بن عقیل،هانی بن عروه.


15 غلام در رکاب سید الشهدا شهید شدند که چهارده نفر آنان در کربلا وسلمان غلام امام حسین که آن حضرت او را به بصره فرستاد وآنجا شهید شد.


سر2تن از شهدای کربلا را از بدن جدا نکردند : حضرت علی اصغر،زیرا امام حسین اورا دفن کرد.وحربن یزید ریاحی،که خویشانش مانع بریده شدن سر او شدند.

 نظر دهید »

پاسخ به شبهات عاشورا

29 دی 1393 توسط سليمي بني
پاسخ به شبهات عاشورا

متن شبهه:
نخست در مورد بی آبی ، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش
همانطور که میدانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل میدهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است.
منطقه کربلا را بنگرید، اینجا همان صحرای جهنمی کربلا است؟
از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزیست که به ذهن می رسید. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملا زیر شهر با فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟
از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ 10 ام محرم سال 61 هجری قمری در قسمتIslamic Calendar در می یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است.البته 21 مهر نیز هوای کربلا آنچنان خنک نیست ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان میگویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست اینکه در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوم اینکه اگر هم تغییری باشد مطمئنا هوا خنک تر نشده بلکه دما بالاتر هم رفته است. یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده.
اما یک نکته ی جالب دیگر
در داستان هایی که از واقعه ی عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده ، یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است.
باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره امام حسین ع:
هارون الرشید را در حالى پشت سر گذاشتم كه قبر حسین علیه السلام را خراب كرده و دستور داده بود كه درخت سدرى را كه آنجا بود به عنوان نشانه قبر براى زوار، و سایه ‏بانى براى آنان قطع كنند. (تاریخ‏الشیعه،محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار،ج 45،ص 39
قبر شریف آن حضرت مورد تعرض‏و دشمنى متوكل عباسى قرار گرفت.او به توسط گروهى از لشكریانش قبر را احاطه كرد تا زائران به آن دسترسی نداشته باشند و به تخریب قبر و كشت و كار در زمین آنجا دستور داد.. (اعیان الشیعه،ج 1،ص 628،تراث کربلا،ص 34;بحارالانوار،ج 45،ص 397)
سال 236 متوكل دستور داد كه قبر حسین بن على و خانه‏هاى‏اطراف آن و ساختمانهاى مجاور را ویران كردند و امر كرد كه جاى قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آنجا جلوگیرى كردند. (همان)
از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟
پس با این همه موارد چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟
دوم ،حرمله و حضرت علی اصغر (علیه السلام) :
این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست
حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده ، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه میرود و میگوید دست کم به این طفل آب بدهید.از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعا دردناکیست ولی با کمی تامل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می ابیم.
نخست آنکه نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلا گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد.اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است،دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند
پس تیر حرمله به کجا خورده است؟
تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود.
دوم آنکه فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولا 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمیتواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند.شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان.
سوم آنکه برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعا هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت بکند؟
در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، در این صورت چرا حضرت با اینکه از قساوت لشکر عمر سعد خبر داشته این کار را کرده است.
چهارم که از همه نیز جالبتر است آن است که اصلا کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش میتواند به نوزاد شیر بدهد
سوم، شبهه حضرت ابوالفضل (علیه السلام) :
آقا ابوالفضل برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. این وقایع چگونه ممکن است اتفاق بیافتد؟

پاسخ به شبهات

تشنگی در کرب و بلا
وقتی در مورد تاریخ صحبت می کنیم بدون روش و با چهار پارامتر منبری یا مداح نمی توان قضاوت کرد، و اساسا برای همین رشته علمی تاریخ و تمدن در همه دانشگاه های جهان تدریس می شود و مقاطع دکتری دارد و الا که هر کس با بهانه میزان قرار دادن عقل ناقص خود به تحریف تاریخ می پرداخت!

نویسنده محترم نیز به دو یا سه گزاره توجه کرده و با مستمسک قراردادن این گزاره های غیر تاریخی اساس تشنگی را زیر سوال برده!، قابل توجه ایشان و همه جویندگان بصیرت:

1. صحرای کربلا حد قاصل 70 کیلومتری کوفه، در آن موقع محل سکونت نبود و البته بخاطر نزدیکی به شطّ فرات از آبادانی نسبی برخوردار بود، امام حسین علیه السلام با استفاده از فروش یکی از باغات پدر خود در کوفه همان روز دوم محرم بسیاری از زمین های کربلا را خرید و وقف زوار خود قرار داد.

2. دقیقا از روز هفتم محرم فرمان بسته شدن آب صادر شد و ابن زیاد به عمر سعد دستور داد اگر در خیمه ها چاهی درست کردند فرمان بده عین سی هزار لشگر بر خیمه ها بتازند و چون امام نمی خواستند حرم درگیر جنگ شود از اینکار خودداری کردند، برخی افراد دشمن نیز مدام سرک می کشیدند تا متوجه حفر چاه شوند. اما حضرت اباالفضل و تنی از یاران دلاور امام تا شب دهم که تعداد محافظان شط به چهار هزار نفر رسید مرتبا به نگهبانان شط حمله ور شده و برای خیمه ها آب می آوردند.(الارشاد، ج2: 88-91/ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 5 : 91) (کیفیت تشنگی: http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=77251 )
3. با این حال در میانه روز، آن گاه که تشنگی بر کودکان، زنان و حتی سپاهیان امام فشار شدیدی آورده بود، امام به حضرت عباس(علیه السلام)دستور داد اقدام به حفر چاه نماید؛ چرا که سرزمین کربلا بر کرانه رودی پر آب قرار داشت و احتمال آن می رفت که با کندن چاه به آب دست یابند. حضرت عباس(در حالی که احتمالا دیگران کارزار جنگ را پی می گرفتند) مشغول کندن چاه شد. پس از مدتی کندن زمین، از رسیدن به آب از آن چاه ناامید گردید، از چاه بیرون آمد و در قسمت دیگری از زمین دوباره شروع به حفر چاه نمود، ولی از چاه دوم نیز آبی نجوشید.( ینابیع المودة، ج2، ص340؛ المنتخب، ج2، ص441؛ مقتل ابی مخنف، ص57؛ بطل العلقمی، ج2، ص357)

4. در روز عاشورا هم گرسنگی فشار می آورد که در روز یازدهم امام سجاد علیه السلام به حضرت زینب می فرمایند «عمه جان رنگت به زردی رفته و ضعیف شده ای، چرا همان سهم اندک غذای خود را نمی خوری؟ که زینب مجلله می فرماید بچه ها با سهم اندکشان سیر نمی شوند و من مال خودم را به ایشان می دهم»؛ اما درد تشنگی چیز دیگری است، این را روزه داران ماه رمضان در تابستان خوب می فهمند برای همین همه مقاتل به تشنگی سپاه حسین علیه السلام اشاره کرده اند.
5. دوستانی که در مهرماه یا فروردین ماه به کربلا سفر کرده باشند می دانند شب هایش سرد است و روزهایش گرم و مرطوب؛ حال اگر در روز، زره و کلاه خود و تلاش سخت در جنگ و زخم های بسیار بر تن باشد تشنگی فشار سختی به بدن می آورد. این همان بیان علی اکبر سلام الله علیه به پدرش است.

6. استاد مطهری که در عصر خود منادی مبارزه با مجعولات در قیام عاشورا ست، با تحقیق و تتبع در مدارک مختلف، می فرماید: « مسأله تشنگى اباعبداللَّه و خاندان و اصحابشان مسأله شوخى‏اى نيست. هوا بسيار گرم است (عاشوراى آن وقت ظاهراً در اواخر خرداد بوده؛ هواى عراق زمستانش گرم است، چه رسد به نزديك تابستان آن)، سه روز است كه آب را بر روى اهل بيت پيغمبر بسته‏اند، گو اينكه در شب عاشورا توانستند مقدارى آب به خيمه‏ها بياورند كه حضرت فرمود: آب را بنوشيد و اين آخرين توشه شما خواهد بود. و بعلاوه از نظر طبيعى يك قاعده‏اى است: هر كسى از بدنش خون زياد برود كه بدن كم خون شده و احتياج به خون جديد داشته باشد، تشنه مى‏شود. خداوند متعال بدن را به گونه‏اى ساخته است كه وقتى به چيزى احتياج دارد، فوراً همان احتياج جلوه مى‏كند. افرادى كه زخم برمى‏دارند، مى‏بينيد فوراً تشنگى بر آنها غالب مى‏شود و اين به واسطه رفتن خون از بدنشان است كه چون بدن براى ساختن خون آماده مى‏شود و مى‏خواهد خون جديد بسازد، آب مى‏خواهد. خودِ رفتن خون از بدن، موجب تشنگى است.
«يَحولُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ السَّماءِ الْعَطَشُ» اينقدر تشنگى اباعبداللَّه زياد بود كه وقتى به آسمان نگاه مى‏كرد بالاى سرش را درست نمى‏ديد. اينها شوخى نيست. ولى من هرچه در «مقاتل» گشتم (آن مقدارى كه مى‏توانستم بگردم) تا اين جمله معروفى را كه مى‏گويند اباعبداللَّه به مردم گفت: «اسْقونى شَرْبَةً مِنَ الْماءِ» (يك جرعه آب به من بدهيد) ببينم، نديدم. حسين كسى نبود كه از آن مردم چنين چيزى طلب كند. فقط يك جا دارد كه حضرت در حالى كه داشت حمله مى‏كرد «وَ هُوَ يَطْلُبُ الْماءَ». قرائن نشان مى‏دهد كه مقصود اين است: در حالى كه داشت به طرف شريعه مى‏رفت (در جستجوى آب بود كه از شريعه بردارد) نه اينكه از مردم طلب آب مى‏كرد.»(مجموعه آثار، حماسه حسینی1و2، ج17: 187)

7. اساسا در مورد تاریخ باید به کتاب های تاریخی مراجعه کنیم والا در یک اتاق تاریک به حساب خودمان با عقل کلنجار می رویم…. تمام مقاتل و کتاب های تاریخی معتبر پیشین به مسئله تشنگی سپاه حسین در روز عاشورا اشاره داشته اند.
8. اما چرا امام حسین علیه السلام طلب باران نکرد و سوال های دیگر در مورد تشنگی را اینجا بخوانید: http://www.pasokhgoo.ir/node/2832

9. راستی،،،، نویسنده در چند قسمت اشاره می کند که «مسلمانان می گویند فلان» … این یعنی خود نویسنده مسلمان نیست، چه برسد شیعه باشد،،، پس نویسنده بی علم و بی عقل چه قصدی از این نوشته پروپاگاندایی داشته؟؟ تازه اولش هم می گوید آثار قیام عاشورا را می دانیم!!

 

ماجرای علی اصغر سلام الله علیه
1. بعد از شهادت همه یاران و آخرین نفر که حضرت ابالفضل سلام الله علیه باشد، لشگر دشمن هل هله می کرد و به تنهایی امام می خندید (تمسخر یکی از موثرترین راه های شکست روحی حریف است)، امام وقتی با اهل حرم خداحافظی می کرد متوجه تشنگی بی امان علی اصغر شد زیرا نه مادرش شیر داشت و نه هیچ شتری که آنجا بود، برخی از مقاتل گویند که امیدی به زنده ماندن این بچه نبود چون از شدت گرسنگی و تشنگی دست و پا می زد. شاید امام اندک امیدی داشت که دشمن از سر رحم این بچه را سیراب کنند، شاید هم به خودشان بیایند و عمق جنایتی را که می کنند ببینند، شاید هم برای بیدار شدن برخی از دلها این کودک را میان لشگر دشمن برد.(معالی السبطین،ج 1: 423، محدثی)

2. وقتی حضرت میان لشگر دشمن رفت چون شمشیر نکشیده بود، همه می دانستند که الان سر جنگ ندارد و می خواهد چیزی گوید یا نشان دهد، بعد از اینکه علی اصغر بر دست حضرت بالا رفت و سرش مقداری به عقب افتاد، لشگریان دست و پا زدن این بچه را دیدند و مبهوت ماندند، عمر سعد متوجه بهت لشگر شد و دستور را صادر کرد و از آنجایی که حضرت خیلی به لشگر نزدیک شده بود تا بی امانی بچه را ببینند امکان دارد حرمله 10 متر با حضرت فاصله داشته باشد و او از تیر سه شعبه استفاده کرد که عرض بزرگ تیر سبب اصابت به هدف کوچک شود.
3. چرا علی اصغر را نشانه رفت و پدر را نشانه نگرفت؟ حدس هایی می شود برای این اتفاق زد: زیرا بچه سبب انحراف افکار عمومی می شود بنابراین باید او را هدف گرفت. شاید هم می خواستند دل پدر را تکه تکه کنند و هتک حرم اش کنند تا زجر کش شود، والا چرا به پدر فرصت دادند تا بچه را دفن کند، با خانواده خداحافظی کند، در جلوی چشم او به خیمه گاه ….

 

ماجرای حضرت ابالفضل سلام الله علیه
1. همه اصحاب و بنی هاشم شهید شده بودند که امام تصمیم گرفتند در این آخرین لحظات به کمک برادر دلاورشان کمی آب به خیمه ها برسانند. از این حیث ابوالفضل از راست و امام از چپ به لشگر زدند تا آنها را پخش کنند و در این حال بلند بلند رجز می خواندند تا از سالم بودن هم آگاه شوند و قرار بر این بود تا امام لشگر را مشغول کند و ابالفضل به شط زده و آب بیاورد. در این حین امام و حضرت ابالفضل دلاورانه می جنگیدند. تا ایشان مشک را پر از آب کرد و از شط خارج شد. کنار شط، نخلستان است و بسیاری از لشگریان دشمن(خصوصا تیراندازان) در میان نخل ها موضع گرفتند تا در برگشت به حضرت حمله غافلگیرانه کنند، چنین هم شد.( منتهی الآمال،ج 1/ص 386)

2. گزارش های تاریخی از قطع شدن دست راست و سپس چپ حضرت خبر داده اند که موقعیت قطع دستان هم اکنون در کربلا موقعیتی دارند و برای هر کدام ضریح کوچکی ساخته اند که بدین ترتیب شما می توانید نوع حرکت حضرت ابالفضل را درک کنید. اینکه با تیر یا شمشیر یا نیزه دست ها قطع شده بطور مشخص نیامده اما قطعا با یک تیر نمی توان دست را قطع کرد و به هر صورت که بوده مشک به دست دیگر و سپس به دندان گرفته شده، آیا به هیچ وجه نمی توان به این واقعه تاریخی احتمال وقوع داد؟
3. حضرت ابالفضل هر قدر هم که پر قدرت باشند وقتی فقط چهل نفر (که البته در گزارش تاریخی هزاران نفر آمده) ایشان را محاصره تنگ کنند و هر یک نیزه یا تیر یا شمشیری روانه کنند قطعا دو یا سه تا به هدف اصابت می کند.
4. وقتی مشک به دندان رفت دیگر رجزی خوانده نشد و امام که در طرف چپ لشگر بود متوجه مشکلی برای برادر شد و سعی کرد خود را به علقمه برساند که در این فاصله، عمود آهن و …
5. نقش حضرت ابالفضل و ذکر دلاوری هایش را از منابع معتبر بخوانید: http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=19747&MagazineNumberID=3699&SubjectID=80169

ادامه پاسخ به شبهه


ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ

فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم فرجع إلى أخيه فأخبره فسمع الأطفال ينادون العطش العطش فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات و رموه بالنبال فكشفهم و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند فحمل القربة بأسنانه فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره فانقلب عن فرسه و صاح إلى أخيه الحسين أدركني فلما أتاه رآه صريعا فبكى و حمله إلى الخيمة. ثم قالوا و لما قتل العباس

قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي (بحارالأنوار ج : 45 : 40-42)

در این مقتل که در کتاب های زیادی نقل شده شرح ماوقع قطع شدن دست ها چنین آمده است: حضرت ابوالفضل وقتی از کنار فرات بیرون آمد، سپاه حدود 25هزار نفر در پهنه میان شریعه و خیمه گاه بصورت فشرده مستقر شده بودند (و حضرت بهتر بود که از قسمت نخلگاه عبور کند هرچند نخلگاه باعث می شد که دشمن آسان تر کمین داشته باشد)، در نخلگاه بقدری تیر به سمت حضرت روانه شد که سپر ایشان همچون خارپشت شده بود. و از آنجایی که مشک بر کتف سمت راست بود معلوم می شود که با یک دست سپر را نگه داشته و با دست دیگر شمشیر می زد. از آنجایی که لشگریان حضرت را دوره کرده بودند توانستند دست راست را از کتف قطع کنند و چون مشک به دست راست نبود بلکه به کتف آویخته بود قاعدتا حضرت فرصتی داشت تا مشک را از کتف راست به کتف چپ منتقل کرده و با دست چپ شمشیر بزند. بعد از اینکه دست چپ هم از کتف قطع می شود، فرصتی هست تا بادندان ها بند مشک را بگیرد که یک تیر به چشم حضرت اصابت می کند و تیر دیگر به مشک و بعد عمود آهنین ….

سرویس مذهبی سایت شهید آوینی

 نظر دهید »

روح انسان در کجای جسمش قرار دارد؟

27 دی 1393 توسط سليمي بني

روح انسان در کدام بخش از جسمش قرار دارد؟ روح انسان از دیر باز به عنوان موضوعی اسرار آمیز مورد بحث و جدل بوده است. باور اکثر مردم این است که انسان بجز بُعد جسمانی که فناپذیر است، دارای جنبه ای غیر مادی است که با مرگ جسمانی هیچگاه از بین نرفته و همیشه تا ابد زنده خواهد ماند که این موجود غیر مادی به عنوان روح آدمی شناخته میشود. اما روح انسانها در کجای جسم مادی آنها قرار دارد؟ برای یافتن این پرسش نگاهی به آناتومی و ساختار چشم می اندازیم. روح,روح انسان,ساختار چشم همانطور که از تصویر معلوم است، وقتی به محیط اطراف نگاه می کنیم، تصویری سه بعدی از اجسام پس از عبور از مردمک در شبکیه تشکیل شده و از آنجا از طریق رشته های عصب بینایی به مغز منتقل میشوند. مکانیزم ارسال تصویر به مغز بسیار شبیه انتقال اطلاعات کامپیوتری است. به عبارت دیگر وقتی شما به اجسام نگاه میکنید، اطلاعات رنگها و اجسام بصورت داده های الکتریکی و با حجم چندین مگاپیکسل در هر لحظه از چشم به مغز منتقل میشود و در مغز مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. اما این تصاویر و اطلاعات دیداری چگونه در نهایت توسط ما درک می شوند و دیده میشوند؟ حقیقت این است که مجموعه جسم انسان و بخش هدایتگر آن یعنی مغز، دقیقاً همانند یک کامپیوتر، برای کار کردن نیاز به نرم افزاری دارند که بتواند بخشهای مختلف را در حالت عملیاتی قرار دهد و این نرم افزار چیزی نیست جز همان “روح". روح در واقع بخش کوآنتومی انسان است که بُعد مادی ندارد و برای زنده کردن انسان در کالبد وی قرار میگیرد. در مثال بالا نیز وقتی داده ها از طریق رشته های عصبی به مغز منتقل میشوند، طی عملیاتی بسیار پیچیده، تصاویر توسط روح انسان دیده و درک میشوند. البته باید گفت که روح انسان بخودی خود قادر به درک شهودی است اما چون تا زمان زنده بودن انسان، در کالبد جسمانی گرفتار است، باید از طریق سخت افزار بدن اقدام به دیدن و درک محیط اطراف کند. این موضوع زمانی مشخص تر میگردد که به مکانیزم خوابیدن فکر کنیم. وقتی می خوابیم، روح بصورت موقت از بدن خارج میشود به همین دلیل است که وقتی کسی بصورتی خوابیده که چشم هایش نیمه باز است، قادر به دیدن چیزی نیست چون نرم افزار لازم (روح) جهت درک تصاویر دریافتی از چشم موقتاً وجود ندارد. وقتی خواب می بینیم معمولاً تصاویر واضح و طبیعی هستند چون اکثر رویاها توسط روح دیده میشوند. در صورتی که هیچگاه نمیتوانید در حالت بیداری چشمهای خود را ببندید و مثلاً چهره کسی را بصورت کاملاً واضح در ذهن خود مجسم کنید. شاید یکی از دلایلی که انسانها بدون بستن چشم نمی توانند بخوابند این باشد که تعامل روح و مغز وقتی چشم باز است هیچگاه متوقف نمیشود و روح امکان خروج از بدن را نمی یابد. در مورد شنیدن هم دقیقاً وضعیت به همین صورت است. وقتی شخصی خواب است. ممکن است صداهایی در محیط وجود داشته باشد اما چون روح خارج از بدن است صداها توسط فرد شنیده نمیشود در حالی که هم گوش فعال است و هم مغز. بنابراین میتوان نتیجه گیری کرد که آنچه که ما می بینیم و میشنویم نه توسط مغز، بلکه توسط روح است که درک میشود و مغز تنها نقش پردازش اطلاعات را به عهده دارد و به نوعی میتوان دریافت که محل قرار گرفتن روح انسان در مغز اوست و در واقع یک جنبه از روح، مجموعه دستورالعملهایی است که سخت افزار مغز را بکار می اندازد. اگر روح درون انسان نبود، همانند کامپیوتری که فاقد نرم افزار است، عملاً جسم با تمام پیچیدگی هایش فاقد حرکت، احساس و اندیشه می شد. این روح است که باعث میشود انسانها بتوانند درکی همه جانبه از محیط اطراف خود داشته باشند و به زندگی ادامه دهند و در انتها این مرگ است که باعث جدایی روح از انسان میشود. روح همیشه وجود خواهد داشت و هرگز با مرگ از بین نخواهد رفت. منبع : mardoman.net

 نظر دهید »

طلبه

22 دی 1393 توسط سليمي بني
طلبه

برخی اصطلاحات طلبه ها
هر قشر و صنفی یک سری اصطلاحات دارن که بین خودشون مرسومه و استفاده میکنن و گاهی ممکنه بعضی از این اصطلاحات که بار معنایی قشنگی دارن به بقیه اصناف هم برسه و اونا هم حظّی ببرن ، شاید شنیدن بعضی از این اصطلاحات خاص که بین معمول طلبه ها رایجه براتون جالب باشه ، اولش بگم که اصطلاحاتی که طلبه ها استفاده میکنن خیلی زیاده شاید یه کتاب بشه و ممکنه بعضیاشو شنیده باشین و حتی استفاده هم بکنین اما اینا رو از باب مثال نوشتم:
1.طلبه: معادل دانشجو توی دانشگاه طلبه اس توی حوزه ؛ اما توی کوچه و خیابون بهش میگن شیخ یا آخوند ، توی حوزه طلبه همیشه طلبه است حتی کسی مثل رهبر عزیز میگه من به این طلبگی ام افتخار میکنم. این تواضعه که موج میزنه. خلاصه بگم بین طلبه و دانشجو خیلی فرقه!
2. مُـدَرِس: همون استاد ، البته معمولاً به هر کسی نمیگن!
3. مَـدرَس: کلاس درس ، که توی مدارس اندازه های خیلی مختلفی داره ، از مدرس های حداکثر 12 ،13 نفره تا خیلی نفره …  و اینکه پشت در مدرس با کفش ها خداحافظی می کنیم چون کف اش مفروش به موکته.
4. حجره: همون اتاق رو میگن که طلبه هایی که شبانه هستن اونجا میشه خونشون ، حالا میخواد طلبه شهرستانی باشه یا ساکن همون شهر ، فرقی نداره چون اگه مایل باشه میتونه حجره بگیره.
5. گعده: به هم نشینی های طلبگی میگن ، که خودش انواع و کاربردهایی داره ، گعده های تبلیغی ، تفریحی ، علمی ، سیاسی و… خلاصه بگم گفتگوهایی ساده و بی آلایش در مورد همه چیز. مثلا توی گعده های تبلیغی از تجربه های تبلیغ برای هم میگن ، که خود همین گعده ها گاهی خیلی شیرین و خیلی تلخه. گعده های تفریحی معمولاً شب قبل از خواب توی حجره اتفاق میوفته و برای رفع خستگی و کمی خنده اس.
6. مباحثه: یکی از افتخارات طلبه ها و حوزه همین مباحثه کردنه ، که بعد از کلاس درس و مطالعه و رجوع به منابع ، بین حداقل 2نفر تا 4 نفر شکل میگیره و اونجا برای فهم بهتر درس بحث و تبادل نظر اتفاق میوفته ، البته ممکنه مباحثه ای تعداد افراد بیشتری داشته باشه اما اینطوری کیفیتش میاد پایین چون همه نمیتونن توی بحث شرکت کنن. غیر طلبه هایی که با مباحثه آشنایی ندارن با برخورد اول شاید گمان کنن تهش دعوا میشه اما اون حرارت مباحثه اس و معمولاً طبیعیه و به خیر و سلامت تموم میشه. و همین هم مباحثه ها معمولا بهترین رفقای آدم میشن.
7. مناقشه: معمولا وقتی استاد استدلال کسی رو توضیح میده ، میگه البته محل مناقشه اس! یعنی استدلالش درست نیست ، اشکال داره ، جای بحث و توضیح داره ، خلاصه پای استدلال میلنگه .
8. إن قلت : یعنی اشکال ، وقتی نویسنده نظر شخصی رو ذکر میکنه می نویسه إن قلت بعد اشکال خودشو یا دیگری رو ذکر میکنه ، یا حین بحث گفته میشه ما به مطلب شما إن قلت داریم ، معمول إن قلت ها هم اشکالای ریز و نکته بینی های دقیقی هستن که مخصوص طلبه هاست.
9. مُستَشکِل : کسی که به درس استاد اشکال وارد میکنه میگن مستشکل ، این امر یه نکته مثبته برای طلبه.
10. بین الطلوعین: زمانی بین طلوع فجر صادق (اذان صبح) و طلوع آفتاب ، که تاکید زیادی شده در روایات که بیدار باشید و به عبادت مشغول باشید ، معمولا توی حوزه از این ساعت برای مطالعه استفاده میشه چون ابتدای صبح قدرت فهم و یادگیری بیشتره. خوابیدن توی این زمان رو مکروه و باعث سلب توفیق میدونن ، برخی مدارس توی وقف نامه هاشون یکی از شرایط ، استفاده از بین الطلوعین توسط طلابه.
11. معممین : طلبه هایی که عمامه به سر دارن ، سادات عمامه سیاه و غیر سادات عمامه سفید ، اینم گفتم چون یه دفعه یکی ازم پرسید چندسال درس بخونی بهت عمامه سیاه میدن!!!! 
12. لباس تبلیغی : از حدود اتمام سطح یک طلبه ها میتونن رسماً ملبس به لباس روحانیت بشن ، اما برخی هم به دلایلی این کار رو به تاخیر میندازن ، اما در ایام تبلیغی و برای سفرهای تبلیغی به صورت موقت ملبس میشن ، که به این لباس میگن لباس تبلیغی البته از نظر ظاهر با لباس رسمی فرقی نداره.
13. عمامه : پارچه ای نازک که معمولاً از جنس وال هندی در دو رنگ سیاه وسفید ، به طول شش تا دوازده متر پیچیده میشه برای استفاده روی سر ، میزان طول پارچه در بزرگی عمامه مؤثره و به دو شکل پیچیده میشه ، دور پا و روی سر که این روش دوم کمی سخت تره.
14. عبا : دیگه این یکی معرف حضور همه هست ، لباسی که روی دوش میندازن ، سه نوع تابستانی و زمستانی و چهارفصل داره.
15. دشداشه : پیراهن بلند عربی که زیر قبا میپوشن، دشداشه اسم عراقی این پیراهنه ، رنگهای مختلفی داره اما طلبه ها معمولا سفیدشو استفاده میکنن.
16. قبا : همون لباسی که روی پیراهن و زیر عبا میپوشن و یقه اش هفتی شکله و مدلش اینه که زیر آستین هاش شکافی داره که مردم فکر میکنن لباس حاج آقا پاره شده… 
17. لباده : چیزی شبیه همین قبا ، فقط فرقش اینه که یقه اش مثل قبا باز نیست و گرده ، معمولا زیرش دشداشه نمیپوشن و از پیراهن معمولی استفاده میکنن ، که سید حسن نصرالله تقریباً همیشه از این مدل میپوشه. قیمتش از قبا بیشترهم هست.
18. نعلین : کفش رو بهش میگن نعلین ، شکل ظاهریش اینجوریه که جلوش بسته اس و عقبش بازه ، یعنی به هیچ وجه نیازی نیست موقع پوشیدنش خم بشی یا از پاشنه کش استفاده کنی ، اما عیب اصلیش اینه که راه رفتن طولانی باهاش موجب کمر درد میشه.
19. تحت الحنک : باز کردن قسمتی از عمامه و رد کردنش از زیر گردن رو میگن ، برخی علماء برای رعایت استحباب موقع نماز اینکار رو انجام میدن.
20. قیلوله : خواب کوتاه قبل از نمازظهر رو میگن ، که در روایت داریم که اثر مثبت در حافظه داره و خستگی رو از بین میبره ، اما یادتون باشه کوتاه حدود یک ربع.
21. از باب أکل میته : معنای اصلیش توی فقهه ، که وقتی شخصی مجبور بشه برای حفظ جان میتونه مردار بخوره ، اما اینو به طور طنز استفاده میکنن توی خیلی جاها ، مثلا یکی میاد صحبت کنه تواضع میکنه میگه از باب أکل میته مارو فرستادن براتون حرف بزنیم.
22. قحط الرجال : هم چیزی شبیه قبلیه به معنای اینکه آدم خوب کمیاب یا نایابه .
23. و بُـهِتَ الذی کفر : به صورت و طنز وقتی استفاده میشه که دو نفر در حال بحث هستن وقتی یکی میتونه طرف مقابل رو قانع کنه و استدلال اونو باطل کنه ، اینو میگه ؛ معنای جمله هم اینه : آن که کافر بود مبهوت شد!
24. این دلیل لا یثمن ولا یغنی من جوع : عبارتی برداشت شده از قرآن ، کنایه از سستی و بی اساس بودن دلیلِ ادعایی.
25. اکل عن القفا : همان ضرب المثل « لقمه را دور سر چرخاندنِ » خودمان است.
26. آیت الله انواری : کسی که درس رو با نوار(ضبط شده) گوش میکنه ، میگه از درس استاد انواری یا آیت الله انواری استفاده کردم.
27. به شما وحی می‌شه؟! : در جایی که کسی قبل از اتمام شدن بحث یا صحبت دیگری چیزی بگوید ، اینگونه به او خطاب می شود.
28. روایت شترمرغ است : یعنی به بخشی از روایت تمسک شده و بقیه رها شده است ، اشاره به ضرب المثلی درباره شتر مرغ داره.
29. این مسئله قلم داخلش نرفته است : یعنی کاری است که پژوهش جدی نسبت به آن صورت نگرفته است.
30. جیم یک و جیم دو : یعنی ماه جمادی الاولی و جمادی الثانی.

 نظر دهید »

(بسم الله الرحمن الرحیم)

16 دی 1393 توسط سليمي بني
(بسم الله الرحمن الرحیم)

آیا امام عصر برای شیعیان خود دعا می‌کند؟
یکی از جلوه‌های مهر و محبت امام عصر علیه‌السلام نسبت به شیعیان، دعاهای اوست[۱] که به برخی از نمونه‌های آن اشاره می‌شود؛
ـ خدایا! کسانی که برای یاری دین تو، از من پیروی می‌کنند، نیرومند کن و آنان را جهادگر در راه خودت قرار بده و بر بدخواهان من و ایشان، پیروزشان گردان.(۲)
ـ خدایا! به حق آن‌که با تو مناجات کرد و به حق آن‌که در خشکی و دریا تو را خواند، بر فقرای مؤمنین غنا و ثروت و بر بیمارانشان شفا و سلامت و بر زندگانشان لطف و کرم و بر امواتشان مغفرت و رحمت و بر مسافران و غریبانشان بازگشت به وطن تفضل فرما.(۳)
ـ خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور و بقیه طینت ما خلق کرده‌ای؛ آنها گناهان زیادی با اتکای بر محبت به ما و ولایت ما انجام داده‌اند، اگر گناهان آنها گناهی است که در حق توست از آنها درگذر که ما راضی هستیم و آن‌چه از گناهان آنها درباره خودشان است، خودت بین آنها را اصلاح فرما….(۴)

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • ...
  • 112
  • ...
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

چرا ماه رجب از ماه های حرام است؟

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس