اشک های بی صدا

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

زلزله فرمانبردار أمیر مؤمنان علیه السلام

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

*زلزله فرمانبردار أمیر مؤمنان علی صلوات الله علیه*

 

عَنْ فَاطِمَةَ (سلام الله علیها) قَالَتْ:

أَصَابَ النَّاسَ زَلْزَلَةٌ عَلَی عَهْدِ أَبِي بَکْرٍ؛ فَفَزِعَ النَّاسُ إِلَی أَبِي بَکْرٍ وَ عُمَرَ، فَوَجَدُوهُمَا قَدْ خَرَجَا فَزِعَیْنِ إِلَی عَلِيٍّ (صلوات الله علیه) فَتَبِعَهُمَا النَّاسُ إِلَی أَنِ انْتَهَوْا إِلَی بَابِ عَلِيٍّ (صلوات الله علیه) فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ عَلِيٌّ (صلوات الله علیه) غَیْرَ مُکْتَرِثٍ لِمَا هُمْ فِیهِ؛
فَمَضَی وَ اتَّبَعَهُ النَّاسُ حَتَّی انْتَهَی إِلَی تَلْعَةٍ فَقَعَدَ عَلَیْهَا وَ قَعَدُوا حَوْلَهُ، وَ هُمْ یَنْظُرُونَ إِلَی حِیطَانِ الْمَدِینَةِ تَرْتَجُّ جَائِیَةً وَ ذَاهِبَةً؛
فَقَالَ لَهُمْ عَلِيٌّ (صلوات الله علیه): کَأَنَّکُمْ قَدْ هَالَکُمْ مَا تَرَوْنَ؟
قَالُوا: کَیْفَ لَا یَهُولُنَا وَ لَمْ نَرَ مِثْلَهَا قَطُّ؟!!
قَالَتْ: فَحَرَّکَ شَفَتَیْهِ ثُمَّ ضَرَبَ الْأَرْضَ بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ (صلوات الله عليه):
مَا لَکِ اسْکُنِي؟ فَسَکَنَتْ.
فَعَجِبُوا مِنْ ذَلِکَ أَکْثَرَ مِنْ تَعَجُّبِهِمْ أَوَّلًا حَیْثُ خَرَجَ إِلَیْهِمْ؛
قَالَ (صلوات الله عليه) لَهُمْ:
فَإِنَّکُمْ قَدْ عَجِبْتُمْ مِنْ صَنِیعِي؟
قَالُوا: نَعَمْ!
فَقَالَ: أَنَا الرَّجُلُ الَّذِي قَالَ اللَّهُ:
*•{إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها، وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها، وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها}•*
فَأَنَا *الْإِنْسَانُ* الَّذِي یَقُولُ لَهَا: مَا لَکِ؛
*•{یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها}•* إِیَّايَ تُحَدِّثُ.»


از حضرت فاطمه سلام الله علیها نقل شده است که فرمودند:

در زمان ابوبکر زلزله‌ای آمد؛ مردم از ترس به أبوبکر و عمر پناه بردند؛
در همین حین دیدند که آن دو با ترس خارج شدند و به سوی أمیر مؤمنان علی صلوات الله علیه پناه بردند.
مردم نیز به دنبالشان آمدند تا به درب خانه أمیر مؤمنان علیه السلام رسیدند.
حضرت از خانه خارج شدند در حالی از حادثه‌ای که ایجاد شده اصلا نگران نبودند و برایشان مهم نبود.
حضرت حرکت کردند و مردم دنبال ایشان به راه افتادند تا به مکان مرتفعی رسیدند.
حضرت بر آن نشستند و مردم نیز دور آن ایشان نشستند درحالی‌که به دیوارهای مدینه نگاه می‌کردند که می‌لرزید و به جلو و عقب می‌رفت.
پس حضرت علی صلوات الله علیه به مردم فرمودند:
گویا از آنچه می‌بینید، ترسیده‌اید.
عرض کردند: چرا نترسیم در حالی هرگز مانند آن را ندیده‌ایم؟!!
حضرت دو لب مبارک خویش را تکان دادند و سپس با دست بر زمین کوبیدند و فرمودند:
تو را چه شده؟ آرام باش! پس زلزله آرام شد.
همه تعجب کردند بیش از آنچه که از نترسیدن أمیر مؤمنان علی صلوات الله علیه تعجب کرده بودند.
حضرت فرمود: گویا از آنچه انجام دادم تعجب کردید؟
عرض کردند: آری!
أمیر مؤمنان علی صلوات الله علیه فرمودند:
منم کسی که آنکه خداوند فرموده است:
*«إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»*
«آنگاه که زمین لرزانده شود به سخت‌ترین لرزه‌هایش، و زمین بارهای سنگینش را بیرون ریزد، و انسان بگوید که زمین را چه شده است؟»
من آن انسان هستم که به زمین می‌گویم: «تو را چه شده است؟»
«در آن روز زمین خبرهای خویش را حکایت می‌کند.»
اخبار خود را برای من حکایت می‌کند.»

➖➖➖➖➖➖➖
[بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، باب (۱۱۲): ما ظهر من معجزاته علیه الصلاة و السلام في الجمادات و النباتات، مجلد ۴۱، صفحة ۲۵۴.

 

 نظر دهید »

" ز" مثل " زندگی"

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

سلام زلزله
دیشب که آمدی
من ولیلا و حمید را در خواب بردی
نمی دانم دفتر مشقم را از زیر آورا پیدا می کنند یا نه
تو به خانم معلم بگو که تکلیفم را نوشته بودم
راستی بقیه آدم ها هم ، تکلیف شان را انجام داده اند ؟

دیشب حمید هم که قول داده بود کمتر شلوغی کند دیگر ساکت شد
ساکتِ ساکت ، برای همیشه
همه سنگ ها و کلوخ هایی که پدر بنام سقف بر سرمان انباشته بود ،
پیکرهای کوچک مان را در هم کوبید و …
حمید نگران ترس لیلا از تاریکی بود و می گفت نترس آبجی من هستم
ولی بعد از مدتی ، دیگر نه حمید بود و نه لیلا و نه من
می دانی زلزله ، ما که رفتیم
ولی روح کوچکمان دید که خیلی ها آمدند
هم آنهایی که هیچ گاه در روستایمان ندیده بودیم شان
لودر هم آورند ، با کلی کمپوت شیرین و بسته های غذا
ولی ما دیگه نبودیم ،
اگر هم بودیم که با دهان پر از خاک … بگذریم
لودر که می دانی چیست
همان ماشینی که در شهر ها برای ساخت خانه
از آن استفاده می کنند
ودر روستا ها ، برای برداشتن آوار از سر مردم
مصاحبه هم کردند که قرار است وام بدهند
و دستور داده اند خیلی خیلی خیلی سریع باشد
همان وامی که به دلیل نبودن ضامن برای پدر
برای دادن نصف آن نیز ، هرگز موافقت نکردند
کاش قبل از آمدن تو ، وام را داده بودند
تا پدر خانه بهتری برایمان بسازد
تا پدر مجبور نباشد هی با گل و سنگ سقف را بپوشاند

وای پدر ، چقدر سنگین کرده بودی ، این آوار را

نمی دانم زلزله
شاید برای دادن وام پدر ، به پادرمیانی تو احتیاج داشتند

می دانی زلزله
با آمدن تو ، روستای ما را شناختند
می گویند کمک به زلزله زدگان ثواب دارد ، درست
ولی مگر کمک به روستاییان برای زندگی بهتر ، ثواب ندارد؟
راستی چرا برخی آدم ها برای بیدار شدن و لرزیدن قلب شان به ۷/۳ ریشتر لرزه احتیاج دارند ؟

می دانی زلزله به چه فکر می کنم
به روستای بعدی ، ثواب بعدی ، درمانگاه بعدی و دستورات بعدی
و به زنده های لودر و همدلی ندیده
به پدرهای روستاهای دیگر که با تنگدستی ،
آوارهای بعدی را تکه ، تکه ، تکه بر سقف خراب خود می چینند
تا روزی مریم و لیلا و حمیدشان را از زیر آن بردارند

دلم برای لیلا و حمید و مریم های روستاهای بعدی می سوزد

می دانی زلزله
ما که رفتیم
ولی خدا کند روزی بنویسند :
” ز” مثل ” زندگی”

 نظر دهید »

این متن شما رو اگاه می کنه تا اخر بخونید

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

خوردن میوه با معده خالی

این متن شما رو اگاه می کنه تا اخر بخونید

دکتر استفان مک با بسیاری از بیماران سرطانی غیر معمول رفتار می کند.
متن زیر از ایشان را بخوانید:

این یکی از راهکار های درمان سرطان است.
احتمال موفقیت من در درمان سرطان حدود %80 است.
بیماران سرطانی نباید بمیرند.
علاج سرطان تقریبا پیدا شده است و رمز ان در خوردن میوه است.
چه باور کنید چه نکید.

 


همه ما فکرمی کنیم خوردن میوه به معنی خریدن، خرد کردن وگذاشتن در دهان است!
این به این اسانی که شما فکر می کنید نیست.خیلی مهم است که بدانید چه وقت و چطور میوه بخورید.

راه درست میوه خوردن چیست؟
میوه را بعد از وعده غذایی نخورید.
“میوه را باید با معده خالی میل کنید.”

وقتی میوه را با معده خالی میخورید نقش بزرگی در سیستم گوارش وتامین انرژی زیاد برای کاهش وزن و بقیه کارهای روزانه ایفا میکند.

میوه مهمترین بخش مواد غذایی است.

فرض کنید دو تکه نان و تکه ای میوه خورده اید.

تکه میوه اماده است مستقیم از گلو وارد معده شود
درحالی که نان خورده شده قبل از میوه مانع آن می شود.

به عبارتی کل وعده نان و میوه هدرو فاسدشده و تبدیل به اسید می شوند.
درست زمانی که میوه با غذا تداخل پیدا می کند بقیه مواد باقی مانده فاسد می شود.

درنتیجه لطفا میوه را با معده خالی یا قبل از وعده غذایی میل کنید.

شنیده اید که مردم می گویند:

هروقت هندوانه می خورم اروق می زنم، وقتی میوه استوایی می خورم شکمم باد می کند، وقتی موز می خورم احساس اسهالی می گیرم و….

در واقع اگر میوه با معده خالی خورده شود هیچ یک از این مشکلات پیش نمی اید.

میوه با بقیه غذاها فاسد می شود و تولید گاز می کند در نتیجه دچار نفخ می شوید.

سفیدی مو، کچلی، استرس زیاد و حلقه قهوه ای دور چشم اتفاق نمی افتد اگر میوه را با معده خالی بخورید.

براساس تحقیقات دکتر هربرت به جز لیمو و پرتقال که اسیدی هستند
همه میوه ها در بدن قلیایی می شوند.

اگر شما رمز خوردن میوه را دریافتید
پس راز زیبایی، طول عمر، سلامتی، انرژی، شادمانی و وزن نرمال را یافته اید.

وقتی می خواهید ابمیوه میل کنید
فقط اب میوه تازه میل کنید نه ابمیوه داخل قوطی، بطری یا پاکت.(به هیچ وجه ابمیوه پاکتی نخورید)

حتی ابمیوه گرما دیده هم ننوشید.

میوه های پخته نخورید چون هیچ ماده مفیدی به بدن نمی رساند
شما فقط مزه آن را می چشید، پختن همه ویتامین ها را از بین می برد.

با این حال خوردن میوه تازه حتی از نوشیدن اب آن مفیدتر است.

اگر میخواهید ابمیوه تازه میل کنید
آن را جرعه جرعه و به ارامی بنوشید تا با بزاق دهان مخلوط شود قبل از این که آن را قورت دهید.

شما میتوانید 3 روز “روزه” میوه بگیرید تا بدن کاملا تصفیه شود.

در طول این 3 روز فقط میوه بخورید وابمیوه تازه بنوشید.

بعد از آن شما سورپرایز می شوید وقتی دوستانتان از شادابی پوست شما حرف می زنند.

 نظر دهید »

داستان: خرش را از کف داد

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

روزی بود و روزگاری در زمانهای پیش یک صوفی سوار بر الاغ به خانقاه رسید و از راهی دراز آمده و خسته بود و تصمیم گرفت که شب را در آن جا بگذراند. پس خرش را به اصطبل برد و به دست مردی که مسئول نگهداری از مرکب ها بود سپرد و به او سفارش کرد که مواظب خرش باشد.

خود به درون خانقاه رفت و به صوفیان دیگر که در رقص و سماع بودند پیوست. او همانطور که با صوفیان دیگر به رقص سماع مشغول بود، مردی که ضرب می زد و آواز می خواند آهنگ ضرب را عوض کرد و شعری تازه خواند که می گفت خر برفت و خر برفت و خر برفت!…

مرشد تا این شعر را بخواند، صوفیان و از جمله آن مرد صوفی شور و حال دیگر یافتند و دسته جمعی خواندند خر برفت و خر برفت و خر برفت… و تا صبح پایکوبی کردند و خر برفت را خواندند تا اینکه مراسم به پایان آمد…

همه یک یک خداحافظی کردند و خانقاه را ترک گفتند، به جز صوفی داستان ما. پس او هم وسایلش را برداشت تا به اصطبل برود و بار خرش کند و راه بیفتد و برود…

از مردی که مواظب مرکب ها بود سراغ خرش را گرفت اما او با تاسف گفت خر شما برفت!
صوفی با تعجب پرسید منظورت چیست؟
گفت دیشب جمعی از صوفیان پایکوبان به من حمله کردند و مرا کتک زدند و خر را گرفتند و بردند و فروختند و آنچه می خورید و می نوشید از پول همان خر بود و من به تنهایی نتوانستم جلوی آنها را بگیرم!

صوفی با عصبانیت گفت تو دروغ می گویی، اگر آنها ترا کتک زدند چرا داد و فریاد نکردی و به من خبر ندادی؟ پیداست خود تو با آنان همدست بوده ای.
مرد گفت من بارها و بارها آمدم که به تو خبر بدهم و خبر هم دادم که ای مرد، صوفیان می خواهند خرت را ببرند؛ ولی تو با ذوقتر از دیگران می خواندی خر برفت و خر برفت و خر برفت!! و من با خود گفتم لابد خودت اجازه داده ای که خرت را ببرند و بفروشند…

صوفی با ناراحتی سرش را به زیر افکند و گفت آری وقتی صوفیان این شعر را می خواندند، من بسیار خوشم آمد و این بود که من هم با آنها می خواندم…

آری صوفی با تقلید کورکورانه از آن صوفیان که قصد فریب او را داشتند، گول خورد و خرش را از کف داد…



 نظر دهید »

نکاتی که والدین باید در عزاداری ها رعایت کنند.

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

 •••﷽••

نکاتی که والدین باید در عزاداری ها رعایت کنند.

۱_کودک را نباید بمدت طولانی در عزاداری نگه داشت بویژه در تاریکی.

۲_عزاداری نباید مانع بازی او شود حتی بهتر است در یک فضای مناسب بازی کند و صدای روضه غیر مستقیم به او برسد.

۳_کودکانی که در سنین پایین هستند و فرق گریه بر امام حسین (علیه السلام) با انواع دیگر گریه را نمی دانند از گریه کردن مادران خود ناراحت می شوند و دچار اضطراب و ناامنی می گردند و چه بسا خاطره بد ازاین مجالس در یادشان باقی بماند. حتی المقدور در مجالسی که روضه ی باز خوانده می شود و یا به خودشان لطمه می زنند حضور نیابید و درمقابل کودک خردسال خود گریه وشیون نکنید و دراین ساعات درفضای دیگر بافرزند خود بازی کنید و یا حواس اورا پرت کرده و بیشتر در زمان سخنرانی و یا سینه زنی درمجلس حضور یابید.

۴_وسایلی مانند طبل کوچک و شال و کتابهای عکس دار امامان را در حد توان برای او تهیه کنید.


۵_برای کودکان زیر 4 سال حتما مقداری غذا ،کاغذ و مداد یا وسایل اسباب بازی کوچک همراه داشته باشید تا حوصله کودک سر نرود.

۶_نباید مجالس عزاداری مانع بازی کودکان شود واگر چندکودک در کنارهم قرار گرفتند اجازه دهیم باهم بازی کنند. کودک باید کودکی کند….

۷_باید طوری کودکان رامدیریت کرد که باعث مزاحمت دیگران نشوند . باصبوری و آرامش آنهاراهمراهی کنیم و ازبرخورد خشن وتحقیرآمیز خودداری کنیم.

۸_ از برگزار کنندگان این گونه مراسم (سخنرانان، مداحان و…) درخواست می شود به کودکان دایم تذکر ندهند و آنهارا درک کنند.

۹_قبل از مراسم باعجله و تحکّم فرزندان را آماده نکنیم تا او از این محافل دل زده نشود.صبوری والدین بسیار موثر خواهد بود.

 

 نظر دهید »

هفتاد نکته از نکات کتب روانشناسی

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

هفتاد نکته از نکات کتب  روانشناسی

1- روز تولد دیگران را به خاطر داشته باش.
2- حداقل سالی یکبار طلوع آفتاب را تماشا کن.
3- برای فردایت برنامه ریزی کن.
4- از عبارت «متشکرم» زیاد استفاده کن.
5- به دیگران لبخند بزن.
6- زیر دوش آب برای خودت آواز بخوان.
7- احمقانه رفتار مکن.
8- برای هر مناسبت کوچکی جشن بگیر.
9- اجناسی که بچه ها میفروشند را بخر.
10- همیشه در حال آموختن باش.
11- آنچه میدانی به دیگران بیاموز.
12- روز تولدت یک درخت بکار.
13- دوستان جدید پیدا کن اما قدیمیها را از یاد مبر.
14- از مکانهای مختلف عکس بگیر.
15- راز دار باش.
16- فرصت لذت بردن از خوشی هایت را به بعد موکول نکن.
17- به دیگران متکی نباش.
18- هیچ وقت در مورد رژیم غذاییت با کسی صحبت نکن.
19- اشتباه هایت را بپذیر.
20- بدان که تمام اخباری که میشنوی درست نیست.
21- بعد از تنبیه بچه هایت، آنها را در آغوش بگیر و نوازش کن.
22- گاهی برای خودت سوت بزن.
23- شجاع باش، حتی اگر نیستی وانمود کن که هستی، هیچکس نمیتواند تفاوت بین این دو را تشخیص دهد.
24- هیچوقت سالگرد ازدواجت را فراموش نکن.
25- به کسی کنایه نزن.
26- از بین کتاب هایت آنهایی را امانت بده که بازگشتشان برایت مهم نباشد.
27- به بچه هایت بگو که آنها فوق العاده اند.
28- سحر خیز باش.
29- سعی کن همیشه خیلی هوشیار باشی، شانس گاهی اوقات خیلی آرام در میزند.
30- همیشه ساعتت را پنج دقیقه جلو بکش.
31- کسی را که امیدوار است، هیچگاه نا امید نکن شاید امید تنها دارایی او باشد.
32- وقتی با بچه ها بازی میکنی سعی کن آنها برنده شوند.
33- هیچگاه در دستگاه پیغام گیر تلفن پیام بی معنی و نامفهوم نگذار.
34- وقت شناس باش.
35- از افراد ناشایست دوری کن.
36- در پول دادن به بچه هایت خسیس نباش.
37- اصالت داشته باش.
38- هیچ وقت به رقیبت اعتماد نکن.
39- از حدی که لازم است مهربانتر نباش.
40- وقتی عصبانی هستی به هیچ کاری دست نزن.
41- بهترین دوست همسرت باش.
42- تا وقتی شغل بهتری پیدا نکرده ایی شغل فعلیت را از دست مده.
43- سعی کن مفیدترین و با احساس ترین آدم روی زمین باشی.
44- از کسی کینه به دل نگیر.
45- برای تمام موجودات زنده ارزش قائل شو.
46- شکست را به راحتی بپذیر.
47- وقتی پیروز شدی فخر فروشی نکن.
48- خودت را درگیر مسائل بی اهمیت نکن.
49- هرگز به کسی نگو که خسته و افسرده به نظر می آید.
50- همیشه به قولت وفادار باش.
51- تا میتوانی جدایی ها را به وصل تبدیل کن.
52- عادت کن که همیشه حتی زمانی که ناراحت هستی خودت را سرحال نشان دهی.
53- زندگی را سخت نگیر.
54- هیچ وقت قمار بازی نکن.
55- وقتی با کار سختی روبرو شدی به خودت تلقین کن که شکست غیر ممکن است.
56- از وسایلت به خوبی محافظت کن.
57- انتظار نداشته باش که پول برایت خوشبختی بیاورد.
58- برای تغییر دادن دیگران بیش از این تلاش نکن.
59- همیشه خوش ظاهر و شیک پوش باش.
60- پل‌ها را از بین نبر شاید مجبور شوی بار دیگر از رودخانه عبور کنی.
61- خودت را دست کم نگیر.
62- متواضع و فروتن باش.
63- در ماشینت را همیشه قفل کن.
64- قدرت بخشندگی را از یاد مبر.
65- نسبت به مردمی که به تو میگویند خیلی صادق و بی ریا هستی محتاط باش.
66- دوستی های قدیم را دوباره تازه کن.
67- سعی کن زندگی همواره برایت پیام داشته باشد.
68- کتاب مورد علاقه ات را برای بار دوم بخوان.
69- بدان در چه وقت باید سکوت کنی.
70- طوری زندگی کن که روی سنگ قبرت بنویسند: شخصی که از هیچ چیز در ز‌ندگیش پشیمان نبود.

 

 نظر دهید »

محتاج شفاعت

27 آبان 1396 توسط سليمي بني

همه مردم و حتی انبیای الهی محتاج شفاعت نبی اکرم(ص) هستند…

«شخصي كه نامش ابوايمن بود بر حضرت امام باقر(ع) وارد شد و گفت: اي ابا جعفر! شما مردم را به غرور در می‌آوريد و دائم مي‌گوئيد: شفاعة محمد[ص]! شفاعة محمد[ص]!

حضرت امام محمد باقر(ع) در حالي كه آثار غضب در سيمايشان مشهود شد، فرمودند: «وَيْحَكَ يَا أَبَا أَيْمَنَ أَ غَرَّكَ أَنْ عَفَّ بَطْنُكَ وَ فَرْجُك‏»؛ تو دهان و دامن خودت را پاک کردي و مغرور شدي و خيال کردي به مقصد رسيدي؟…
«أَمَا وَ اللَّهِ إِنْ لَوْ قَدْ رَأَيْتَ‏ أَفْزَاعَ‏ يَوْمِ‏ الْقِيَامَةِ لَقَدِ احْتَجْتَ إِلَى شَفَاعَةِ مُحَمَّدٍ ص….‏»؛ اگر سختي‌هاي روز قيامت را مي‌ديدي، مي‌فهميدي که همه مردم و حتی انبیا محتاج به شفاعت هستند و اين پيغمبر(ص) بايد دستشان را بگيرد».

 استادسیدمحمّدمهدی میرباقری، ۹۳/۹/۲۹

 نظر دهید »

داستانی بسیار عالی و خواندنی

22 آبان 1396 توسط سليمي بني

 بسیار عالی و خواندنی

  تاجر ثروتمندی 4 زن داشت. زن چهارم را از همه بيشتر دوست داشت و برای او دائما هدایای گرانبها میخرید و بسيار مراقبش بود. زن سومش را هم دوست داشت و به او افتخار ميكرد. اما واقعيت اين است كه او زن دومش را هم بسيار دوست میداشت. او زنی بسيار مهربان بود كه دائما نگران و مراقب مرد بود.

 اما زن اول مرد، زنی بسيار وفادار و توانا كه در حقيقت عامل اصلی ثروتمند شدن او بود اصلا مورد توجه مرد نبود. با اينكه از صميم قلب عاشق شوهرش بود اما مرد تاجر به ندرت وجود او را در خانه ای كه تمام كارهايش با او بود حس میكرد.

 روزی مرد مريض شد و فهميد كه به زودی خواهد مرد. به دارايی زياد و زندگی مرفه خود انديشيد و با خود گفت: من اكنون 4 زن دارم، ببینم آیا از بین اینها کسی حاضر است در این سفر همراه من باشد. بنابرين تصميم گرفت با زنانش حرف بزند.

  اول سراغ زن چهارم رفت و گفت: من تو را از همه بيشتر دوست دارم و انواع راحتی را برايت فراهم کردم، حالا در برابر اين همه محبت من آيا در مرگ با من همراه میشوی تا تنها نمانم؟ زن به سرعت گفت: هرگز همين يك كلمه و مرد را رها كرد. ناچار با قلبی شكسته نزد زن سوم رفت و گفت: من در زندگي ترا بسيار دوست داشتم آيا در اين سفر همراه من خواهی آمد؟ زن گفت البته كه نه من جوانم و بعد از تو دوباره ازدواج میكنم, قلب مرد يخ كرد. تاجر سراغ زن دوم رفت و گفت: تو هميشه به من كمك كرده ای و در مخاطرات همراه من بودی میتوانی در مرگ نیز همراه من باشی؟ زن گفت: اين فرق دارد من نهايتا میتوانم تا قبرستان همراه تو باشم اما در مرگ متاسفم, گويي صاعقه ای به قلب مرد آتش زد.

 در همين حين صدايی او را به خود آورد: من با تو میمانم، هرجا كه بروی تاجر نگاهش كرد، زن اول بود كه پوست و استخوان شده بود، غم سراسر وجودش را تيره و ناخوش كرده بود و زيبايی و نشاطی برايش نمانده بود. تاجر سرش را به زير انداخت و آرام گفت: بايد آن روزهايی كه میتوانستم به تو توجه ميكردم و مراقبت بودم.

 

 در حقيقت همه ما چهار زن داريم!

 زن چهارم بدن ماست. مهم نيست چقدر زمان و پول صرف زيبا كردن او بكنيم, وقت مرگ اول از همه او ما را ترک میكند.
 زن سوم دارايی هاي ماست. هر چقدر هم برايمان عزيز باشند وقتی بميريم به دست ديگران خواهد افتاد.
 زن دوم خانواده و دوستان ما هستند. هر چقدر هم صميمي و عزيز باشند، وقت مردن نهايتا تا سر مزار كنارمان خواهند ماند.

 زن اول روح ماست. غالبا به آن بی توجهيم و تمام وقت خود را صرف تن و پول و دوست می كنيم. او ضامن توانمندی های ماست اما ما ضعيف و درمانده رهايش كرده ايم تا روزی كه قرار است همراه ما باشد اما ديگر هيچ قدرت و توانی برايش باقی نمانده است!

 

 نظر دهید »

داستان مادر شیطان

22 آبان 1396 توسط سليمي بني

  مادر شیطان 

 داستان مردی که می‌خواست صدقه دهد ولی وسوسه مادر شیطان‌ها مانع او شد!

 در يك سال قحطی شد، در همان وقت واعظی در مسجد بالای منبر می‌گفت:
كسی كه بخواهد صدقه بدهد، هفتاد شيطان به دستش می‌چسبند و نمی‌گذارند كه صدقه بدهد.

 مؤمنی اين سخن را شنيد و با تعجب به دوستانش گفت:
صدقه دادن كه اين حرفها را ندارد، من اكنون مقداری گندم در خانه دارم، می‌روم آن را به مسجد آورده و بين فقرا تقسيم می‌كنم.

 با اين نيت حركت كرد و به منزل خود رفت. وقتی همسرش از قصد او آگاه شد شروع كرد به سرزنش او، كه در اين سال قحطی رعايت زن و بچه خود را نمی‌كنی؟
شايد قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بميريم و…
خلاصه به قدری او را ملامت و وسوسه كرد تا سرانجام مرد مؤمن دست خالی به مسجد بازگشت.

 از او پرسيدند چه شد؟
ديدی هفتاد شيطان به دستت چسبيدند و نگذاشتند!

 مرد مؤمن گفت:
من شيطانها را نديدم ولی مادرشان را ديدم كه نگذاشت اين عمل خير را انجام دهم!

 پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: يا علی!
آيا می‌دانی كه صدقه از ميان دست‌های مؤمن خارج نمی‌شود مگر اينكه هفتاد شيطان به طريق مختلف او را وسوسه می‌كنند تا صدقه ندهد.


 وسايل الشیعه ج۶، ص۵۶۷

 

 نظر دهید »

آیا هیچ اکراه و اجباری در دین نیست ؟

22 آبان 1396 توسط سليمي بني

‌ ﷽

  چرا در آیه الکرسی خداوند می‌فرماید:هیچ اکراه و اجباری در دین نیست ،اما در بسیاری از آیات دیگر منجمله در سوره توبه مکرر آمده که با دشمنان کارزار کنید تا به دین خدا درآیند ؟

اصل کلی‌همانست که در آیه‌الکرسی آمده است یعنی جنس اکراه در دین راه ندارد زیرا اکراه دین را نقض می‌کند.
یعنی آنکس که دینی به او تحمیل شود در حقیقت دینی ندارد ..
اما آیاتی که در آنها فرمان نبرد و مقابله و مقاتله با کفار آمده ، مقصود کافرانی است که به حقوق مسلمانان تجاوز کرده و به روی آنها شمشیر کشیده اند و به آنها کافر حربی گویند ..
بدیهی‌ست هرانسانی ازحق دفاع برخوردار است و در قرآن در چند مورد اشاره شده که اگر کافران دست از تقابل برداشته و اعلام صلح کردند شما هم بپذیرید و دست از تقابل بردارید زیرا تجاوز از جانب آنها بوده است.

در جـــای دیگری در قــرآن آمــده‌ اسـت که کافران همان ظالمان و متجاوزان به حقوق دیگرانند.


استاد الهی قمشه ای”
 
 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • ...
  • 39
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 43
  • ...
  • 44
  • 45
  • 46
  • ...
  • 117
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

اشک های بی صدا

کد شامد:1-1-695173-64-4-1
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ثواب گریه

Random photo

amirmahdipoor_14172537.jpg

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس